یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
گامی به سوی فهم دقیق قرانی از توکّل
در مقالة حاضر توکل و اعتماد به خدا در امور زندگی به عنوان یک ویژگی سودمند در کنار آمدن با مشکلات، مقاومت در برابر یأس و نومیدی، و مهار اضطراب و افسردگی آورده شده است . توکل به خداوند مقامی بزرگ و بسیار اثربخش در زندگی مؤمن است و یکی از بزرگترین لوازم ایمان به شمار میآید. بهترین کارها و عبادتهای جهت تقرُّب به خداوند رحمان ووالاترین مقامهای توحید خداست همه چیز با توکل بر خدا و طلب یاری از او حاصل می شود.
با استعانت از لطف الله وتوکّل براو، ابتدا به معنا ومفهوم توکّل و مشتقاتش در کتب لغت پرداخته شده وبعد فضیلت و جایگاه آن را در لابه لای آیات مرتبط قرآن با موضوع وتفاسیر آنها خصوصاً تفسیر فی ظلال القرآن اثر ماندگار شهید عقیده اسلامی سید قطب (رح) آورده تا در سایه آنها به معنای حقیقی قرآنی توکل رسید وتبیینات محکمی را از سیره وحدیث نبوی ونقش توکل را در کار دعوی پیامبران بیان نموده تا بینش قرآنی صحیحی در زمینه ی توکل وفواید وآثار آن حاصل شود .
همچنین اهمیت توکل را در زمینه داشتن حیاتی مؤمنانه یا به تعبیر قرآن «حیات طیبه» بیان کرده ام تاآثار همه جانبه ی آن در تمام زوایای زندگی مؤمن روشن وتبیین گردد وبه این حقیقت رسید که بدون توکل به خدا، داشتن ایمانی عمیق، واتصال وثیق با معبود جهانیان میسّر وممکن نیست .
وبه تعبیر شاعر غزل سرا خواجه حافظ شیرازی :
تکیه برتقوا و دانش درطریقت کافری است راهرو گرصد هنر دارد توکل بایدش
● مقدمه
در نگرش اسلام و بینش قرآنی، انسان باید در همه ی امور به خداوند توکل نماید و او را وکیل خود گردند، انسان باید به اصل توکل توجه داشته و برای انجام هر عملی خدا را به عنوان علت کا مل در نظر بگیرد، در قرآن کریم برخی از امور به صورت مشخصی به عنوان اموری که مومنان به آن توکل کرده اند یا خداوند از مومنان خواسته است که در آن امور توکل کنند،آمده است .
همچنین در قرآن کریم برای توکل آثاری بیان شده است که گویای اهمیت و جایگاه آن در اندیشه توحیدی است و یکی از مهمترین نتایجی که قرآن برای توکل بیان می کند، آرامش است.
با دقت در آیات قرآن، درمییابیمکه: در امان ماندن از غرایز نفسانی وشیطانی و شر منافقان، بدون توکل برخدا، محالاست وبرای موفقیت درامرمعجزه - که مخصوص اولیاءالله است -و مهاجرت و امر به معروف و نهی ازمنکر نیز، باید بر خدا توکل کرد.
توکل در رابطه ی بین فرد با خدا مطرح و در اعمال انسان تأثیر داشته و رابطه فرد با خدا را نمایان میسازد. در حالیکه انسان رابطه ی خویش با خدا را از طریق دعا، استعاذه، انجام فرایض، و مستحبات نیز نشان میدهد. در توکل جنبهای از رابطه فرد با خدا نمایان است که تلویحاً فرد متوکل پیش فرضهایی را پذیرفته است که مهمترین آنها باور و ایمان به قدرت، حکمت و شفقت خداوند به بندگانش میباشد. و همین جنبة اعتماد و ایمان است که رابطه ی توکل گونه را از انواع دیگر رابطهها متمایز میکند. بخاطر همین درجه بالای توکل است که خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد. و در قرآن میفرماید:
إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ آل عمران/۱۵۹
ترجمه« همانا که خدا توکّلکنندگان را دوست میدارد .»
لذا آدمی درهمه حال باید برخداتوکل نموده وخودرابه اوبسپارد،بی گمان خداوندنیز اورایاری خواهد ساخت .
هرگاه که ایمان آدمی زیاد شد وبه حدی ازکمال رسید وبرمقام پروردگارخویش وموقعیت خودآگاه شد ودریافت که تمامی اموربه دست خدای سبحان است وهم اوست یگانه ربی که تمام موجودات به سوی اوبازمیگردند، برخود واجب میداند برا وتوکل کرده وتابع اراده ی اوگردد.به تعبیر زیبای قرآن کریم: (وعلی ربهم یتوکلون )
مومنان باید خدارا درتمامی امورحتی دراعمال خودبه عنوان وکیل برگزینند و بدانند تنها اوست که کانون قدرت است .
پس با استفاده از بررسی آیات و احادیث، قضیه توکل به خدا مورد بحث وبررسی قرار می گیرد تا فرد مؤمن بینش صحیح وقرانی را در این رابطه کسب کند تادر مسیر بندگی از آن استمداد جوید.
● معنا ومفهوم لغوی توکل ومشتقات آن
توکل، در لغت به تعبیر« راغب اصفهانی» واگذار کردن امری است به معتمدی، از این جهت که شخص خود را در انجام آن کار عاجز و ناتوان ببیند. (المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۳۱)
توکل از ماده «وَ کَلَ » به معنی واگذار کردن است و در صورتی که با کلمه «علی» متعدی شود به معنی اعتماد است . (قاموس قرآن، ص ۲۴۰) .
و در مواردی هم که بدون کلمه «علی الله» به کار رفته، این کلمه در آن مقدّر است،
به عنوان مثال حضرت علی(ع) می فرماید:
« التوکل خیر عماد » توکل «بر خدا» بهترین تکیه گاه است». (شرح غررالحکم، ص .۱۳۳ )
نگارنده قاموس قرآن، درباره معنای توکل به نکته جالبی اشاره می کند. او می نویسد: «هر کاری که به وجود می آید و هر بهره ای که از چیزی عاید می شود، مشروط به شرایط بی شمار و خارج از حصر است، حتی بدون اغراق، تهیه ی یک لقمه نان بستگی به تمام اجزای این عالم دارد. تنظیم این همه شرایط و مقدمات، از عهده بشر خارج است و اگر خداوند آن شرایط و اسباب را فراهم نیاورد، هیچ نفعی عاید ما نخواهد شد و هیچ مقدمه ای به نتیجه نخواهد رسید. پس خدا واقعاً بر هر چیز وکیل است و همه کس و همه چیز را کارساز و مدبر خداست. »
«توکل بدان معنی نیست که از کار و تلاش باز مانیم، بلکه باید پیوسته تلاش کنیم و در عین حال از خداوند بخواهیم که کارسازی کند و شرایط و اسباب را موافق مرام و مصلحت ما فراهم آورد.» (قاموس قرآن، ص ۲۴۰) .
لذا توکل یعنی اینکه : «انسان همیشه به آنچه مقتضای حق است، عمل کند و در این راه، به خدا اعتماد کند که خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق می باشند. توکل تضمین الهی است برای کسی که همیشه حامی و پشتیبان حق است. »
همچنین «وکَلْ» در لغت عرب، مرد ضعیف را گویند، و «وکْلْ» اعتماد بر دیگری است در امری. امّا «توکُّل » آشکار ساختن ناتوانی در ا مری و تکیه زدن بر دیگری است . (معجم مقاییس اللغه، ج ۶، ص ۱۳۶)
به تعبیری دیگر توکُّل یعنی اینکه : «فرد با درک ضعف و ناداری خویش، به یک کاردانِ لایق اعتماد ورزد و امر خود را به او بسپارد.» ( التحقیق فی کلمات القرآن، ج ۱۳ و ۱۴، صص ۱۹۲، ۱۹۳)
« وکیل» از وکالت بر گرفته شده است، و وکالت به معنای تسلط بر امری است که به غیر شخصِ وکیل باز میگردد، ولی وکیل قائم به امر و مباشر در آن است.( تفسیر المیزان، ج ۱۱، ص ۱۹۹)
« توکیل» نیز به همین معناست که او را در امری تسلط دهند تا وی آن را به انجام رساند.( همان ص ۱۹۹)
باید به یاد داشت توکیل خداوند بر بنده به این معنا نیست که آدمی مالک و مدبر است، بلکه بدان معنا است که خداوند اذن داده است تا هر امری را به مصدرش و هر فعلی را به فاعلش نسبت دهند، و چنین نسبتی را به نحوی از تملیک، مِلک ایشان ساخته است و این مصادر در اثر و فعل اصالت و استقلال ندارند، و سبب مستقل، تنها خدای سبحان است که بر هر سببی غالب و قاهر است. ( همان، ص ۱۹۹)
وکیل همچنین از جمله نامهای خداوند است، و در حقیقت او تنها کسی است که در همه امور میتوان بر وی تکیه کرد، و تمامی کارها را میشود بدو واگذاشت، و هیچ کس غیر او را نسزد که از هر حیث و به طور کامل و به اقتضای ذاتش و بر ذاتش، بیهیچ حد و قیدی بر او توکل جست.
از دیدگاه ابن قیم از وکالت دو منظور اراده میشود:
▪ نخست: توکیل که عبارت است از واگذاری اختیار به کسی و سپردن امور به او.
▪ دوم: توکل یعنی تصرف از طریق تکیه به موکل که این کاربرد دو جانبه است از یک سوخدا بنده را در نگهداری آن چه به او داده وکیل میکند و از دیگر ▪ سوم بنده خدا را وکیل میکند و به او اعتماد و تکیه میکند. (مدارج السالکین، ۲/۱۲۶)
آیا صحیح است بگوییم خدا یکی ازبندگانش را وکالت داده یا میدهد؟ در پاسخ باید گفت چنان چه دین را بر پای دارد، آری، آیا درست است بگویند: فلانی وکیل خداست؟ خیر. زیرا وکیل کسی است که به نیابت از موکل خود عمل می کند، و خدا هیچ نایبی ندارد و هیچ کس جانشین او نمیشود، بلکه او جانشین بندگانش میشود، چنان که پیامبر فرمود: «اللهم أنتَ الصّاحبُ فی السفرَ و الخلیفةُ فی الأهل»:
«خدایا در مسافرت تو همراه و در خانواده تو جانشین من هستی». (صحیح است: مسلم (۱۳۴۲) بخش الحج، باب مایقول إذا رکب الی سفر الحج و غیره)
مفهوم حدیث این است که: او به جای بنده امور خانواده و اموالی را که به جا گذاشته به عهده میگیرد. اما این که بنده پروردگار را وکیل کند با واگذاری امور به او و برکناری خود از عمل است. لذا گفتهاند توکل عبارت است از عزل خود از ربوبیت و پرداختن به عبودیت الله.
بنابراین مفهوم، پروردگار وکیل بنده باشد بدین معناست که او را بسنده است و امور و منافع او را به نتیجه میرساند. بنابراین وکالت پروردگار بر امور بنده، سفارش، عبادت و احسان است نه از روی نیاز، بلکه از روی منت و وابستگی شان به او. حسبنا الله و نعم الوکیل او ما را بس است و تنها خداست که همگان را بسنده است و هر بدی و شری را دور میکند.
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَسْبُکَ اللّهُ وَمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (انفال: ٦٤)
« ای پیغمبر ! خدا برای تو و برای مؤمنانی که از تو پیروی کردهاند کافی و بسنده است ( و ضامن و مراقب همگی شما است ) ».
هم از اینروست که گویند:
«التَّوکلُ، هُوَ الثِّقَةُ بِما عِندَ اللّهِ وَ الْیَأسُ عَمّا فِی اَیْدِی النّاسِ» ( التحقیق فی کلمات القران، ج ۱۳ و ۱۴، ص ۱۹۹ )
توکل، یعنی اطمینان بدانچه نزد خداست و ناامیدی از آنچه در دستان مردم است.
توکل در شرع به گفته ابن رجب یعنی اعتماد راستین قلب به خدا در جلب منافع و دفع زیانها و در امور دنیا و آخرت.
حسن بصری در مورد توکل معتقد است که انسان بداند خدا مورد اعتماد و اطمینان اوست.
شیخ بن عثیمین گوید: «توکل اعتماد راستین به خدا در گردآوری سود و برداشتن زیان با فراهم کردن اسباب و شرایطی که خدا دستور داده است. این، تعریف مناسب و جامعی است.»
● فضلیت توکل در آیات قرآن
این لفظ در قرآن کریم با صیغههای مفرد، جمع، ماضی، مضارع و امر چهل و دو بار و همه به معنای تکیه و اعتماد به خدا و تفویض امور به او آمده است.از این ریشه واژهی « تکلان» در حدیث نیز آمده است: «و هذا الجهدُ وعلیک التکلان»: «این تلاش ما و بر تو توکل میکنیم». (ضعیف است، ترمذی (۳۴۱۹) بخش الدعوات روایت کرده و گفته حدیث غریبی است. البانی درصحیح الجامع (۱۱۹۴) آن را ضعیف دانسته است.)
همچنین: «الله المستعانُ اللهم صبراً و علی الله التکلان»: «خداست یاریگر، خدایا شکیبایی به ما ارزانی دار و بر تو توکل میکنیم». (صحیح است: احمد (۱۹۱۴۶)، بخاری (۳۶۹۳) بخش المناقب، باب مناقب عمر بن خطاب، و مسلم (۲۴۰۳) بخش فضائل الصحابه، باب من فضائل عثمان بن عفان روایت کردهاند. لفظ حدیث در این جا از احمد است.)
از جمله آیههایی که بر فضل و مقام والای توکل دلالت می کند این فرمودهی الهی است:
وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ (زمر: ٣٨)
« اگر از مشرکان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است ؟ خواهند گفت : خدا . بگو : آیا چیزهائی را که بجز خدا به فریاد میخوانید چنین میبینید که اگر خدا بخواهد زیان و گزندی به من برساند ، آنها بتوانند آن زیان و گزند خداوندی را برطرف سازند ؟ و یا اگر خدا بخواهد لطف و مرحمتی در حق من روا دارد ، آنها بتوانند جلو لطف و مرحمتش را بگیرند و آن را باز دارند ؟ بگو : خدا مرا بس است . توکّل کنندگان تنها بر او تکیه و توکّل میکنند و بس . ».
جایی که ایمانداران همیشه به خدا توکل میکردند و با گفتن حسبنا الله و نعم الوکیل به او پناه میجستند،شایسته است که پیامبران الهی از دیگران توحید و توکل را به نحواحسن عملی کرده و به درجه ی کمال رسانده باشند!
خدا سفارش کرده به او توکل شود و در چندین مورد به این کار تشویق و سفارش کرده است:
وَعَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (آل عمران: ١٢٢)
« و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند و بس .».
فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ (نمل: ٧٩)
« پس بر خدا توکّل کن ( و کار و بار خود را بدو بسپار و بدان که با وجود این که کافران از دعوت تو رویگردانند ) تو قطعاً بر ( راستای جاده حقیقت و طریقه ) حق آشکار هستی ( و با دین راستینی که داری بر کفّار پیروز میگردی ) .»
..... فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ ...... (هود: ١٢٣)
« .....پس او را بپرست و بر او تکیه کن............».
وَتَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لَا یَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفَی بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِیراً (فرقان: ٥٨)
« و ( در همه امور ) بر خداوندی تکیه کن که همیشه زنده است و هرگز نمیمیرد ، و حمد و ثنای او را به جای آور ( و بدان تو عهده دار ایمان یا کفر مردمان نیستی و خدا همگان را میپاید ) و همین کافی است که خداوند از گناهان بندگانش آگاه است ( و هیچ گونه گناهی از دید او مخفی نمیماند ) ».
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (آل عمران: ١٥٩)
« از پرتو رحمت الهی است که تو با آنان ( که سر از خطّ فرمان کشیده بودند ) نرمش نمودی . و اگر درشتخوی و سنگدل بودی از پیرامون تو پراکنده میشدند . پس از آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن . و هنگامی که ( پس از شور و تبادل آرا ) تصمیم به انجام کاری گرفتی ( قاطعانه دست به کار شو و ) بر خدا توکّل کن ؛ چرا که خدا توکّلکنندگان را دوست میدارد .»
مشورت در این آیه در راستای تأمین سببها شمرده شده است. نظرها و پیشنهادها سببهایی هستند که انسان را در رسیدن به نظردرست و تصمیم صحیح یاری میدهند. اما نباید فراموش کرد که انسان در این هنگام هر چند بزرگترین مشاوران را در اختیار داشته باشد از توکل بر خدا بینیاز نیست. اشتباه برخیها در همین جاست که گمان میکنند با برخورداری از مشاوران و استفاده از راهنماییها و اشارههای آنها نیازی به توکل نیست، چون بزرگترین و داناترین کارشناسان و مشاوران را دارند، باید گفت: اینان هر چند گاهی ممکن است به یک مورد درست اشاره کنند، اما در اجرا و به کارگیری آن دچار اشتباه میشوند، لذا در معرض افتادن به بیراهه و اتخاذ تصمیمهای نادرست هستند. بنابراین حتی در تصمیمگیری و مشورت نیز باید به دانای کل توکل کرد.
بنابراین توکل وسیلهیی برای رسیدن به دوستی خدا و صفتی است که ایمانداران را از دیگران متمایز میسازد و خداوند به همین خاطر آن را واجب کرده است.
توکل مانند اصل محبت الله، شکیبایی و انابت واجب است، به علاوه توکل شرط ایمان نیز هست. با توجه به مفهوم این آیه:
وَعَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (مائده: ٢٣ )
ترجمه: « اگر مؤمن هستید ، بر خدا توکّل کنید » .
اگر توکل نباشد ایمان نیز منتفی است. (اسماء الحسنی،صص ۳۷۰ ۳۷۲) .
● فضیلت توکل در احادیث نبوی
عَن أبی هُرَیْرةَ رضی اللَّه عنه عَنِ النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «یَدْخُلُ الْجَنَّةَ أقْوَامٌ أفْئِدتُهُمْ مِثْلُ أفئدةِ الطَّیْرِ» (رواه مسلم.)
از ابوهریره(رض) روایت شده است که پیامبر(ص) فرمودند: «اقوامی داخل بهشت میشوند که دلهای آنان مانند دلهای پرندگان باشد».
در معنی آن گفته شده است: یعنی متوکل هستند یا دلهایشان نازک و اثرپذیر است، (مهربان هستند) .( مسلم روایت کرده است؛ [مسلم(۲۸۴۰)]
عنْ عُمَرَ رضی اللَّهُ عنه قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللَّه صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یقُولُ: «لَوْ أنَّکم تتوکَّلونَ علی اللَّهِ حقَّ تَوکُّلِهِ لَرَزَقکُمْ کَما یَرْزُقُ الطَّیْرَ، تَغْدُو خِماصاً وترُوحُ بِطَاناً» رواه الترمذی، وقال: حدیثٌ حسنٌ.
از عمر فاروق (رض) روایت شده است که فرمود: از پیامبرص شنیدم که میفرمودند: «اگر شما آنگونه که سزاوار توکل بر خداست بر خدا توکل کنید، حتماً روزی شما را مانند پرندگان میدهد، آنها صبح گرسنه از لانه بیرون میآیند و شب، سیر برمیگردند».(ترمذی روایت کرده [(۲۳۴۵)] و گفته است: حدیثی حسن است)
در این حدیث ،پیامبر(ص) دو ویژگی برای کسانی که بر خدا توکل میکنند، ذکر کرده است: یکی تلاش برای پیدا کردن روزی و دیگری تکیه بر مسبب الاسباب.
توجه به این نکات (با توجه به حدیث یاد شده) در فهم بهتر توکل و توجه به سلسله سببها اهمیت زیادی دارد. زیرا پرندگان صبح در جستجوی روزی بیرون میروند، این قسمت همان تلاش و کوشش- در اینجا پرواز- است، شب که بر میگردد غذای خود و جوجههایش را همراهاش می آورد. این حدیث درس بزرگی برای تلاش در جهت کسب روزی به ما میآموزد و آن عبارت از اهمیت ایجاد سببها با اعتماد و اتکای استوار بر مسبب سببهای مباح است .
در حدیث دیگری، آمده است که همهی مردم نمیتوانند به مقام توکّل برسند، جز شمار اندکی از مردم که پیامبر آنها را یاد کرده است:
«هذه أمتک یدخلُ الجنة من هولاء سبعون ألفاً بغیر حسابٍ»:
ترجمه: «این امت توست که هفتاد هزار نفر از آنها بدون حساب به بهشت میروند»
پیامبر برای مردم روشن نکرد آنها چه کسانی هستند و چه ویژگیهایی دارند. مردم بیرون آمدند و گفتند: ما هستیم که به خدا ایمان آورده و از پیامبرش پیروی کردهایم، یا فرزندان ما هستند که در دورهی اسلام به دنیا آمدهاند، ما خود در دوران جاهلیت به دنیا آمدهایم، این سخن مردم به پیامبر رسید، آمد و فرمود: «همُ الذینَ لایسترقون و لایتطیرون و لایکتوون و علی ربهم یتوکلون»، فقال عکّاشه بن محصن: أمنهم أنا یا رسول الله؟ قال: «نعم» فقال آخر؟ أمنهم أنا؟ فقال(ص) :«سبقک بها عکاشة او عکّاشة»: آنها کسانی هستند که دزدی نمیکنند، به فال بد زدن، بدبینی داغ کردن نمیپردازند و به پروردگار خود توکل می کنند.»
عکاشة بن محصن گفت: ای پیامبر خدا آیا من از آنها هستم؟ فرمود: آری. کس دیگری پرسید: من چه؟ فرمود: «عکاشه از تو پیشی گرفت». (صحیح است: بخاری (۵۷۵۲) بخش الطب، باب من لم یرق، و مسلم (۲۲۰) بخش الإیمان، باب الدلیل علی دخول طوائف من المسلمین الجنة، روایت کردهاند.)
انسان مؤمن هنگامی که از خانه بیرون میرود، میگوید: «بسم الله توکلت علی الله» فرشتهیی به او میگوید: «هدایت میشوی، از بلا دور می مانی و از هر گونه بدی و شر نجات مییابی». (صحیح است: ابوداود (۵۰۹۵) بخش الأدب، باب ما یقول إذا خرج من بیته، ترمذی (۳۴۲۶) بخش الدعوات، باب ما جاء فی ما یقول إذا خرج من بیته، روایت کردهاند. ترمذی گفت: حدیث نیک و درستی است. ابن ماجه (۳۸۸۶) بخش الدعاء باب ما یدعو به الرجل إذا خرج من بیته، آورده است. البانی در صحیح الجامع (۴۹۹) آن را صحیح دانسته است)
عنْ أبی بَکْرٍ الصِّدِّیق رضی اللَّه عنه قال: نَظَرْتُ إلی أقْدَامِ المُشْرِکِینَ ونَحنُ فی الْغَارِ وهُمْ عَلَی رُؤُوْسِنَا فَقُلْتُ: یا رسولَ اللَّهِ! لَوْ أَنَّ أحَدَهُمْ نَظرَ تَحْتَ قَدَمَیْهِ لأَبْصَرَنَا فقال: «مَا ظَنُّکَ یا أبا بکرٍ باثْنَیْنِ اللَّهُ ثَالِِثُهُمَا» متفقٌ علیه.
از ابوبکر صدیق(رض) روایت شده است که فرمود: هنگامی که با پیامبرص در غار بودیم، به پاهای مشرکان که بالای سر ما ایستاده بودند، نگاه کرده، گفتم: ای رسول خدا! اگر یکی از مشرکان زیر پای خود را بنگرد ما را میبیند؛ پیامبر(ص) فرمودند: «ای ابوبکر! نسبت به دو نفر که خداوند سومین آنهاست، چه گمانی داری؟»
( متفق علیه )(ریاض الصالحین، باب یقین وتوکل صص ۶۹إلی ۷۸ )
● جایگاه توکل
از دیدگاه عرفان، وبه عبارتی تزکیه نفس به معنای حقیقی قرآنی،توکل، یکی از مقامات و ملکات نفسانی است، که سالک الی الله در سفر معنوی خود باید آن را کسب کند. و در مکتب عرفان، منزل و مقامی است که سالک طریق حق برای رسیدن به یقین و باریافتن به پیشگاه حضرت محبوب میباید آن را بپیماید؛ بزرگان عرفان، توکل را نشأت گرفته از ایمان میدانند و معتقدند شخص متوکل با پیمودن مقام توکل میتواند به منزل «یقین» راه یابد و نهایتا از مقام «یقین» بگذرد و به مقام «توحید» نایل شود.
ابن قیم گفت: توکل نیمی از دین و انابت نیم دیگر آن است، کمک خواهی از خدا و عبادت در دین بسیار مهم است، توکل، کمک خواهی و انابت همان عبادت است. (مدارج السالکین ج ۲، ص ۱۱۳)
توکل به همهی امور دینی انسان که واجبات، مستحبات و مباحات جز با آن قوام نمییابد، مربوط میشود.
منزلت توکل گستردهترین و جامعترین منازل و پیوسته آباد و پر تردد است. به خاطر گستردگی متعلقات توکل و فراوانی نیازهای عالمیان، برای برآورده شدن آن ناگزیر باید توکل داشته باشیم.
بنابراین این منزلت و موقعیت بسیار مورد نیاز است. وقتی کاری برای بندگان راستین خدا پیش بیاید با بازگشت و توکل بر او خود را به باری تعالی میسپارند. خداوند با این کار سختیها و دشواریها را ساده میگرداند و خواستههای بنده را برایش محقق میسازد، در حالی که او خود آرام و با تأنی به هر چه خدا برایش مقدر ساخته خشنود است.
ابن قیم می گوید: بنده اگر چنان که شایسته است به خداتوکل کند- توکل راستین حتی برای برکندن کوهی از جای خود به شرطی که چنین به او امر شده باشد، بیگمان به انجام می رساند! (همان ، ج ۱ ،ص ۸۱) .
توکل به خداوند مقامی بسیار بزرگ و اثربخش است و یکی از بزرگترین لوازم ایمان به شمار میآید. بهترین کارها و عبادتهای نزدیک کننده به خداوند رحمان ووالاترین مقامهای توحید خداست همه چیز با توکل بر خدا و طلب یاری از او حاصل می شود.
منزلت توکل مقدم برانابت است، زیرا انسان برای رسیدن به مقصودش توکل میکند، بنابراین توکل وسیله و انابت، هدف است.
انسان مسلمان نه تنها توکل بر خدا را در تمام کارها و امور خود و واجب میداند، بلکه آن را فریضه ای دینی میشمارد که به امور دنیا منحصر نمیشود، بلکه امور دنیایی را نیز شامل میشود، گذشته از امور دنیایی و طلب روزی، در عبادت خدا نیز توکل لازم است.
توکل بر خدا با توجه به آموزه ی قرآن، عقیده است:
وَعَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ (مائده: ٢٣)
ترجمه: «اگر ایمان دارید به خدا توکل کنید»
از این جاست که توکل به خدا نیمی از دین را تشکیل میدهد، از شمار واجبات است و یکی از اصول ایمان به شمار میآید.
ابن قیم میگوید: توکل جامع مقامهای واگذاری امور به خدا، طلب یاری از او و خشنودی است، هیچ وجودی بدون آن تصور نمیشود. (همان، ج ۱ ص ۸۲)
ابن کثیر گوید: هر کس برخدا توکل کند، یعنی متکی بر او باشد، خداوند عزیز حکیم است. توکل مرکب راهوار رهگذری است که بدون آن از پیمودن راه عاجز است، و هر وقت از آن فرود آید، قطع میشود و از ادامهی راه باز میماند. (تفسیر القرآن العظیم، از ابن کثیر، ۲/۳۲۰)
بنابراین توکل بر خدا یکی از صفات بزرگ عبادالرحمن است، و نشانه یی است که آنها را از دیگران متمایز می کند و علامت بارز اهل ایمان است .
● توکُّل و تواکُل
فرق میان توکل و تواکل در این است که در توکل فراهم کردن سلسله اسباب شرعی هست، در حالی که تواکل اهمیت ندادن به اسباب و فراهم نکردن آن است.
برخی از دانشجویان مثلاً هنگام رفتن به یک امتحان چیزهایی برای تقلب با خود میبرند و میگویند: این جزء اسباب است! در حالی که این توکل آمیخته با سرپیچی از راه درست است، توکل درست این است که از اسباب شرعی هر چه در توان است مهیا شود. هر کس از توکل به در باشد باید در توحید او شک کرد، و فراهم نکردن سلسله اسباب هر کاری، نقص عقل شمرده می شود. بندهی مخلص خدا این سببها را هر چند کوچک و ناچیز باشد فراهم می سازد، و خدا آن را مبارک میگرداند وآن را اثربخش قرار میدهد. خداوند این امور را در لابهلای داستان حضرت مریم به ما یاد داده است. و بنا به قول شاعر:
توکَّل علَی الرحمن فی کلّ حاجة و لاتؤثرنّ العجزَ یوماً علی الطلب
ألــم تَــرَ أنَّ الله قـالَ لــمـریـم إلیک فَهـزِّی الجذعَ یسقُط الـرُّطب
و لـوشـاءَ أن تجنیه من غیرهزّها جَـنـتـه و لکن کـل شیءٍ له سبب
یعنی : «در هر خواستهیی به خداوند رحمان توکل کنید و هیچ وقت در جستجوی آن سستی نورزید.
بنگرید که خدا به مریم گفت: ساقهی درخت را به سوی خودت تکان بده تا خرمای تازه ازآن برایت بیفتد . در حالی که اگر اراده میکرد بدون تکان دادن مریم، خرما خود برایش میافتاد، اما هر چیزی سببی دارد که باید فراهم شود.»
اکنون تصور کنید زن که در قویترین حال ضعیفتر از مرد است، و حالت زایمان ضعیفترین حالتش است درآن حال که مریم بسیار ضعیف شده با حالت پس از زایمان بایستی تنهی درخت خرما را که درختی محکم و دارای تنهی سخت و استوار است، تکان دهد، و خداوند فرمود:
وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً (مریم: ٢٥)
ترجمه: « تنه خرما بن را بجنبان و بتکان ، تا خرمای نورس دست چینی بر تو فرو افکَنَد . »
با فراهم کردن سبب هر چند به طور ضعیف نتیجه را به ثمر رساند. در علم و قدرت خدا بدون هیچ گونه تکان و نیرویی، میوهی آن درخت میتوانست بیفتد. وانگهی تکان دادن زنی ناتوان و دردمند برای آن درخت محکم چه فایدهیی داشت؟ هدف خداوند در این جا نکتهیی به انسان آموزش میدهد و بندگانش را متذکر میشود که باید اسباب لازم برای هر کاری فراهم گردد، واین در مسألهی توکل یکی از اصول بسیار مهم است.
● پیوند توکل و عمل و علم قلب
توکل بر خدا عمل قلب را همراه با علم آن فراهم میآورد، انسان باید قلباً بداند که خداوند همه چیز را مقدر و اداره می کند. عمل قلب عبارت است از آرامش و اطمینان قلب در برابر آفریدگار و اعتماد به او. با این شرح توکل هم شامل علم قلب و هم عمل آن است و هر دو در قضیه ی توکل بسیار مهمند.
برای این منظور بایداسماء و صفات خدا را به معنای واقعی قرانی بدانیم و آرامش بیابیم و به او تسلیم گردیم و خود را به او واگذار کنیم.
إذا ابتلیت فَثق بالله و ارضَ به إن الذی یکشفُ البلوی هـواللهُ
إذا قضی الله فاستسلم لِقُتدرته ما لامریءٍ حیلة فیما قضی اللهُ
الیأسُ یقطع أحیاناً بِصاحبِــه لاتیأسن فنِعــمَ القــــادرُ الله
یعنی: «وقتی به مصیبتی دچار شدی، به خدا اطمینان داشته باش و با خشنودی به او اعتماد کن، اوست که بلاها را دفع میکند و مصیبتها را میزداید.
وقتی خدا کاری پیش بیاورد، در برابر او و قدرتش سر تسلیم فرو بیاور، چرا که هیچ کس در برابر امر و قضای الهی راه فراری ندارد.
ناامیدی گاهی صاحبش را از پای در میآورد، پس ناامید نباشید، و بدانید که خداوند چه نیک قادر متعالی است!»
در به دست آوردن بهرهی خود از روزی و سلامتی، اموال دنیا، فراهم کردن نیازها و کنار زدن مصیبتها و گرفتاریهای دنیایی توکل امری لازم و کارساز است. همانطور که یاد خدا سنگ بنای عبادات است . انسان وقتی هدف غایی او خدا باشد، آرام می گیرد، از آشفتگی به دور است ، دعا میکند و هر چه بخواهد از پروردگارش می طلبد.
توکل بر خدا بدون فراهم کردن سلسله اسباب لازم، نقص در عقل و حتی نقص در دین شمرده میشود، زیرا ما مأمور به تلاش در در دایره تکالیف و اوامر و نواهی خداوندی هستیم . نباید مثل آنهایی بود که گمان میکنند بدون کار و عمل نیک وارد بهشت میشوند و می گویند از رحمت خدا به آن میرسیم، چنان که یکی از این نوع افراد می گفت: تلاش کردم وسایل و اسباب فساد را در خانوادهی همسرم بیرون بیندازم، اما پدر همسرم میگفت چرا به فکر بیرون انداختن و برداشتن این دستگاهها و ابزارها هستی؟ ما همه در رحمت و لطف خدا زندگی میکنیم!
● نمونههای عملی توکل
▪ توکل ابراهیم (ع) و همراهانش
خداوند دربارهی دوستان خود، ابراهیم (ع) و کسانی که با او ایمان آوردند می گوید آنها گفتند:
رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ (ممتحنه: ٤)
ترجمه: « پروردگارا ! به تو توکل میکنیم ، و به تو روی میآوریم ، و بازگشت به سوی تو است ( و همه راهها سر به جانب تو دارد و به تو منتهی میگردد ) »
یعنی : در تمام امورمان به تو توکل کردیم و آن را به تو سپردیم. به خاطر استحکام توکل و استواری ایمانشان خداوند دستور داد آنها را به عنوان الگوی نیک، سرمشق خود قرار دهیم:
قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ (ممتحنه: ٤)
ترجمه: «( رفتار و کردار ) ابراهیم و کسانی که بدو گرویده بودند ، الگوی خوبی برای شما است »
آنهااین چنین به خدا توکل کردند و همهی کارها و امورشان را به طور کامل به او واگذار کردند، در عین این که خود هرگز ازتلاش و کوشش غافل نبودند، در هر امری در راستای خشنودی خدای رحمان از توکل جدا نمیشدند.
در مثنوی معنوی آمده :
سوی تو کردیم روی و دل به تو بستیم از همه بازآمدیم و با تو نشستیم .
هر چه نه پیوند یار بود بریدیم هر چه نه پیمان دوست بود شکستیم .
▪ توکل پیامبر(ص) و یارانش
یاران پیامبر محمد(ص) در غزوهی احد چنین بودند:
الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ (آل عمران: ١٧٣)
ترجمه: « آن کسانی که مردمان بدیشان گفتند : مردمان ( قریش برای تاختن بر شما دست به دست هم دادهاند و ) بر ضدّ شما گرد یکدیگر فراهم آمدهاند ، پس از ایشان بترسید ؛ ولی ( چنین تهدید و بیمی به هراسشان نیانداخت ؛ بلکه برعکس ) بر ایمان ایشان افزود و گفتند : خدا ما را بس و او بهترین حامی و سرپرست است ».
به همین سبب ابن عباس گفت: عبارت : حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ را ابراهیم هنگامی که در آتش انداخته شد، و پیامبر ما محمد هنگامی که به او گفتند: مردم برای جنگ با شما گرد آمدهاند، از آنها بترسید، ولی آنها نترسیدند و بلکه ایمانشان بیشتر شد، در این هنگام آن دو پیامبر این عبارت را به زبان آوردند. (صحیح است: بخاری (۴۵۶۳) بخش تفسیر القرآن، باب قوله الله تعالی «الذین قال لهم الناس إن الناس قدجمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً»)
و همچنین در حدیث شریف آمده است : پیامبر(ص) فرمود: هرگاه به مصیبتی گرفتار آمدید ،« حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» بگوئید و همچنین در حدیث دیگر به روایت عایشه آمده است که فرمود : چون غم بر پیامبر(ص) شدت می گرفت، آن حضرت دست خویش را بر سر و محاسن خویش کشیده و بعداً نفس بلند می کشیدند و می فرمودند: « حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» (دکتر آخوند گلشاهی(۱۳۸۷ش)،ج۱،ص۴۱۷)
مولانا چه زیبا این حدیث را به نظم در آورده :
عقل قربان کن به پیش مصطفی حسبی الله گو که الله کّفّی .
لذا توکل توشهی مؤمنین برای روزهایی است که مردم آنها را از شمار بیشمار دشمنان میترسانند ویا غم واندوه ناامیدی از اسباب مادی اورا از هرجهت در برمی گیرد و برجستهترین ویژگی آنها این است که میگویند: حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ: این اولین و آخرین چیزی است که ابراهیم وقتی به آتش انداخته شد، بر زبان راند.
هو القریب المجیبُ المستغاثُ به قُل حسبی الله معبودی و مُتکلی
ترجمه: «اوست فریادرس نزدیک و پاسخ دهندهی درخواستها، بگو خدا مرا بس است، او معبود و تکیهگاه من است.»
● حقیقت توکل
حقیقت توکل با توجه به معنی لغوی آن؛ واگذاری کار به دیگری و انتخاب او به وکالت است. یک وکیل خوب کسی است که حداقل دارای چهار ویژگی باشد: آگاهی کافی، امانت، قدرت و دلسوزی.
انتخاب یک وکیل مدافع در امور، در جایی است که انسان شخصاً قادر به دفاع از خود نباشد، در این موقع از نیروی دیگری استفاده می کند و به کمک او به حل مشکل خویش می پردازد. بنابراین توکل بر خدا مفهومی جز این ندارد که انسان در برابر مشکلات و حوادث زندگی و دشمنی ها و سرسختی های مخالفان و پیچیدگی ها و احیانا بن بست هایی که در مسیر خود به سوی هدف دارد، در حالی که توانایی برگشودن آنها ندارد، خدا را وکیل خود سازد و به او تکیه کند و از تلاش و کوشش باز نایستد، بلکه در آنجا هم که توانایی بر انجام کاری دارد باز مؤثر اصلی را خدا بدا ند . زیرا از دریچه دید یک انسان مؤمن موحد، سرچشمه تمام قدرت ها و نیروها ا وست.
نقطه مقابل توکل بر خدا، تکیه کردن بر غیر اوست؛ یعنی، به صورت اتکایی زیستن و وابسته به دیگری بودن. توکل ثمره مستقیم توحید افعالی است؛ زیرا از نظر یک موحد، هر حرکت و کوشش و تلاش و جنبش و هر پدیده ای که در جهان صورت می گیرد، بالاخره به خداوند ارتباط می یابد، بنابراین یک مؤمن موحد همه قدرت ها را از او می داند.
پس برای تحقق توکل واقعی باید معرفت و شناخت و ایمان خود را به خداوند و علم و قدرت او افزایش دهیم و با اعمال نیک و شایسته، ریشه درخت ایمان را در درون مان عمیق و استوار نماییم و با چنین معرفت و ایمانی، واگذاری کار به خدا و انتخاب او به وکالت در امور مختلف، کار چندان سختی نخواهد بود و مشکل اصلی همان مسأله عدم شناخت دقیق وایمان عمیق و اتصال وثیق با خداوند رب العالمین است .
زمانی که انسان در زندگی روزمره از درایت و آگاهی و توانایی و دلسوزی ونیز امین بودن کسی اطمینان خاطر داشته باشد، به راحتی و بدون دغدغه خاطر او را وکیل خود ساخته و اموراتش را بدون نگرانی و اضطراب به ا و می سپارد. حال اگرشناخت دقیقی از خداوند داشته و از قدرت بی زوال و علم و حکمت مطلق او آگاه گردد و به یقین دریابد که هیچ موجودی در عالم هستی برای انسان دلسوزتر از او نمی باشد و او جز خیر بنده اش ،چیزی را نمی خواهد، آیا چنین خدایی شایستگی لازم راندارد که انسان امورات زندگی اش را به او بسپارد و آیا با چنین باور و اعتقادی، جایی برای نگرانی و اضطراب و دلهره در زندگی انسان وجود دارد؟ پس اگر دلهره و اضطرابی هست ناشی از عدم یقین وشناخت وایمان به معنای حقیقی به خداوند است.
بندگان مؤمن به خداوند، چنان افق فکرشان بلند است که از تکیه بر مخلوقات ضعیف ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند آبا دارند. آنها آب را از سرچشمه می گیرند و هر چه می خواهند و می طلبند از اقیانوس بی کران عالم هستی یعنی از ذات پاک پروردگار می طلبند.
هرچند مفهوم و حقیقت توکل این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد و به گوشه انزوا بخزد و بگوید تکیه گاه من خداست، بلکه حقیقت آن، این است که هرگاه نهایت تلاش خود را به کار گرفت و نتوانست مشکل خویش را حل کند و موانع سر راه خویش را کنار بزند، وحشتی به خود راه نمی دهد و با اتکاء به لطف پروردگار و استمداد از او، ایستادگی به خرج می دهد و به کوشش پیگیر خود، متوکّلانه ادامه می دهد و حتی در جایی که توانایی نیز دارد خود را بی نیاز از لطف و عنایت خداوند نمی داند چرا که هر قدرتی از ناحیه اوست.
در روایت از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که فرمود: از جبرئیل(ع) پرسیدم: توکل چیست؟ گفت: آگاهی از این واقعیت که مخلوق نه زیان می رساند و نه نفع و نه عطا دارد و نه منع و چشم از دست مخلوق برداشتن. هنگامی که بنده ای چنین شد جز برای خدا کار نمی کند و به غیر او امید ندارد؛ این حقیقت توکل است . (تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۲۹۸) .
خداوند متعال جهت اطمینان بخشی به بنده اش می فرماید :
انسان مؤمن در غم وحسرت کارها به سر نمی بردچون خدا را برای خود کافی دانسته وبر او توکّل می کند و به تعبیر امام شافعی :
سَهِرَتْ أَعینٌ ، وَنامَتْ عُیونُ فی أمورٍ تَکونُ أو لاتَکونُ .
فَادْرَأ الهمَّ مَا استَطعْتَ عَن النَّفْس فَحِملا نُکَ الهُمومَ جنونُ .
إنّ رَّبـاً کفاکَ بالأمسِ ما کانَ سَیَکْفیکَ فی غَدٍ ما یَکُونُ .
ترجمه : « در حالی که مردم خوابند ،چشمانی در غم کارهایی که می شودیا نمی شود بیدار می مانند.
تا می توانی غم را از خود دور کن چون دیوانگی تو را به سوی غم می کشاند .
در گذشته خدا برای تو کافی بود، در آینده نیز او برای تو کافی خواهد بود .»
با نگاهی به تفاسیر گوناگون در ذیل آیات مربوط به توکل می بینیم که مفسران در رابطه با حقیقت آن نظرات متفاوتی دارند، ولی چکیده همه آنها این است که حقیقت توکل همان «ارجاع دادن امور به خداوند است» و منظور این است که یقین داشته باشیم که خداوند بر همة امور قادر است، و تمامی نیازها را برآورده میکند و ما فقط موظفیم اسباب آن را فراهم نماییم، اما به آن اسباب دل نبندیم، بلکه به پدیدآورنده آن دلبستگی پیدا کنیم.
محمد بن عمران گفته: مردی از حاتم (اصم) سؤال کرد: توکل شما بر چه اساسی استوار است؟ او در جواب گفت: بر چهار خصلت:
۱) یقین دارم که کسی نمیتواند روزی من را بخورد، به همین سبب نفسم مطمئن شد.
۲) یقین دارم که هیچکس عمل من را انجام نمیدهد، به همین دلیل خودم مشغول به کار شدم.
۳) یقین دارم که مرگ ناگهان خواهد رسید، پس من به سوی آن میروم.
۴) یقین دارم که نمیتوانم از چشم خدا پنهان بمانم، و به همین سبب از ذات باری شرم میکنم.
چهار خصلت که حاتم اصم ذکر کرده است فقط تعریف توکل نیست، بلکه پایههای مستحکمی هستند که بزرگان دین توکل را برآن بنیان نهاده اند. (آیین تربیتی تابعین،ص ۶۵)
▪ پایة اول- رزق و روزی:
فرد مؤمن یقین دارد که خداوند روزی هر جنبندهای را تعیین کرده است و تا رزقی که برای وی تعیین شده است نخورد نخواهد مرد، و یقین دارد که هیچ مخلوقی روزی دیگران را نخواهد خورد.
امام شافعی هم بر اساس این اصل ایمانی در ابیاتی آن را ماهرانه مورد تأکید قرار داده و مخاطبان را به سوی آن سوق می دهد و می گوید:
تَوکّلْتُ فی رِزْقی عَلی اللَّهِ خالِقی وأیقَنتُ أنَّ اللهَ لا شَکّ رازقی .
وما یَکُ مِن رِزقی فلیسَ یفوتَنی ولَو کانَ فی قَاع البَحارِ العَوامِقِ .
سَیـأتی بهِ اللهُ العظیمُ بِفضـلهِ ولو لَم یَکُن مِنّی اللسانُ بِناطقِ .
فَفی أیِّ شیءٍ تَذهبُ النفسُ حَسرةً وقَد قَسّمَ الرَّحْمنُ رِزْقَ الخلائِـقِ .
ترجمه :« در مورد روزیم به خدای آفریننده ام توکُل کرده ام و یقین دارم بی شکّ خداوند روزی دهنده من است . آنچه که روزی من است، هر چند در عمق دریاهای ژرف باشد از من فوت نمی شود .
خدای بزرگ با فضل و رحمت خویش آن را به من می رساند اگر چه زبان گویایی هم نداشته باشم .
انسان به خاطر چه چیزی حسرت می خورد؟ در حالی که خدای مهربان روزی بندگان را تقسیم کرده است .»
اگر دانش به روزی در فزودی زنادان تنگ روزی تر نبودی .
به نادانان چنان روزی رساند که دانا اندر آن حیران بماند .
بخت و دولت به کاردانی نیست جزبه تأیید آسمانی نیست .
او فتاده است در جهان بسیار بی تمییز ارجمد و عاقل خوار .
کیمیاگر به غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج .
مسلمان در مسیر زندگی این حقایق را تجربه میکند و به اطمینان و آرامش قلبی میرسد؛ و از این که کسی روزی او را بخورد هراسی ندارد. اگر به ظاهر هم مقداری از روزی وی نصیب یکی دیگر شود، میداند که در ازل روزیِ وی نبوده است. اگر انسان به این درجه از آگاهی رسید، این بیانگر استواری ایمان او به رزاقیت خداوند است. این معرفت دقیق و بینش، سنگ بنای توکل است؛ زیرا آنچه انسانها را بیشتر به خود مشغول میکند قضیه روزی و زندگی است، فردی به خاطر کسب روزی و ثروت فراوان، به بسیاری از واجبات دینی خلل و خدشه وارد میسازد و جان خود را فدا میکند و بعضی هم خود را به نحوی گرفتار کسب روزی میکنند که واجبات را به کلی فراموش مینمایند. هردو دسته تا آخرین لحظات زندگی بیدار و پشیمان نمیشوند و آن موقع پشیمانی دیگر سودی برایشان نخواهد داشت.
▪ پایة دوم ـ عمل:
توکل بر خدا در کارهای نیک بهترین نوع توکل است، چون کسی که دست به کار نیک میزند به جز خوشنودی پروردگار هدفی دیگر ندارد. انسان وقتی که احساس کند کسانی هستند که کارهای دنیوی او را انجام می دهند، چندان جدیتی از خود نشان نمیدهد و کسالت و تنبلی او را فرا میگیرد. اما چنین معاملهای در مورد اعمال اخروی ممکن نیست؛ زیرا هیچکس توانایی انجام تکالیف دینی و کارهای دیگران را ندارد.
چنانچه خداوند میفرماید:
وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی(نجم: ۳۹).
ترجمه: « و این که برای انسان پاداش و بهرهای نیست جز آنچه خود کرده است و برای آن تلاش نموده است .».
دین حقیقتی است که نمیگذارد انسان مؤمن در حیات خود هیچ فرصتی را برای تقرب به خدا و دوری از عذاب او از دست بدهد، و نمیگذارد کاری از کارهای واجب خود را به تأخیر اندازد، زیرا هیچکس نمیتواند به جای او اقدام به ادای آن کند.
▪ پایة سوم ـ مرگ:
این پایه ارتباط محکمی با پایة دوم (عمل) دارد؛ زیرا هنگامی که مؤمن یقین دارد مرگ بدون اعلام قبلی خواهد آمد، هرلحظه آمادگی دارد و سعی میکند با اعمال صالح بیشتر به استقبال آن برود، چون مرگ ناگهان خواهد رسید. این آمادگی جز از راه یاد مرگ به دست نمیآید. امری که رسول خدا (ص) به ما امر کرده است که بیشتر از هر چیز به فکر آن باشیم :
«أَکْثِرُوا مِنْ ذِکْرِ هَادِمِ اللَّذَاتِ». (ترمذی.)
ترجمه: «زیاد یاد مرگ کنید، مرگی که همة لذایذ را نابود کرده و آن را به کام انسان تلخ میکند».
چون مرگ فرا رسد، چنین کسانی توشة آن روز را آماده کرده، و در عالم برزخ و هنگام برپایی قیامت و احوال و اهوال آن به تشنگی و گرسنگی گرفتار نخواهند شد.
قتاده از تابعی بزرگوار امام مُطَرِّف بن شخیر نقل میکند که گفته است: «مرگ لذات اهل نعمت را تباه کرده است، بیائید نعمتی را بطلبید که فنا ندارد». (سیر أعلام النبلاء: ۴ / ۱۹۱)
▪ پایة چهارم ـ مراقبت:
ممکن نیست مؤمن به صورت شایسته بر خدا توکل کند، مگر این که پیوسته خدا را بر گفتار و کردار خود ناظر بداند، و از این که کار خود را به غیر خدا محول نماید شرم کند، و ایمان کامل به قدرت مطلق خدا و توانایی او در رفع تمام نیازهایش در زندگی دنیوی دارد، زمانی انسان به غیر خدا روی میآورد که قلبش را ابرهای غفلت پوشانده باشد. و این احساس که خدا بر اعمال ما ناظر و مراقب است از مهمترین پایههای توکل محسوب میشود. خداوند میفرماید:
مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَی مِن ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (مجادله: ۷)
ترجمه: « هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگوئی کنند ، مگر این که خدا چهارمین ایشان است ، و نه پنج نفری مگر این که او ششمین ایشان است ، و نه کمتر از این و نه بیشتر از این ، مگر این که خدا با ایشان است در هر کجا که باشند ( و رازشان را میداند ) . بعداً خدا در روز قیامت آنان را از چیزهائی که کردهاند آگاه میسازد . چرا که خدا از هر چیزی باخبر و آگاه است ».
مفهوم آیه توجه مؤمنان را بر مراقبت نفس به عنوان یک اصل اساسی جلب میکند تا به غیر خدا روی نیاورند. مراقبت مستمر، مؤمن را از باور و اعتماد به سایر نیروها بینیاز خواهد کرد. این ایمان و عقیده هنگامی متبلور میشود که انسان به مرض خطرناکی گرفتار شود و برای علاج و رهایی از آن به پزشکان متخصص مراجعه کند، همة آنها به عمل جراحی آن رای دهند. در چنین لحظاتی است که توکل معلوم میشود که آیا این مریض فقط به ذات الهی متکی است یا این که توکلش متوجه دو جاست یا اصلاً تمام اعتماد و توکلش را بر بشر منحصر کرده است. اهمیت مراقبت در اینجا ظاهر میشود. آنکس که پیوسته خدا را مراقب خود بداند از این که حتی یک لحظه خود را به غیر او محول نماید، شرم میکند و همیشه چنین زمزمه مینماید:
«اللهم أصلح لی شأنی کله ولا تکلنی إلی نفسی طرفة عین».
«پروردگارا! همه امور مرا اصلاح کن و از تو میخواهم که حتی یک لحظه مرا به نفس خودم واگذار نکنی».
«اللهم لا حول ولا قوة إلا بالله».
«خداوندا! پرهیز از انحراف و توفیق انجام عبادت تنها در دست توست».
و اگر هم به طبیب مراجعه میکند، بنا به دستور شرع است، زیرا برای هر امری سببی وجود دارد، و توکل یعنی این که مومن به آفریدگار سبب متصل شود نه به خود سبب.
بدین ترتیب تابعین به عنوان شاگردان ممتاز نسل دوم مدرسه قرآن وسنت خود را متوکل بار میآوردند و این در حقیقت بخشی از ایمان به خدای سبحان است، و این طور نسبت به خداوند حسن ظن داشتند و خدا نیز در حق ایشان آنگونه بود که ظن داشتند.
زمانی انسان میتواند این معنی و مفهوم ژرف را از توکل استنباط کند که نفس را بر تمامی خطرات و وسوسههایش محاسبه کند و آن را از هر لغزش و انحرافی مصون دارد. (آیین تربیتی تابعین،صص ۶۶،۶۷)
● امید به خدا در سایه توکّل
یکی دیگر از ابعاد توکل به خدا، امیدواری انسانِ متوکل به لطف خداوند متعال در شرایط سخت زندگی است.
امید قرین توکل است. کسی که بر خدا تو کل کرده خواستار حصول منفعت و دفع زیانی است که امید آن را داشته است. توکل جز بر خدا روا نمیباشد. هر کس بر غیرخدا توکل کند و به امید او باشد، از جانب او خوار، بییار و یاور میماند و اگر در دنیا نباشد محروم میشود. در آخرت چنان که در حدیث هست میگویند: «إذهبُوا الی الَذین کُنتم تُراءونَ فی الدنیا فَانظُروا هل تَجدونَ عندَهم جزاءً»: «بروید به سوی آنهایی که در دنیا برایشان دورویی میکردید، ببینید آیا نزد آنها پاداشی خواهید یافت؟».( احمد در مسندش (۲۳۱۱۹) روایت کرده و شیخ آلبانی در صحیح الجامع (۱۵۵۵) آن را صحیح معرفی کرده است.)
امیدواری به رستگاری و رسیدن به مطلوب و نجات یافتن از ناراحتیها و غم و اندوه، گشایش گرفتاریها، و نصرتِ حق در غلبه بر باطل، هدایت از گمراهیها به سوی نور، همه از برکات توکل است.
فرد متوکل به وعدههای نصرتِ خدا در قرآن اعتقاد و ایمان دارد لذا در گرفتاریها خود را نمیبازد. نمونههای زیادی در قرآن در مورد مداخله خداوند در شرایط سخت زندگی وجود دارد که مایه تسلی و امیدواری برای افراد متوکل است که به نمونهای از آنها در زیر اشاره میشود:
وَ أَیُّوبَ اًذ نَادَی رَبَّهُ أَنٍّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ و أَنتَ أَرحَمُ الرَّاحِمِینَ فَاستَجَبنَا لَهُ فَکَشَفنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍ، وَ آتَینَاهُ أَهلَهُ وَ مِثلَهُم مَّعَهُم رَحمَةً مٍّن عِندِنَا وَ ذِکرَی للعَابِدِینَ وَ اًسمَاعِیلَ وَ اًِدرِیسَ وَ ذَا الکِفلِ، کُلٌ مٍّنَ الَصَّابِرِینَ وَأَدخَلنَاهُم فِی رَحمَتِنَآ، اًِنَّهُم مٍّنَ الصَّالِحیِنَ وَذَا النُّونِ اًِذ ذَّهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَّن نَّقدِرَ عَلَیهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ اًِلَهَ اًِلاَّ أَنتَ سُبحَانَکَ اًِنٍّی کُنتُ مِنَ الظَّالمِیِنَ فَاستَجَبنَا لَهُ وَ نَجَّینَاهُ مِنَ الغَمٍّ، وَکَذَلِکَ نُنجِی المُؤمِنِینَ ( انبیاء /۸۳-۸۸)
به یاد آور زمانی را که حضرت ایوب خدایش را خواند و گفت «ناراحتی و گرفتاری گریبانگیر من شده است و تو بسیار بخشنده و مهربانی» ما دعایش را مستجاب کرده و غم و اندوه را از او برطرف نمودیم و به لطف و رحمت خود اهل و فرزندش را که از او گرفته بودیم با عدهای دیگر به مثل آنها، به او عطا کردیم تا اهل عبادت متذکر لطف و احسان ما شوند. و به یاد بیار، اسماعیل و ادریس، و ذوالِکفل که از جمله افراد با استقامت و شکیبا بودند، که آنها را داخلِ رحمت خود نمودیم، چون ایشان از افراد صالح و نیکوکار بودند. و حضرت یونس (ذوالنون) را یاد آور زمانیکه با حالت خشم قوم خود را ترک کرد (زمانیکه) تصور میکرد که ما بر او احاطه و قدرت نداریم! ولی او در عمق تاریکی با ناله ما را خواند و گفت «غیر از تو خدایی نیست: منزهی تو، من البته از ستمگران بودم».
بنابراین ما به او گوش داده و او را از غم و اندوه رهانیدیم، ما همینطور اهل ایمان و یقین را نجات میدهیم. و لذا ابوعلی دقائقی توکل را «آرامش دل انسانی به وعدههای خداوندی میداند». وی معتقد است که در افراد متوکل آنقدر ایمان به وعدههای خداوند زیاد است که دلشان به وعدههای حضرتش آرام گرفته و اضطرابی به آنها رو نمیآورد (فیالطریق الی الله ص۵۸).
● زندگی بانشاط مؤمن در سایه توکّل
مطالعة دقیق آیات و احادیث نشان میدهد که توکل پسندیده که قرآن آنرا بعنوان صفت برجستة انبیا و مومنین شمرده است هرگز با کوشش برای رسیدن به مطلوب منافاتی ندارد، بلکه عین کوشش است.
خداوند متعال در دستور به نماز خوف در جنگ، به مؤمنان دستور میدهد که عدهای پشت امام نماز بخوانند، و عدهای دیگر برای مواجهه و رودررویی با دشمن آماده باشند تا دشمن فرصت حمله به ایشان را پیدا نکند. و در این مورد میفرماید:
وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِن وَرَآئِکُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَی لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن کَانَ بِکُمْ أَذًی مِّن مَّطَرٍ أَوْ کُنتُم مَّرْضَی أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُواْ حِذْرَکُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَاباً مُّهِیناً (النساء /۱۰۲)
« زمانی که ( تو ، ای پیغمبر ) در میانشان بودی و نماز ( خوف ) را برایشان بپا داشتی ، دستهای از آنان با تو به نماز ایستند ، و باید که اسلحه خود را با خود داشته باشند ، و وقتی که ( نصف ) نماز را با تو خواندند ( سلام بدهند و به کشیک و نگهبانی بپردازند و ) شما را ( از دشمنان ) بپایند و دسته دیگری که هنوز نماز را نخواندهاند ، بیایند و با تو به نماز ایستند و احتیاط خود را مراعات و اسلحه خود را داشته باشند . کافران دوست میدارند کاش از اسلحه و کالاهای خود غافل میشدید و آنان یکباره بر شما تاخت میآوردند ( و غافلگیرتان میکردند و در حین نماز دمار از روزگارتان بر میآوردند ) . اگر از باران ناراحت بودید یا بیمار بودید ، گناهی بر شما نخواهد بود که اسلحه خود را زمین بگذارید ( ولی باز هم تا آنجا که ممکن است وسائل سبک دفاعی را از خود دور نکنید ) و احتیاط خویش را بدارید . بیگمان خداوند برای کافران عذاب خوارکنندهای فراهم ساخته است .
در جای دیگری از قرآن میخوانیم که حضرت یعقوب ( ع ) زمانیکه فرزندانش را به مصر میفرستد تا به حضور سلطان رسیده از او گندم بخرند چنین وصیت میکند:
وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ اللّهِ مِن شَیْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَعَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (یوسف /۶۷)
( یعقوب به عهد و پیمان مؤکّد فرزندان خود دل بست و شفقت پدری او را بر آن داشت که آنان را راهنمائی و نصیحت کند ) و گفت : ای فرزندانم ! از یک در ( به مصر ) داخل نشوید ، بلکه از درهای گوناگون وارد شوید ( تا از حسادت حسودان و چشم زخم پلیدان در امان بمانید . ولی بدانید که من با این تدبیر ) نمیتوانم چیزی را که خدا مقرّر کرده باشد از شما به دور سازم . ( یقیناً آنچه باید بشود میشود ، و راهی برای دفع بلا جز رعایت اسباب و عللِ پیدا و توسّل به خدا سراغ ندارم ) . تنها حکم و فرمان از آن یزدان است . ( دافع شر و جالب خیر جهان فقط ایزد سبحان است ) . بر او توکّل میکنم ( و از او استمداد میجویم و کارم را بدو واگذار میکنم ) و باید که توکّلکنندگان بر او توکّل کنند و بس ( و کار خویش را بدو حوالت دارند ) .
همانطور که ملاحظه میکنید در این آیات اقدامات لازم برای رسیدن به نتیجه مطلوب سفارش شده ولی نتیجه نهایی به خواست خدا واگذار شده است. احادیثی که از پیشوایان اسلام به ما رسیده است نیز بر کوشش فرد تاکید میکنند و مسلمانان را به کوشش و فعالیت و برنامهریزی در حین توکل به خداوند ترغیب مینمایند.
معروف است که عربی به حضور مبارک پیامبر«ص» رسید، حضرت از او پرسیدند: که شترت را چه کردی، اعرابی گفت: «به خدا توکل نموده و آن را در بیابان رها نمودم» حضرت فرمودند:« أَعْـقِلْهَا وَ تَوَ کَّلْ » ( درجهی حدیث نیک است: ترمذی (۲۵۱۷) بخش صفة القیامة و الرقائق و الورع، روایت کرده و گفته: حدیث غریبی است. البانی درصحیح الجامع (۱۰۶۸) آن را حسن دانسته است.)
یعنی: شترت را ببند و به خدا توکل کن.
بنابراین توکل نوعی رابطه فرد با خداوند است که در آن فرد با توجه به اعتقادی که به قدرت، حکمت و رأفت و شفقت او دارد در تمام حرکات و سکنات حضور خدا را در نظر گرفته، و در تمام لحظات برای موفقیت خود از او استمداد میکند. فرد متوکل ضمن استفاده از اسباب و علل مادی و غیر مادی توفیق رسیدن به نتیجه را مشروط به خواست و مشیت الهی دانسته، ضمن اسناد امور و اتفاقات جهان به خواست خداوندی، برای حصول نتیجه به خدا تکیه نموده و اطمینان دارد که خواست خداوند در جهت خیر و صلاح اوست.
● توکل به عنوان عاملی برای هدایت ورشد معنوی مؤمن
سید قطب، صاحب فی ظلال القرآن در ذیل این آیه ،تعبیر وبینش زیبایی را از توکل به انسان مؤمن ارائه میدهد که قابل تأمل واندیشه است ، آنجا که بیان می دارد:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (سوره انفال /۲)
مؤمنان همان کسانیاند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل میکنند
آری تنها بر او تکیه میکنند و بس ... همانگـونه سـاختار عبارت میرساند. کسی را با خدا انباز نمیکنند، بدین شکل که از او درخواست کـمک کـنند و بـر او پشت بندند... یا همان گونه است که امام ابنکثیر در تفسیر گفته است: (یعنی جز بدو چشم امید نمیبندند، و جز او کسی و چیزی را نمیجویند، و به سوی کسی و چیزی جز او نمیروند، و مقصود و مرادشان جز او نیست، و جز به آستانۀ او پناه نمیبرند، و نیازمندیها را جز از او درخواست نمیکنند و نمیخواهند، و جز بـه سوی او عشق و رغبتی نمیورزند، و میدانند آنـچه کـه خـدا بخواهد میشود و آنچه را که نخواهد نـمیشود. او گردانندۀ امور جهان و متصرّف در مملکت هستی است. کسی پیگرد فرمان او نیست. او به حساب همگان سریع رسیدگی میکند. بدین خاطر است که سعید پسر جبیر گفته است: توکّل بر خدا مجمع همایش ایمان است). این، اعتقاد خالصانه به یگانگی خدا، و پرستش خالصانۀ او است، پرستشی که جز یزدان را نسزد. چرا که امکان ندارد در یک دل یگانگی خدا بـاشد و در عـین حـال همراه یزدان سبحان بر کسی توکّل کرد. کسانی که در دلهایشان توکّل بر کسی یا تکیه بر سببی را مییابند، لازم است پیش از هر چیز ایمان به یزدان را در دلهای خود جستجو کنند.
توکّل بر خدای یگانه، انسان مؤمن را از استفادۀ از اسباب باز نمیدارد. چه مؤمن از اسباب استفاده میکند به خاطر ایمانی که به خـدا دارد و اطاعتی کـه از او میکند در هر آنچه به انجام آن دستور میفرماید. ولی اسباب را پدید آورندۀ نتائج نمیشمارد و بر آنها تکیه نمیکند. آن چیزی که نتائج را و همچنین خود اسباب را پدید میآورد قضا و قدر یزدان است. در خرد مؤمن پیوندی میان سبب و نتیجه نـیست. اسـتفادۀ از سـبب عبادتی است که در پرتو اطـاعت انجام میپذیرد، و حصول نتیجه، قضا و قدر خدا بشمار میآید و جدای از سبب است و کسی جز خدا بر آن توانائی ندارد... بدین منوال خرد مؤمن از پرستش اسباب و آویـختن و چسبیدن بدانها آزاد و رها میگردد. در همان حال به تمام و کمال به اندازۀ توان از اسباب استفاده میکند تا به اجر و پاداش اطاعت از خدا به علّت استفادۀ کامل از اسباب زائل شود.
جاهلیّت نوین (علمی) پـیوسته به چیزی پافشاری میکرد و به ژرفای چیزی فرو میرفت کـه آن را (قطعیّت قوانین طبیعی) مینامید. این را بدین خـاطر میگفت تا (قضا و قدر خدا) و (غیب خدا) را نفی کند، و قلم بطلان بر قضا و قدر یزدان و جهان غیب ایزد منّان بکشد. امّا سرانجام از راه خود وسائل و تجارب خودش پی برد این راه که میرود به ترکستان است! در برابر جهان غیب یزدان و قضا و قدر ایزد سبحان درمانده و ناتوان ایستاد و از پیشگوئی (قطعیّت قوانین طبیعی) دم فرو بست! و به نظریّۀ (احتمالات) در جهان مـاده پناه برد. هر چیزی که حتمی و قطعی بود احتمالی شد، و (غیب) راز سر به مهری گردید، و قضا و قدر یزدان حقیقت یگانۀ مورد اطـمینان ماند، و گـفتار کردگار سبحان:
لا تدری لعل الله یحدث بعد ذلک أمراً (طلاق/۱)
تو نمیدانی، چه بسا خداوند بعد از این حـادثه، وضع تازهای پیش آورد.
قانون قطعی یگانهای شد، قانونی که صادقانه از آزادی مشیّت و ارادۀ یزدانی صحبت میکند و مشیّت و ارادۀ خدا را در فراسوی قوانین جهانی میبیند، قوانینی که ایزد سبحان در پرتو قضا و قدر نافذ آزاد خود، با چنین قوانینی جهان را اداره میکند و امور آن را میگرداند.
هر زمان که دل از فشار اسباب ظاهری رهائی یابد، اصلاً جائی برای توکّل بر غیر خدا باقی نمیماند. این قضا و قدر یـزدان است که هر چه بخواهد پـدید میآورد. تنها قضا و قدر یزدان است که حقیقت مورد اطمینان است. اسباب ظاهری جز احتمالات ظـنّی را دید نمیآورند ... این کوچ بسیار دراز و دیر آهنگی است که اعتقاد اسلامی دل انسان را در آن به سیر و سفر برده است، و همچنین خرد انسان را در آن به گشت و گذار انداخته است. کوچ بسیار دراز و دیر آهنگی است که جاهلیّت جدید سه قرن دست و پا زد تـا از لحاظ عقل و خرد به نخستین مراحل آن رسـید، ولی نتوانست از لحاظ فهم و شعور به چیزی از آن برسد، و نتائج عملی بزرگی را درک کند که بر آن در سازش و کنش با قضا و قدر یزدان، و در سازش و کنش با سببها و نیروهای ظاهری، مترتّب میشود و حاصل میگردد... این کوچ، کوچ آزادی عقل و خرد، آزادی فهم و شعور، آزادی سیاسی، آزادی اجتماعی، و آزادی اخلاقی است... و بالأخره کوچ آزادی انواع آزادیها و احوال و اوضاع آزادیها است... ممکن نیست (انسان) اصلاً آزاد شود، مادام که بنده ی اسباب (قطعیّت)، و فراتـر از آن بندۀ ارادۀ مردمان، و یا بندۀ خواست (طبیعت) بماند. چه هر نوع (قطعیّتی) جـدای از ارادۀ یـزدان و قضا و قدر او، اساس بندگی و پایۀ پرستش جز خدا و جز قضا و قدر خدا است... از اینجا است که این همه بر توکّل بر خدای یگانه، تکیه وتأکید میگردد، و توکّل بر خدا شرط وجود ایمان یـا عدم وجود آن بشمار میآید...
جهانبینی اعتقادی در اسلام، یک کلّی کاملی است. آری، یک کلّی کاملی است کـه دارای نـقش در شکل واقعیّت زندگی است، واقعیّتی که این آئین آن را برای زندگی مردمان میخواهد. ( فی ظلال القرآن ، ج ۳، صصص ۱۴۷۶ـ ۱۴۷۷ )
نعمت راهیابی درسایه توکل ، عرفان ، عقیده و عمل مثبت ، چنان قدرت ، ظرفیت و توان وافری به انسان می بخشد که دردشوارترین لحظات زندگی، عملکردش بسیار معقولانه و با آرامش و سنجیده و خداپسندانه جلوه میکند خداوند متعال هم راه رسیدن بـه مقصد و هدف را به اونشان می دهد .
ونباید فراموش کرد که هدف عظیم قرآن هم این است که انسان به درجه ای از تعالی و رشد و تربیت برسد که تجلی گاه صفات الهی گردد.
● روان شناختی انسان متوکل
به خاطر داشته باشیم که برچسب ها باور آفرین و روحیه سازند و در نهایت شکل دهنده هویت ما هستند. هنگامی که خود را یک انسان متوکل می نامیم، در واقع این باور را در خود می سازیم که ما به عنوان سالکان مسیر کمال، در همه امور زندگی خود ، به خدای رحمان توکل می کنیم و عاقبت امور را به اراده قدرتمند او می سپریم و یقین داریم که خداوند از انسان های مؤمن مراقبت و دفاع می کند بدین سان از دغدغه ها رها می شویم و در آغوش امن خدا احساس امنیت و آرامش می کنیم.
آری، انسان متوکل کسی است که تنها تکیه گاهش، ذات مقدس خدای یکتاست که بر سریر کاینات تکیه زده و عالم خلقت، با سرانگشت اعجازش در حرکت و تکاپوست. دست نیاز انسان متوکل همواره به سوی اوست و خوب می داند که با دعا و نیایش است که به حریم ملکوت راه می یابد و خدا به سرزمین قلبش، پا می گذارد. او سکان کشتی زندگی اش را به دست خدا سپرده است و شاعر چه تعبیر زیبایی از توکّل دارد که می سراید:
چون تو را نوح است کشتی بان، ز توفان غم مخور.
انسان متوکل، خود و زندگی اش را به خدا سپرده و هر آنچه هست و نیست را به وی واگذاشته و از این رهگذر به دنیایی از آرامش رسیده است .
زیرا خدا مدافع اوست و در سخت ترین لحظات زندگی، حضورش را بر وی عیان می سازد. کسی که به خدا توکل می کند و او را وکیل خود قرار داده است، از هر محکمه ای سرافراز پای بیرون می گذارد و این چنین است که انسان های بزرگ؛ انسان هایی که خون تحول و شکوفایی در رگ های بشریت تزریق می کنند ، هیچ گاه نیاز به توجیه و دفاع از خویش ندارند ، زیرا خدا که ناجی و بهترین وکیل و مدافع کل کاینات است، خود به نجات آنها می آید.
در نظر انسان متو کّل به معنای قرآنی، توکل، ریسمانی است آویخته از عرش الهی و تنها بیداران و هشیارانند که به این ریسمان محکم، چنگ زده و رستگار می شوند. توکل به این معنا نیست که جریان امور را به خدا بسپاری و خود در کنج عافیت بنشینی و به خویش مشغول شوی؛ زیرا آنکه توکل می کند، همه راه ها را رفته، همه درها را کوفته، هر پیامی را شنیده، هر ندایی را دریافته، و خود را به آب و آتش زده است و می زند. او از پای نمی نشیند و در عین حال نتیجه کار را به خدای رحمان می سپارد. به تعبیر دیگر توکل یعنی کار را به امید خدا انجام دادن، تلاش کردن و حاصل را از خدا خواستن! بیماری که به خدا توکل می کند ، بهترین نسخه را از متخصص ترین طبیب می گرید زیرا نیروی توکل و تلقین، آن چنان روحیه ای به وی داده و آن چنان باوری در وی پدید می آورد که کارخانه داروسازی درونش را به کار می اندازد و بهترین داروها و مفیدترین آنزیم ها و هورمون ها را برای این سیستم پیچیده می سازد و بر بیماری فائق می شود.
آری به حقیقت روح انسان متوکّل، از عصاره ایمان تغذیه میکند واتکای او به ذات پاک حق ذهن و روحش را از افکار پلید و پوچ و بیمار گونه در امان نگه میدارد وزیر لوای درستی و صداقت آرام گرفته واستغفار گویان گام بر میدارد واین حقیقت زیبا و عمیق که هیچ کس و هیچ چیز از حیطه قدرت لا یزال او خارج نیست و به هر شایسته دل پاکی که بخواهد عزّت و کرامت میدهد و روح ناپاک رابه هلاکت میکشاند و با علم عمیق خود همه چیز را برای بندگان صالحش در مسیر پاک قرار میدهد را باور دارد وبا علم به اقتدار، درایت ، حکمت ،عزّت ، کرامت و عظمت خداوند عالی مرتبه دل و روحش را با رایحه خوش توکل مطهّر و معطر میکند و به لطف و محبت و اراده معبود یکتا از افکارپوچ و گناه آلود ، نیّات قبیح و نفاق آلود در امان می ماند و به زیبایی از حق حیاتی که نعمت و عنایت پروردگار بود بهترین بهره را میبرد ودر پیشگاه حق سربلند و سرفراز با تقدیم جان و روح پاک و زلالش حق بندگی را صادقانه و خالصانه بجا میآورد .
از علائم و ویژگیهای افراد متوکل این است که از رویدادهای روزگار خیلی به خود نمیبالند و از برگشت و ادبارِ آن زیاد دچار تشویش و اضطراب نمیشوند، بلکه تا حدامکان برای رسیدن به مطلوب کوشش مینمایند و نتیجه کار را به خدا واگذار مینمایند و اطمینان دارند که خداوند آنان را در رسیدن به مطلوب کمک خواهد کرد. در حقیقت حال این افراد بمانند اشخاصی میباشد که به حصار و قلعة عظیمی پناه برده و درِ آن را به روی دشمن بستهاند. اینان از مشکلات به حصار توکل روی آوردهاند که فردی را یارای پیروزی بر آن قلعه نیست. لذا اضطراب و خوف برای آنان معنی ندارد.
استاد عائض قرنی در کتا ب مشهورش (لا تحزن) در موردحقیقت توکّل چنین می گوید:
سپردن کار به خدا، توکل نمودن به او، اعتماد داشتن به وعده اش، رضامندی از خواست خدا، به او گمان نیک داشتن و انتظار گره گشایی و حل مشکلات از سوی او، از بزرگترین ثمرات و نتایج ایمان واز مهمترین صفات مؤمنان است. هنگامی که بنده اطمینان می یابد که سرانجام نیکی خواهد داشت و آنگاه که در همه کارهایش بر پروردگار خویش اعتماد و توکل می نماید، می بیند که تحت توجه و کفالت و مدد الهی است.
از آنجا که انسان، ضعیف و ناتوان آفریده شده است، به تنهایی نمی تواند به مبارزه با حوادث بپردازد و در برابر سختیها مقاومت کند و به جنگ مشکلات برود. اما وقتی به پروردگارش توکل کند، به مولای خویش اعتماد نماید و کارش را به او بسپارد، می تواند مقاومت و پایداری کند. (لاتحزن، صص ۶۵،۶۶ )
چراکه به تعبیر زیبای قرآن: ( وَکَفَی بِرَبِّکَ هَادِیاً وَنَصِیراً ) ( فرقان/ ۳۱)
«و همین بس که پروردگارت هدایت کننده و یاور باشد».
با نگاهی به زندگی بزرگان می بینیم که به حقیقت فرد متو کلی، چون حضرت حسین (ع) در اشعاری که به اومنسوب است چه زیبا حقیقت توکل را به ما آموزش میدهد:آمده است :
اذا ما عضَّک الدهرُ فَلا تَجْنَحْ اِلی خلقٍ
وَ لا تَسْألْ سِوَی اللّه تعالی قاسم الرزق
فَلَوْ عِشْتَ وَ طَوَّفتَ مِن الغرب اِلی الشّرقِ
لما صادفْتَ مَنْ یَقْدِرُ أن یَسْعَد أوْ یَشقِی
(البدایه و النهایه، ج ۸، ص ۴۵۸)
ترجمه: آنگاه که به سختیهای روزگار گرفتار آمدی، به خلق خدا روی میاور، و جز از خدای متعال که تقسیمکننده روزیهاست مخواه. اگر زنده بمانی و از غرب تا شرق عالم را بگردی کسی که بتواند خوشبختت کند یا بدبختت بسازد نخواهی یافت.
اِغْنِ عَنِ الْمَخْلوقِ بِالْخالِقِ تَصُدُّ عَلَی الکاذبِ وَ الصادقِ
(اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۶۲۱)
ترجمه: خود را با توجه به آفریدگار از هر آفریدهای بینیاز کن که در این صورت همه راهها[ی آزمندی] را بر هر دروغگو و راستگویی میبندی .
افراد متوکل به اتفاقات زندگی معنایی میدهند که آنان را در تعبیر و تفسیر پدیدههای زندگی کمک نموده و به توازنِ شناختی و عاطفیِ آنان کمک مینماید، و آنان را از خلأ زیستی، بی هدفی، پوچی و سردرگمی رهایی میبخشد. این افراد با تمام کوششی که در راستای رسیدن به مطلوب و مقصود به کار میگیرند، اگر نتیجه موافق طبعشان نبود و نتیجة نامساعد گرفتند، باور دارند که خیر واقعی را خداوند میداند و به فرمایش خداوند در قرآن باور دارند که میفرماید:
(...... وَ عَسی أَن تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُم وَ عَسَی أَن تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرُّ لَکُم وَاللَّهُ یَعلَمُ وَ أَنتُم لا تَعلَمُون (بقره / ۲۱۶)
یعنی:«...... لیکن چه بسا چیزی را دوست نمیدارید و آن چیز برای شما نیک باشد ، و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید و آن چیز برای شما بد باشد ، و خدا ( به رموز کارها آشنا است و از جمله مصلحت شما را ) میداند و شما ( از اسرار امور بیخبرید و مصلحت خود را چنان که شاید و باید ) نمیدانید .
● راه تحصیل توکل
راه تحصیل صفت توکل - بعد از تقویت توحید و اعتقاد به اینکه همه ی امور مستند به خدای سبحان است و برای دیگری دخالتی در آنها نیست - این است که آیات و اخبار مذکور را که دلالت بر فضیلت و ستایش آن دارد و این را که توکل باعث رستگاری و کفایت امور اوست به یاد آورد، سپس متذکر شود که خدای تعالی او را از نیستی به هستی آورده و خلعت وجود به او پوشانیده، و آنچه را بدان نیازمند بوده برای وی آماده ساخته است، و او به بندگان خود از مادر به فرزند خود مهربانتر است، و کفایت اهل توکل را تعهد و ضمانت نموده، پس محال است که بعد از این او را ضایع و مهمل گذارد و مهمات او را کفایت نکند، و آنچه بدان نیاز دارد به او نرساند، و آنچه به وی آزار و زیان میرساند از او دفع نکند، زیرا خدای سبحان از عجز و نقص و خلف وعده و سهو پاک و منزه است.
سزاوار است که حکایاتی را به یاد آورد که مشتمل بر شگفتیهای صنع خدا در رساندن روزی به بندگان و دفع بلاها و بدیها از بعضی از ایشان است، و سرگذشتهایی را متذکر شود که متضمن عجایب قهر الهی در تباه کردن اموال توانگران و خوار ساختن قدرتمندان است، و چه بسا بندگانی که مال و سرمایهای نداشتند و خداوند به آسانی به آنها روزی میرساند، و چقدر مالدارانی که ثروت و سرمایه از کف دادند یا اموال آنها به دزدی رفت و تهیدست و بینوا شدند، و بسی نیرومند صاحب خدم و حشم و شوکت و سطوت که بیسببی آشکار عاجز و خوار و زبون گشتند، و بسا ذلیل و ناتوانی که قوت و استیلا یافتند.
هر کس در این مطلب تامل کند میداند که امور به دست قدرت خداوند است، پس باید بر او وثوق و اعتماد کند.و ملاک این است که بداند که امور اگر به قدرت خدای سبحان بیدخالت اسباب و وسایل باشد، پس توکل نکردن بر او و اعتماد به دیگری نهایت جهل است، و اگر برای غیر خدای سبحان از وسایل و اسباب دخالت و تاثیری هست، پس توکل از جمله اسباب کفایت امور و بر آمدن حاجات است.زیرا اخبار و حکایات و تجربه گواهند بر اینکه هر که بر خدا توکل کرد و به سوی او منقطع شد خداوند امور و حاجات او را کفایت میکند.و همان گونه که نوشیدن آب سبب برطرف شدن تشنگی میگردد، و خوردن طعام سبب دفع گرسنگی میشود، همچنین توکل سببی است که مسبب الاسباب برای بر آمدن حاجات و مقاصد و کفایت امور و مهمات مرتب ساخته است.
نشانه حصول توکل این است که دل او مضطرب نشود و سکون و آرامش خود را به سبب فقدان اسباب نفع و پدید آمدن اسباب ضرر از دست ندهد.پس اگر سرمایهاش به دزدی رفتیا تجارتش زیان کرد، یا یکی از امور او باز داشته شد و معوق ماند، راضی و خشنود باشد و آرامش و اطمینان خاطر وی متزلزل نگردد، بلکه سکون و آرام دل او قبل و بعد از آن پدیده یکسان باشد. زیرا کسی که به چیزی آرام نگیرد از زوال آن نگران و مضطرب نشود، و هر که به سبب فقدان چیزی آشفته و پریشان گردد به وجود آن آرام دل و اطمینان خاطر یابد.
● نتایج وآثارتوکل به خدا
توکل به خداوند متعال پیامدهای مثبتی در زندگی فردی و اجتماعی انسانها دارد که جهت اختصار فقط به چند مورد از این ثمرات و فواید توکل اشاره میشود.
۱) آرامش و اطمینان قلبی
یکی از فواید داشتن توکل، آرامش درونی و اطمینان قلبی است که در سایه توکل به انسان دست میدهد. زمانیکه حضرت موسی قوم خود را شبانه به سوی سرزمین موعود راهبری میکرد و سعی مینمود که امید ایمان به خدا را در دلشان زنده کند نزدیکیهای صبح بود که قوم خستة موسی خود را با فرعونیان رو در رو دیدند که آنها را دنبال مینمودند، از ترس برخود لرزیدند و اظهار داشتند که توانِ مقابله با قومِ فرعون را نخواهند داشت. ولی حضرت موسی (ع) آنان را قوت قلب داده و گفت جای هیچ نگرانی نیست، چون خدا با اوست.
در قرآن، چنین جریان را تعریف میکند:
( فَلَمَّا تَرَاءی الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَی إِنَّا لَمُدْرَکُونَ * قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ )(شعراء /۶۱ - ۶۲)
یعنی : هنگامی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند : ما ( در چنگال فرعونیان ) گرفتار میگردیم ( و هلاک میشویم ) . . ( موسی ) گفت : چنین نیست . پروردگار من با من است .( قطعاً به دست دشمنم نمیسپارد و به راه نجات ) رهنمودم خواهد کرد .
حضرت رسول (ص) که در توکل به خداوند متعال نمونه بود چنان حالتی یافته بود که وقتی ابوبکر در غار دچار ترس شده بود وفکر میکرد که کافران آنان را پیدا خواهند کرد با آرامش به ابوبکر گفت نگران نباش خداوند با ماست. در قرآن کریم این جریان به صورت زیر بیان شده است:
( إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَی وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ )(توبه /۴۰)
ترجمه: « اگر پیغمبر را یاری نکنید ( خدا او را یاری میکند ، همان گونه که قبلاً ) خدا او را یاری کرد ، بدان گاه که کافران او را ( از مکّه ) بیرون کردند ، در حالی که ( دو نفر بیشتر نبودند و ) او دومین نفر بود ( و تنها یک نفر به همراه داشت که رفیق دلسوزش ابوبکر بود ) . هنگامی که آن دو در غار ( ثور جای گزیدند و در آن سه روز ماندگار ) شدند ( ابوبکر نگران شد که از سوی قریشیان به جان پیغمبر گزندی رسد ، ) در این هنگام پیغمبر خطاب به رفیقش گفت : غم مخور که خدا با ما است ( و ما را حفظ مینماید و کمک میکند و از دست قریشیان میرهاند و به عزّت و شوکت میرساند . در این وقت بود که ) خداوند آرامش خود را بهره او ساخت ( و ابوبکر از این پرتو الطاف ، آرام گرفت ) و پیغمبر را با سپاهیانی ( از فرشتگان در همان زمان و همچنین بعدها در جنگ بدر و حُنَین ) یاری داد که شما آنان را نمیدیدید ، و سرانجام سخن کافران را فروکشید ( و شوکت و آئین آنان را از هم گسیخت ) و سخن الهی پیوسته بالا بوده است ( و نور توحید بر ظلمت کفر چیره شده است و مکتب آسمانی ، مکتبهای زمینی را از میان برده است ) و خدا باعزّت است ( و هرکاری را میتواند بکند و ) حکیم است ( و کارها را بجا و از روی حکمت انجام میدهد ) .»
بنا براین توکّل در اسلام توشه ای روحی است که انسان را بر تشنُجّات و اضطرابات وترسهای درونی پیروز
می گرداند، ودر تاریک ترین لحظات زندگی چراغ امید را در دل انسان مؤمن روشن می سازد واطمینان و آرامشی به او می بخشد که اکثر مردم از فیض آن محرومند . ( روح الدین الاسلامی، صص ۳۳۵، ۳۳۶)
۲) قوت و نیرومندی
از دیگر فواید توکل داشتن قوتِ قلب و نیرومندی در تصمیمگیری است . چنانکه در حدیثی از حضرت رسول (ص) نقل شده است.
« مَن سَّرهُ أن یکون اکرم الناس فلیتقالله، و مَن سَرَّهُ أن یکون اقوی الناس فلیتوکل علیالله، وَ مَن سَرَّهُ أن یکون أغنیالناس فلیَکُن بما فی یدالله اوثَق مِنهُ بما فی یده»( بحار الانوار ج / ۱۳۸/۷۱)
کسی که دوست دارد محبوبترین مردم باشد از خدا تقوی پیشه کند، و کسی که میخواهد قویترین مردم باشد به خداوند توکل نماید، و کسی که میخواهد غنیترین باشد بدانچه در پیش خداست مطمئنتر از آن باشد که در نزد خودِ اوست.
خداوند کریم در قرآن از قول حضرت نوح (ع) چنین میفرماید:
( وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ إِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُم مَّقَامِی وَتَذْکِیرِی بِآیَاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَکُمْ وَشُرَکَاءکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَیَّ وَلاَ تُنظِرُونِ * فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَمَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی اللّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ) ( یونس / ۷۱- ۷۲)
یعنی : ( ای پیغمبر ! برای دلداری مؤمنان و بیداری مشرکان ، سرگذشت برخی از پیغمبران و پیشینیان ، از جمله ) سرگذشت نوح را ( از قرآن ) برای آنان بخوان . وقتی ( از اوقات ) نوح به قوم خود گفت : ای قوم من ! اگر ماندنم ( در میانتان ) و پند دادنم ( به شما ) با آیات خدا ( و دلائل الهی ) برایتان سخت و غیرقابل تحمّل است ، من ( بر این کار پایدار و ماندگارم و ) بر خدا تکیه دارم ، پس همراه با معبودهایتان قاطعانه تصمیم خود را بگیرید ( و هرچه از دستتان برمیآید درباره من انجام دهید و هیچ کوتاهی مکنید . این کار را از روی مشورت کامل و تصمیم قاطع انجام دهید تا ) بعداً منظورتان از خودتان نهان نماند و مایه اندوهتان نشود . پس از آن نسبت به من هرچه میخواهید بکنید و مرا مهلت ندهید .* اگر ( از دعوت من ) روی گردانیدید ( به من زیانی نمیرسانید ) چرا که من کمترین مزد و پاداشی از شما نمیخواهم . مزد و پاداش من جز بر خدا نیست ، و به من دستور داده شده است که ( همه کار و بار خود را بدو حوالت دارم و ) از زمره تسلیمکنندگان ( امور زندگی به خدا و فرمانبرداران اوامر الله ) باشم .
این دعوت، هشدار، یادآوری مداوم از سوی نوح است که تکذیب و رویگردانی قومش را به دنبال داشت.در چنین موقعیتی نوح چه کار کرد؟ او پس از این که به نهایت خستگی و انزجار در راستای دعوتش رسید بر خداوند توکل کرد و همه چیز را به او سپرد، و میگفت:
( یَا قَوْمِ إِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُم مَّقَامِی وَتَذْکِیرِی بِآیَاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ ) (یونس: ٧١)
ترجمه: «اگراقامت من در میان شما و یادآوریهای من به آیات خدا بر شما گران آمده است، من بر خدا توکل کردم».
دعوتگر راه حق اگر با رویگردانی دعوت شدگان، رد و قبول نکردن آنها مواجه شد، به خدا توکل میکند او هر گونه آزار و بلایی را دفع میکند و صبر و بردباریاش را افزایش میدهد.
در سورة هود نیز از سوی حضرت هود در هدایت قوم خود چنین مقاومتی را نشان میدهد و مثلِ حضرت نوح (ع) با جرأت و رشادت با مخالفین خود برخورد میکند تا جایی که میفرماید:
( اًِنیِ أُشهِدُاللهَ وَ اَشهَدُوا اَنیِ بَرِیٌ مِمَّا تُشرِکوُنَ مِن دُونِهِ فَکِیدوُنیِ جَمِیعاً ثُمَّ لاَ تُنظِروُنِ اًِنیِ تَوَکَّلتُ عَلَی اللهِ رَبی وَ رَبکُم، ما مِن دَابَّةٍ اًِلا هُوَ آخِذُ بِنَا صِیَتِها، اًِ نَّ رَبیِ عَلی صِرَاطٍ مُستَقِیمٍ )(هود/ ۵۵- ۵۶)
یعنی «خدا را گواه میگیرم و شما نیز گواه باشید که من از آنچه جز خدای یکتا به شرک میپرستید بیزارم. همگی به حیلهگری بر ضد من برخیزید و مرا مهلت ندهید. من بر خدای یکتا که پروردگار من و پروردگار شماست توکل کردم. هیچ جنبندهای نیست مگر آنکه زمامِ اختیارش در دست اوست. هر آینه پروردگار من بر صراط مستقیم است.»
زمانیکه حضرتِ شعیب با قوم خود برخورد میکند در او نیز چنین قوتِ قلب و جرأتی مشاهده میگردد که ناشی از توکل بالای او به خداوندِ متعال است (رجوع کنید به آیات ۸۸ - ۸۹ از سوره اعراف).
۳) عزت نفس
از دیگر ثمرات توکل به خدا عزت و سربلندی در بین مردم است. فرد متوکل چون به خدا تکیه میکند غنایِ نسبی از مردم دارد و به خاطر رسیدن به مال و مقام از مردم التماس نمیکند لذا عزت و سربلندیاش حفظ میشود. از همه مهمتر چون خداوند عزیز است پناهنده ی خود را نمیگذارد که به ذلت و خواری دچار شود. خداوند در قرآن میفرماید:
(وَتَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ ) (شعراء / ۲۱۷)
یعنی : و بر خدای چیره و مهربان توکّل کن .
● نتیجه گیری
۱) استعاذه و پناه بردن به خدا،توکل بر خداست، و هرکس به غیر خدا پناه برد و او را دوستخود بداند و از او پیروی کند، از اولیایشیطان خواهد بود.
۲) ایمان و توکل، دو ملاک صدق عبودیت است و بندگی بدون این دو،ادعایی باطل و بیاساس است. زیرا ایمان وتوکل آدمی را نسبت به سیطره ی شیطان بیمه می کنند.شیطان و لشکریانش بر مومن موحد متوکل راه نفوذی ندارند.
۳) توکل پشتوانه ی محکمی برای فعالیت بوده و مشعل امید را در دل روشن و یأس را از آن
می زداید، در انسان ایجاد شهامت نموده، وروح را تقویت و به آن حالت طمأنینه وآرامش می بخشد
و ترس و بیم از ناکامی و شکست را از دل بیرون می راند، آنگاه که انسان کاربرد نیروی خویش را به اتمام رسانده ، و به مرزهای خارج از محدوده ی قدرت و توان خود رسید، با به کار گرفتن توکل در خارج از محدوده ی قدرتش نفوذ می کند.
۴) هر مکتب، طبق جهان بینی خودش تکیه گاهی ارائه می دهد، اسلام طبق جهان بینی توحیدی ، خدا را تکیه گاه معرفی می کند، که قدرتش بی انتها و بر همه چیز تواناست و همه ی قدرتها از او پدید آمده و از او سرچشمه می گیرند، او از همه مهربانتر و ارحم الراحمین است ، و تمام صفاتی که در تکیه گاه تزلزل ناپذیر لازم است تنها در او موجود است . اینجاست که چون مؤمن متوکل متکی به خداست و نیروی لایزال الهی پشتوانه ی او می باشد، نیرومندترین مردم خواهد بود.
۵) امید و توکل ما فقط وفقط باید به خدا باشد . چنانکه در امان ماندن از امیال نفسانی وشیطانی و شر و غفلت و گمراهی و قرار گرفتن در مسیر هدایت ، بدون توکل برخدا، محال میباشد و این در حالی است که رمز تکامل ، پیشرفت و ترقی انسان در پیمودن مسیر هدایت خلاصه می شود .
۶) توکل به معنای نادیده گرفتن اسباب و عوامل طبیعی نیست و توکل منافاتی با استفاده از اسباب طبیعی ندارد.
۷) از لحاظ عملی انسان تا آنجا که توان دارد باید به تدبیر امور بپردازد و در جایی که تدبیر امور از عهدهاش خارج است باید به خداوند متعال توکل کند. بین توکل و اقدام عملی برای انجام کارها منافاتی وجود ندارد. میتوان بر خداوند توکل کرد و از او در حصول مقاصد یاری جست و در عین حال از علل و اسباب طبیعی نیز برای حصول نتیجه استفاده کرد. هر چند، معنای توکل ترک تدبیر است، ولی ترک تدبیر به معنای عدم استفاده از اسباب نیست، بلکه از اسباب، مدد جوید؛ نه اینکه به بهانه توکل بر خدا، در ساختمانی کهدر حال ریزش است، بنشیند و بپنداردکه زنده خواهد ماند، وترک تدبیر در سطحی بالاتر از اسباب است، در سطح نتایج کار و تقدیرهای بیرون از اختیارِ ماست .
۸) از لحاظ اعتقادی انسان باید باور داشته باشد که زمانی کوششهایش مثمرثمر خواهند بود که توأم با خواست و مشیت الهی میباشد؛ یعنی کوشش انسان برای رسیدن به مطلوب هر چند لازم است ولی کافی نیست و توفیق خداوندی نیز باید با آن قرین گردد تا انسان بتواند به هدف مطلوب خود برسد.
۹) خداوند به توکل سفارش کرده و آن را همراه ایمان آورده است تا نشان دهد که دو بخش ملازم هماند. توکل بر وکیل از ایمان بر میآید. و آن را شرط ایمان دانسته است: (وَعَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُواْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ)(مائده / ٢٣)
۱۰) اثبات سببها و مسببها و این که اسباب به تنهایی تأثیر کاملی نخواهد داشت. هر کس سببها را انکار کند و بگوید باطل است، نادان و بیخرد است. بیگمان سببهایی وجود دارد که ناگزیر باید آن را فراهم ساخت. مثلاً برای صاحب فرزند شدن باید ازدواج کرد و برای برداشت محصول باید کشت کرد و.....
۱۱) توکل موجب پیشگیری از شکستهای روحی- روانی در زندگی دنیوی میشودوانسان را از خودکشی و رفتارهای دیگر که از افراد بیتوکل سر میزند، دور میکند، آنهایی که ناامید و دچار شکست و سرخوردگی شدهاند و به نظر خود در دنیا جایی برایشان نمانده است، توکل باعث دوری از چنین اشخاصی میشود
۱۲) توکل موجب نگهداری جان، مال، فرزند وخانواده میشود، در قرآن آمده است:
( إِنَّمَا النَّجْوَی مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ )(مجادله / ١٠)
« نجوا تنها از ناحیه اهریمن است و میخواهد مؤمنان را غمگین و اندوهناک سازد ! اما هیچ زیانی نمیتواند بدیشان برساند مگر این که اجازه خدا در میان باشد . پس مؤمنان باید به خدا توکل کنند و بس ».
۱۳) توکل بر خدا اراده و شور و شوق به کار را در انسان ایجاد میکند، زیرا راهی برای فراهم کردن اسباب شرعی برایش گشوده می شود. آدمی وقتی فهم درستی از توکل داشته باشد با جان و دل به دنبال کار میرود و اسباب روزی و رستگاری خود را فراهم میکند. این باعث تشویق به امید تولید، نتیجهگیری و بهرهمندی می شود.
۱۴) هر کس به خدا توکل داشته باشد، همراهی خدا باخود را احساس می کند، در مییابد که خدا با اوست، کمکش می کند، نیازهایش را برآورده میکند، محافظ و نگهدارش است.
۱۵) توکل دوستی و محبت پروردگار را برای بنده به ارمغان میآورد، بنده نیز در نتیجهی توکل محبت و مهر پروردگار به دلش می نشیند، زیرا آثار آن را به چشم میبیند، و میداند خداوند چگونه بر مبنای نیت و توکلش هر چه خواسته به او داده است.
۱۶) هر کس توکل را در عمل محقق سازد، بدون حساب و عذاب به بهشت میرسد، چنان که در حدیث هفتاد هزار نفر آمده، خود از بزرگترین میوههای توکل است. (پیش تر سند آن ذکرشد)
خدایا! بر تو توکل می کنم که مرکز پرگار آفرینشی و از تو مدد می جویم که یکتا مددکار عالمی. به درگاه تو پناه می برم که آفتاب سلطنت در قلمرو امپراتوری هستی تو، هرگز غروب نمی کند. تو با منی و روح بهاران با من است و بدین سان است که :
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی، به هم سازیم و بنیادش براندازیم
(حافظ)
حمزه خان بیگی
باتشکر از زحمات و راهنمایی های استاد گرامی : خانم دکتر صادقی
تحقیق و نگارش :
حمزه خان بیگی – دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت معلم آذربایجان – تبریز
فهرست منابع ومصادرعربی وفارسی
الف : منابع عربی
• ابن قیّم الجوزیّة، مدارج السالکین ، دارالکتب العربیة، ۱۹۹۰ م ، چاپ اول، بیروت .
• ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل، تفسیرالقرآن العظیم، دارالمعرفه، ۱۴۰۹هـ .ق، بیروت.
• احمد بن الحسین، ابی الفارس، معجم مقائیس اللّغـه، دفتر تبلیغات اسلامی ، ۱۴۰۴ هـ . ق ، قم .
• الذهبی شمس الدین (المتوفی : ۷۴۸هـ) ، سیر أعلام النبلاء، مؤسسة الرسالة، ، ۱۴۰۵ هـ / ۱۹۸۵م ، الطبعة الثالثة، بیروت .
• الراغب الإصفهانیّ، مفردات الفاظ قرآن، دارالقلم، ۱۴۱۲ هـ . ق ، الطبعة الإولی، دمشق .
• امین، سیدمحسن،اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶هـ.ق ، بیروت .
• ( بطرس بستانی، محیط المحیط،)
• بخاری، محمد بن اسمعیل، صحیح بخاری، دارالقلم ، ۱۴۰۷ هـ . ق ، بیروت .
• سید قطب،فی ظلال القرآن، نشر احسان، ۱۳۸۷ ، چاپ دوم ،تهران .
• شهید ثانی (۹۵۴ ه- . ق) مسکنة الفواد عند فقد الاحبه و الاولاد، تهران، چاپ سنگی.
• طباطبایی، سید محمد حسین (۱۳۹۳هـ . ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، لبنان .
• فؤاد عبدالباقی، محمد (۱۳۶۴)، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، دارالحدیث ، ۱۴۱۱ هـ . ق، قاهره .
• فیض کاشانی(۱۰۹۱هـ .ق)، محسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیأ، دفتر انتشارات اسلامی، تهران .
• قرضاوی، یوسف، فیالطریق الی الله: توکل، مصر، مکتبة وهبة، ۱۹۹۵ م ، قاهره .
• قرنی ، دکترعائض، لاتحزن، مکتبة الریاض ،۲۰۰۴ ، چاپ اول، مدینه منوره .
• مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار: الجامعه الاخبار الائمه الاطهار ،مؤسسه الوفا، ط ۲، ۱۴۰۳ هـ .ق ، لبنان .
ب: منابع فارسی
• قرآن مجید با ترجمه و تفسیر فارسی و کشف الایات (۱۳۷۲)، ترجمه مهدی الهی قمشهای، انتشارات مروی، تهران .
• بلالی عبدالحمید،آیین تربیتی تابعین، نشر احسان، ۱۳۸۳، چاپ اول، تهران .
• خرم دل ، مصطفی،تفسیرنور، نشر احسان، ۱۳۸۶، چاپ پنجم، تهران .
• ریاض الصالحین،امام نووی دمشقی، نشر احسان، ۱۳۶۷ ، چاپ اول، تهران .
• سامی محمد سلیمان ، اسماء الحسنی، نشر احسان، ۱۳۸۷ ، چاپ اول، تهران .
• طباطبایی،استاد علامه سید محمد حسین(۱۳۶۳ه.ش)، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: موسویهمدانی ، سید محمد باقر، کانون انتشارات محمدی، ، چاپ سوم، تهران .
• عفیف طباره عبدالفتاح، روح الدین الاسلامی، سقز،انتشارات محمدی،چاپ اول، ۱۳۷۵ .
• قریشی، علی اکبر، ۱۳۶۱ ش ، قاموس قرآن، تهران: دار الکتب الإسلامیّه، چاپ سوم .
• مجاهد مصطفی بهجت ،شعر امام شافعی، ، ،مترجم عباس اطمینانی، انتشارات دانشگاه کردستان ٍ چاپ اول، ۱۳۸۰ .
• مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، ۱۳۶۰ ، تهران .
• مکارم شیرازی، ناصر،و دیگران، ۱۳۷۰ هـ. ش، تفسیر نمونه، تهران :دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان ایران دولت حجاب دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر شورای شهر تهران پلیس شهرداری تهران قتل سیل وزارت بهداشت کنکور آتش سوزی سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا مسکن ایران خودرو سایپا تورم
تئاتر تلویزیون سریال محمدرضا گلزار ازدواج وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران قرآن کریم سینما فیلم موسیقی سریال پایتخت
سازمان سنجش ناسا کنکور ۱۴۰۳ خورشید
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال فوتسال پرسپولیس استقلال تیم ملی فوتسال ایران بازی جام حذفی آلومینیوم اراک سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس وحید شمسایی
هوش مصنوعی اپل فناوری همراه اول ایرانسل آیفون تبلیغات سامسونگ اینترنت گوگل بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان
سازمان غذا و دارو رژیم غذایی خواب موز سلامت روان بارداری دندانپزشکی کاهش وزن آلزایمر مالاریا