جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

«انسجام اسلامی» و جهاد معرفتی و اندیشه ای


«انسجام اسلامی» و جهاد معرفتی و اندیشه ای

انسجام به هیچ عنوان به معنای نادیده گرفتن تنوع موجود در جهان اسلام نیست هم اكنون در جهان اسلام شاهد تنوعی از سیاسی و فرهنگی گرفته تا اجتماعی و اقتصادی و حتی تاریخی هستیم كه این تنوع قابل تحویل به یك رویه و شیوه خاص نیست

با پیام نوروزی مقام معظم رهبری كه سال جدید را سال «وحدت ملی و انسجام اسلامی» نام نهادند، ادبیاتی در این زمینه شكل گرفت و صاحبنظران از ابعاد گوناگون این دو مفهوم را به بحث گذاشته اند. آنچه می خوانید درصدد است به نكاتی در باب مفهوم «انسجام اسلامی» و نسبت آن با تكثر دینی اشاره كند.

۱) انسجام به هیچ عنوان به معنای نادیده گرفتن تنوع موجود در جهان اسلام نیست. هم اكنون در جهان اسلام شاهد تنوعی - از سیاسی و فرهنگی گرفته تا اجتماعی و اقتصادی و حتی تاریخی - هستیم كه این تنوع قابل تحویل به یك رویه و شیوه خاص نیست.

از سوی دیگر نفس این تنوع پسندیده است. اگر نگاهی به تاریخ پرافتخار تمدن اسلامی بیندازیم، در می یابیم یكی از دلایلی كه سبب شد این تمدن قرنها در اوج عظمت بدرخشد و فرهنگ بشری را از خود متأثر كند، همین تنوع موجود در آن بود. تمدن اسلامی از اسپانیا و شمال آفریقا گرفته تا عراق و سوریه و از ایران گرفته تا آسیای مركزی و شبه قاره هند را شامل می شد و تأمل بر دلایل اوج این تمدن بدون توجه به این تكثر و تنوع امكان پذیر نیست. پس در اولین گام باید پذیرفت انسجام اسلامی به معنای یكدست كردن تمدن اسلامی قلمداد نمی شود.

۲) نقش گفتگوی دینی و فرهنگی در ترویج انسجام اسلامی انكارناپذیر است. گفتگو امری است كه از سویی از تشتت و تفرقه جلوگیری می كند و از سوی دیگر در برابر یكدستی از تنوع و تكثر حمایت می نماید.

اگر متفكران و پژوهشگران از چیزی به نام «اعجاز گفتگو» سخن می گویند، در بخشی به همین كاركرد میانه و اعتدال گفتگو بر می گردد. دو فرهنگ و تمدن كه تفاوتی با هم ندارند، به گفتگو مبادرت نمی كنند و از سوی دیگر دو فرهنگ كاملاً متفاوت امكان گفتگو را سلب می نمایند. اما می توان با راهكارهایی فضایی را فراهم كرد كه این دو حالت افراط و تفریط به موقعیت میانه تنوع مبدل شوند. این وظیفه تنها از عهده گفتگو برمی آید.

به نظر اندیشمندان، اگر شاهد تفرقه در جهان اسلام و گونه ای سوء تفاهم و بدبینی میان گروهها و كشورهای اسلامی هستیم در جایی این نقیصه به فقدان گفتگوی جدی میان آنها برمی گردد. با این همه، نباید فراموش كرد كه گفتگو علاوه بر آنكه به دیدی باز و گشوده نیاز دارد، به جسارت و شهامت و همچنین جهاد معرفتی و اندیشه ای محتاج است.

۳) نمی توان از انسجام اسلامی سخن گفت و هجمه ای را كه از سوی برخی رسانه ها برای تخریب دین حنیف اسلام به وجود آمد، نادیده گرفت. این هجمه سبب شده كه انسجام مسلمانان و جهان اسلام نیز مورد چالش قرار گیرد.

همانطور كه برخی از پژوهشگران توضیح داده اند، اهمیت واقعه ۱۱ سپتامبر برای جهان سیاست و فرهنگ به اندازه ای است كه گویی با این پدیده مرحله ای جدید در تاریخ فرهنگی و سیاسی آغاز شد. همین واقعه باعث شد تبلیغاتی وسیع در راستای متهم كردن مسلمانان و كشورهای اسلامی به خشونت در مغرب زمین رواج یابد. در این میان رسانه ها كمتر تلاش كردند میان جریان معقول و موجه اسلامی و برخی اقلیتهای خشونت گرا تمایزی ایجاد كنند.

بی شك همانطور كه باید غرب را به غرب روز و شب، غرب معرفت، غرب عشرت، غرب اخلاق و غرب بی بند و باری تقسیم كرد، در جهان اسلام نیز باید همین تقسیم بندی صورت گیرد. كسی در جهان اسلام نیست كه وجود برخی جریانهای افراطی را كه تعابیر و مفاهیم اسلامی را بد متوجه شده اند نادیده بگیرد؛ اما نسبت دادن خشونت به تمدنی كه زمانی نماد خردورزی و معرفت ورزی بوده با هیچ معیاری قابل توجیه نیست. بخشی از انسجامی كه در جهان اسلام باید وجود داشته باشد به ناگزیر باید از طریق این رسانه ها نشان داده شود. نشان دادن این انسجام هم البته تنها از طریق ارایه آموزه های اصیل اسلامی كه انسانی نیز هستند میسر خواهد بود.

۴) در بعد نظری و فلسفی هیچ انسجام و وحدتی بدون معرفت ممكن نیست.

در واقع بسیاری از تفرقه ها و تشتتها در جهان اسلام ناشی از نبود آگاهی است. این آگاهی هم آگاهی از خود و هم آگاهی از دیگری را شامل می شود.

بسیاری از گروههای مسلمان كمتر از مبادی اعتقادی خود آگاهی دارند و این عدم خود آگاهی باعث می شود دیگر فرقه ها و گروههای اسلامی را نیز به درستی نشناسند. این در حالی است كه تمدن اسلامی بر پایه اصیل ترین اصول كه توحید و نبوت و معاد از جمله آنها هستند، استوار است. راهی برای مسلمانان برای رسیدن به وحدت نیست جز این كه خود و دیگری را بخوبی بشناسند و تعاملی سازنده را سامان دهند.

تعارضی كه هم اكنون میان فرهنگهای مختلف در جهان شاهد هستیم، در جایی به همین فقدان شناخت بر می گردد. مطمئناً اگر مسلمانان در درون تمدن خود بتوانند به تعاملات و گفتگوهایی جدی دست زنند و انسجام خود را بدین طریق به دست آورند، آنگاه در مقیاسی بزرگتر می توانند با تمدنهای عمده جهان معاصر و از جمله آنها تمدن غرب نیز مكالمه ای درخور داشته باشند.

سپهر نیك گوهر