یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم Frankenweenie آخرین ساخته تیم برتون


نگاهی به فیلم Frankenweenie آخرین ساخته تیم برتون

«فرانکین وینی» نخستین فیلم سینمایی تیم برتون که الهام گرفته از فیلم کوتاه او به همین نام در سال ۱۹۸۴ که آن را به صورت عروسکی بازسازی نموده است, می باشد

«فرانکین وینی» نخستین فیلم سینمایی تیم برتون که الهام گرفته از فیلم کوتاه او به همین نام در سال ۱۹۸۴ که آن را به صورت عروسکی بازسازی نموده است، می‌باشد. «فرانکین وینی» فیلمی سیاه و سفید و با ساختار سه بعدی به شمار می‌رود. این فیلم، ترکیبی از آخرین فناوری سینمایی زمان ساخت فیلم و شخصیت‌های عروسکی دست‌ساز و کاردستی‌گونه است. نمونة عالی مشابه این فیلم، فیلم «هوگو»ی «مارتین اسکورسیزی» است که در سال ۲۰۱۲ ساخته شده، با این تفاوت که فیلم اخیر از آخرین تکنولوژی برای بزرگ‌داشت سینمای کلاسیک بهره گرفته است لتیم برتون» خود در دوران کودکی به تماشای فیلم‌های ترسناک و علمی – تخیلی علاقه‌ای خاص داشت و از همان دوران نوجوانی پویانمایی‌های ۸ میلی‌متری سیاه و سفید می‌ساخت. همواره دغدغه و دل‌مشغولی «تیم برتون» ساخت ایده‌هایی است که در کودکی به آن‌ها علاقه‌مند بوده و با آنها بزرگ شده است. «فرانکین وینی» و «ادوارد دست قیچی» نمونه‌هایی از این ایده‌هاست که به روحیه و مذاق او نزدیک‌تر است. انگیزة ساخت و آغازگر «فرانکین وینی»، فیلمی هشت‌ میلی‌متری از «ویکتور فرانکنستین» است، که تیم برتون در این فیلم سعی دارد به سینمای ترسناک کلاسیک، بویژه فیلم‌های فرانکنستین ادای احترام کند. در این فیلم، «ویکتور فرانکنستین» در حومة شهر کالیفرنیا – که البته شباهتی بسیار به شهرک فیلم «ادوارد دست‌قیچی» (از ساخته‌های پیشین تیم برتون) دارد و نیز ظاهر او هم شبیه «ادوارد» (با بازی جانی‌دپ) در فیلم مذکور است – با تکرار تجربة فرانکنستین، سگ مردة خود – اسپارکی (sparky) - را زنده می‌کند. ویکتور تلاش می‌کند تا ماجرای زنده کردن سگش پنهان بماند، اما در ادامه، مادر ویکتور برای نخستین بار با اسپارکی زنده رو به رو می‌شود. در این فیلم نیز همچون ماجرای کلاسیک فرانکنستین، ماجراهایی جذاب که نتیجة دخالت در طبیعت است، وجود دارد.

فیلم «فرانکین وینی» با استفاده از تکنیک دشوار (Stop Motion) ساخته شده که ظرافت کاردستی در آن کاملاً مشهود است. در تکنیک (Stop Motion) برای ثبت هر یک ثانیه، باید ۲۴ عکس از صحنه و شخصیت‌های عروسکی گرفته شود. هنگامی که این عکس‌ها پشت سر هم نمایش داده شود، تصاویر متحرک سینمایی خلق می‌گردد. «تیم برتون» جزئیات بصری را، به گونه‌ای هنرمندانه در گوشه گوشة این فیلم بکار گرفته است. تمام این جزئیات، از شکافی ریز در پیاده‌رو که علفی هرز از آن بیرون زده تا کرکره‌های زیر پنجره‌ها، هنرمندانه و بسیار طبیعی در فیلم جلوه می‌کند. هنروری‌های خالق‌العاده در سرتاسر این فیلم، نتیجة تلاش‌های گروه سازنده، بویژه عروسک‌گردان‌ها و گروه فیلم‌برداری است که روزهای متمادی را در استودیویی تاریک گذرانده‌اند. اما با تمام این اوصاف فیلم با استقبالی سرد از جانب مخاطبانِ آمریکای شمالی روبه‌رو شد. این در حالی‌است که «فرانکین وینی» پس از «ادوودز» یکی از بهترین ساخته‌های برتون در کارنامة هنری اوست. شاید یکی از مهم‌ترین دلایل عدم موفقیت این فیلم در فروش، مرزبندی نامناسب فیلم در روایت و فضاسازی در جهت پیدا کردن مخاطبان کودک و بزرگ‌سال است.

می‌توان حدس زد یکی دیگر از دلایل استقبال سرد تماشاگران، داستان نسبتاً تاریک و غم‌انگیز فیلم است که در آن، سگ دوست داشتنی در طول داستان دو بار می‌میرد. غنای بصری این فیلم هم‌پای دیگر فیلم «تیم برتون» با نام «کابوس پیش از کریسمس» (در سال ۱۹۹۳) است که با شکل‌ها، تعبیرهای نا آشنا و چرخش‌های حیرت‌انگیز و گیرا مواجه می‌شویم. اما در «فرانکین وینی» که فیلمی سرزنده است، وقایع هیچ‌گاه به اندازة کافی عجیب جلوه نمی‌کند که به آن فیلم‌های هیولادار کلاسیکی بپیوندد تا توسط مخاطبان عام مورد تحسین قرار گیرد. کل فروش فیلم در سه روز نخست اکران در آمریکای شمالی، با وجود آن‌که اکرانی نسبتاً گسترده نیز داشت، ۱۱ میلیون دلار بود؛ در حالی‌که «سایه‌های تاریک» از همین کارگردان که در مقایسه با «فرانکین وینی» فیلمی متوسط‌تر بشمار می‌آید، در اکران اول خود، در چند ماه گذشته سه برابر فروش داشته است. فیلم دیگر این کارگردان، با نام «آلیس در سرزمین عجایب» نیز ده برابر «فرانکین وینی» در اکران نخست فروش داشت. جالب آن‌که این فیلم با انتقاد شدید منتقدان روبه‌رو شد و اکثر آنها معتقد بودند تصمیم استودیو برای تبدیل ساختگی و مصنوعی آن به تکنولوژی سه‌بعدی، موجب تاریک‌شدن فضا و خراب‌کردن رنگ‌های فیلم شده بود. شاید یکی از دلایل مهم فروش خارق‌العادة «آلیس در سرزمین عجایب» و «سایه‌های تاریک»، حضور ستارة مشهور هالیوود، «جانی دپ» باشد، اما این نکته نیز مبرهن است که فیلم‌های زنده با حضور چهره‌های آشنا، از فیلمی عروسکی، آن هم سیاه و سفید، برای تماشاگران انبوه جذابیتی بیشتر دارد. با توجه به این موضوع به یک نتیجة کلی می‌رسیم و آن این‌که همة فیلم‌ها برای همه نوع مخاطب ساخته نشده است. «فرانکین وینی»، هر چند پایانش ناخوشایند نیست، اما به هر حال فیلمی است که فضایی نسبتاً غمگین و یأس‌آور برای تماشاگران خلق می‌کند. ظرافت و دقت هنرمندانة «تیم برتون» در جان بخشیدن شخصیت‌های عروسکی که با عشق و علاقه و ماهرانه ساخته شده، جذابیتی خاص بدان بخشیده است، اما لزوماً تمام این عوامل موجب استقبال عموم از فیلم نمی‌شود.

به هر حال «فرانکین وینی» یکی از بهترین کارهای اخیر «تیم برتون» است که در بعضی موارد بسیار سرگرم‌کننده است. این فیلم برای تمام اعضای خانواده مناسب و در عین حال دوست‌داشتنی است. در واقع نامه‌ای عاشقانه ‌به سینمای ترسناک کلاسیک است. این فیلم یادآوری می‌کند که برای کودکان، یک فیلم چه‌قدر می‌تواند ترسناک و در عین حال عجیب باشد. «فرانکین وینی» سرشار است از اشاراتی سربسته به فرازهایی از تاریخ سینمای ترسناک کلاسیک که برای درک آن‌ها باید نخست آن فیلم‌ها را دید و اسطوره‌های آن‌ها را شناخت، فیلم‌هایی که «تیم برتون» همیشه خود را مدیون آن‌ها می‌داند. تصاویر غنی اما غیر شلوغ «فرانکین وینی»، به طرزی خارق‌العاده خاطرة فیلم‌های کلاسیک هیولایی، بویژه فرانکنستین و گودزیلا را در ذهن تماشاگر زنده می‌کند. این فیلم با شوخ‌طبعی خاصی از این نوع فیلم‌ها تجلیل می‌کند، در حالی که یادآور بهترین کارهای «تیم برتون» به همراه «جانی دپ»، بخصوص در فیلم‌های «ادوارد دست‌قیچی» و «ادوودز» است.

نویسنده : محمد حمیدی