دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
افول امپراطوری زئوس
نمایش "شرق شرق است"حکایتی است تکراری از ورود یک خانواده سنتی مردسالار شرقی به جامعهای مدرن که تعاریف آن از خانواده و پیوند اعضای آن با یکدیگر به کلی دگرگون است.
خانوادهای از اهالی جایی از خاک ترکیه که پدر آن همچنان پایبند اصول اخلاقی فرهنگی سنتمدار است به کشوری اروپایی سفر میکند برای یافتن زندگی بهتر؛ غافل از اینکه تغییرات جغرافیایی، دگرگونیهای فرهنگی را نیز به دنبال خواهد داشت. جغرافیای جدید با فرهنگی متفاوت، هر چند از نگاه بیرونی دارای جامعهای آزاد و چند فرهنگی است اما، جریان فرهنگی آن با چنان خروشی جاری و ساری است که ایستادگی در برابر آن با ابزار تعصبات شخصیتی و فرهنگی چیزی جز درهمشکنندگی درونی و بیرونی میوهای به بار نخواهد داد.
پدر خانواده در تلاش برای حفظ اقتدار و رسیدن به مدینهای فاضله برای خود و خانواده همچنان میکوشد؛ در حالی که فرزندان رشد یافته در جامعهای در تضاد با قوانین پدر دچار گردابی هولناک هستند؛ از یک سو دنیایی آزاد با قوانینی جدید و فریبنده، از سوی دیگر جهانی پر از دستور و قوائد اخلاقی اجباری برای زندگی که خود آن را نمیسازند.
مادر که خود نیز در تلاطم کنش و واکنشهای میان فرزندان و پدر قرار دارد، همچنان میخواهد نقش میانجی را برای حفظ خانواده ایفا کند؛ هر چند او نیز بدون درک فضای جدید در این تلاطم خروشان احساسات میان آزادی فرزندان در بند و حفظ اقتدار همسر میکوشد. او نیز همچون کلیشهای از یک زن سنتی (که نمیدانم چنین کهنالگویی چگونه و از چه زمان بدل به نمادی از زن شرقی شده است) با تمامی سختیها میسازد، به فرامین گردن میدهد، حتی کتک میخورد اما در پایان دلسوزانه از شکست اقتدار پدر، مظلومانه مرد را با پیشنهاد قهوه تیمار میکند. مرد که تا آن زمان در برابر خوردن قهوه کمی مقاومت میکند، آن را میپذیرد، گویی که سرنوشت را پذیرفته است.
خواهر زن، زنی گم شده در فضای جامعه جدید، آرایشگری است که کلیشهوار حرکاتی غریب دارد و در این تلاطم خانوادگی در برابر اقتدار مردانه پدر میایستد؛ با این توضیح که مفهوم نیست چرا مقابلهکننده با اقتدار دربندکننده سنتی همچنان باید در شمایل زنی با حرکاتی هنجارشکن جلوه کند؛ حرکاتی که حتی در جامعه مدرن غرب نیز به گونهای دیگر تعبیر میشود.
و چهار فرزند خانواده، خسته از سرسپردن به قوانین بیچون و چرای پدر با وجود نداشتن شناخت کافی هدفی که هیچگاه انتخاب آن در اختیار آنان نبوده است، هر کدام به نوعی برای فرار از این گرداب ناگزیر در تلاش هستند.
و در نهایت همولایتی که با درک موقعیت خود کافی شاپی دارد و موذیانه به رغم مدرن کردن ظواهر میخواهد با استفاده از ضعف دیگران اهداف خود را پیش ببرد؛ نقش او اگر چه در میانه نمایش کاتالیزوری است برای نشان دادن شکست، اقتدار و بروز درگیریهای درونی خانواده اما همچنان در سطح و کلیشه باقی میماند.
شخصیتپردازی
شاید درباره نمایشی با این مضمون، جدای از یک بررسی اجمالی ساختاری کل نمایش، بتوان از طریق شخصیتپردازی کهنالگوی به کنکاش پرداخت، زیرا بیش از آن که نمایش "شرق شرق است" مبتنی بر چالش انسان با محیط باشد، در چالش شخصیتها پیش میرود.
هر چند تمامی کهنالگوها در شخصیت پیچیده انسانی وجود دارند، اما بروز رفتاری معمولا با توجه با قدرت یک یا چند تا از آنها معنی پیدا میکند. از همین منظر در نمایش "شرق شرق است" شاید بتوان گفت که، شخصیت پدر و مادر از منظر رفتاری در یک واقعیت بیرونی بیش از دیگر شخصیتها کامل است.
از منظر کهنالگوهای یونگ دو اسطوره زئوس و هادس خدایگان حاکم بر دنیای زبرین و زیرین - برخوردشان از جایگاه قدرت است. سرکوب احساسات در روابط و فقر عاطفی از ضعفهای این نوع شخصیتها است.
اگر دنیای خانواده ایزوله شده توسط پدر را دنیای زیرین فرض کنیم، پدر هادسی است که با وجود جذابیتهای دنیای بیرون در تلاش است تا آن را بر مبنای سنتها و یکنواختی حفظ کند حتی تا جایی که اعضای خانواده را به مردگانی بیتفکر و تحت فرمان بدل کند. او همچنان در تلاش است تا با تکرار بیان اینکه در گذشته چه بوده است همچنان میخواهد تا خانواده انگیزههای او را ولو به زور درک کنند تا حفظ سنت فامیل قوم پابرجا بماند؛ اما برعکس اسطورههای جاویدان، با توجه به دگرگونیهای لاجرم انسانی، پدر دیگر توان مقابله با جریان پرخروش تغییرات را ندارد.
پرسیفون، این الهه دربند هادس که مادری مهربان است و با وجود اجبار در ماندن در کنار هادس ملکه بودن دنیای زیرین را میپذیرد و به قوانین تن میدهد؛ هر چند به دلیل حس شفقت و مهربانی مادری ناآگاهانه کتک میخورد، میماند و از فرزندان دفاع میکند.
خواهر زن که همانطور که پیشتر گفته شد، نقشی بسیار کلیشهای و سطحی دارد و با رفتارهایی شاید بتوان گفت جلف، در ارائه شخصیتی آفرودیت آرتمیسی درمیماند. از منظر آفرودیته او هیچگاه در قالب قربانی درنمیآید و به رنج تن نمیدهد. او بسیار مستقل است. باقی نماندن در یک رابطه را بیشتر میپسندد؛ هر چند خواهرزن چنین چیزی را در سطحیترین شکل مینمایاند، اما فردیت ضد قوانین مردانه تا جایی که به مقابله کلامی به پدر مقتدر میانجامد و حس مبارزهطلبی او به گونه مدبرانه (آرتمیس) در پس رفتارهای جلف گم میشود تا جایی که به یکی از ناقصترین شخصیتهای نمایش بدل شده است. آگاهی آفرودیتی منفعل است، در حالی که شخصیت آفرودیت آرتمیس خواهرزن فعالانه در صحنه حضور دارد؛ تعدیل در رفتار اغراقآمیز، کمی جدیت بیشتر با متلکهای کلامی میتوانست در عین حفظ فضای طنزآلود و تقابل دو تفکر سنتی و مدرن، به تراژدی مبارزه با سنتهای غلط غنای بیشتری دهد زیرا که تنها اوست که مقابلهای علنی را بروز میدهد.
از دیگر شخصیتهای ناقص نمایش "شرق شرق است"، میتوان پسر بزرگ را دید. او نقاش است هر چند، به جای روحیه متعادل یک نقاش که در عین حال مبارزهای شاید دگرگوناندیشانه را برای فرار از جامعه سنتی بیمنطق پی میگیرد، شخصیتی آرس گونه از خود بروز میدهد؛ پرخاشگر، بیکله، به شدت احساسی که تنها زور بازو میشناسد و حتی هنگام ترک خانه هیچ هدف و مقصدی ندارد؛ شخصیتی که بنابر دیالوگهای نمایش میل جنسی بر او غلبه دارد و به مکانهایی پا میگذارد که از شخصیت یک نقاش بعید مینماید.
شخصیت پسر دیگر، متزلزل در میان وجدان آلوده والدانه رسوب کرده برای اجرای فرامین و احترام بی چون و چرای پدر و رهایی آرس گونه برادر و آزادی برای انتخاب در تضاد با شخصیت آرس نمایش فقط در حد نمایش تفاوت دو فرزند یک خانواده درمیماند و دختر خانواده که به ظاهر تنها آفرودیت واقعی نمایش است، نقشی جز کم رنگ کردن تقابل دیرینه پدر و پسر و نقش مادر میانجی پیدا نمیکند و پسر کوچک که فقط بروز دهنده مخفیات دو طرف درگیری است و کار دیگری ندارد.
و نیز همولایتی صاحب کافیشاپ که فرصتطلبی بیش نیست، همچنان تداعی کننده هرمسهای ناآگاه موذی در سطحیترین شکل خود به نمایش در میآید؛ نقش کلیشهای و تکراری بازاری پولدار و تازه به دوران رسیدهای که انگلوار در تلاش برای معامله است حتی بر سر دختران خود؛ شخصیتی که میخواهد و میپندارد اول و برتر است و هنگامی که زیر سئوال میرود زیر همه چیز میزند؛ که وجودش خیلی هم ضروری به نظر نمیرسد.
و شاید به همین دلایل است که نمایش "شرق شرق است" برای گریز از ازهمگسیختگی و پوشاندن نقصها در جاهایی به کمدی فارس میرسد و از بیان دگرگونه و غیرکلیشهای یک معضل که البته تعمیم پذیر به تمامی وجوه شرق نیست درمیماند. تا جایی که به همان تعبیر کلینگری "شرق شرق است" به جای همه شرق شرق نیست، تن میدهد.
حسین شاکری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست