پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

معنویت بدون دینداری


معنویت بدون دینداری

بیش از ۲۰ سال از زمانی که گرایش به معنویت، موج بزرگی را در دنیای غرب پدید آورد که به سمت‌و‌سوی معنویت دینی جهت می‌گرفت، می‌گذرد. علت هم این بود که باور‎های معنوی دینی تنها باور‎های …

بیش از ۲۰ سال از زمانی که گرایش به معنویت، موج بزرگی را در دنیای غرب پدید آورد که به سمت‌و‌سوی معنویت دینی جهت می‌گرفت، می‌گذرد. علت هم این بود که باور‎های معنوی دینی تنها باور‎های موجود و به‎روز در جامعه بودند؛ بویژه که بعد از نهضت‌‏‎های دینی در شرق عالم بخصوص انقلاب اسلامی ایران، گرایش معنوی در جهان جهت اسلامی پیدا کرد و گرایش به اسلام در غرب بالا گرفت و افراد و جوانان زیادی را متأثر کرد. این گرایش اگرچه یک گرایش فطری بود، اما علل و عواملی این موج را در دنیای غرب پدید آوردند.

مهم‌ترین عامل گرایش مردم غرب به معنویت، بحران معنوی و بحران عاطفی و روانی بود که دنیای غرب به‎خاطر گریز ۵۰۰ ساله خویش از معنویت، باطن و روان و آنچه مربوط به بعد فرامادی می‌شود، به آن مبتلا شد.اما در کنار گرایش به معنویت دینی موج دیگری شروع به حرکت و فعالیت گرد به نام معنویت غیر دینی که در مقابل معنویت دینی قرار می گیرد و معنویت را بدون التزام به دین تبلیغ و ترویج می کند. از شاخصه‌های عرفانهای غیر دینی می توان به نادیده گرفتن خدا به عنوان هدف غایی، خردستیزی و خرافه گرایی، شریعت ستیزی و فقه گریزی، انکار معاد و اعتقاد به تناسخ ،دنیا طلبی و دنیا‌گریزی، قطب محوری و تقلید کورکورانه، دامن زدن به فرقه گرایی، انزوای سیاسی و اجتماعی و اصالت لذت و شادمانگی اشاره کرد.

یکی از ویژگی‌‏‎های معنویت مدرن، سکولاریستی بودن آن است؛یعنی غایت در این معنویت، خداوند و بندگی خداوند و سعادت نیست، بلکه همچون یک سکولاریست، غایت بهتر زندگی کردن، رفاه و التذاذ است، معنویت مدرن هم غایتی به‎عنوان سعادت معرفی نمی‌کند؛ نهایت غایاتی که معرفی می‌کند آرامش، شادی و درمانگری است و با همین غایات به جذب هواداران می‌پردازد و مدعی است که قدرت درمانگری دارد و می‌گوید که من به زندگی شما شادی می‌دهم.لذا با این تفسیر می توان گفت که امروزه شاهد دو نوع معنویت گرایی در جهان هستیم. یک نوع معنویت‌گرایی بدون دینداری و دیگری معنویت گرایی همراه با دینداری.

حجت الاسلام نواب در خصوص معنویت بدون دین می گوید:" معنویت بدون دین که تکلیف‌آور نیست مشکلی از مشکلات بشر حل نمی کند بنابراین ارزشی هم ندارد حالا می خواهد گسترده شده باشد یا نه. وقتی بشر ملزم به انجام یا ترک کاری نمی شود و باید و نبایدی به دنبال آن معنویت نیست، چه فایده ای دارد؟ اما اگر معنویت جزئی از دین و همراه و برای دین باشد، به دنبالش تکلیف و باید و نباید است و این معنویت انسان را از پرتگاه نابودی نجات می دهد.

در این شرایط گروهی به معنویت دسته اول و برخی به معنویت دسته دوم روی آوردند چون به هر حال بشر آن بنای اصلی دین را تخریب کرده و بی صبرانه به دنبال برگرداندن همان است. برخی از دین گریزان به فکر این هستند که جایگزین قلابی برای دین درست کنند و یا معنویتهای بدون دین درست کنند".‏

‏"عبدالسامی آجانی" رئیس مؤسسه اسلامی "الکیلانی" و استاد دانشگاه نیز در این باره می گوید:" باید مذهب و معنویت را دو مقوله جدا از هم بدانیم زیرا که مذهب مجموعه‌ای از اعتقادات و فرامینی است که خداوند آنها را برای انسان فرستاده، در حالی‌که معنویت یک امر درونی است و آن چیزی است که انسان را به راه راست هدایت می‌کند.در واقع مذهب وسیله‌‌ای برای رسیدن و رشد معنویت در انسان است".‏

تجربه و عقل نشان می دهد که معنویت دینی نمی‌تواند با معنویت غیر دینی سازگار باشد. همچنین اینها نمی‌توانند با هم تلفیق شوند، معنویت دینی نمی‌تواند بر معنویت مدرن صحه بگذارد، چون معنویت مدرن در مبانی اصلی خود با معنویت دینی منافات دارد.