یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
زمینه ها و بسترهای شورش مسلحانه منافقین در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
●زمینه و پیشینه
انقلاب اسلامی بهمن ماه ۱۳۵۷، به اذعان اغلب فعالان آن، انقلابی بود كه زودتر از پیشبینیها به ثمر رسید؛ از این رو فرصت مناسب، برای پرورش كادرهای جایگزین تشكیلات حكومت پیشین و سازماندهی مناسب نیروهای جدید فراهم نشد. «شورای انقلاب»، نخستین نهاد انقلابی تشكیل شده، «فعالیت تشكیلاتی» مدید و عمیقی را پیش از پیروزی انقلاب تجربه نكرده بود. رهبری قدسی و فراگیر امام خمینی(ره) تلاشهای محدود احزاب و سازمانهای متعدد سیاسی را تحتالشعاع قرار داده و شبكه تشكیلات روحانیت و مساجد و هیئات مردمی را به پشتوانه اصلی انقلاب تبدیل نمود.
تا هنگام پیروزی انقلاب، تحركات دیرهنگام احزاب و گروهها عمدتاً حول محور اتحاد و همبستگی شكل گرفت؛ و زمانی كه موج انقلاب از سرنگونی سلسلهٔ پهلوی خبر میداد، آنان خود را به حركت مردمی ملحق ساختند. هیچیك از احزاب و صاحبنظران وابسته به آنها، به انكار رهبری امام خمینی(ره) اقدام نكردند. آنچه بعد از پیروزی انقلاب غالباً محل نزاع واقع شد، سهمی بود كه هر یك از گروهها برای خود قایل میشدند.
بخش عمدهٔ شبكه بسیجگری انقلاب، در روحانیت و مساجد شكل گرفت: تشكیلات اصلی و فراگیری كه در مسیر پیروی از امام خمینی(ره) نقش عمدهای در بسیج عمومی داشت. البته هر از گاهی، بیانیهها و اعلامیههایی در تیراژهای محدود و با تأثیرگذاری نه چندان زیاد از سوی گروههای سیاسی صادر میشد. در این میان، تا آستانهٔ انقلاب، نیروهای عمدهٔ برخی از گروههای سیاسی از بستر اصلی جنبش اجتماعی منتهی به پیروزی انقلاب دور مانده بودند. آزادی گروههایی از زندانیان سیاسی در مهرماه و دی ماه ۱۳۵۷ آنها را در مقابل عمل انجام شده قرار داد؛ تا آنجا كه توانایی انطباق حوزههای مطالعاتی تئوریك قبلی و درون زندان با فضای اجتماعی ملتهب انقلاب برای آنها دشوار شد. یكی از این گروهها «سازمان مجاهدین خلق» بود كه اصلیترین عناصر و سران آن در دی ماه ۵۷ از زندان آزاد شدند. این پسافتادگی از جریان اجتماعی، تبعات ذهنی و عینی بسیاری را به این سازمان تحمیل كرد. نخستین اطلاعیهٔ مجاهدین خلق از زندان در ۲۱ دی ماه ۱۳۵۷، در تأیید اعتصاب روزنامهنگاران، گویای این واقعیت است كه سران این سازمان، پس از مشاهدهٔ پیشرفتهای جنبش انقلابی كه در غیاب آنها به بار مینشست، بیش از هر چیز نگران و نیازمند یك تریبون تبلیغاتی وسیع بودند؛ و با این بیانیهٔ كوتاه دو سطری قصد داشتند علاوه بر جلبنظر روزنامهنگاران، تمایل خود را در معرفی و تبلیغ خویش نیز نشان دهند.(۱)
در میان تشكلها و گروههای سیاسی موجود در جامعهٔ سیاسی آن روز ایران كه مجزّا از جریان روحانیت محسوب میشدند، سه جریان وجود داشت كه درصدد ائتلاف با رهبری انقلاب برآمده بودند و عبارت بودند از:
الف) ملیّون: كه پایبندی جدی به اسلام نشان نمیدادند و ناسیونالیزم لیبرال را ترویج میكردند. برخی از وابستگان دور و نزدیك این گروهها، حتی در رژیم پهلوی نیز عهدهدار مسئولیتهای اجرایی بودند و یا با لایههایی از رژیم گذشته و مقامات امریكایی و غربی ارتباط داشتند.
ب) ملیّون مذهبی: این طیف با محوریت نهضت آزادی و معتقدان به تفسیر علمی(ساینتیفیك) از دین در عین پایبندی به لیبرالیسم و ملیگرایی، تمایلات اسلامی آشكار نیز داشتند.
ج) سازمان مجاهدین خلق: این گروه با ایدئولوژی مبتنی بر ماركسیسم كه داعیه التزام به «اسلام راستین» را مطرح مینمود و به رغم ادعاهای خود در اتخاذ مشی مسلحانه علیه رژیم پهلوی با ناكامی روبه رو شد، خود را پیشتاز نیروهای انقلاب و جایگزین (آلترناتیو) اصلی رژیم پهلوی میدانست.
امام خمینی (ره) كه در روند انقلاب هیچگاه مشی مسلحانه را تأیید نكرده بود و از آن سو محافظهكاری و حركات سازشكارانه ملیّون را نیز نسبت به رژیم پهلوی محكوم میكرد، به توصیهٔ استاد شهید مرتضی مطهری و تأیید شورای انقلاب، مذهبیترین و موجهترین چهرهٔ آن زمان در طیف میانه(مهندس مهدی بازرگان) را برای دوران كوتاه انتقالی ،مأمور تشكیل دولت موقت كرد. پس از پیروزی انقلاب، برای مجاهدین خلق ـ كه تجربیاتی در زمینههای سازماندهی و تشكیلات مخفی داشتند ـ این توهم و توقع ایجاد شد كه باید سهم قابل توجهی را در تسخیر مناصب حكومتی جمهوری اسلامی به دست آورند. ولی چون گروهی از ملیّون مذهبی، در مدیریتهای اجرایی و فعالیتهای اجتماعی و گروهی، پیشینهٔ بیشتری داشتند و از طرفی سازماندهی و مدیریت تشكیلات پنهان با مدیریت كلان جامعه سنخیتی نداشت، سازمان مجاهدین خلق از تصرف مصادر حكومتی مهم در دوران انتقالی ناامید شدند. بدین سبب بود كه پس از پیروزی انقلاب، شورای انقلاب، بازرگان و دولت موقت، به عنوان رقیب مورد حمایت امام(ره) آماج تبلیغات منفی مجاهدین خلق قرار گرفتند؛ تبلیغاتی كه بعدها صرفاً متوجه روحانیت و نیروهای همراه و پیرو امام(ره) شد. این حملات در شرایطی صورت میگرفت كه مجاهدین خلق احساس میكردند با كنار رفتن یك رقیب «صاحب تشكیلات» خود در درون حاكمیت، راه نفوذشان برای تصاحب كلی نظام گشوده میشود.
به موازات این حملات، تشكیلات اصلی انقلاب نیز كه نفوذ و جایگاه به سزا و خدشهناپذیری در میان اقشار گوناگون جامعه داشت یعنی روحانیت و تشكلها و نیروهای همسو با آن، با لفظ «ارتجاع» مورد هجوم گسترده مجاهدین خلق واقع شد. در بسیاری از موارد، وانمودههای سازمان بر این شعار مبتنی بود كه سرمایهداری و ارتجاع دو روی یك سكه و هر دو «جاده صافكن امپریالیسم»اند. تصور مجاهدین خلق از تشكیلات متكثر و متنوع روحانیت، نوعی از هم گسیختگی و بینظمی را در ذهن آنها تداعی میكرد؛ ولی انسجام نیروها و تشكیلات روحانیت، در واقع عمیقتر از تنوع گرایشها و سلیقهها بود؛ كه میتوان آن را سازمانی شبكهای عنوان نمود. از جمله شعارهای اصلی انقلاب («نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی») كه تشكیلات منسوب به امام(ره) نمایندگی میكرد، گویای گذشتن از لایههای «وابستگی» به «استقلال» بود؛ كه در همان زمان گویای مدرنیسم انقلاب اسلامی تلقی میشد. همین جلوهها بود كه اندیشمندانی چون «میشل فوكو» را نسبت به ماهیت و محتوای انقلاب اسلامی به وجد آورده بود.
پس از تسخیر سفارت امریكا و استعفای دولت موقت، تحلیلهای سازمان مجاهدین خلق با بنبست رو به رو شد؛ زیرا آنان در تحلیلهای خود سرنوشت دولت موقت با روحانیت و امام خمینی(ره) را یكسان جلوه میدادند؛ و از آنجایی كه به زعم سازمان هیچیك از این دو نمیتوانستند در عرصهٔ حاكمیت ماندگار شوند و از عهده برآیند،هر دو میبایست توأماً سرنگون شده حكومت به تمامی، به آنان اهدا شود. برخلاف انتظار سازمان و سایر گروههای چپ و مؤتلف آن، پس از استعفای دولت موقت، حاكمیت با نیروهای وفادار به رهبری انقلاب نوسازی شد و نیاز به گروههایی مانند مجاهدین خلق ـ عملاً ـ زمینهٔ بروز نیافت. همچنین برخلاف پیشبینی سازمان مزبور، با خروج ملیّون مذهبی، روحانیت از حاكمیت خارج نشد.
●دلایل عدم اعتماد رهبری انقلاب به سازمان مجاهدین خلق (منافقین)
روحانیت به رهبری امام خمینی(ره)، اعتماد كافی را در احراز مناصب اجرایی نظام جمهوری اسلامی نسبت به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) نداشتند؛ زیرا:
۱ـ رهبری انقلاب، طی دیدار دو تن از نمایندگان این گروه در سال ۱۳۵۱ با ایشان، با مواضع ایدئولوژیك مجاهدین خلق از نزدیك و بیواسطه آشنا شده بود. آنان طی جلسات متعددی (حدود ۲۴ جلسه) در نجف نتوانستند نظر امام خمینی(ره) را نسبت به خود جلب كنند. حضرت امام(ره) این دیدار را چنین تشریح كرده است:
« ... بعضی از این آقایانی كه ادعای اسلامی میكنند آمدند در نجف. یكیشان بیست و چند روز آمد در یك جائی؛ من فرصت دادم به او تا حرفهایش را بزند؛ او به خیال خودش كه میخواهد من را اغفال كند! معالاسف از ایران هم بعضی از آقایان كه تحتتأثیر آنها واقع شده بودند ـ خداوند رحمتشان كند ـ آنها را هم اغفال كرده بودند، آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند... كه اینها «انّهم فتیهٔ» ـ قضیهٔ اصحاب كهف. من گوش كردم به حرفهای اینها كه ببینم اینها چه میگویند. تمام حرفهاشان هم از قرآن بود و از نهجالبلاغه... این آمده بود كه من را بازی بدهد؛ من همراهی كنم با ایشان. من هیچ راجع به اینها حرف نزدم. همهاش را گوش كردم. فقط یك كلمه را كه گفت « ما میخواهیم قیام مسلحانه بكنیم»، گفتم «نه، شما نمیتوانید قیام مسلحانه بكنید؛ بیخود خودتان را به باد ندهید». » (۲)
طرفه آن كه این نمایندگانی كه در سال ۱۳۵۱ با امام خمینی(ره) در نجف دیدار كردند، به فاصله اندكی پس از آن دیدار (در سال ۱۳۵۴) رسماً و علناً به ایدئولوژی كمونیسم پیوستند.(۳)
۲ـ سازمان مجاهدین خلق علاوه بر مواضع ایدئولوژیك و سیاسی خود در گذشته، همواره مبلغ افراطگرایی و تحول ماركسیستی بود؛ از تبلیغات سازمان مزبور نیز چنین بر میآید كه محتوی و روش انقلاب اسلامی را به رهبری امام خمینی(ره) نپذیرفته و آن را در چارچوب دیدگاهها و اعتقادات خود نمیدانستند. بعدها «رجوی» به این حقیقت اعتراف كرد:
« ... حتی یك سال قبل از ورود [امام] خمینی به ایران، از روی اطلاعیههایی كه میداد، تفكر و ماهیتش را [در زندان] به طور مكتوب تحلیل نموده و بر خصایص ارتجاعی او انگشت گذاشته بودیم. در این تحلیل، كه بعداً خبرش در زندان به گوش رفسنجانی هم رسید، آشكارا گفته بودیم كه اگر [امام] خمینی بیاید هیچ مسئلهای را از جامعه نخواهد توانست حل نماید و باز انقلاب دیگری لازم خواهد بود. »(۴)
امام خمینی(ره) نیز از این گونه مواضع سازمان مجاهدین خلق مطلع بود اما تا هنگامی كه نقض آشكار قانون صورت نگرفته بود و شورشگری منتهی به جنگ مسلحانه به مرحلهٔ علنی و عینی نرسیده بود، با اعمال محدودیت وسیع نسبت به سازمان مزبور موافقت نكرد. آیتالله محمد یزدی در خاطرات خود به این نكته اشاره میكند:
« ... امام (ره) در پاسخ [یكی از روحانیون] فرمودند: «من اعضای مجاهدین را میشناسم و با مواضع آنها آشنایی دارم و كتابهایشان را هم خواندهام؛ اما تا زمانی كه اینها دست به اسلحه نبردهاند با آنها كاری نداریم. »
یكی از افراد شركت كننده در جلسه گفت: «حضرتعالی میفرمایید كتابهای اینها را خواندهاید؛ آیا اینها خطرشان از منافقین صدر اسلام بیشتر نیست؟» بعد، از این گروه برای اولین بار با تعبیر منافقین یاد كرد. امام مجدداً فرمودند: «من این طور نیست كه اینها رانشناسم؛ ولی تا آنها سلاح را برای جنگ با ما از رو نبستهاند، با آنها كاری نداریم.»
یكی دیگر از اعضای جلسه گفت: «یعنی شما واقعاً از جانب اینها در حال حاضر احساس خطر نمیكنید؟» امام بار دیگر همان جملهٔ خود را تكرار كردند و در واقع به سیرهٔ جدشان در مورد خوارج عمل كردند. بعد از آن، دیگر اجازه ندادند كه در آن جلسه بحث مزبور ادامه پیدا كند... »(۵)
با تداوم عملكرد منفی و خصومت بار سازمان مجاهدین خلق «منافقین» زمینهٔ تفاهم و گفت و گو میان رهبری انقلاب و سازمان كاملاً از بین رفت. آنان هرگونه اقدام و تحولی را كه خارج از خواستهها و برنامههای این سازمان در نظام جمهوری اسلامی شكل میگرفت، باطل میشمردند؛ و همواره انقلاب اسلامی را «قیام» ناتمام برمیشمردند كه بایستی توسط آنان به یك انقلاب تمام عیار دیگر تبدیل شود.
۳ـ تا هنگام پیروزی انقلاب، آنچه تحت عنوان «سازمان مجاهدین خلق» شناخته میشد، بخش ماركسیست شدهٔ این سازمان بود كه بیشتر در خارج از كشور فعالیت میكردند. افراد سازمان كه از زندان آزاد شدند، به رغم آن كه بسیاری از آنها و حتی خود رجوی مخفیانه تغییر ایدئولوژی داده بودند، نخست تشكیلات خود را با عنوان «جنبش ملی مجاهدین» در سراسر كشور معرفی كردند؛ و پس از مدتی، باز با نام مذكور معروف شدند. ناگفته نماند كه مركزیت ماركسیست شدهٔ سازمان تا اواسط سال ۱۳۵۷ در خارج از كشور به سر میبرد و بعد در هماهنگی با سران سازمان، تحت عنوان « سازمان پیكار در راه آزادی طبقه كارگر» به فعالیت پرداخت. اما همواره ابهام جدی و اساسی در هویت واقعی سازمان پس از انقلاب وجود داشت.
پینوشتها:
۱. مجموعهٔ اعلامیههای سازمان مجاهدین خلق، ج ۱، ۱۳۵۸، ص ۱۵.
۲. «صحیفهٔ نور»، ج ۱۳، صص ۱۹۸ـ۱۹۷ (با تلخیص).
۳. این دو نفر عبارت بودند از «تراب حقشناس» و «حسین احمدی روحانی»، كه پس از انقلاب در جرگهٔ مركزیت گروه ماركسیستی «سازمان پیكار» یا همان مجاهدین خلق پنجاه و چهار به بعد، درآمدند. عنوان این سازمان پس از انقلاب اسلامی از سازمان مجاهدین خلق تغییر یافت تا رجوی و همفكرانش فرصت تجدید سازمان با عنوان مجاهدین و بهرهبرداری از سوابق قبل از تغییر ایدئولوژی آن در سال ۵۴، را بیابند و بتوانند ماهیت ماركسیستی و الحادی خود را در پوشش نام اسلامی «مجاهدین» پنهان نمایند.
۴. مسعود رجوی، «جمع بندی یكساله»، چاپ پاریس، صص ۱۵ و ۱۸.
۵. خاطرات آیتالله محمد یزدی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۴۸۹ـ۴۸۸.
۶. خاطرات حبیبالله پیمان، منتشره در برخی مطبوعات.
۷. تروریسم ضدمردمی، دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دیماه ۶۱، ص ۳۹.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست