پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
مجله ویستا

طرز تبدیل حسادت به رفاقت


طرز تبدیل حسادت به رفاقت

بچه ها در واقع با پدر و مادرشان در خانواده در یک تراز نیستند

بچه‌ها در واقع با پدر و مادرشان در خانواده‌ در یک تراز نیستند. پدر و مادر در یک تراز و بچه‌ها با هم در تراز بعدی هستند، در نتیجه خیلی از آموزش‌های لازم را باید در تعامل با هم‌شیرها (خواهر و برادرهایشان) بیاموزند و اگر این امکان وجود نداشته باشد با مشکلاتی مواجه خواهند بود...

به همین دلیل است که گفته می‌شود اولین مزیتی که تک‌فرزندها نسبت به خانواده‌های دارای چند فرزند از آن بی‌بهره‌اند، همبازی و هم‌زبانی است که هر وقت بخواهند در دسترس آنها باشد و با شرایط تربیتی همانند آنها که برایشان نامانوس نیست رشد یافته باشد.

دومین حسن این است که کودکان در تعامل با هم متوجه می‌شوند خصوصیات هر جنسی چه موافق و چه مخالف آنها چگونه است. مثلا پسر شما می‌فهمد خواهرش شکنند‌ه‌تر است یا برادرش فلان ویژگی خاص را دارد که این مهارت و هضم تفاوت‌ها در بزرگسالی می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد. می‌توان این مساله را درخصوص کسانی که چنین تجربه‌ای نداشته‌اند درک کرد.

نکته بعدی که هر بچه‌ای از هم شیرها و در تعامل با آنها می‌آموزد، مالکیت داشتن و دفاع از مالکیت است: «این تراش منه» «اون عروسک توئه». در ادامه و تکمیل مالکیت، مهم‌ترین نکته و مهارت زندگی را می‌آموزد، یعنی «همه چیز منحصر به من نیست» او از حالا باید بیاموزد که آدم‌های دیگر هم به اندازه او محبوب‌اند، محترم هستند و حق دارند. اگر این مساله را یاد نگیرد برای حرکت طبیعی و موفقیت آینده‌اش در جامعه با مشکل مواجه خواهد ‌شد. علاوه بر این برخی آموزش‌ها را که لازمه زندگی سالم است فقط وقتی می‌توان به بچه‌ای یاد داد که در تعامل با خواهر و برادرش باشد. تقدم و تاخر از این جمله است. «اول داداشت آب بخورد، بعد تو»، «اول خواهرت که کوچک‌تره بره دستشویی، بعد تو». هیچ‌کدام از این آموزش‌ها که ذکر شد با این کیفیت در هیچ نهاد اجتماعی مانند مهدکودک یا مدرسه آموزش داده نمی‌شود و هیچ جایگزین مناسب دیگری وجود ندارد که جای خواهر و برادر و تاثیر آنها در یادگیری فرزندتان را بگیرد. همه موارد غیر از آن بخش است که به یادگیری مفهوم استقلال در بچه‌ها منجر می‌شود. بچه‌ها در مراحل رشد خود و با بزرگ‌ترشدن باید بتوانند از والدین فاصله بگیرند. بچه تک‌فرزند چون تنهاست، نمی‌تواند از والدین فاصله بگیرد در نتیجه اغلب آنها به مصداق عامیانه کلمه وابستگی دارند و لوس هستند. مفهوم استقلال را در افکار و اعمال‌شان نمی‌بینید. گاهی هم جذب روابط بیرون و دوستان همسن‌شان می‌شوند که این مساله خوشایند نیست چون دوست‌های آنها در شرایط تربیتی متفاوتی بزرگ شده‌اند. به هر حال برای تامین رشد و سلامت روان بچه‌ها، خوب است که بچه دیگری هم در خانواده شما باشد. با این توضیحات سعی کردم رأی والدینی که قصد دارند برای رهایی از مشکلات بین بچه‌ها به همین یک بچه اکتفا کنند را تغییر دهم.

اما حالا می‌رسیم به اینکه بهترین فاصله سنی چیست؟ اگر بچه‌های شما شیربه‌شیر باشند و به عنوان نمونه یک کودک ۵/۱ ساله دارید و یک نوزاد هرگز مشکلی بین این دو ایجاد نخواهد شد.کودک نوپای شما هنوز به شناخت و درک اینکه پدر و مادرش به او تعلق دارند نرسیده و از اینکه نوزادی در آغوش مادرش است حس بدی پیدا نمی‌کند. شما در آن واحد به هر دوی آنها شیر و غذا می‌دهید و در یک بازه زمانی پوشکشان را عوض می‌کنید. بنابراین بچه‌هایی که هنوز به ۱۸ ماهگی نرسیده‌اند مشکلی با بچه بعدی ندارند و اصولا به درک این موضوع نرسید‌ه‌اند.

فاصله سنی ۲ تا ۳ سال بهترین زمان است. البته به شرطی که قبل از ورود کودک جدید با فرزند خود در مورد آمدن یک کودک که قرار است مال او باشد حرف بزنید. با زبان کودکانه با او صحبت کنید و متوجه‌اش کنید که در تولد و شیوه بزرگ کردن نوزادی که قرار است به دنیا بیاید به کمک او نیاز دارید. او باید متوجه شود که نه تنها پدر و مادرش را از دست نمی‌دهد و آنها متعلق به او هستند بلکه قرار است نوزاد کوچکی هم که متعلق به اوست به خانواده‌شان اضافه شود. از ۳ سالگی به بعد هر چه فاصله سنی بیشتر شود چون درک و شناخت مالکیت و خودمحوری توسط فرزند اول شما تکمیل‌تر می‌شود باید وقت بیشتری بگذارید و برای آماده‌سازی او قبل از ورود فرزند جدید وقت و انرژی بگذارید. گاهی لازم است دراین باره از مشاوران کمک بگیرید.

روابط عاطفی خواهر و برادر فقط به رفتار پدر و مادرشان بستگی دارد و بس. از همان روز اولی که پای یک فرزند جدید به خانواده باز می‌شود، فرزند اول حس می‌کند که رقیبی برای او خواهد آمد که محبت پدر و مادرش را بگیرد. پدر و مادرهای آگاه قبل از تولد فرزند دوم به شیوه‌ خاصی کودک‌شان را آگاه می‌کنند تا به این باور برسد که بچه جدید قرار است همراه، همبازی و هم‌فکری برای او باشد. در واقع والدین به فرزند خود امنیت خاطر می‌دهند که تولد و ورود فرد جدید، روابط و عاطفه آنها را تغییری نخواهد داد. اما آیا این دقت به تنهایی کافی است؟ قطعا خیر. ما باید پس از تولد فرزند دوم دقت بیشتری داشته باشیم و نکاتی را به خوبی در کلام و رفتارمان مدنظر قرار دهیم. مهم‌ترین مساله این است که هر محبتی که قرار است به این فرزند دوم بکنیم، باید از کانال فرزند بزرگ‌ترمان عبور کند. منظور من حتی نکات ریزی است که شاید از نظر شما بی‌اهمیت باشد؛ مثلا وقتی می‌خواهید به نوزادتان شیر بدهید، بگویید: «پسرم بیا سر نی‌نی را نگه‌دار و کمک کن تا شیر بخورد.»؛ «پسرم برو بالش نی‌نی را بیار و به مامان کمک کن تا بتونم بخوابونمش.» تمام سرویس‌هایی که می‌خواهید به این کودک تازه‌وارد بدهید، باید از کانال او بگذرد تا احساس کند مسوولیت بزرگ کردن این بچه به عهده اوست و گویا پدر و مادر فقط به او کمک می‌کنند تا این بچه را بزرگ کند و به زودی بتواند با این موجود کوچولو که فقط از آن اوست در زندگی همراه شود.

به مرور، بذر عشق و علاقه‌ای که در وجود او می‌کارید، با رشد آن نوزاد بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. او از اینکه بخواهید مراقب برادر یا خواهر کوچکش باشد تا شما به دست‌شویی بروید یا برای مدت کوتاهی از کنار آنها دور شوید، لذت می‌‌برد.

با این شیوه نه تنها او از این احساس خوشایند لذت می‌برد و نسبت به این کوچولو پرعاطفه می‌شود بلکه به مرور فرزند کوچک‌ترتان نیز چنین حس متقابلی را از برادر یا خواهر بزرگ‌ترش می‌گیرد چون متوجه می‌شود او همواره مراقب اوست و در غذا دادن یا پوشیدن لباس‌هایش با علاقه یاری‌اش می‌کند و یا در بیرون از خانه مراقب است که آسیب نبیند و حمایتش می‌کند.

بدری‌السادات بهرامی

مشاوره خانواده و مدرس دانشگاه