چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
رویارویی با بحران مالی بعدی, چگونه
اگر ما تنها یک چیز از بحران مالی سال ۲۰۰۸ فراگرفته باشیم، باید این باشد که جلوگیری از وقوع یک بحران دیگر بسیار سختتر از آن است که بسیاری از کارشناسان پیشبینی میکنند. برای پیشگیری موثر از وقوع یک بحران جدید، نه تنها نیاز است که از طریق بهکارگیری اصول علم مالی خوب (good finance)، دوباره نهادهای مالی خود را احیا کنیم، بلکه ضروری است سیاستمداران و انتخابکنندگان این اصول به درک مشترکی از آنها دست یابند.
متاسفانه اکنون فقدان چنین درک مشترکی به شدت احساس میشود. راهحلهای مطرح شده برای برون رفت از بحران، بیش از اندازه تخصصی هستند و ابدا مناسب انتشار در مطبوعات عمومی نیستند. درحالیکه مردم با اشتیاق زیاد اخبار مجازات و اخراج رهبران موسسات مالی را دنبال میکنند، خیلی مایل نیستند از این مسوولان بخواهند که مدیریت ریسک بازارها را ارتقا بخشند. اما از آنجایی که گروههای ذینفع زیادی متناسب با نهادها و مقررات کنونی شکل گرفتهاند، بیشتر ما درگیر مسائل جزئی و بعضا کم اهمیتتر بحران، شدهایم.
بحران مالی اخیر که تبعات آن هنوز هم ادامه دارد، در ابتدا با رونق شدید بازار مسکن آمریکا و تداوم آن برای چند سال آغاز شد (قیمت مسکن در آمریکا در سال ۲۰۰۶ به اوج خود رسید). در سالهای رونق این بازار پیش از وقوع بحران، افراد به شدت تشویق میشدند که برای خرید خانه وامهای سنگین دریافت کنند و در عین حال دولتها نیز موسسات سرمایهگذاری وام مسکن را تضمین میکردند. در ایالات متحده عمده ضمانت داراییها توسط سازمان مسکن فدرال
(سازمان مسکن فدرال) و موسسات رهنی فنی می(Fannie Mae) و فردی مک (Freddie Mac) صورت گرفت. در یکی از جلسات انجمن اقتصاددانان آمریکا که در فیلادلفیا برگزار شد و ریاست آن را من بر عهده داشتم، اکثر شرکتکنندگان معتقد بودند که نمیتوان انتظار زیادی از دولتها برای انجام اصلاحات اقتصادی داشت. اندرو کاپلین از دانشگاه نیویورک ضمن ارائه مقالهای در این جلسه، عنوان کرد که عموم مردم علاقهای به دانستن درباره ریسک فزاینده سازمان مسکن فدرال ندارند. این سازمان از زمان تاسیساش در سال ۱۹۳۰، یعنی پس از رکود بزرگ، همواره ضامن اصلی اوراق رهنی منتشرشده توسط موسسات خصوصی بودهاست.
در مقابل اظهارات کاپلین، جوزف ژیورکو از دانشکده وارتن نیز نظرات خود را بیان کرد. مطالعات ژیورکو در سال ۲۰۱۳ نشان میداد که سازمان مسکن فدرال به واسطه ایجاد اهرمهای مالی ۳۰ به یک برای ضمانت اوراق رهنی بخش مسکن که خود آنها هم با نسبت ۳۰ به یک اهرم شده بودند، اکنون در زیر بار میلیاردها دلار قرض، در حال مدفون شدن است. او خواستار تعطیلی سازمان مسکن فدرال و جایگزینی آن با یک برنامه پسانداز حمایتی است که با بخش خصوصی در ارزیابی ریسک اوراق رهنی رقابت نکند. بهطور مشابه، کاپلین در سال ۲۰۱۰ به کمیسیون خدمات مالی مسکن ایالات متحده این هشدار را داده بود که سازمان مسکن فدرال در خطر جدی قرار داشت. جالب آنکه یکسال پیش از آن، دیوید استیونز (David Stevens) عضو هیات رئیسه سازمان مسکن فدرال به همین کمیته اعلام کرده بود که «ما به هیچ کمک مالی از خارج از سازمان نیاز نداریم». مسلما نتیجه تحقیقات کاپلین به مذاق مسوولان سازمان مسکن فدرال خوش نمیآمد و آنها حتی دادههای مورد نیازش را از او دریغ کردند. سازمان مسکن فدرال هیچگاه ضعفهای خود را جدی نگرفتهاست و همواره سعی میکرد به عملکرد سالم تظاهر کند. در آخر هم در ماه سپتامبر، مدیران این سازمان مجبور شدند از دولت درخواست کمک مالی کنند.
در آن جلسه من از کاپلین درباره موضوع کتاب «مشارکت در خرید مسکن» که بهطور مشترک در سال ۱۹۹۷ تالیف کرده بود، پرسیدم. در این کتاب او پیشنهاد دادهبود که به خریداران مسکن اجازه داده شود که بخشی از یک خانه را خریداری کنند و به این صورت از ریسک این کار بکاهند. اگر چنین طرح خلاقانهای به مرحله اجرا درمیآمد، مسلما خریداران خانه مجبور به اخذ وامهای سنگین نمیبودند. اما حتی با وجود اینکه شیوه تامین مالی از طریق قرض کردن پس از ۱۱ سال منجر به چنین بحران مالی عظیمی شده است، اما باز هم در هیچ جای دنیا از این ایده استقبال صورت نگرفتهاست.
من از او علت این امر را جویا شدم. پرسیدم که چرا افراد با وجود دسترسی به وکلای آشنا به قوانین، نتوانستهاند چنین شراکت سادهای را برای خود ایجاد کنند؟ او معتقد بود که پاسخ به این سوال، کمی پیچیده است؛ اما حداقل در آمریکا یک دلیل هست که بسیار مهم و تاثیرگذار جلوه میکند: مقاومت سازمان خدمات درآمدهای داخلی آمریکا در برابر تدوین قانونی که صریحا شیوه مالیاتستانی از این ابزار مدیریت ریسک را مشخص کند. وقتی شرایط تا این حد مبهم باشد، مردم خیلی تمایل ندارند که خود را به دردسر بیندازند.
با این حال تقاضای گستردهای جهت اقدام سریع دولت برای پیشگیری از وقوع یک بحران دیگر و بهخصوص پایان بخشیدن به معضل ناتوانی اقتصاد از پذیرش ورشکستگی موسسات مالی بزرگ
«too big to fail» وجود دارد. اما حقیقت این است که مقامات دولتی شناخت کافی نسبت به بحران ندارند و انگیزه لازم برای اجرای اصلاحات موثر و تکنیکی در آنان مشاهده نمیشود. برای مثال، یکی از اصلاحاتی که در آمریکا برای حل مشکل ورشکستگی موسسات مالی بزرگ انجام شد، تصویب قانون مدیریت ریسک بود که در چارچوب لایحه داد فرانک (Dodd Frank Act) در سال ۲۰۱۰ مطرحشد. برای اطمینان از اینکه منتشرکنندگان اوراق رهنی خود را ملزم به مدیریت ریسک این اوراق میدانند، باید یک نرخ بهره پنج درصدی را برای اوراق محفوظ در نظر بگیرند (مگر اینکه از آن معاف شدهباشند).
اما در مقاله دیگری که در آن جلسه ارائهشد، پاول ویلن از بانک مرکزی ایالت بوستون معتقد بود که اعمال این محدودیتها بهترین راهی نیست که دولت میتواند از طریق آن، کارکرد بازارهای مالی را ارتقا بخشد. سرمایهگذاران به خوبی میدانند که اگر بهازای ریسک وارد شده، بهره پرداخت کنند، مردم خود انگیزه بسیار قویتری برای مدیریت ریسک خواهند داشت. در عین حال آنها میدانند که عوامل دیگری میتوانند مزایای مدیریت ریسک به این شیوه را خنثی کنند.
اساسیترین اصلاحاتی که در بازار مسکن باید اجرا شود این است که باید از استقراض بیش از اندازه متقاضیان مسکن جلوگیری شود.
در مقالهای که خود من در آن جلسه ارائه کردم، بیشتر تاکیدم بر بازگشت به این ایده بود که دولت انتشار اوراق رهنی خصوصی را که برای شرایط ریسکی برنامهریزی شده بودند، تشویق کند و به این ترتیب سرمایهگذاران حوزه مسکن را از خطر ورشکستگی در صورت سقوط قیمتها، حفظ کند. چنین اصلاحی مانند طرح مسکن مشارکتی، یک اصلاح اساسی به شمار میآید، چرا که دقیقا مسالهای را هدف قرار داده که ریشه اصلی بحران شناخته شدهاست.
اما متاسفانه گروههای ذینفع و رسانهها هیچ انگیزهای در جهت چنین اصلاحاتی از خود نشان نمیدهند. یکی از افراد شرکتکننده در آن جلسه، جوزف تریسی از بانک مرکزی نیویورک (و مولف مشترک کتاب «مشارکت در خرید مسکن»)، مساله را خلاصهوار اینگونه بیان میکند که «مقابله با آتش به مراتب دشوارتر از پیشگیری از آتشسوزی است». همانطور که اکثر مردم بیشتر تمایل دارند ماهیت آتش را بشناسند تا ساختار مواد نسوز، اکثر آنها هم بیشتر دوست دارند ماهیت ورشکستگیهای مالی را بدانند و خیلی علاقهای به شناخت ابزارهای پیشگیری از این ورشکستگیها ندارند. این خصیصه اما، نوید آیندهای خوش را برای ما نخواهد داد.
نویسنده: رابرت جی. شیلر (۱)
مترجم: سعید لاریجانی
پاورقی:
۱- رابرت جی. شیلر، برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۱۳، استاد اقتصاد دانشگاه ییل و بهطور مشترک، مبدع شاخص کیس- شیلر (Case-Shiller) در رابطه با قیمت مسکن در آمریکا است. او همچنین مولف کتاب «وفور غیرعقلانی» (Irrational Exuberance) است که در آن ترکیدن حباب قیمت مسکن و اخیرا بازارهای مالی و کالاها را پیشبینی کردهاست.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست