یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

سادات انتخابات دهم


سادات انتخابات دهم

افکار عمومی در مقابل دعوت از خاتمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری, انتظار شنیدن پاسخ «بله» یا «خیر» داشت اما رئیس جمهور دولت اصلاحات با عبور از منطق باینری صفر و یک , منطق فازی را برگزید و در ۲۳ دی ماه اظهار نظر جالبی داشت «ضمن احترام به همه کسانی که کاندیداتوری خود را اعلام کردند یا اعلام خواهند کرد, می گویم به یاری خداوند یک نفر از میان من و آقای مهندس موسوی نامزد خواهد شد »

افکار عمومی در مقابل دعوت از خاتمی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، انتظار شنیدن پاسخ «بله» یا «خیر» داشت. اما رئیس جمهور دولت اصلاحات با عبور از منطق باینری (صفر و یک)، منطق فازی را برگزید و در ۲۳ دی‌ماه اظهار نظر جالبی داشت: «ضمن احترام به همه کسانی که کاندیداتوری خود را اعلام کردند یا اعلام خواهند کرد، می‌گویم به یاری خداوند یک نفر از میان من و آقای مهندس موسوی نامزد خواهد شد.»

بنابراین خاتمی در عرصه انتخابات وارد پروسه‌ی جدیدی شد که گرچه در ظاهر دو گزینه‌ایست، اما بی‌نهایت گزینه و انتخاب در دل خود نهفته دارد.

خاتمی در واقع با این اظهار نظر، علاوه بر آنکه فرصت اعلام کاندیداتوری را از خود دریغ نکرده، بلکه فرصت مضاعفی نیز به سود خویش فراهم نموده تا به ارزیابی شرایط و سنجش افکار عمومی بپردازد تا بتواند با دید باز و بهتر تصمیم نهایی خود را اتخاذ کند.

در شرایطی که وضعیت اصلاح طلبان در سال‌های اخیر چندان تعریفی نداشته و در انتخابات مختلف توفیق چندانی به دست نیاورده‌اند، رئیس دولت اصلاحات در یک اقدام استراتژیک، با پیش کشیدن نام میرحسین در کنار نام خود، نخست وزیر محبوب دوران جنگ را به نفع اصلاح طلبان مصادره نمود تا در یک بازی دوسر برد، با یک تیر دو نشان بزند. هم بر وزن جبهه اصلاح‌طلبان بیافزاید و تا حدودی به تشتت و تفرقه‌ای که بر آن سایه افکنده سر و سامان بدهد، و هم جناح رقیب را در موضع انفعال قرار دهد. چرا که چهره‌ی میانه‌روی موسوی بر چهره‌ی چپ‌گرایانه‌ی وی غلبه دارد بنابرین برخی از اصولگرایان نیز در دایره طرفداران میرحسین موسوی قرار می‌گیرند و در تمام انتخابات‌ها از کاندیداتوری وی حمایت کرده‌اند. اما با این حرکت و گفته خاتمی، آنها به یکباره خلع سلاح شده و مهره تاثیرگذار و شناخته شده‌ای چون موسوی را در جناح مقابل می‌بینند.

البته غیر منطقی است اگر فکر کنیم خاتمی یکجانبه و بدون هماهنگی با میرحسین موسوی این موضوع را مطرح کرده است. لذا به نظر می‌رسد صحبت‌های جدی و گوناگونی بین این دو انجام شده که ماحصل آن به صورت اظهارنظر خاتمی تجلی پیدا کرده است. که این موضوع نیز خود مبین آن است که میرحسین در نظر دارد در دهمین انتخابات ریاست جمهوری نقشی متفاوت با دیگر انتخابات‌ها ایفا کند.

با مروری بر دوره‌های پیشین انتخابات ریاست جمهوری (مخصوصا دوره نهم) و بررسی مواضع میرحسین موسوی، به این نتیجه می‌رسیم که ایشان در عین دوری از هیاهوی انتخاباتی، نسبت به این رکن رکین مردمسالای بی‌تفاوت نبوده و انگشت‌شمار مواردی که در قالب بیانیه اظهار نظر نموده، در چنین شرایطی بوده است.

برای نمونه می‌توان به بیانیه وی پس از برگزاری مرحله اول انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری اشاره کرد که در آن تاکید می‌کند: «… این آرا [آرای مردم در مرحله دوم انتخابات] می‌تواند کمک نماید که دولت آینده به دور از تحجر و جمود، به دنبال توسعه‌ای عدالت محور و توام با آزادی و نواندیشی باشد و برهر گونه واپس‌گرایی و فقر و فساد که آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی را می‌تواند به خطر اندازد، غلبه کند. پیروز انتخابات، ناگزیر از پایبندی به حفظ جمهوریت در کنار اسلامیت نظام، آزادی توام با عدالت و استقلال درعین تعامل خردمندانه با جهان خارج خواهد بود و عدول از این موازین همان گونه که تجربه گذشته نشان داده است، عاقبتی جز رویگردانی مردم از دولت، نخواهد داشت.» (ایسنا، ۳۱ خرداد ۱۳۸۴)

در این بیانیه کوتاه، نخست وزیر دوران جنگ به نکات بسیار دقیق و عمیقی اشاره کرده که در میان جملات و کلمات آن می‌توان حساسیت‌ها و دغدغه‌هایش را دریافت. دغدغه‌هایی که تیتروار می‌توان به صورت زیر فهرست کرد: «دوری از تحجر و جمود»، «توسعه‌ای عدالت محور و توام با آزادی و نواندیشی»، «پرهیز از واپس‌گرایی و فقر و فساد»، «حفظ جمهوریت در کنار اسلامیت نظام» و «آزادی توام با عدالت و استقلال در عین تعامل خردمندانه با جهان خارج»

میرحسین با همین الگو و سنگ محک، خود را ارزیابی کرد و به رغم دعوت‌های مکرر و گسترده‌ی گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی، در نهایت پاسخ منفی داد و در رقابت‌های انتخاباتی دوره نهم حاضر نشد.

وی در بیانیه عدم کاندیداتوری خود یادآور شد: «… هرچه بیشتر در این موضوع [شرکت در انتخابات ریاست جمهوری] غور کردم دخالت خود در این صحنه را درهم تنیده با مشکلات و پیچیدگی‌هایی یافتم که نافی مصالح جمهوری اسلامی و ناقض نیت‌های پاک دعوت کنندگان از اینجانب است … این سرباز کوچک امام و انقلاب هرکجا که باشد از خیرخواهی برای نظام اسلامی و مردم بزرگوار کوتاهی نخواهد کرد، هیچ فرصتی را برای خدمت به آنان فروگذار نمی‌کند و در این راه تفاوتی میان تلخ و شیرین و عافیت و مسؤولیت نمی‌بیند.» (ایسنا، ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴)

بنابراین به نظر می‌رسد میر حسین موسوی پیش از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، دغدغه‌ها و حساسیت‌های خود را در معرض خطر نمی‌دیده است و به گفته خود، به این جمع بندی رسیده که پیچیدگی‌های حضورش در عرصه انتخابات نافی مصالح جمهوری اسلامی ایران است.

اما با فرض اینکه در ۲۳ دی‌ماه امسال، اظهار نظر خاتمی با هماهنگی کامل با میرحسین صورت گرفته باشد، می‌توان با توجه به سابقه ایشان، به این نتیجه رسید که نخست وزیر دوران جنگ اکنون اوضاع و احوال کشور را چندان مساعد ارزیابی نمی‌کند و شاهد رگه‌هایی از تحجر و جمود یا واپس‌گرایی و فقر و فساد بوده و برای حفظ جمهوریت نظام و توسعه‌ای عدالت‌محور و توام با آزادی و نواندیشی خود را موظف به نقش آفرینی در دهمین انتخابات ریاست جمهوری دیده است.

شکستن سکوت رسانه‌ای بعد از ۲۰ سال روزه سکوت و سخن راندن از اداره کشور در دوران جنگ و به چالش کشیدن انحلال سازمان برنامه و انتقاد مستقیم از دولت نهم نیز مبین و موید همین موضوع و مهر تاییدی بر حضور فعال میرحسین در انتخابات آتی ریاست جمهوری است.

بنابراین بیایید اینگونه فکر کنیم که سید محمد با هدف در تیررس قرارگرفتن وارد معرکه انتخابات شده تا سپری بر تیرهای مخرب و بداخلاقی‌های انتخاباتی باشد. تا مرد دیروز سیاست و استاد معماری و نقاشی امروز بتواند با فراغت بال، روزهای باقی مانده را سپری کند و نتیجه بازی را در دقیقه ۹۰ رقم بزند.

اگر به غیر از این نیز قائل باشیم، سئوال اساسی که باقی می‌ماند آن است که در نهایت از میان خاتمی و موسوی کدامیک به صحنه‌ی انتخابات وارد می‌شوند؟ و اصولا کدامیک شانس بیشتری دارند؟

پاسخ سئوال اول که حتما و قطعا در گرو پاسخ به سئوال دوم است. اما به نظر می‌رسد حضور میرحسین علاوه بر آنکه امید به تغییر و تحول را قوت می‌بخشد، به عنوان یک شخصیت بسیار وزین و متین، می‌تواند اجماع عمومی را نیز در پی داشته باشد. چرا که آنچه کتمان ناپذیر است، محبوبیت و احساس تعلق خاطر مردم (از هر طیف و هر قشری) به نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس است. به گونه‌ای که پیش از هر انتخابات ریاست جمهوری، نامش ورد زبان خرد و کلان جامعه می‌شود و از کوچه و بازار تا جلسات حزبی و غیرحزبی رسم و آیینش در اداره مملکت با "هشت درصد درآمد فعلی"، سر زبان‌ها می‌افتد.

البته به غیر از حضور تاثیرگذار و چشم گیر میرحسین در دوران جنگ (که برای اولین بار بخش مهمی از خاطرات آن روزها را به تازگی بیان نموده) سکوت بلندمدت و کناره‌گیری از متن قدرت نیز در رویکرد و اقبال و استقبال مردمی بی‌تاثیر نیست؛ ماجرای عرضه و تقاضاست. هرچه عرضه کمتر باشد، تقاضا افزایش پیدا می‌کند و بر قیمت کالای کمیاب افزوده می‌شود. حال چه چیزی کمیاب تر از نخست وزیری که در کارزار جنگ در میدان است و در روزگار صلح به جای جمع آوی غنائم، به گوشه‌ی عزلت خود رفته و بر بوم سفید، نقش خیال می‌زند و عمارت‌های شهری را معماری می‌کند.

آیا این معمار خبره و هنرمند زبده، قهرمان گمشده‌ی ایرانیان است و می‌تواند بار دیگر عمارت‌های کشوری را معماری کند؟ آیا رئیس فرهنگستان هنر ایران، در سال ۸۸ می‌تواند رئیس خوبی بر جمهور باشد و موجب توسعه و پیشرفت ایران در چهار سال آینده شود؟

سیدحسین قوامی