چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

پیپو, فراری ۱۸ قدم


پیپو, فراری ۱۸ قدم

می گویند استاد تمام کنندگی است, در محوطه جریمه امان نمی دهد و با اینکه همیشه در آفساید قرار دارد اما همواره زهر خود را به تن حریفان می ریزد, قدرت بدنی بالائی هم ندارد ولی غول پیکرترین مدافعان را نیز با هنر خود مرعوب می سازد این شخص ”فیلیپو اینزاگی“ یا همان ”سوپر پیپو“ است که هیچ دروازه بانی از دستش آسایش ندارد

می‌گویند استاد تمام‌کنندگی است، در محوطه جریمه امان نمی‌دهد و با اینکه همیشه در آفساید قرار دارد؛ اما همواره زهر خود را به تن حریفان می‌ریزد، قدرت بدنی بالائی هم ندارد؛ ولی غول‌پیکرترین مدافعان را نیز با هنر خود مرعوب می‌سازد. این شخص ”فیلیپو اینزاگی“ یا همان ”سوپر پیپو“ است که هیچ دروازه‌بانی از دستش آسایش ندارد!

تولد: ۱۹ اوت ۱۹۷۳

محل تولد: پیاچنزا

قد: ۱۸۱ سانتیمتر

وزن: ۷۴ کیلوگرم

ستاره بخت: لیو

لقب: پیپو

برنامه تلویزیونی مورد علاقه: او به تمام برنامه‌های ورزشی به‌خصوص آنهائی‌که مربوط به فرمول یک، بسکتبال و والیبال است، علاقه دارد.

کتاب مورد علاقه: مجلات ورزشی و کتاب‌های هیجان‌انگیز

اسطوره فوتبالی: مارکو فان‌باستن

علایق: ماهیگیری و جمع‌آوری قارچ

مکان تعطیلات: او بخشی از تابستان را در ساردینا سپری می‌کند.

پیپو برخلاف اکثر فوتبالیست‌ها که در خانواده‌ای کارگری رشد می‌کنند، در محیطی فرهنگی دوران کودکی را گذراند.

پدر او یعنی ”جیان کارلو“ عاشق ادبیات بود و به همین سبب فرزندان خود به‌خصوص پیپو را به این وادی کشاند. دیگر دلمشغولی پدر، فوتبال و تیم پیاچنزا بود. او دوست داشت روزی یکی از ۴ پسر خود را در هیبت یک فوتبالیست بزرگ ببیند. آرزوئی که با رشد پیپو و پیوستنش به پیاچنزا شکل واقعی به‌خود گرفت. بله! پیپو که نمره ادبیاتش در مدرسه عالی بود، خیلی زود آدرس باشگاه پیاچنزا را یاد گرفت.

هنوز دوران نوجوانی سپری نشده بود که اینزاگی اولین ضربات به توپ در یک باشگاه حرفه‌ای را تجربه کرد. سیر تکامل او روند فوق‌العاده سریعی داشت. مشخص بود پیپو نمی‌تواند مدت زیادی در پیاچنزا منتظر بماند. هر چند، چند سال طول کشید و او بالاخره به آرزوی خود یعنی رسیدن به پیراهن تیم بزرگسالان و حضور در رقابت‌های رسمی نائل آمد؛ اما خیلی زود مکان بزرگتری برای ارائه قدرتش یافت. آتالانتا نام باشگاهی بود که وی را بر سر زبان‌ها انداخت. تا قبل از پوشیدن لباس آبی و مشکی این باشگاه، پیپو چند باشگاه نه چندان معتبر سری A و B را امتحان کرد.

▪ آقای گل ناشناس

قصه اصلی همین‌جا رقم خورد. او در ”آتالانتا برگامو“ یک غریبه بود؛ اما از همان هفته‌های ابتدائی با گلزنی‌های خود تیتر یک مطبوعات شد. میلان و یووه تفاوتی نداشتند، او دروازه هر تیمی را می‌گشود. آتالانتا در آن دوران یکی از دوران متوسطش را سپری می‌کرد. پیپو در نهایت با به ثمر رساندن حدود ۲۵ گل در نهایت ناباوری عنوان آقای گل سری A در فصل ۱۹۹۷ را به چنگ آورد. تمام تیم‌های سرشناس ایتالیا به‌دنبال این چهره درخشان بودند. از همان زمان خصوصیات ذاتی وی برای همگان نمایان شده بود: مغرور، رومانتیک و معترض. این ۳ کلمه، کملات کلیدی و تعریف کننده شخصیت پیپو از آن دوران تاکنون است. به هر حال یونتوس قدرت اول ایتالیا در آن زمان با جدائی چند تن از اعضاء کلیدی که تیم را به مقام قهرمانی فصل ۱۹۹۶ رسانده بودند، احساس خلاء می‌کرد و سعی داشت با جذب چند بازیکن جوان این کمبود را جبران کند. آنها برای خرید پیپو ذره‌ای تردید به‌خود راه ندادند. از همان روزهای اول حضور این چهره در تمرینات یووه برخوردش با دل‌پیه‌رو اسطوره در دوران اوج تیم جالب توجه بود. در شرایطی که کاپیتان یووه با آغوش باز از اینزاگلی استقبال می‌کرد، پیپو ظاهراً به آلکس حسودی کرده و چندان دل خوشی از وی نداشت. برای پیپو در تابستان اتفاق ویژه‌تری نیز رخ داد. او در ماه ژوئن برای نخستین‌بار با پیراهن لاجوردی ایتالیا در میادین ظاهر شد. این رقابت مقابل برزیل مدافع عنوان قهرمانی جام‌جهانی ۱۹۹۴ برگزار می‌شد. اینزاگلی در اولین میدان جدال سختی با دفاع سرسخت برزیل داشت، هر چند که موفق به گلزنی شد. فصل ۱۹۹۸ آغاز شد و یووه با کمک دل‌پیه‌رو و اینزاگی قصد داشت از عنوان سال قبل دفاع کند. پیپو کم‌کم وارد ترکیب اصلی شد و با آن گلزنی‌ها و شادی خاص پس از آن به شخصیت محبوب هواداران تورینی بدل شد. میلان و تیم‌های بزرگ ایتالیا طعم گل‌های وی را که با فرار میلی‌متری از تله آفسایدشان به ثمر می‌رسید، چشیدند. اینزاگی در همان فصل اول دین خود به تاریخ یووه را ادا کرد و نام خود را وارد لیست تاریخ‌سازان باشگاه نمود. هت‌تریک‌وی مقابل رقیب قبل از هفته پایانی قهرمان یووه را قطعی کرد تا آنها برای سومین بار از سال ۱۹۹۵ تاج قهرمانی سری A را بر سر بگذارند. پیپو در تیم انتخابی جهت حضور در جام‌جهانی ۱۹۹۸ جائی نداشت. بوبوویه‌ری انتخاب اول بود و از بین بزرگانی چون باجو و دل‌پیه‌رو نیز فقط یک نفر می‌توانست درون زمین باشد. در این شرایط جائی برای اینزاگلی باقی نمی‌ماند. در شرایطی که او امیدوار بود در فصل ۱۹۹۹ همراه با یووه اسکودتوی دیگری را تصاحب کند، اوضاع به بدترین شکل رقم خورد. تیم در میانه‌های جدول جای گرفت و ”مارچلو لیپی“ در میانه فصل اخراج شد. ”کارلو آنچلوتی“ روی نیمکت رهبری نشست. کارلو علاقه زیادی به اینزاگی نداشت و غالباً وی را روی نیمکت ذخیره‌ها محبوس می‌کرد. اینزاگی در جدال حساس مرحله نیمه‌نهائی لیگ قهرمانان مقابل منچستریونایتد نقش چندانی نداشت و شاهد حذف ناباورانه فینالیست ۳ دوره پیاپی این جام از رقابت‌ها بود. مطبوعات تورین و در صدر همه آنها ”لااستامپا“ به پیپو حمله کردند و او را به جهت جای گذاشتن دل‌پیه‌رو، اسطوره همیشگی مورد انتقاد قرار دادند. یووه در فصل ۱۹۹۹ تنها توانست به جام اینترتوتو راه یابد؛ اما فصل بعد به رقابت بر سر کسب عنوان قهرمانی بازگشت. در ابتدای فصل ایتالیا شاهد قدرت‌نمائی خاص آنها بود؛ ما در میانه‌های راه سر و کله رقیبی چون لاتزیو پیدا شد. جدال پایاپای این ۲ تیم تا هفته‌های پایانی با برتری میلی متری یووه پی‌گیری می‌شد؛ اما...

▪ یک پنالتی و قهرمانی هدر رفته

در جریان یکی از بازی‌های تعیین کننده در هفته‌های پایانی، یووه یک پنالتی به‌دست آورد و تنها با گل کردن آن، به ۳ امتیاز می‌رسید و در نتیجه به قهرمانی زودهنگام امیدوار شد. مأمور نواختن این پنالتی پیپو اینزاگی بود. او ضربه را به تیر دروازه نواخت. یووه بازی را نبرد و وقتی در هفته آخر به پروجا باختند و قهرمانی را به لاتزیو تقدیم کردند، ارزش پنالتی نمایان گشت.

اگر آن پنالتی تبدیل به گل می‌شد چه بسا یووه به امتیازهای بازی آخر هیچ نیازی نداشت. پیپو خیلی زود با خشم هواداران بی‌عاطفه یووه روبه‌رو شد. او از اینکه چگونه در سریع‌ترین زمان محبوبیت خود را از دست داده، متعجب بود. در شب تلخ از دست دادن قهرمانی او نیز به مانند سایر بازیکنان یووه گریست و از سوی آنیلی فقید به ”چوب خشک“ ملقب شد.

به هر حال یوره ۲۰۰۰ در راه بود. پیپو در ۳ بازی مرحله گروهی تحت‌تأثیر درخشش سایر مهاجمان ایتالیا بود؛ اما در مرحله یک‌چهارم نهائی کار نهائی خود را انجام داد. ظاهراً او به پدر و مادرش قول داده بود که در این بازی برای تیم ملی به گلزنی بپردازد. به همین سبب پدر و مادر او در ورزشگاه حاضر شدند و پیپو به وعده خود عمل کرد. او زننده یکی از ۲ گل برتری تیمش بود. پس از گلزنی، پیپو با هیجان به سمت سکوهای تماشاگران و مادرش دوید و گل خود را به او تقدیم کرد. شاید این گل اولین گل مهم او برای تیم ملی ایتالیا بود و به همین سبب با هیجان زیاد از تقدیم گل به مادرش برای رسانه‌ها می‌گفت! به هر حال نقش وی تا رسیدن ایتالیا به مقام نایب قهرمانی کمرنگ بود. در فصل ۲۰۰۱ یک شب خاطره‌انگیز از پیپو به یادگار ماند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.