چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
كودتای ارزان چرا و چگونه
یكی از سردمداران امریكایی كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بهنام كرمیت روزولت، پس از آنكه كودتا را در ایران عملی كرد، به امریكا رفته و گزارشی به آلن دالس ـ رئیس سازمان جاسوسی سیا ـ و دیگر مقامات امریكایی میدهد. وی در آن دیدار احساس میكند كه چشمهای آلندالس مثل گربه حركت كرده و به نقشه كشور گواتمالا دوخته میشود و به این میاندیشد كه به راحتی میتواند دكتر جاكوبو آربنز را ساقط كند. تحلیل كرمیت روزولت این بود كه كودتای ۲۸ مرداد، بسیار ارزانتر از هزینهای بود كه برای كودتا تخصیص داده بودند؛ از صدمیلیون دلار یك پنجم آن هم مصرف نشد.
این پرسش برای ما هم مطرح میشود كه كودتایی به این ارزانی چرا؟ امید است بتوانم در این باره توضیحاتی ـ اگرچه مختصر ـ بدهم. این كودتا به كودتای امریكایی ـ انگلیسی معروف شده است. آیا در این كودتا، صرفاً امریكا و انگلیس نقش داشتهاند؟ نقش سران ارتش چه میشود؟ آن بخش از روحانیت كه این كودتا را تأیید كردند چه نقشی داشتهاند؟ همچنین آن سیاستمدارانی كه غیر از تأیید، احیاناً طراح آن نیز بودهاند؟ مرحوم آیتالله كاشانی، شهید نواب صفوی، آیتالله فلسفی، دكتربقایی، حسین مكی، علی زهری، شمس قناتآبادی و سپهبدی از تأییدكنندگان كودتا بودند. باید توجه داشت كه همه شخصیتهای تأثیرگذار در كودتا، امریكایی و یا انگلیسی نبودند. ازسویی میتوان گفت كه این كودتا را ارتش انجام داد، چرا كه بعضی از سران ارتش و سازمان افسران بازنشسته در آن دخالت داشتند. زاهدی، نخستوزیر كودتا، از تیمسارهای بازنشسته بود و با بسیاری از ژنرالها و افسران دیگر نیز ارتباط داشت، بنابراین، این كودتا یك سازماندهی نظامی داشت.
بعد از ۲۸ مرداد ۳۲، رژیم حاكم این واقعه را كودتا نامید. امریكاییها و انگلیسیها نیز آن را كودتا نامیدند؛ كه در اسناد نیز بهروشنی منعكس و ثبت شده است. عدهای نیز آن را "قیام افسران و درجهداران" نامیدند، اما دكتربقایی در محفلی میگوید: "تنها افسران و درجهداران قیام نكردند، بلكه واقعه ۲۸ مرداد، یك قیام ملی بود؛ همه طبقات در آن شركت داشتند." بعدها واقعه كودتای ۲۸ مرداد به نامی كه دكتربقایی روی آن نهاد، یعنی "قیام ملی ۲۸ مرداد" شهرت یافت و در تقویمها هم به همین نام به ثبت رسید.
از یكسو براساس اسناد شفاف میبینیم كه امریكاییها و انگلیسیها برای این كودتا سازماندهی كرده بودند و از سوی دیگر، ارتش ایران نیز به همین منظور برنامهریزی داشته است. ازسویی برخی سران سیاسی ـ اعم از ملی یا مذهبی ـ در این كودتا حضور داشتهاند. این كودتا را چه میتوان نامید؟ به هر حال، این كودتا ـ صرفنظر از داوری درباره حق و باطل بودن آن ـ در مقایسه با كودتاهای دیگر، كودتایی بسیار ارزان بود. امریكا و انگلیس توانستند ارتش ایران را به نفع كودتا سازماندهی كنند، درحالیكه در جنگ اخیر عراق ـ باز هم جدا از ارزشگذاریهاـ نتوانستند در ارتش عراق نفوذ كنند و ناچار شدند آن را منحل كنند، جدا از اعمال غیراخلاقی، تاكنون ۲۰۰ میلیارددلار هزینه كردهاند و با این وجود براساس آخرین گزارش سری سیا، عراق در حالت خوشبینانه، ثباتی شكننده خواهد داشت و در حالت بدبینانه، جنگ داخلی فرساینده. امریكا ضمن از دست دادن آبرو و حیثیت خود، باید خون هم بدهد تا بتواند نفت ارزان ببرد. ولی كودتای ۲۸ مرداد در مقایسه با كودتاهایی كه در عراق عبدالكریم قاسم، گواتمالا، شیلی یا اندونزی شد، خیلی ارزانتر بود. بهعنوان مثال، در اندونزی بیش از یك میلیون نفر برای مقاومت در برابر كودتا جان خود را از دست دادند. در كودتایی كه توسط امریكاییها، انگلیسیها و بعثیها در سال ۱۳۴۲، علیه عبدالكریم قاسم انجام شد، بسیاری از مردم عراق به شهادت رسیدند و مقاومتهای فیزیكی بسیاری صورت گرفت. اما در كودتای ۲۸ مرداد ۳۲ در ایران، به ظاهر مقاومت فیزیكی نمیبینیم، آنچنانكه مردم در خیابانها حضور چشمگیری پیدا كنند. ریشه این پدیده در كجاست؟ امروز تا آنجا كه دانش تاریخی من اجازه میدهد، به ریشهیابی این امر میپردازم. از آنجا كه دوستان از اعضای جبهه مشاركت هستند، برآنم كه از نظر خودم بحثی راهبردی ارائه كنم.
آنچه مصدق و یارانش را حاكم كرد، پیشنهاد ملیكردن نفت بود؛ قانون ۹ مادهای ملیشدن نفت در مجلس شورای ملی و مجلس سنا تصویب شد و به امضای شاه رسید. به نظر من قانون ملیشدن نفت، از قانوناساسی مشروطیت به مراتب عمیقتر، وسیعتر و تأثیرگذارتر بود، چرا كه تا قلب روستاها نفوذ كرد و شاهد مشاركت بیسابقهای ازجانب مردم بودیم. چهار مرجع بزرگ ـ آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری، آیتالله كوهكمرهای، آیتالله فیض و آیتالله صدرـ با فتوای خود، بر قانون ملیشدن نفت مهر تأیید زدند. آیتالله بروجردی نیز مصدق و قانون ملیشدن نفت را تأیید كرد ولی فتوا نداد. آیتالله كاشانی و حوزههای علمیه شهرستانها نیز در جریان ملیشدن نفت فعال بودند. بازار هم تكیهگاه اصلی نهضت ملی و حامی ملیشدن نفت بود، دانشگاهیان هم حمایت و تأیید خود را اعلام كردند. علاوه بر قشرهای یادشده، عامه مردم نیز قانون ملیشدن نفت را پذیرفته بودند. اگر انقلاب مشروطیت تنها در چند شهر بزرگ رخ داد و به شهرهای درجه دو سرایت نكرد، ولی قانون ملیشدن نفت، در تمامی شهرستانها گسترش یافت و تحتتأثیر فضای آن روزها، روستاها نیز فعال شدند. میتوان قانون ملیشدن نفت را احیای قانوناساسی مشروطیت ـ با عمق و وسعت بیشتر ـ دانست. خلع ید از شركت غاصب نفت "انگلیس و ایران" در ۲۹ خرداد ۱۳۳۰ مورد استقبال بیسابقه مردم قرار گرفت. همه مردم بسیج شده بودند. وقتی مصدق صحبت میكرد، من نوجوان شاهد بودم كه با وجود تعداد كم رادیوها، مردم در كوچه و بازار مینشستند و به صدای مصدق گوش میدادند. ادامه مبارزات به قیام سی تیر ۱۳۳۱ انجامید؛ مصدق استعفا داد و معتقد بود كه ارتش در كار انتخابات دخالت میكند. طبق قانوناساسی نخستوزیر باید وزیردفاع هم میبود. وقتی شاه این ماده قانون را نپذیرفت، مصدق استعفا داد. مردم به خیابانها ریختند و در دفاع از مصدق شعار دادند و قیام كردند. در ۲۹ تیر ماه، مرحوم آیتالله كاشانی اعلامیهای داد و دیگر سران سیاسی جبههملی روی الگوی مصدق پافشاری كردند. در سی تیر قیام مردمی عمق و وسعت بیشتری یافت و نهتنها علیه قوام بلكه متوجه شاه نیز شد. یعنی لبه تیز حمله بهسوی دربار نشانه رفت. با سیتن قربانی (شهید)، شاه عقبنشینی كرد و این قیام پیروز شد. ویژگی ملت ایران، ویژگی قیامگران سیتیر بود؛ چه شد كه در ۲۸ مرداد دولت ملی را با كودتای ارزان سرنگون كردند؟ در ۱۴ مرداد ۱۳۳۲ دوهفته پیش از ۲۸ مرداد در تهران رفراندومی برگزار شد و در ۱۹ مرداد نیز در شهرستانها همهپرسی صورت گرفت. من آن زمان در اصفهان بودم. وقتی كه به میدان نقش جهان رفتیم تا رأی بدهیم با جمعیت انبوهی از مردم روبهرو شدیم. آمار رأیدهندگان خیلی بالا بود. اما این پرسش بهجای خود باقی است كه چهطور میشود مردم در چهاردهم و نوزدهم مرداد، در چنان حضوری تماشایی و وسیع، پرشور و بیسابقه رأی میدهند، ولی در ۲۸ مرداد اثری از مردم در خیابانها دیده نمیشود، یعنی مقاومت فیزیكی ازجانب مردم در برابر كودتا انجام نمیگیرد؟ البته حقیقت این است كه مردم، كودتا را نپذیرفتند، ولی مقاومت فیزیكی هم نكردند. بسیج مردم در چهاردهم و نوزدهم مرداد بهقدری بود كه شاه فضا را برای نفسكشیدن تنگ دید و ایران را ترك كرد. بعدها شاه به دوستانش گفته بود كه از همانجا نسبت به مردم ایران متنفر شدم كه چرا اجازه دادند ننگ فرار بر پیشانی من بخورد و آنگاه با یك كودتای نظامی وابسته آشكار بر سر كار بیایم. واژه تاجبخش از آن پس بر سر زبانها افتاد و شاه همیشه از این مسئله رنج میبرد.
مردم چهارده و نوزده مرداد كجا رفتند؟ چه شد كه در ۲۸ مرداد مقاومت فیزیكی نشد؟ اینها پرسشهایی هستند كه برای پاسخ دادن به آنها، باید فرصت مطالعاتی و پژوهشی بسیاری صرف كرد. شاید لازم باشد كه نخست تحلیلی از جامعه ایران (مردم و حاكمیت) ارائه شود. از فوران اولین چاه نفت در مسجدسلیمان تاكنون نزدیك به صدسال میگذرد. در این صدسال مثلثی در ایران حاكم بوده است كه من آن را "حاكمیت منفی" مینامم. یك ضلع این مثلث، "نفت یعنی صادرات نفت خام" و ضلع دوم این مثلث "امنیت نفت" و ضلع سوم آن "سركوب و جنگ" بوده است. به عبارت دیگر، مثلث "نفت، امنیت، سركوب" یا مثلث "نفت، امنیت، جنگ" بر ایران حاكم بوده و متأسفانه هنوز هم این حاكمیت منفی پرقدرت است. وقتی میخواهند نفت خام را بفروشند، از آنجا كه قیمتی ارزان دارد و ثروتی بدون جایگزین و بیبدیل از ایران صادر میشود، بدیهی است كه مردم در برابر چنین روشی مقاومت كنند. در اینجاست كه مسئله امنیت نفت به لحاظ داخلی و خارجی موضوعیت پیدا میكند. برای تأمین امنیت باید ارتش، نیروهای امنیتی و نیروهای پلیس داشت و طبیعی است كه اینها اسلحه به روز و پیشرفته میخواهند. به این ترتیب پول نفت صرف خرید اسلحه و حفاظت نفت، سازماندهی ارتش و پلیس و ساواك میشود و نتیجهاش هم سركوب مردم در داخل یا جنگ با همسایگان خواهد بود. مثلث "نفت، امنیت، سركوب" بهنام حاكمیت منفی همواره بر جامعه ایران تحمیل شده است. به نظر من، این حاكمیت منفی با نامهای دیگر "راست واقعی"، "راست سلطهطلب"، "راست نفتی"، "راست سلطنتطلب"، "راست كودتاچی"، "كودتای خزنده" و "راست شكنجهگر" همه ثروت ایران را میمكیده و به اسلحه تبدیل میكرده است. فراملیتها از چند جا سود میبردهاند؛ نخست خرید نفت خام ارزان، دوم فروش اسلحهگران و سوم سركوب مقاومتها و نهضتهای ملی و مذهبی. در جنگ تحمیلی علیه ایران، درآمد نفت ما و عراق صرف خرید اسلحه شد و دو ملت و دو دولت با هم جنگیدند.
شاه افتخار میكرد كه ژاندارم خلیجفارس و محافظ تجارت نفت باشد. در این راستا درآمد نفت را صرف خرید سلاحهای پیچیده نظیر آواكس و فانتوم كرد و رسماً هم گفت كه ما حفاظت و امنیت خلیجفارس را برعهده داریم، تا جاییكه حتی برای سركوب جنبش ظفار به آنجا لشكركشی كرد.
با تصویب قانون ملیشدن نفت، برای اولینبار اضلاع مثلث نفت، امنیت، سركوب از هم جدا شد. در طول بیست و هشت ماه دوران نخستوزیری مصدق، نه نفتی صادر شد، نه اسلحهای خریداری گردید و نه سركوبی انجام گرفت. در این دوران، جامعه ایران در اوج آزادی، استقلال و عدالت بود. علیرغم دشمنیهای زیاد، حتی آوای تجزیهطلبی هم از هیچجا بلند نشد؛ چون مردم روی عمل صالح بسیج بودند و این در حالی بود كه ارتش، فئودالها و بخش بزرگی از روحانیون با مصدق نبودند. در این مدت استقلال و تمامیت ارضی ما نیز حفظ شد. اولین میسیون (هیئت) به رهبری جكسون از انگلستان برای حل مسئله نفت به ایران آمد و با مصدق مذاكره كرد. وی هنگام خروج از ایران در فرودگاه مهرآباد به خبرنگاران گفت: "تا مصدق ساقط نشود، مشكل نفت در ایران حل نخواهد شد." وی همین بیان را در فرودگاه هیتروی لندن نیز تكرار كرد. از این نقطهعطف به بعد، انگلستان وارد فاز براندازی نظامی علیه مصدق شد. هیئتهای مختلف نفتی پیدرپی میآمدند اما مشكل نفت حل نمیشد، زیرا آنها قانون ملیشدن نفت را قبول نداشتند و نمیخواستند ایران بر منابع خود حاكم باشد و انگلیس به صورت یك مقاطعهكار عمل كند. حتی مصدق حاضر بود برای رفع محاصره تا پنجاهدرصد قیمت نفت را تخفیف دهد ولی ایران حاكم و مالك منابع خود باشد. براساس اسناد، امریكا نیز قانون ملیشدن نفت را قبول نداشت، ولی متأسفانه به غلط در تاریخ ما اینگونه ثبت شده است كه امریكا از مصدق حمایت میكرد. امریكا تا حدی ـ آن هم در جهت منافع خود ـ از ناسیونالیسم ایران حمایت میكرد تا سهمی از نفت بهدست آورد نه اینكه ایران مالك و حاكم بر نفت باشد و یا قانون ملیشدن نفت را قبول داشته باشد. استیون كینزر در كتاب "همه مردان شاه" این مطلب را تأیید میكند و آقای مكگی ـ معاون وزارتخارجه امریكا در آن زمان ـ نیز بر مخالفت امریكا با قانون ملیشدن نفت تصریح میكند. زمینه قیام سیتیر این بود كه اولاً مسئله نفت حل نشده مانده بود، دوم آنكه شاه از طریق ارتش در كارها دخالت میكرد و سوم اینكه مصدق استعفا داده بود. احمد قوام به شكل غیرقانونی نخستوزیر شد و گفت: "كشتیبان را سیاستی دگر آمد." ملت قیام كردند و قوام را سرنگون نمودند. پس از پیروزی قیام سیتیر، مصدق از موضع بالا دوباره مذاكراتش را با هیئتهای نفتی آغاز كرد، ولی چون خط انگلستان، براندازی مصدق بود، نمیخواست مسئله نفت به نفع ایران حل شود. مصدق در كتاب "خاطرات و تألمات" مینویسد كه مسئله نفت براساس الگوی ملیشدن نفت مكزیك حل شده بود؛ پرداخت غرامتی هم معادل چندبرابر غرامت مكزیك محاسبه شده بود ولی آنها ـ براساس اسناد ـ میگفتند "ما حاضر نیستیم پول نفت را به دست مرد دموكراتی همچون مصدق بدهیم كه حتی حاضر نیست حزبتوده را غیرقانونی اعلام كند." این مضمون عبارتی است كه در اسناد منتشر شده ازسوی امریكا، آمده است. شصتهزار نفر كاركنان صنعت نفت، بدون درآمد نفت، خواهان پرداخت حقوق خود بودند، ولی با كدام بودجه؟!
لطفالله میثمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست