شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
مجله ویستا

چه “شانسی” داریم ما


چه “شانسی” داریم ما

در میان برخی جوامع, غلطی مصطلح است که بر اساس آن در یک جریان اسنادی موفقیت های دیگران را به “خوش شانسی” و عدم موفقیت خود را به” بدشانسی” نسبت می دهند

در میان برخی جوامع، غلطی مصطلح است که بر اساس آن در یک جریان اسنادی موفقیت های دیگران را به “خوش شانسی” و عدم موفقیت خود را به” بدشانسی” نسبت می دهند. بی شک موفّقیت و پیروزی، یک فرایند تجربی و علمی است که با آزمون های فراوانی، راهکارهای آن مشخص شده که شناخت و به کارگیری آن راهکارها، موفّقیت را در دسترس ما می نهد و ناآگاهی نسبت به آن ها، کامیابی را به کام مرگ می سپرد. هرچند باورهای ناهنجار و راهکارهای ناشایستی از قبیل خوش شانسی یا بدشانسی در برخی جوامع رواج یافته است، لکن درک باورهای درست و راهکارهای بایسته، تنها راه حل بنیادی دست یافتن به پیروزی است.

● شانس در فرهنگ فارسی

اصل واژه «شانس» فرانسوی و به معنای فرصت است و در فارسی قدیم این واژه وجود نداشته است.

در لغت نامه دهخدا واژه شانس به معنای بخت و اقبال، اختر و طالع به کار رفته است. همچنین در فرهنگ فارسی عمید در زیر شاخه های شانس واژه بدشانسی آمده است. معنای واژه بدشانسی می تواند در زوایایی به معنی سرنوشت و بی بهره نیز باشد. سرنوشت به خاطر این که افراد معتقدند با تمام تلاش و کوشش و استعداد و نبوغی که در رسیدن به هدف دارند ولی به هدف خویش نمی رسند و مرسوم است که مثلاً بر پیشانی این گونه افراد کلمه ی بدشانسی را از ازل نوشته اند و البته این مقوله چه اندازه صحت و سقم برمی دارد موضوعی است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت. در مورد واژه ی بی بهره نیز می توان مصادیق مختلفی را عنوان کرد. مثلاً می توان گفت که برخی از افراد بر این اصل استوارند که در امور و منویات زندگی اجتماعی با آن که در تکاپو و تلاش مضاعف اند ولی بهره ای نمی برند که البته این موضوع نیز جای تأمل دارد.

● واقعاً شانس چیست؟

شانس چه چیزی است؟ آیا واقعیت دارد؟ این مسئله سئوال بسیاری از مردم است. شاید بتوان گفت شانس در واقع نوعی انرژی است. خیلی وقت ها وقتی به چیزی که معتقد هستیم به سرمان می آید. به عنوان مثال معتقدیم که بعد از هر خنده گریه هست. این باعث می شود که ناخودآگاه از ما انرژی هایی ساتع شود که در جهان هستی تأثیر گذار باشد. این تفکر ناخودآگاه دوست دارد ما را به سمتی ببرد که ما معتقد به آن هستیم بنابر این ما را به سمت گریه کردن می کشاند و ما در تمام لحظات بدون اینکه خودمان بدانیم به سمت گریه کردن سوق پیدا می کنیم . وقتی ما احساس کنیم خوش شانس هستیم بر روی محیط و جهان هستی تأثیر می گذاریم . فکر ما احساس ما و باور های ما باعث می شود انرژی هایی در دنیا پخش شود که ما را به سمت خوش شانسی هدایت کند . و همین طور هم بدشانسی. هر انسانی که معتقد است بسیار بد شانس است همیشه بدشانسی می آورد. بین افرادی که می شناسیم خیلی ها را می بینیم که به بدشانسی خود معتقد هستند و همچنان بد شانسی می آورند. بهتر است از این به بعد فکر کنیم خوش شانسیم . به هر حال اگر هم هیچ تأثیری نداشته باشد این فایده را دارد که روحیه بهتری برای زندگی داریم و در خیلی از موقعیت ها از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار خواهیم بود.

● ریشه پیدایش اندیشه ی “شانس” در اجتماع

این خیال باطل با آن قدرت عظیم از کجاست که‏ تصور شده قدرت شانس از عقل، علم، کار، کوشش، هنر، صنعت، زور و ... بالاتر است ؟ همواره در جوامع مختلف افرادی زندگی می‏کرده‏اند که عمری را به سعی و عمل می‏ گذرانده‏، اما در محرومیت بوده ولی در عوض افرادی بیکار و یا کم تلاش که همواره برخوردار و مرفه بوده اند. چون برخی هرچه در جامعه‏ خودشان دیده‏اند این طور بوده، کم کم همه این بی نظمی ها و مظالم اجتماعی‏، را شکلی فلسفی داده اند و آن را شانس و یا بخت نامیده و گاهی آن را به باد ناسزا گرفته‏اند. فکر و فلسفه شانس هیچ علتی‏ ندارد جز مظالم و ناهمواری ها و بی عدالتی های اجتماعی. در واقع الهام کننده این‏ فکر ناصحیح، هرج و مرج ها و بی عدالتی های اجتماعی است .در این راستا دو منبع الهام بیشتر نداریم: یکی‏ دین است و منبع دیگر عقل و علم و فلسفه .در همه قرآن و کلمات پیغمبر(ص) و ائمه‏(ع) نامی از بخت و شانس نمی‏بینیم .همچنین کتب فلسفه از قدیم هر وقت از شانس بحث کرده‏اند به عنوان یک‏ موهوم از آن یاد کرده‏اند. پس مبداء الهام بخش این فکر شیطانی چیزی جز بی نظمی ها و پستی و بلندی های‏ بی جهت و اولویت های بلا استحقاق نیست. هر وقت عدالت اجتماعی متزلزل‏ شود، استحقاق ها رعایت نشود، حقوق مراعات نگردد، در تعویض مشاغل‏ حساب های شخصی و توصیه و پارتی مؤثر باشد، فکر شانس و امثال‏ این ها قوت می‏گیرد و توسعه پیدا می‏کند، چون در واقع معنی بخت وشانس این است که هیچ‏ چیز شرط هیچ چیز دیگر نیست.

● جایگاه شانس از نظر اسلام و سنت

در نگاه اسلامی هیچ چیز در عالم بر اساس تصادف و اتفاق رخ نمی‏دهد. همه چیز در نظامی دقیق، متکی بر سلسله علت های خویش هستند. ولی ما از آنجایی که علت ها را نمی‏شناسیم، نامش را تصادف و شانس می‏گذاریم.اگر پرده از روی سلسله علت ها کنار رود، خواهیم دید که هیچ چیز اتفاقی وجود ندارد، گرچه برخی از این علت ها از اختیار و علم ما خارج باشد. خوش شانسی و بد شانسی، بیشتر از آن که معلول علت‏های ناشناخته باشد، دستاورد تفکر و اندیشه هر شخص درباره خویشتن است. کسی که به هر دلیلی، خود را همواره بدشانس می‏داند، طبیعتاً عملی متناسب با آن بروز می‏دهد و زمینه‏ساز بدشانسی خویش می‏شود.

آنچه اسلام به پیروانش تعلیم نموده ، این است که همة خوبی ها را از خدا بدانیم و تمام بدی ها را به خود نسبت دهیم:

" آنچه از نیکی ها به تو می رسد، از خدا است، و آن چه از بدی به تو می رسد، از تو است”. نکته دیگر آن که ممکن است رفتارهایی از ما سر بزند - که عواقب آن مدت‏ها بعد ظاهر می‏گردد - ولی آدمی نتواند ریشه آن را دریابد. و قرآن قاعده‏ای کلی در این گونه موارد به دست می‏دهد و آن این که: «ما اصابک من سیئه فمن نفسک" آنچه از بدی‏ها به تو می‏رسد، دستاورد عمل خودت می‏باشد (نساء، آیه۷۹) .

● سخن پایانی

“ بخت و شانس” بدین معنا که پیش آمدی که بدون علت به وجود بیاید، وجود ندارد، زیرا هر چه از عدم پا به عرصة ‌وجود گذارد، ممکن الوجود است و هر ممکن الوجودی نیازمند علت است،‌ و قانون علیت و نیازمندی هر پدیده به علتِ پدید آورنده، از بدیهیات است. از این رو در جهان هر حادثه ای اتفاق افتد، بشر به طور غریزی دنبال علتش می گردد. پس نمی توانیم به چیزی با عنوان بخت و شانس معتقد باشیم و آن را از علل و اسباب دور بدانیم. در مواردی که مردم پیش آمد خوب را به شانس و اتفاق بد را به بخت نسبت می دهند، حاکی از جهل آنان از علل و اسباب پنهانی است. گاهی ممکن است برای فردی پیش آمدهای خوب و نافع رخ بدهد که گفته می شود فلانی شانس دارد. که در واقع اینجا شانس نیست که علت و سبب رخ دادها شود، بلکه پیش آمدها منتسب به علت است و ما از آن آگاه نیستیم، مثلاً ممکن است رویکرد خوب بر اثر دعای خیر پدر و مادر، یا برای آزمایش، یا صفای باطن فرد، یا خوشحال نمودن یک بندة خدا باشد.

مهدی یاراحمدی خراسانی