دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تحلیل طراحی صحنه و لباس آندرومدا رابرت وایز, ۱۹۷۰


تحلیل طراحی صحنه و لباس آندرومدا رابرت وایز, ۱۹۷۰

کتابی که دکتر مایکل کریچتون با استفاده از علم خود در زمینه طب نوشته بود, ایده های نامتعارفی را عرضه کرد

کتابی که دکتر مایکل کریچتون با استفاده از علم خود در زمینه طب نوشته بود، ایده های نامتعارفی را عرضه کرد. ازابتدای تاریخ سینما، فیلم ها با این سوال که حیات در سیارات دیگر چگونه می تواند باشد درگیر بوده اند. «اندرومدا» به عنوان اقتباسی سینمایی از این اثر، این ایده ساده اولیه را دنبال می کند که تماس اولیه بشر با زندگی موجودات فضایی، نه به وسیله مردان کوتوله سبزرنگ که از طریق ویروس خواهد بود.

بیشترفیلم های گونه علمی تخیلی از داستانی خیال پردازانه برخوردارند که ماجراهای گوناگون و وقایع ترسناک در آینده را روایت می کنند. اندرومدا در زمره معدود فیلم هایی به شمار می رود که عنوان علمی تخیلی برازنده آن هاست. چرا که علو در مرکز ثقل داستان آن قرارمی گیرد. داستان فیلم به اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد بر می گردد. زمانی که جنگ سرد اتفاق افتاد، ماهواره های اولیه به فضا پرتاب شدند، آزمایشات اسلحه های میکروبی آغاز شد، رایانه ها ابعادی به اندازه یک اتاق داشتند، اقتصاد جهان هنوز درهم نشکسته بود و در عین حال همچنان ترس از ناشناخته ها وجود داشت. درفیلم های این دهه ترس از روس ها و کمونیسم در قالب بیگانگان فضایی تجلی می یافت.

اندرومدا پا را کمی فراتر گذارده و ارجاعاتی نیز به ویتنام دارد. ارجاعاتی که برای بینندگان امروزی سینما که آن زمان را تجربه نکرده اند چندان قابل لمس نیست. شاید اگر داستان فیلم در زمان حال ما اتفاق می افتاد، مدل موها و لباس افراد، رایانه ها و پرینترها تفاوت بسیاری می کرد. رایانه یک خودکار نوری نداشت یا نیازی نبود که هر طبقه آزمایشگاه با رنگی خاص کدگذاری شود. همین طور استفاده از مستطیل هایی با اندازه های متفاوت در چندین صحنه در مکان های مختلف، سبک هنری خاصی در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد به شمار می رفت که در حال حاضر به طور قطع تاثیر چندان اعجاب آوری بر تماشاگران نخواهد داشت.

در عوض این وظیفه برعهده نمادهای فناوری و علم نوین فضایی و بیوتکنولوژی قرار دارد. بیشتر فیلم های علمی تخیلی، چندین سال در زمان به جلو رفته و نوع فناوری هایی که احتمال دارد بعدها وجود داشته باشند را پیش بینی کرده و به تصویرمی کشند و در نتیجه هنگامی که این پیش بینی ها و احتمالات رنگ واقعیت به خود نمی گیرد، اثری تاریخ دار محسوب می شوند. اما اندرومدا را به جای فیلمی تاریخ دار باید اثری مربوط به یک دوره زمانی خاص بدانیم.

فیلم داستان را در زمان ساخت خودش یعنی سال ۱۹۷۰ روایت می کند، با این تفاوت که علم و فناوری به مدد تخیلات نویسنده بسیار پیشرفته تر از آن چیزی می نماید که در واقعیت درآن زمان وجود داشته است. پیش از این که مجموعه فیلم های جنگ های ستاره ای ساخته شود، اندرومدا به مدد خلاقیت طراح زبده اش بوریس لوین به مدت یک دهه بهترین الگو در طراحی صحنه فیلم های علمی تخیلی مربوط به فضا به شمار می رفت. هنگامی که موج تولید این گونه فیلم ها اندی پس از قدم گذاشتن آدمی بر روی کره ماه، با ساخت «۲۰۰۱ یک ادیسه فضایی (۱۹۶۸)» آغاز شد- هر چند ادیسه فضایی را تنها زمانی می توان فیلمی علمی تخیلی قلمداد کرد که متافیزیک را نیز علم بدانیم- و با سیاره میمون ها (۱۹۶۸) و دنباله های آن THX۱۱۳۸ ((۱۹۷۱، دویدن در سکوت (۱۹۷۱)، زاردوز (۱۹۷۴)، فاز چهارم (۱۹۷۴)، مردانی که برروی کره زمین فرود آمدند (۱۹۷۶) و همین طور آثار مایکل کریچتون - که پس از موفقیت اندرومدا از نویسندگی به فیلم سازی نیز روی آورد -ادامه یافت.

فیلم از جهات متفاوتی قابل بررسی است. در اندرومدا عناصر و موقعیت هایی ایجاد و به کار گرفته شد که بعدها به صورت کلیشه درآمده و در فیلم های متعددی از آن استفاده شد: افرادی که لباس های محافظت شده ای پوشیده و در یک آزمایشگاه زیرزمینی مخفی و دارای فناوری های پیشرفته و در منطقه ای دور افتاده در امریکا به دنبال یک عامل بیولوژیک مرگ آور می گردند و مردمی که با لباس های سرتاسری و یکدستی که به تن کرده اند در جست وجوی راهی برای نجات خود، در طول راهروهای پر پیچ و خم می دوند.

این شخصیت ها در آندرومدا به طرز عامدانه ای بدون بعد از کاردر آمده اند. تاکید بر علم تا حد زیادی موجب فاصله گرفتن فیلم از روایت ماجرایی خاص در مورد یک شخصیت اصلی که تماشاگران آمریکایی به آن عادت کرده اند می شود و در عوض عناصر صحنه همچون مانیتورها و رایانه ها، بازوهای محرک مکانیکی، موش های آزمایشگاهی به گوش رسیده و دانشمندان را به کارهای مختلف وا می دارد و مهم تر از همه خود ویروس ها، جای شخصیت ها را به عنوان قهرمان اصلی ماجرا گرفته اند. در فضایی رمزآلود و هوای گرگ و میش، جمعیت یک دهکده کوچک به طور ناگهانی در جای خود بی حرکت مانده اند.

دو جست و جوگر با لباس های محافظتی شبیه فضانوردان وارد شهر شده و علت را جست و جو می کنند. این صحنه آشنا، یادآور فیلم هایی است از این دست که پایان دنیا و روز قیامت را به یادمان می آورد. آندرومدا اگر نه اولین، دست کم جزو فیلم های جریان ساز پلیسی کارآگاهی است که تهدید بالقوه سلاح های میکربی را به تصویر می کشد. در آغاز عده ای به طور ناگهانی از سوی مقامات رده بالای آمریکا برای انجام یک ماموریت مخفی فراخوانده می شوند. سپس هر یک بدون این که تاکید شود نقشی کلیدی را در ادامه فیلم خواهد داشت

درچند نما که به سرعت یکی پس از دیگری به نمای بعدی قطع می شوند با همراهان یا بستگان خود خداحافظی می کند و غیر از عمل جراحی دکتر، شناخت اولیه ای که از شخصیت ها پیدا می کنیم به چند دیالوگ کوتاه و موجز منحصر می شود. گفت وگوها همراه با متن های درحال پرینت به زبان انگلیسی، تا انتها بار اصلی انتقال اطلاعات به تماشاگر را به دوش می کشد. ریتم سریع فیلم یعنی قطع سریع نماهای یک لوکیشن به لوکیشن دیگر، تا رسیدن افراد به آزمایشگاه زیرزمینی وایلدفایر ادامه یافته و از این طریق لزوم فوریت انجام عملیات به بیننده منتقل می شود. درحالی که دنبال کردن همزمان وقایع، گفت و گوها و لوکیشن ها برای تماشاگر بسیار مشکل و پیچیده است.

فرودگاه، پایگاه هوایی، دادگاه و حتی اتاق کار کاخ سفید که دیوار آن با چند نقشه از کره زمین و دو مانیتور پر شده، زمان اندکی از فیلم را به خود اختصاص می دهند سرعت موجود باعث می شود عدم دقت در طراحی جزئیات صحنه های ابتدایی و استفاده محدود از عناصر مختلف صحنه در آن ها به سختی قابل تشخیص باشد. درعین حال کم تر پیش می آید که نمایی بسته از یک سوژه به نمای نیمه بازی از همان سوژه قطع شود و با وجود این ترفند، تماشاگر مثل فیلم های مستند با دوربین همراه می شود، ترفندی که در زمان هایی که کشش داستان فیلم افت می کند موثر واقع نشده و احساس کسالت را به بیننده منتقل می کند.

اطلاعاتی که رمزگونه و سریع بین دانشمندان رد و بدل می شود و تنها شاید متخصصان بیولوژی با برخی از اصطلاحات به کار رفته آشنایی داشته باشند بر این حس می افزاید زمانی که داستان به آهستگی بینندگان را دچار خستگی می کند، فضای داخل پروژه وایلدفایر -آزمایشگاه مخفی زیرزمینی پنج طبقه ای که به ایستگاه های فضایی می ماند– تماشاگران را با کمک افسونگری تصاویر و پیشرفت فناوری به سفری سیاحتی در دنیای جدیدی وارد می کند که لحظه به لحظه در حال گسترش است. هر چند شکوه و جلال موجود در طراحی آزمایشگاه نیز تا نقطه عطف بعدی به دلیل تصنعی بودن و یکنواختی استفاده از برخی وسایل -ازجمله چراغ های رنگی سبز و قرمز، مانیتورهایی که این جا و آن جا روی دیوار نصب شده اند، طبقاتی که هر کدام تنها به یک رنگ در آمده اند و انجام آزمایشات علمی با استفاده از وسایل مختلفی که بیننده غیر متخصص نمی تواند بین آن ها تفاوت قائل شود- درجلب توجه مخاطبان کم تر توفیق می یابد.

صحنه ای که دانشمندان ۲۴ ساعته برای عقیم نگاه داشتن ویروس تلاش می کنند و بخصوص هدایت ورودی کپسول میکروسکوپی و رمز و رازی که در اکتشاف حیات زنده دو میکرونی نشان داده می شود کاملاً گیرا از کار درآمده، دستاوردی که برای به تصویر کشیدن آن امکان استفاده از CGI و تکنیک های پیشرفته امروزی وجود نداشته است. نماهای مربوط به این سکانس با کمک دستاوردهای جلوه های ویژه داگلاس ترومبول (۲۰۰۱ یک ادیسه فضایی)، جیمز شورت و آلبرت ویچلاک (پرندگان) چندان قدیمی به نظر نمی رسد.

هرچند ساختمان ها و اشیا با استفاده از پروژکتورها و مدل هایی در اندازه های بسیار کوچک تر ایجاد شده، اما سعی زیادی شده تا فیلم واقعی و طبیعی جلوه کند. شهر ویران شده ابتدای فیلم در لوکیشن واقعی تصویر برداری شد. وایز کارگردان (می خواهم زنده بمانم، هلت تروا، داستان وست ساید، آوای موسیقی، روزی که زمین ایستاد و...) با آزمایشگاه جت پروپولشن در پاسادونا تماس گرفت و چهار دانشمند از واحدهای مختلف را به عنوان دستیار فنی به خدمت گرفت. تمام ادوات و وسایل مورد استفاده قرار می گرفتند. آزمایشگاه وایلدفایر هر چند به شیوه ای اغراق آمیز رنگ آمیزی شده، اما به همان اندازه دقیق است که طراحی صحنه در زمان حال می تواند به آن دقت دست یابد. وایز از تنها یک دکور برای هر یک از دیوارهای تک رنگ طبقات وایلدفایر استفاده کرد و برای تصویربرداری از صحنه های مربوط به هر طبقه، دکور به رنگ مربوط به آن طبقه رنگ آمیزی می شد و بازیگران لباس هایی متناسب و هم رنگ با رنگ دیواره های هرطبقه به تن می کردند.

وایز روشی مستندگونه را در حرکت از عقب به جلو بین دفاتر دولتی و آزمایشگاه ها به کار برد و حتی از نقاشی های گریچتون نیز الهام گرفت. ساخت دکورهای آزمایشگاه وایلدفایر سیصد میلیون دلارهزینه داشت. ساخت دکور هسته مرکزی مستلزم ایجاد حفره ای با هفتاد فوت عمق و سی متر پهنا در استودیو بود. بیشتر زمان فیلم در حالی می گذرد که افراد زیادی در اطراف صفحات ویدئویی و پردازشگرهای رایانه جمع شده اند و دانشمندان بدون این که کار خاصی انجام دهند، تنها با فشار دادن یک دکمه هر اطلاعاتی که نیاز دارند را در دسترس خود می یابند. بازیگرانی که هیچ آرایش اضافی ندارند، مثل دانشمندان واقعی با آرامش رفتار می کنند و به جای شور و هیجان از عقل و استنتاج برای پیشبرد مسائل استفاده می کنند.

برای آن ها که به فیلم های اکشن علاقه دارند آندرومدا نمی تواند انتخاب خوبی برای دیدن باشد. فیلم به ترس های متداول زمان ساخت خود اشاره دارد: انفجار اتمی، جنگ های شیمیایی و آزمایشات جنون آمیزعلمی پنهانی دولت آمریکا. این ترس ها هنوز از بین نرفته اند و همین امر آندرومدا را برای تماشاگران امروزی حداقل تبدیل به اثری قابل هضم می کند.

منبع: نشریه صنعت سینما، شماره ۸۸

نویسنده: سینا اخباری