دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

زنده است که روایت کند


زنده است که روایت کند

درباره «داستان ها و یادنوشت ها» ی سیمین بهبهانی

شعر‌ها و ترانه‌های «سیمین بهبهانی» طرفداران بسیار دارد. خودش نیز بی‌واسطه شعرش طرفداران بسیار داشته و دارد. کتاب «داستان‌ها و یادنوشت‌ها» دربرگیرنده خاطرات، روحیات، علایق، سلایق و به‌طور کلی زندگی و ذهنیت سیمین بهبهانی به قلم خود اوست. با مطالعه این کتاب هم می‌توان شیفته نثر او شد و هم از تسلط او بر آمیزش شعر و نثر و رسیدن به نگاهی شاعرانه در داستان‌سرایی، حظ بسیار برد. در این کتاب با زندگی و جهان فکری شاعری آشنا می‌شویم که خاطره‌گویی را نه به شیوه سنتی خاطره‌نویسی بلکه با شیوه‌های ظریف روایی بازگو کرده است. او چه برای گفتن از دلبستگی‌ها و آشنایی‌ها و چه برای گشودن درد‌ها و حسرت‌ها زبانی دارد به غایت شیرین و نکته‌سنج.

دقیق و باریک‌بین است و ملاحظه هیچ‌کس و حتی خودش را هم ندارد. راوی این دل‌نوشته‌ها و خودنوشته‌ها نه با خودش تعارف دارد و نه با دیگری. با هوش و ذکاوت سخن می‌گوید و روایتگری را به خاطره‌گویی صرف تقلیل نمی‌دهد. این کتاب سراسر داستان زندگی سیمین از جوانی تا امروز است ولی روایتش در همه حال جوان است و پرسودا. همچون کسانی روایت نمی‌کند که میل به پرگویی و پیرانه‌نویسی دارند و هدف‌شان از خودنوشت، تنها نوشتن از خویش است. سیمین در این کتاب بیش از آنکه از خود بگوید، راوی دیگران است. از مرگ و تولد دیگران می‌گوید و در شرح زندگی خویش، خودمحورانه دست به قلم نمی‌برد. بیش از خاطره‌نویسی دغدغه ادبیات و دستیابی به زبانی تازه دارد. نثر و تلفیقی که از شعر و نثر به دست می‌دهد، گاه حتی گنجینه شعری او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و از خود می‌پرسیم که این سیمین داستانگو و زبان‌باز کی تولد یافته و چه هنوز جوانانه می‌اندیشد و می‌نویسد؟ چقدر نترس و پردل است و چه شوخ‌طبعانه و رندانه متلک می‌گوید.

سیمین در این کتاب که یادداشت‌های ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۹ او را دربر می‌گیرد، زندگی و زمانه خود را چنان ادیبانه و شاعرانه روایت می‌کند که گویی تجربیاتی شگفت‌انگیز و منحصر به فرد را از سر گذرانده است. روایت او شبیه یک مستندنگار داستانی است که یک خط قصه مشخص را برگزیده و حول آن را با خرده‌روایت‌ها پر کرده است. از زنانه و مردانه‌نویسی عبور کرده و اساسا زبان او مجال چنین تفکیکی را برای منتقد باقی نمی‌گذارد. جنسیت در نگاه او راه ندارد. نه قضاوتی درباره زن و زنانگی دارد و نه به مرد و مردانگی می‌تازد. با وجودی که از همزیستی‌های ناکام و کامیاب زندگی‌اش تعریف می‌کند، اما مرز جنسیت را درنوردیده و در نقطه فردیت و تشخص ایستاده است.

آنچه از خواندن داستان‌ها و یادنوشت‌های بزرگ‌ترین شاعر زن زنده ایران برمی‌آید، دغدغه هویت جنسی و ستیز با جنس مسلط نیست. آنچه بر حافظه او تلنبار شده و از زبانش جاری می‌شود، حجمی از ناگفته‌های شخصی و کشفی از ظرافت‌های زبانی است که جزیی از ظرفیت‌های آفرینشگری او بوده و تا امروز کمتر با آن آشنا بوده‌ایم. سیمین بهبهانی در جای جای روایت‌هایی که به شکل گریزپا و رفت و برگشت‌وار بازگو می‌شوند، بیش از هر چیز به انسانیت، صداقت و شرافت پرداخته است. او در لابه‌لای خاطراتی که از گذران زندگی و همنشینی‌هایش با افراد و افکار مختلف می‌گوید، در جست‌وجوی اعتدال و زیبایی است. قلمش را نه در راه اثبات نگرش‌های جنسیتی به کار می‌گیرد و نه صرف انتقادهای اجتماعی و سیاسی می‌کند. او در آفرینشگری به دنبال خلق زیبایی و ظرافت است. از باریک‌بینی و ظرافت‌های زبانی تا توصیف‌گرایی و نثر آهنگین، از تجربه زبان عامیانه تا به کارگیری لحن فخیمانه و از توجه به جزییات پیرامون تا گشودن کلیات گنگ و رازآلود.

جواد ماه‌زاده