پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

۲۵ سال تحقیق درباره تروریست


۲۵ سال تحقیق درباره تروریست

محافل سیاسی آمریكا و جهان, نوام چامسكی را با نقطه نظرهای انتقادی اش در زمینه سیاستهای جهانی آمریكا می شناسند چامسكی در عین حال به عنوان استاد دانشگاه ماساچوست و به خاطر نظریاتش در حوزه زبانشناسی, دارای جایگاهی شاخص در محافل علمی است

محافل سیاسی آمریكا و جهان، نوام چامسكی را با نقطه نظرهای انتقادی اش در زمینه سیاستهای جهانی آمریكا می شناسند.چامسكی در عین حال به عنوان استاد دانشگاه ماساچوست و به خاطر نظریاتش در حوزه زبانشناسی، دارای جایگاهی شاخص در محافل علمی است.

شاید كمتر مبحثی در عالم سیاست و حوزه روابط بین الملل می توان سراغ گرفت كه این اندیشمند به آن ورود نكرده باشد.چنان كه خود می گوید ۲۵ سال است مقاله می نویسد.از همین روست كه مخاطبان آرای چامسكی در پی هر مناقشه فكری و سیاسی منتظر دریافت مقاله و تحلیلی تازه از چامسكی می مانند.چامسكی در این گفت و گو به مقوله بحث برانگیز ●تروریسم و ریشه ها و مظاهر این پدیده پرداخته است:

● وقتی مسأله تروریسم را مورد بررسی قرار دهیم، درك نقش دولت هایی مثل آمریكا وانگلیس چقدر حائز اهمیت است؟

پاسخ این سؤال بستگی دارد به این كه آیا ما می خواهیم صریح و رك باشیم یا فقط در خدمت دولت حاكم باشیم ما باید به تمامی گونه های تروریسم نگاهی بیندازیم.

من ۲۵ سال است مقاله می نویسم، یعنی از آن زمانی كه دولت ریگان در سال ۱۹۸۱بر سر كار آمد و اعلام كرد كانون اصلی سیاست خارجی اش جنگ علیه ترور است.جنگ علیه ترور، تروریسم را هدف قرار می داد كه به خاطر وحشیگری هایشان آن را طاعون عصر جدید نامیدند.این پدیده، مركز سیاست خارجی آمریكا بوده و از آن زمان تاكنون در مورد تروریسم مقاله می نویسم.

اما آنچه می نویسم فقط به خاطر این كه تعریف رسمی كه دولت آمریكا از تروریسم در مجموعه قوانین این كشور ارائه كرده، خشم زیادی را برانگیخته است.اگر شما این تعریف را به كار ببرید، پی می برید آمریكا بزرگترین دولت تروریست و حامی اصلی تروریسم است و چون این نتیجه را غیرقابل قبول می دانند خشمگین می شوند.اما مشكل در این است كه نمی خواهیم بپذیریم تروریسم خودمان، تروریسم است.این فقط در مورد آمریكا صادق نیست، بلكه بطور كلی برای همه صدق می كند.تروریسم چیزی است كه آنها در حق ما انجام می دهند.در هر دو صورت این تروریسم است و ما اگردر این مورد جدی هستیم باید بر آن غلبه كنیم.

در سال ۱۹۷۹ روسیه ، افغانستان را اشغال كرد و از سوی دیگرآمریكااز رژیم ضیاءالحق در پاكستان استفاده كرد تا شبه نظامی گری را تقویت كند.این برای ضیاء الحق چراغ سبزی بود كه هزینه تروریسم فرامرزی را در كشمیر تأمین كند.اما این گروه ها اكنون دیگر از سوی هیچ دولتی كنترل نمی شوند.

جنبش های شبه نظامی در نوع جدید خود به قبل از افغانستان برمی گردد. آنها ابتدا در مصر در دهه ۱۹۷۰ شكل گرفتند.آنها منبع حركت های تروریستی هستند.

اما زمانی كه روسها، افغانستان را به اشغال خود درآوردند، دولت ریگان فرصت را غنیمت شمرد تا اهداف جنگ سرد را دنبال كند.بنابراین آنها با همكاریهای متمركز پاكستان و عربستان سعودی و امثال آن این كار را كردند. در نهایت دولت ریگان، رادیكال ترین افراط گرایان را در هر جایی از دنیا كه می توانست پیدا كرده و برای آموزش و مسلح كردنشان، آنها را به افغانستان آورد و سازماندهی كرد.

در این میان، هنگامی كه ضیاءالحق در حال تبدیل پاكستان به كشوری حامی بنیادگرایان بود و از طرف ایالات متحده حمایت می شد، دولت ریگان حتی كنگره را قانع كرد كه پاكستان در حال توسعه سلاح هسته ای نیست- اما درواقع این طور نبود- تا كمكهای ایالات متحده به پاكستان تداوم یابد.نتیجه نهایی این بر نامه های آمریكا، وارد ساختن ضربه بر پاكستان و نیز ایجاد جنبش افراطی بین المللی بود كه اسامه بن لادن حاصل آن بود.جنبش های افراطی سپس پراكنده شدند. شاید آمریكا از آن خوشش نیاید اما در هر صورت آن را بوجود آورد، و همانطور كه شما گفتید الآن در شبه قاهره هم حضور دارند.

با این وجود در شبه قاره و كشمیر مسائل پیچیده تری وجود دارد.مشكلات زیادی در كشمیر هست كه به قبل بر می گردند ولی كشمكش های عمده كنونی از دهه ۱۹۸۰ شروع شده است.در سال ،۱۹۸۶ زمانی كه هند انتخابات را تحریم كرد، در واقع در آن اخلال ایجاد كرد، منجر به شورش، خشونت های تروریستی و فجایعی شد كه فجایع شكل گرفته از سوی ارتش هند از این قبیل اند.

● برخی رسانه ها تأثیر استعمار در ایجاد افراط گرایی را رد می كنند.از دید شما این عوامل چه نقشی در پیدایش تروریست های بوجود آمده در كشورهایی مثل آمریكا وانگلیس و كانادا به صورت كلی بازی می كنند؟

این بحث در غرب مطرح نشده است چون برای آنها فكر كردن در مورد جرمهای خودشان دردسرآفرین است.نگاهی به درگیریهای عمده دنیا بیندازید كه در حال حاضر در آفریقا،خاورمیانه و جنوب آسیا اتفاق می افتد، اغلب آنها بازمانده های نظام های استعمارگری هستند.نظام های استعماری، دولت های دروغین را ایجاد و تحمیل می كردند كه هیچ ارتباطی با نیازها و مشكلات و روابط مردمان آن نداشتند.این دولت ها به سود قدرت های استعماری بودند و همزمان، با این كه نوع قدیمی استعماربه نوع جدید استعمار نوین تغییر یافت، بسیاری از این مناقشه های سیاسی به خشونت كشیده شد كه اكثر فجایع در حال اتفاق دنیای امروز را شامل می شوند.چه كسی می تواند بگوید استعمارگری با این مسائل بی ارتباط است؟ مسلماً ربط دارد و حتی رابطه مستقیمی دارد.

بمب گذاری سال ۲۰۰۵ لندن را در نظر بگیرید.بلر تلاش می كرد این گونه جلوه دهد كه این موضوع هیچ ارتباطی با حضورانگلیس یا اشغال عراق ندارد. براستی كه مضحك است.اداره اطلاعات انگلیس و گزارش های به دست آمده از افرادی كه در بمب گذاری دست داشتند نشان داد كه مشاركت انگلیس در اشغال و ترورهای ناشی از آن در عراق آنها را تحریك كرد و آنها نیز خواستنددر مقابل آن، دست به چنین كاری بزنند.

● نقش اندیشمندان به هنگام رؤیارویی با امپریالیسم چیست و آیا آنها وظیفه خود را انجام می دهند؟

متأسفانه اندیشمندان كار قبلی خود را انجام می دهند.در مورد نقش قبلی اندیشمندان، هر چه به گذشته برگردیم با پشتیبانی آنها از نظام های حاكم و توجیه فجایع آنها روبه رو می شویم.مانند آن مقاله ای كه در روزنامه National Post در حمایت از اقدام صاحبنظران بی ادب استالینیست خوانده اید، همان چیزی كه اگر به گذشته برگردیم اندیشمندان معمولاً به آن تن می دهند.

اگر به انجیل نگاهی بیندازید، یك دسته از مردم كه اندیشمند بودند ، همان كسانی بودند كه ما آنها را متفكران ناراضی می نامیم؛ پادشاهان ستمكار را مورد انتقاد قرار می دادند، تحلیل های سیاسی- جغرافیایی ارائه می دادند، و مردم را به مدارا با یتیمان و رفتار شایسته فرا می خواندند.آنها اندیشمندان ناراضی بودند.آیا با آنها به خوبی رفتار شد؟ آنها را به زندان انداخته و به دشت و بیابان راندند.

بنابراین در تاریخ این گونه دیده می شوند؛ نقش واقعی اندیشمندان، حمایت از قدرت حاكم بوده است.

آیا آنها باید این كار را انجام بدهند؟ یقیناً نه ؛ آنها باید به دنبال حقیقت باشند، باید صادق باشند، باید از آزادی و عدالت حمایت كنند و كسانی هستند كه این كار را می كنند.اقلیتی افراطی هست كه این كار را می كند، اما با آنها به خوبی رفتار نمی شود.آنها در حال انجام وظایفی هستند كه باید اندیشمندان به آنها عمل كنند.

● انگیزه شما چیست؟

خاطره كوتاهی را برایتان تعریف كنم.چهار ماه پیش در بیروت در دانشگاه آمریكایی این شهر سخنرانی كردم.بعد از سخنرانی مردم جلو می آمدند و می خواستند با من صحبت خصوصی داشته باشند یا كتابهایشان را امضا كنم.

آنجا در تئاتری در مركز شهر مشغول سخنرانی بودم و گروه زیادی از مردم در اطراف بودند و زن جوانی، حدوداً ۲۵ ساله ، به طرف من آمد و فقط این جمله را به زبان آورد: « من كیندا هستم» و از حال رفت.شما نمی دانید كیندا كیست چون ما در جوامعی زندگی می كنیم كه حقیقت پنهان است.من او را می شناختم.او یكی از كتابهای مرا در دست داشت كه لای آن رو به صفحه ای باز بود كه در آن نامه او را كه در هفت سالگی اش نوشته بود به چاپ رسانده بودم.

درست بعد از بمباران لیبی توسط آمریكابود، خانواده او آن زمان در لیبی زندگی می كردند، و او نامه ای نوشته بود كه به وسیله یكی از دوستان روزنامه نگارم كه سعی داشت آن را در آمریكا به چاپ برساند پیدا شده بود اما هیچ كس آن را چاپ نمی كرد.او آن را به من داد و من چاپ كردم. در نامه این گونه نوشته شده بود:

«آقای ریگان عزیز من هفت ساله ام.می خواهم بدانم كه چراخواهر كوچولوم و دوستم و عروسك كهنه ام را كشتید.به خاطر این كه ما فلسطینی هستیم؟ كیندا» آن نامه یكی از تكان دهنده ترین نامه هایی است كه تاكنون خوانده ام و وقتی كه آن زن به طرف من آمد و گفت من كیندا هستم، همان طور كه گفتم واقعاً غش كرد نه فقط بخاطر آن حادثه ، بلكه به خاطر مفهومش است كه می گویم.اینجاست كه آمریكابه هیچ عنوان عذری ندارد؛ كشور دیگری را بمباران می كند، می كشد و نابود می كند، و هیچ كس نمی خواهد بداند كه یك دختر بچه هفت ساله در مورد این فجایع چه نوشته است.این همان چیزی است كه به من انگیزه می دهد.

منبع: روزنامه اخبار

مترجم:ناصر ریباز