سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

در باره مارگارت ات وود نویسنده كانادایی


در باره مارگارت ات وود نویسنده كانادایی

مارگارت ات وود را می توان به درستی ساحره داستانهایش معرفی كرد البته این نویسنده صاحب سبك از حیث ظاهر هم كمی شبیه ساحره های مهربان افسانه های قدیمی است ات وود این روزها یكی از نویسندگان موردعلاقه بانوان آمریكای شمالی است كه نمی توان او را یك فمنیست معرفی كرد

مارگارت ات وود را می توان به درستی ساحره داستانهایش معرفی كرد (البته این نویسنده صاحب سبك از حیث ظاهر هم كمی شبیه ساحره های مهربان افسانه های قدیمی است)؛ ات وود این روزها یكی از نویسندگان موردعلاقه بانوان آمریكای شمالی است كه نمی توان او را یك فمنیست معرفی كرد. او با تمام نویسندگان و مردانی كه در عرصه داستان نویسی قلم می زنند همگام است و با استفاده از شگردهای خاص خود سخن از دنیای امروز را در گذشته های دور و آینده نه چندان دورتر می گوید. او قادر است به راحتی اتمسفری هولناك را پیش روی خواننده ترسیم كند و خواننده را با روایتی هولناك تر و تكان دهنده تر تسخیر كند. این نویسنده كانادایی متولد ۱۹۳۹ در استان «آنتاریو» كانادا است. شاید بخشی از اعجاب داستانهای امروز او از كودكی های پرفراز و نشیب اش نشأت بگیرد ، او بیشتر كودكی اش را در طبیعت بكر و وحشی كانادا سپری كرده است. او در نوجوانی میان جنگل هیچ وسیله ای برای سرگرم كردن خود نداشت و در نتیجه به سمت وسوی كتاب سوق پیدا كرد. می گوید در شش سالگی شعر و نمایشنامه می نوشتم ؛ حتی آن وقتها داستان بلندی نوشتم كه شخصیت اصلی اش یك مورچه بود. درست ده سال بعد به این نتیجه رسید كه به قول چخوف ،« باید بنویسد؛ آن قدر تا قلم دست اش بشكند.» ات وود می گوید: پدر و مادرم همیشه هراس این را داشتند كه نویسندگی مرا از شدت فقر به كام مرگ برساند، اما من به هراس مردن از گرسنگی اهمیت نمی دادم و تنها می نوشتم. او حالا به عنوان مدرس زبان انگلیسی در دانشگاه British Colombia مشغول به كار است. او جزو یكی از نویسندگان فعال در عرصه فعالیت های حزبی و سندیكایی است. بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۲ ریاست اتحادیه نویسندگان و از سال ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۶ ریاست انجمن pen كانادا را به عهده داشت. او بارها و بارها جوایز معتبر ادبی همچون بوكر و نشان طلایی نویسنده را به خود اختصاص داده است. داستانهای او تا امروز به ۳۰ زبان زنده دنیا ترجمه شده است و حتی به تازگی به همت خالد حسینی داستانهایش به زبان افغانی هم برگردانده شده اند. سبك بدیع، اندیشه عمیق ، خلاقیت شاعرانه و قدرت عجیب او در شخصیت پردازی همیشه مورد تحسین منتقدان بوده است. ماهنامه «نیویوركر» داستان های او را به هیجانی تشبیه كرده است كه پیش تر هرگز از سوی خواننده تجربه نشده اند. ات وود به عنوان یك نویسنده به عناصری همچون تصویر؛ اهمیت ذهن و مسأله زن بیش از هر چیز دیگری اهمیت می دهد. سرگذشت ندیمه ، یكی از برجسته ترین رمانهای این نویسنده كانادایی است كه تمام این خصوصیات را یك جا و با هم در خود گنجانده است. ات وود در« سرگذشت ندیمه » داستان زنی را حكایت می كند كه در حكومت دین سالار جلید اسیر است؛ حكومتی كه به انجیلی تكیه زده است كه به قفل و زنجیر كشیده اند. با این حال برخی از منتقدان هم به این اثر روی خوش نشان ندادند و معتقدند او این بار در «سرگذشت ندیمه » موفق عمل نكرده است و فضای داستان هایی كه در حكومت های توتالیتر و فاشیستی می گذرد را با داستان های علمی - تخیلی در مورد تسخیر زمین توسط آدم فضایی ها ادغام كرده است و فضایی را كه در آستانه قرن بیستم ترسیم می كند بیش از حد غیرقابل باور است. در مقابل منتقد روزنامه واشنگتن پست می نویسد: «مگر كسی باور می كرد كه قرار است روزی یك عرب به كمك حكومتی چون افغانستان؛ ۱۱ سپتامبر را برای تاریخ ثبت كند.» در سرزمین آفریده ات وود ازدواج دوم برای زنان یك گناه نابخشودنی است و این زنان حتی صلاحیت تربیت فرزندان خود را ندارند. تنها مقامات عالی رتبه ای كه ات وود در این داستان به ما نشان می دهد فرماندهان هستند كه در صورت زاد و ولد ندیمه هایشان ارتقای مقام پیدا می كنند. مرد در داستان ات وود نقش كمرنگی دارد و این بار هم زن محور اصلی داستان اوست. «سرگذشت ندیمه » حكایت زنانی است كه از همسر و فرزندان خود دور افتاده اند و تنها زمانی ارزش دارندكه توان زاد و ولد داشته باشند. دنیای دردناكی كه ات وود خلق می كند به گفته نیویورك تایمز جهان سرد و بی روح و حتی گاهی وحشتناك است ؛ حامل دردی كه تنها در لحظه اتمام كتاب حس می شود. «افرد» شخصیت اصلی رمان ؛ یكی از هزاران زنی است كه در حكومت تئوكراتیك جدید از آنها به عنوان یك وسیله استفاده می شود. زنانی كه هویت خود را از دست داده اند و از ساده ترین حقوق اجتماعی (داشتن اسم) محرومند؛ آنها به اسمی صدا می شوند كه در هرخانه برای ندیمه شان انتخاب شده است. زندگی شخصیت اول در زمان حال داستان با خاطراتش ادغام می شود . دنیایی را كه نویسنده خلق كرده است گاهی وقتی خواننده را به یاد «۱۹۸۴» جرج اورول می اندازد. زنان داستان سرنوشت شان از پیش رقم خورده است. آنها یا قدرت باروری دارند كه دراین صورت در اختیار نخبگان (فرماندهان) قرار می گیرند و یا می میرند. زیرا تداوم نسل در جلید اهمیت دارد، جلید سرزمینی است كه همه راههای آن دوباره به جلید ختم می شود. ندیمه ها حتی امكان خواندن هم ندارند و تنها روزی یك بار می توانند برای خرید بیرون بروند. خرید از فروشگاههایی كه به جای حروف از اشكال استفاده می كنند و به جای پول ژتون دریافت می كنند.عنوان رمان ات وود ؛ ما را یاد داستان های كانتربری نوشته «جفری باسر» می اندازد. آدم های سرگذشت ندیمه هیچ یك خوشبخت نیستند؛ حتی فرماندهان و زنان آنها. فرماندهان هنوز اشیای پرزرق و برق گذشته را نگه داشته اند تا ندیمه های محروم از همه چیز را به این واسطه به سمت خویش بكشند. فرمانده تابع مقررات است و تنها در حضور همسرش می تواند با ندیمه حرف بزند.زنان قصه همگی دسته بندی شده اند، عمه لیدیا؛ جنین؛ مادر افرد همگی در واقع نماینده چیزی بیشتر از خودشان هستند؛ رنگ لباس تنها نمایانگر شغل است و داستان سراسر هراس است ؛ هراس از مجازات هایی كه برای نافرمانی در نظر گرفته شده است. ات وود خود نیز تا حدی مرعوب این هراس شده است و در این باره می گوید: «هر كتابی درست مثل ابری است كه وزنه ای سنگین روی آن افتاده باشد و یك دفعه از وسط یك زندگی «گرومپ» بیرون زده باشد. من همیشه به بررسی رژیم های توتالیتر و فاشیستی علاقه مند بودم و به شما اطمینان می دهم كه ریشه های این كتاب به آموخته های من مربوط است. اگر شما با پورتین های آمریكا آشنا باشید آنها جامعه ای ساخته بودندكه در آن دموكراسی نبود؛ جامعه دین سالاری كه حذف و اضافات بسیاری در كتاب مقدس انجام داده بودند . من پیش از نوشتن این رمان به طور روزافزونی حواسم به عقاید و اعلان های مقامات مذهبی ایالات متحده بود. پس از ظلم هایی كه در اقصی نقاط دنیا و كشورهایی همچون افغانستان بر زنان اعمال شد همه اینها دست به دست هم دادند تا من « سرگذشت ندیمه» را بنویسم. همه اتفاقاتی كه در این رمان افتاده اند هركدام به نوعی در جایی از این كره خاكی اتفاق افتاده اند. من برای نوشتن این رمان یك فایل پر از بریده های روزنامه جمع كرده بودم. ات وود می گوید: «به نظرم سرگذشت ندیمه چیزی شبیه به «دنیای شجاع نو» و «۱۹۸۴ » است . قصد اورول از نوشتن چنین داستانی ترسیم یك فضای علمی - تخیلی نبوده و سرگذشت ندیمه هم چرخش گردونه زندگی است. از طرفی نگاه من به رمان وسیله ای برای سرگرمی نیست ، بلكه چیزی فراتر از سرگرمی است. «من دراین اثر اتفاقاتی را مطرح می كنم كه در دنیای واقعی ما به نوعی اتفاق افتاده اند. من با زنان سنت گرای زیادی برخورد داشته ام كه معتقدند جای زن فقط در خانه است و در مقابل زنانی كه فضیلت را دراین می بینند كه با مردان و زنان دیگر مشاركت داشته باشند.از سویی در جامعه ای كه نرخ رشد جمعیت پایین است ، اگر «افرد» نوعی بمیرد قطعاًجایگزینی برای او نداریم. طبق آخرین آماری كه گرفته اند اگر همین روند ادامه داشته باشدتا سال ۲۰۲۰ هیچ آلمانی باقی نمی ماند و آلمان تبدیل به تركیه می شود. همه اینها عواملی هستند كه سبب می شوند من به جای اینكه همه جهان را در نظر بگیرم این مسأله را در یك حكومت دنبال كنم.»

ات وود دنیایی را خلق می كند كه هیچ دری به بیرون ندارد.



همچنین مشاهده کنید