دوشنبه, ۱۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 3 March, 2025
مجله ویستا

خانه ای به رنگ خدا


خانه ای به رنگ خدا

فعالیت یک مرکز نگهداری از کودکان معلول

در یکی از روزهای دی ماه، بهشتی کوچک در گوشه‌ای از این شهر پرهیاهو یک بار دیگر پذیرای ما شد. بهشت کوچکی که نمونه‌های آن در گوشه و کنار شهر ما کم نیست. کافی است اراده کنید و همتی و بعد یک روز، نه، ساعتی از این همه روزهای تکراری را کمی از روزمرگی‌ها و از چرخه بی‌سرانجام تلاش برای معاش و معاش برای تلاش فاصله بگیرید. با نام حق حرکت کنید و برای انجام یک امر الهی قدم بردارید. آخر اینجا را خانه خدا هم نامیده‌اند. فراموش نکنید برای ورود به این خانه باید پاک باشید از همه منیت‌ها و آلودگی‌ها. بخوانید این جملات را که یکی از متولیان این خانه کوچک الهی که نمی‌خواهد نامش مطرح شود می‌گوید: «اینجا محلی است که باید صالحین بیایند. بهشتی که ناصالح نباید در آن قدم بگذارد. همه از تولیت گرفته تا آشپز و مربی باید صالح باشند و تنها خدا را در نظر داشته باشند.»

همه بهشت‌های کوچکی که در گوشه و کنار شهر پراکنده‌اند و ما هر روز بی‌تفاوت از کنار آنها می‌گذریم از خانه‌های کودکان بی‌سرپرست گرفته تا مراکز نگهداری از کودکان ناتوان ذهنی و جسمی، از شیرخوارگاه گرفته تا مراکز خیریه حمایت از بیماران خاص و حتی صندوق‌های قرض‌الحسنه کوچک خانوادگی که گاه گره‌های بزرگی از کار اعضای یک خانواده و یک خویشاوند باز می‌کنند همه میزانند و ترازویی برای سنجش ادعای ما که شیعه علی(ع) هستیم. آخر علی(ع)‌ مظهر محبت و عاطفه بود. او رنج می‌کشید و کار می‌کرد و سرانجام مزد کار خود را صرف بیچارگان و درماندگان می‌نمود. علی(ع) برای نیازمندان و ستم‌دیدگان پناهگاه بزرگی بود، پدر یتیمان و فریادرس بیوه زنان و دستگیر درماندگان و یاور ضعیفان. علی(ع) هر کجا یتیمی می‌دید مانند پدری مهربان دست نوازش به سر او می‌کشید و برایش خوراک و پوشاک می‌فرستاد.

«این ترازویی است که این وسط قرار گرفته است و اسمش حق است. کلیه اعمال و رفتار و کردار ما توسط این ترازو سنجش می‌شود و اگر خارج از حق رفتار کنیم در جهان دیگر گرفتاری داریم. ما مسلمانیم. گفته‌اند قیامتی وجود دارد، اما قیامت همین جاست.» اینها را همان متولی می‌گوید که خود را خادم کودکان بی‌سرپرست می‌داند و تمام امکانات خود را در اختیار آنان قرار داده است. ادامه سخنان او در اشاره به مدرسه همجوار خانه نوباوگان کمی مرا می‌ترساند: «مدرسه مال ماست، آن را با ارزان‌ترین قیمت خریداری کردند، ولی حتی یک نفر از بچه‌های ما را راه نمی‌دهند. بعد می‌خواهند خودشان کارشان درست شود... امکان ندارد. مگر این که به عدل خدا معتقد نباشیم. آنچه من برای بچه خودم می‌خواهم باید برای بچه یتیم هم بخواهم، در غیر این صورت او حاضر و ناظر است بر اعمال ما در همه وقت و همه جا.»

● آشنایان ناآشنا

اگرچه می‌گویند دست از جان شستن آسان‌تر است تا دل از مال کندن، اما بعضی‌ها خیلی راحت این معادله را بر هم زده‌اند؛ کسانی که بخشی از مال حلالی را که گاه به زحمت به دست آورده‌اند و گاهی خود نیازمندتر به آنند، در راه کمک به همنوع ایثار می‌کنند. مسوولان خانه نوباوگان شادروان محمد مظفری از پیرزن ۸۵ ساله‌ای می‌گویند که هر ماه از شهرستان ۵۰۰۰۰ ریال به حساب کودکان واریز می‌کند و از کارگر شوفاژکاری که با وجود نیاز مالی شدید هرماه بخشی از وقت خود را به انجام کارهای تاسیساتی مرکز اختصاص می‌دهد. از جوانی که بدون هیچ چشمداشتی راه‌اندازی سایت رایانه‌ای برای استفاده کودکان این خانه را به عهده گرفته است. بگذارید از خانواده ایرانی مقیم آمریکا هم بگویم که هزینه تهیه چند دستگاه رایانه و تامین مخارج یکی از کودکان را به عهده گرفته و متعهد شده است بعد از ۱۸ سالگی نیز وسایل و امکان ادامه تحصیل او را در خارج از کشور فراهم نماید و از تمام خانواده‌هایی که ماهانه مبلغی را به حساب شخصی کودکان مرکز، که تنها خودشان و آن هم پس از رسیدن به سن قانونی اجازه برداشت دارند، واریز می‌کنند تا پشتوانه‌ای برای آینده آنان باشد و هم از آنانی که مسوولیت پشتیبانی از کودکان را پس از رسیدن به ۱۸ سالگی، که ناگزیر باید مرکز را ترک کنند، به عهده گرفته‌اند و می‌گیرند. متولیان خانه نوباوگان همچنین از آشنای ناآشنایی می‌گویند که خود آنان کد ۱۹ را برای او انتخاب کرده‌اند. بد نیست شما هم داستان او را بخوانید: «مدتی پیش آقایی زنگ زدند و فکسی فرستادند که نشان می‌داد مبلغ گزافی به حساب مرکز واریز شده است. هر چه از ایشان خواستیم خودشان را معرفی کنند و نام و نشانی از خود بدهند، گفتند یک ناشناس بنده خدا.»

اینجا همه چیز رنگ خداست. هیچ‌کس کار نمی‌کند تا در جایی مطرح شود و اسم و رسمی پیدا کند. اینجا در ازای کار به کسی پست و مقام نمی‌دهند. فقط اگر خالص باشی جواز کار پیدا خواهی کرداینجا همه چیز رنگ خداست. هیچ‌کس کار نمی کند تا در جایی مطرح شود و اسم و رسمی پیدا کند. اینجا در ازای کار به کسی پست و مقام نمی‌دهند. فقط اگر خالص باشی جواز کار پیدا خواهی کرد. این توضیحات را هم از زبان همان متولی بخوانید: «هر کس اینجا خلافی کند، دستش قطع می‌شود. نه این که ما دستی را بزنیم، بلکه دستش از خوان نعمت خداوندگار قطع می‌شود.»

شاید واقعا همان طور که می‌گویند برای بعضی‌ها جان دادن آسان‌تر از مال دادن باشد، اما در مقابل، عده‌ای هم به هیچ وجه حاضر نیستند لذت گشاده‌دستی در راه خدمت به دیگران را با هیچ لذت دیگری عوض کنند. آنان اصلا مالی را که در این راه داده‌اند از دست‌رفته نمی‌دانند. یکی از خیرینی که سال‌هاست در زمینه تهیه امکانات ورزشی برای کودکان بی‌سرپرست فعالیت دارد و او هم نمی‌خواهد نامی از او برده شود از جمله همین افراد است. او که در خاطرات خود به قهرمانی اشاره می‌کند که از همین خانه‌های کودکان بی‌سرپرست موفق به دریافت مدال‌های جهانی در وزنه‌برداری شد، معتقد است بخشش از مال وظیفه‌ای است که هر کس به شکرانه نعمتی که خداوند در اختیار او قرار داده است باید در حد وسع و توان خود انجام دهد. اگرچه این کار اثرات مستقیم و بسیار مهمی نیز در زندگی خود فرد دارد و به واسطه کار خیری که انجام شده گره‌های مهمی از زندگی انسان باز می‌شود. او به این مطلب نیز اشاره دارد که هر کس این مسیر را یک بار امتحان کند دیگر نمی‌تواند از این کار دست بردارد.

● دری به سوی بهشت

بخشش از مال با انگیزه‌های مختلفی انجام می‌شود. گروهی این کار را وظیفه انسانی می‌دانند و گروه دیگر با انگیزه‌های مذهبی از مال و امکانات خود انفاق می‌کنند. گرچه به اعتقاد یکی از خیرین نمی‌توان بین این دو تفکیکی قائل شد، و اصول هیچ مذهبی خارج از اصول انسانی نیست، مگر این که انحرافاتی پیش آید، در غیر این صورت مذهب و انسانیت اگر درست تعریف شده باشند هر دو یکی است.

عده‌ای نیز کمک به همنوع را وسیله‌ای به درگاه الهی برای رفع نیازها و برطرف کردن مشکلات خود می‌دانند. نذر می‌کنند و حاجت می‌گیرند، و بعد مالی را می‌بخشند، گره از کار کسی می‌گشایند، از یتیمی دست گیری می‌کنند و بعد همه چیز به فراموشی سپرده می‌شود. نامه صادقانه و بی‌پیرایه‌ای که یکی از کودکان بی‌سرپرست برای ما نوشته نمونه‌ای است که روحیه لطیف و حساس آنان را در مقابل کمک‌های خیرین نمایان می‌سازد. راستی چه احساسی به شما دست خواهد داد اگر بدانید محبتی که به شما می‌شود نه خالصانه، بلکه برای رسیدن به نتیجه‌ای خاص است؟ بد نیست شما هم این نامه را بخوانید:

«به نام خدا؛ ما از خیرین انتظار داریم وقتی ما را به جایی می‌برند فقط برای حاجات خودشان نباشد، بلکه اگر حاجاتشان قبول شد نیز باز هم به ما سر بزنند. ای خیرین محترم ما بچه‌ها دعا می‌کنیم که حاجات شما هر چه زودتر برآورده شود و باز هم به ما سر بزنید.

ای خیرینی که بعد از این که حاجت‌تان برآورده شد باز هم به ما سر می‌زنید، ما بچه‌ها می‌فهمیم که شما فقط برای برآورده شدن آرزوی خودتان نیامده‌اید اینجا، بلکه ما را نیز دوست دارید. ما هم از این موضوع خوشحال می‌شویم.»

انگیزه کار خیر هر چه باشد، آنچه اخلاق و انسانیت و دین و مذهب به آن حکم می‌کنند این است که بخشش باید بدون منت و بدون چشمداشت انجام شود. در دستگیری از نیازمندان حفظ آبرو و جلوگیری از تخریب شخصیت آنان از مواردی است که باید بسیار مورد توجه قرار گیرد. این مورد بویژه در مورد کودکان یتیم، که این همه در کتاب و آیین به آنها سفارش شده است، اهمیتی دوچندان دارد، چرا که هر گونه سهل‌انگاری در این زمینه می‌تواند شخصیت بسیار انعطاف‌پذیر و در حال شکل‌گیری آنان را با مشکلات و آسیب‌هایی جبران‌ناپذیر تحت تاثیر قرار دهد.

سعیده کافی