پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

تقابل کشورهای آفریقایی با مالاریا


تقابل کشورهای آفریقایی با مالاریا

در یکی ازشهرهایی که بیشترین هجوم مالاریا را درجهان متحمل شده بود, با فردی به نام دکتر«ماتیو ایمر» ملاقات کردم, درحالی که در هاله ای سنگین از پشه ها و زیر باد پنکه سقفی, پشت میز کارش نشسته بود

● مشاهدات تلخ من از مالاریا در اوگاندا

در یکی ازشهرهایی که بیشترین هجوم مالاریا را درجهان متحمل شده بود، با فردی به نام دکتر«ماتیو ایمر» ملاقات کردم، درحالی که در هاله‌ای سنگین از پشه‌ها و زیر باد پنکه سقفی، پشت میز کارش نشسته بود.

به او روکردم وگفتم: من اینجا هستم که اگر مایل هستید گزارشی ازمبارزات‌مان برای از بین بردن مالاریا در جهان به شما ارائه دهم. بعد اضافه کردم که اگرما بخواهیم پی به اهمیت مبارزه با بیماری مالاریا ببریم، بد نیست نگاهی به همین منطقه‌ای که شما در آن هستید بیندازیم.

این منطقه که «آپاک» نام دارد، سرزمینی با جمعیتی بالغ بر ۵۱۵ هزار نفر در شمال اوگاندا است که هرنفر دراینجا متوسط ۴ بار در طول یک روز بوسیله پشه ناقل مالاریا گزیده می‌شود. دکتر «ایمر» سری به نشان تایید تکان داد و گفت: البته در این زمینه آمارهای دیگری نیز وجود دارد، مثلا اینکه در بدترین شرایط، عده‌ای از همکاران ما توانسته‌اند حدود ۵ هزار نفر را درمان کنند یا اینکه ازسال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ حدود ۷۰ درصد کودکان منطقه «آپاک» و حدود یک سوم کل جمعیت این منطقه تحت درمان قرارگرفته و مداوا شده‌اند.

«ایمر» ازمن خواست متوجه این نکته باشم که ابتلا به بیماری مالاریا، تازه شروع مشکلات یک فرد است. مالاریا فرد را نابود می‌کند یا دست‌کم آغاز چرخه بی‌پایان مریضی و فقر خواهد بود. فرزندان یک خانواده که مالاریا می‌گیرند، معمولا از تحصیل در مدرسه عقب می‌مانند.

بنابراین قادر نخواهند بود خوب درس بخوانند و درآینده شغل‌های مناسبی به دست بیاورند و از آن طریق درآمد قابل توجهی داشته باشند. همان فرزندان بزرگ می‌شوند و کودکانی به دنیا می‌آورند که احتمال ابتلای آنها به مالاریا زیاد است و لذا والدین‌شان بجای صرف پول برای مدرسه و چیزهای مفید دیگر، مجبور خواهند بود که خرج مریضی آنها کنند والبته گاه وبیگاه درمنزل بمانند و از بچه‌هایشان مراقبت کنند؛ مساله‌ای که باعث می‌شود آنها پول به مراتب بیشتری ازدست بدهند. این چرخه یعنی اینکه مالاریا ما را در فقر نگه داشته است.

به این ترتیب مالاریا باعث فقرمی شود و فقر نیزمالاریای بیشتری ایجاد می‌کند. ایمر درحالی که من را نگاه می‌کرد که چگونه یادداشت برداری می‌کردم، گفت: اینجا هرخانه‌ای تقریبا ۵ فرزند دارد که هرکدام بین ۵ تا ۱۰ بار در سال، مورد هجوم مالاریا قرار می‌گیرند و «کوارتم که موثرترین داروی ضدمالاریا است، مبلغی بین ۸ تا ۱۰ دلار قیمت دارد، یعنی مجموعا سالانه ۵۰۰ دلار برای هر خانوار. طبیعتا برای خانوارهایی که روزی بیش از۱ دلاردرآمد ندارد، تهیه آن بسیارمشکل است.

ایمر در پایان صحبتش با ناراحتی گفت: اکثر خانوارها نمی‌توانند چنین مبلغی را بپردازند و بعد دوباره همین جمله را زیر لب تکرارکرد. پرسیدم: چه به سرکودکانی که والدینشان قادر به تهیه دارو نیستند می‌آید؟

ایمر گفت: واضح است ... می‌میرند...

نیاز به کمک، هیچ جا به این اندازه واضح و آشکار نیست، جایی که ۵۰۰ دلار بتواند اعضای خانواده‌ای را برای یک سال زنده نگه دارد، اما مشاهدات من در منطقه «آپاک»، نمایانگر این مساله است که متاسفانه همیشه نیات خیرخواهانه منجر به کمک‌های به‌جا و درست نمی‌شود.

● کمک‌های بهداشتی و درمانی به آفریقا، چقدر موثرند؟

امروزه، رفته‌رفته این سوال ازسوی کمک‌کنندگان ودریافت کنندگان کمک‌ها پرسیده می‌شود که «آیا این کمک‌ها راهگشا هستند؟» بعدازگذشت نیم قرن از کمک‌های میلیاردی به آفریقا و آسیا، بانیان خیر این کمک‌ها متوجه این نکته شده اند که پاسخ این سوال، منفی است.

به همان مقدار که نیازبه کمک‌رسانی وجود دارد، برنامه‌های کمک‌رسانی نادرستی هم درحال اجرا است.

بنابه گزارش سازمان توسعه وهمکاری اقتصادی، سالانه در مجموع قریب به ۱۲۰ میلیارد دلار به کشورهای آفریقایی کمک‌رسانی صورت گرفته که این مبلغ با کل درآمد ناخالص ملی ۲۰ کشورآفریقایی برابر است.

قراردادهای کمک رسانی درطول این مدت به حالت رقابتی درآمده‌اند. موسسات خیریه بانی کمک‌ها، در طول این مدت شخصیت حقوقی یافته‌اند تاجایی که زیردستان وابسته به گردانندگان اصلی این موسسات، دپارتمان‌های تخصصی بازاریابی ومدیریت منابع انسانی به راه انداخته‌اند. از پایین‌ترین رده تا بالاترین افراد، از کوچک‌ترین مناطق مثل همین روستاهای آفریقا تا بزرگ‌ترین سازمان‌ها همچون سازمان ملل متحد در نیویورک، مشاغل گوناگونی را دراین زمینه به وجود آورده‌اند.

نحوه کار این موسسات بزرگ خیریه خیلی شبیه به کار بنگاه‌های تجاری بزرگ است. هدف اصلی گروه‌های کمک‌رسانی مثل گروه «آکسفام» (Oxfam)، سازمان نجات کودکان یا سازمان «ورلد ویژن» (World Vision)، مساعدت و یاری محرومان است، اما متاسفانه برخی از این نوع کمک‌ها کارشناسی‌نشده، پراکنده و نامنظمند. باید توجه داشت که شاید گاهی در یک منطقه حفر چاه آب اولویت اصلی باشد، در منطقه دیگری تاسیس مدرسه یا توزیع دارو و شاید هم در برخی مناطق مشاوره‌های اقتصادی برای صاحبان کسب و کارهای کوچک (مانند کشاورزان، دامداران و تولیدکنندگان صنایع دستی) لازم باشد. بنابراین در زمینه مقابله با یک بیماری خاص، نیاز فراوان وجود دارد که در مورد نوع کمک مورد نیاز، ارزیابی مناسبی صورت گیرد. به عبارت دیگر، دربرخی موارد، تعجیل بیش از حد در کمک رسانی منجر به اقداماتی غیر کارشناسی می‌شود که شرایط را بدتر می‌کنند.

برای نمونه می‌توانیم به جریان کمک رسانی به قربانیان سونامی ۲۰۰۴در آسیا، زمین لرزه ۲۰۰۵ در کشمیر یا بحران اخیر سومالی اشاره کرد.این نوع کمک‌های بشردوستانه درکوتاه مدت مفید هستند، ولی در درازمدت ناکارآمد می‌باشند، زیرا هرمنطقه مصیبت‌زده‌ای نیاز دارد پس از طی دوران کوتاهی روی پاهای خویش بایستد.

اکثر کشورهای فقیری که دچار بحران شده‌اند، دارای چنین ظرفیتی نبوده و لذا باید اذعان کرد که اگر این کمک‌رسانی‌ها مانع دستیابی آنها به مهارت‌های لازم برای اداره مناسب اقتصاد کلان کشور شود، نتیجه آن است که چه بسا این کشورها تا ابد دستشان به سوی کمک‌های خارجی دراز باشد.

● لطمه‌های اقتصادی مالاریا به کشورهای آفریقایی

من بدین خاطر به عرصه مبارزه با مالاریا گام نهادم که در این عرصه چشم‌انداز خوبی ازاصلاح ساختار کمک‌رسانی می‌دیدم و عمیقا می‌خواستم که هم حوزه تجارت و هم این سیستم کمک‌رسانی درکنارهم به وفاق خوبی دست یابند. اساس تئوریک این برنامه‌ها مبتنی بود برمطالعاتی که دردهه ۱۹۹۰ توسط بانک جهانی صورت گرفت وبعد هم به‌وسیله اقتصاددان بزرگ «جفری ساکس» (Jeffrey Sachs) بسط داده شد.

هدف از برنامه‌های درمان بیماری مالاریا، فقط نجات جان افراد نبود، بلکه بانک جهانی در گزارش خود در سال ۱۹۹۳، تاثیرات اجرای این پروژه‌ها در صرفه‌جویی مالی و جلوگیری از لطمه به اقتصاد کشورهای مذکور را نیز (در کنار حفظ جان افراد در معرض این بیماری)، مورد ارزیابی قرار داده بود. همان‌طور که دکتر «ایمر» می‌گفت، برای درمان و مقابله با بیماری‌هایی مثل مالاریا، سل یا ایدز، پول‌های زیادی را باید صرف کرد.

«جفری ساکس»، اقتصاددان برجسته، بعدها باتوجه به محاسباتی که انجام داده بود عنوان کرد که درجریان هجمه مالاریا به آفریقا، ده‌ها میلیارد دلار ضرر به کشورهای این منطقه وارد شده، در صورتی که هزینه مقابله با مالاریا سالانه ۳ میلیارد دلار برآورد شده بود. درادامه پروژه‌های مبارزه با بیماری مالاریا، شرکت‌های بزرگی همچون «اکسون موبیل» و «آنجلو گلد»، صدها میلیون دلار را صرف حفاظت از کارگرانشان درروستاها کردند.

همچنین با رونق مشارکت صاحبان شرکت‌های بزرگ دنیا در این عرصه، میلیاردرهای مشهوری چون «بیل گیتس» و «وارن بافت» اقدام به کمک‌های بسیاری کردند. آنها مشاهده می‌کردند که فقر نه تنها به افراد ضعیف آسیب می‌رساند، بلکه دامنه عواقب آن می‌تواند همه افراد (اعم از فقیر و غیرفقیر) را در برگیرد. عکس این مساله هم صادق است، اگر همین کشورهای آفریقایی هرچه بیشتر به سمت توسعه وپیشرفت وسلامتی عمومی حرکت کند، درمقابل ازکمک‌های مالی غرب خواهد کاست و به علاوه این منطقه می‌تواند به عنوان شریک تجاری کشورهای توسعه‌یافته عمل کند.

● چشم‌انداز مبارزه با مالاریا

اواسط دهه ۱۹۸۰، فردی به نام «ری چمبرز» که تا آن موقع نماینده سازمان ملل برای مبارزه با مالاریا بود و پول زیادی درخزانه شخصی خویش داشت، وقتی که متوجه شد پول به تنهایی ضامن شادی وخوشبختی نیست، شروع به اقدامات جدیدی کرد. او درابتدا به احیای زادگاه خویش یعنی «نیووارک ان جی» که شدیدا نیازمند کمک بود پرداخت. در مرحله بعد، او سرمایه هنگفتی را صرف تجارت و توزیع کالاهایی نمود که دسترسی به آنها در مناطق فقیرنشین، می‌توانست بهبود وضعیت معیشتی خانوارهای فقیر را در پی داشته باشد.

وی همچنین شبکه‌ای از سرمایه‌گذاران را تشکیل داد که مایل به مشارکت در پروژه‌های مختلف دارای دغدغه اجتماعی بودند. موفقیت این برنامه‌ها تا جایی پیش رفت که استیون فیلیپس، رییس طرح مبارزه با مالاریا در شرکت «اکسون موبیل»، در مورد چمبرز می‌گوید: «او فهم درستی از اهرم‌های قدرت داشت و می‌دانست چگونه دنیا را تغییر دهد.»

زمانی که چمبرز به حوزه مبارزه با مالاریا قدم نهاد، اقداماتی را آغاز کرد که من به دنبال انجام‌شان بودم یعنی اینکه مبارزه با مالاریا می‌رفت تا دریچه‌ای تازه از نحوه کمک رسانی به روی همگان باز کند.

من درطول تقریبا ۲ سال همراه با او سراسر آفریقا سفرکردم وبا دولتمردان، تجار و روسای موسسات خیریه در روستاها و بیمارستان‌ها ملاقات کردم.

من از نزدیک شاهد بودم که چگونه چمبرز، مسوولان کاخ‌سفید، روسای شرکت اکسون موبیل وحتی مجریان و کارگردانان برنامه‌های تلویزیونی را تحریک می‌کرد که برای ریشه‌کن کردن مالاریا پیشقدم شوند. گرچه نائل شدن به این هدف به ده‌ها سال زمان نیاز دارد، ولی درهمین اولین مرحله، باتولید گسترده تورهای پشه‌بند در سراسر جهان، به موفقیت‌های بزرگی دست پیدا کردند. درطول ۳ سال گذشته، چمبرز وگروهش موفق به تولید ۳۸۲ میلیون تور پشه‌بند در آفریقا شده‌اند که اگر روند به همین صورت ادامه پیدا کند قادر خواهند بود تا سال ۲۰۱۵ جان ۲ و نیم میلیون نفر را از مرگ نجات دهند.

در دسامبر ۲۰۱۰ یعنی ۱۷ ماه پس از اولین دیدارم ازآپاک، به آن جا رفتم. دکتر «ایمر» مثل دفعه قبل پشت میز کارش نشسته بود و آماری که به من ارائه داد حاکی از این بود که روند مقابله بامالاریا درطول این مدت هیچ گونه پیشرفتی نداشته و همچنان رقم ۵ هزار مبتلا را درطول یک هفته نشان می‌دهد، اما از ماه ژوئن که مبارزه با مالاریا با توزیع اسپری‌های حشره‌کش وتورهای پشه‌بند در این منطقه آغاز شده بود، این رقم به ۳۵۹۴، در ماه بعد به ۲۸۴۳ و در دو ماه بعد از آن به ۲۴۲۶ و ۱۲۶۹ نفر تنزل یافته بود.

آخرین بارهم که دوباره دکتر «ایمر» را دیدم به من گفت که واقعا شرایط بهتر شده است. می‌گفت که پیش از این بیمارستان‌ها پراز بیماران درحال مردن بودند، ولی اکنون تعدادشان بسیار کم شده است و سرپرستان خانواده‌ها می‌توانند وقت بیشتری را در زمین‌های کشاورزی ومحل کسب‌وکارشان سپری کنند و این اولین باراست که ما توانسته‌ایم تا حدودی بر مالاریا فائق آییم.

به دکتر «ایمر» گفتم: آپاک تنها جایی نیست که تغییر کرده است. او نگاهی به خودش انداخت و گفت: آری من هم تغییر کرده‌ام و خوشحالم ازاین که باردیگر شادی به این سرزمین بازگشته است.

نویسنده: الکس پری

مترجم: روح‌الله احتشام راد

منبع: تایم