چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

کلمات تان را در شعله های آتش پرتاب کنید


کلمات تان را در شعله های آتش پرتاب کنید

کلمه ها را همانطور که توی جعبه شکلات به دنبال شکلات های کرم دار می گردم هیچ علاقه ای به شکلات های ژله ای ندارم شکارشان می کنم به این موضوع فکر کنید, همه ما یک ایده آل هایی داریم رنگ های دوست داشتنی

پیش از این مقدمه‌ای بر زندگی رینولدز به قلم خود او را خواندید. اینک دو متن دیگر از او در باب نوشتن را می‌خوانید. به شدت به کلمات ایمان دارم. دوست‌شان دارم. آنها نباید طولانی و پیچیده باشند. کلمه‌های کوچکی مورد علاقه‌ من هستند که با هم در یک گروه قرار می‌گیرند؛ کلماتی ساده و آرام، کلماتی که احساسات خیال‌انگیز و رویایی را در ما برمی‌انگیزند. خوابیدن... سبک و سنگین کردن... زمزمه کردن... مخملی... شناور.

کلمه‌ها را همانطور که توی جعبه‌ شکلات به دنبال شکلات‌های کرم‌دار می‌گردم (هیچ علاقه‌ای به شکلات‌های ژله‌ای ندارم) شکارشان می‌کنم. به این موضوع فکر کنید، همه‌ ما یک ایده‌آل‌هایی داریم. رنگ‌های دوست‌داشتنی. جاهای دوست‌داشتنی. لباس‌های دوست‌داشتنی. و ایمان دارم که هر کدام از ما کلمات دوست‌داشتنی‌ خودمان را داریم؛ کلماتی خاص که در قله قرار می‌گیرند. کلماتی که احساسات‌مان را تحریک می‌کنند، در حالی که همین کلمات با دیگران این کار را نمی‌کنند.

آن روزهایی که دبیرستانی بودم، دوستی به نام «اِوِلین» داشتم که کلمه‌ محبوب‌اش «در انباری» (Cellar door) بود. دلیلش را پرسیدم. گفت چون این دو در کنار هم، آهنگ زیبایی دارند. در واقع، آهنگ آن دو کلمه، او را تسخیر کرده بود نه معنای‌شان. اِولین ۱۵ ساله، در تاریخ تمدن ما، اولین کسی بود که به این فکر افتاد و به آن‌معنا داد. این فکر برای او معنی‌داشت؛ فکری خلاق و شجاعانه.

یکی از کلیدهای نویسندگی این است که بدانید برای خودتان می‌نویسید یا برای دیگران. خیلی‌ها با نوشتن مشکل دارند چون نگرانند دیگران چه فکری درباره نوشته‌شان می‌کنند. دلواپسی مداوم نویسنده در مورد اینکه با اثرش چطور برخورد می‌شود، می‌تواند همه‌ کارها را خراب کند. مسلما انتقال معنای مورد نظر، منطقی و موجه است اما نباید این مسئله، قانونِ تعیین‌کننده و اصلی باشد. سعی کنید برای خودتان بنویسید. اگر به شما کمک می‌کند، شومینه یا بخاری نزدیک‌تان باشد. به محض اینکه نوشته‌های‌تان را تمام کردید، کلمات را در شعله‌های آتش پرتاب کنید، نه به دلیل آنکه به اندازه‌ کافی خوب و مناسب نیستند، بلکه صرفا به خاطر تقویت این تفکر که این کلمات فقط مال شما هستند. لحظه‌ای که از خود می‌پرسیم دیگران در مورد اثرمان چه فکری می‌کنند، درواقع داریم برای آنها می‌نویسیم، نه برای خودمان. وقتی برای خودتان می‌نویسید، می‌توانید قوانین را زیر پا بگذارید، قواعد دستوری را به دست باد بسپارید، کلمه‌ها را اختراع کنید، خط‌خطی کنید، از این شاخه به آن شاخه بپرید و اجازه بدهید هر چه در دل‌تان هست، مثل جوهر روی کاغذ ظاهر شود. به خود این اجازه را بدهید که راهی‌ـ راه خودتان راـ برای ابراز خودتان پیدا کنید. این موهبتی کمیاب و لذت‌بخش است.

کلمه‌های مورد علاقه‌ شما چیست؟ / سعی کنید فهرستی از آنها تهیه کنید./ بگذارید آن کلمات، شعر یا داستانی را در شما بپرورانند:/ به خوابی ناگهانی خوش آمدی/ فرصتی برای سبک و سنگین کردن و حلاجی کردن/ عزیزم گوش کن به زمزمه‌های طبیعت/ به رویاهای خیال‌انگیزی که در زمستان شناورند. تصور کنید آن زمانی را که در فهرست لغات می‌گشتیم و از ما می‌خواستند ۳ کلمه‌ مورد علاقه‌مان را با ستاره مشخص کنیم. یادم است کلاس سوم، کلمه‌ «گل آویز»(Fuchia) من را گیر انداخت. آهنگ دور از انتظاری داشت و زمانی که معنایش را کشف کردم، آن واژه در رنگ شکوفا شد!

کاری که آن کلمه‌ شش‌حرفی (گل آویز) کرد، حیرت‌انگیز بود! به راستی آن کلمه مرا واداشت تا سفرم را از همانجا، برای یافتن مجموعه‌ کلمات خودم آغاز کنم.

همین‌طور که به فهرست کلمه‌های مورد علاقه‌ام اضافه می‌کنم، همیشه دنبال واژه‌های جدید و تازه می‌گردم. گوش‌هایم را تیز می‌کنم تا آهنگ‌شان را تشخیص بدهم، تا ببینم چه رنگی را می‌سازند، تا ببینم چطور دلم را با خودشان می‌برند، و بعد با شادی و لذت، آنها را به روشی جدید درهم می‌آمیزم.

از هیچ‌چیز شگفت‌زده شوید. /یا نیستی را مزه مزه کنید

من عاشق هیچ‌چیزم. / هیچ‌چیزهای دوست‌داشتنی. / من نیستی مشتاق و قشنگ یک صفحه‌ سفید و خالی را دوست دارم. یکی از آداب شبانه‌ام،‌ کشیدن یک علامت، خط، کلمه و نقاشی در سفیدی دفترچه‌ یادداشتم است. دفترچه‌ام را ورق می‌زنم و دنبال آن صفحه‌ بدون صاحب می‌گردم؛ همان صفحه‌ای که یک خط‌خطی نیمه شب را التماس می‌کرد و برایش مهم نبود من چقدر خسته‌ام و من هم گذاشتم خودکار کارش را انجام بدهد. بعضی شب‌ها که بیش از اندازه خواب‌آلودم، انگار خودکارم از من هشیارتر است. می‌توانم روزها، هفته‌ها و ماه‌ها بعد، به دفترچه‌ام برگردم و از آن مجموعه‌ عجیب کلمات رویایی، که یکی بعد از دیگری روی صفحه‌ سفید کاغذ پاشیده شده، حیرت‌زده شوم. یک نوع هنر شاعری خاص در ضمیر ناخودآگاه است که وقتی سپر روز کنار می‌رود، اجازه‌ آشکار شدن می‌یابد. می‌دانم کتاب «ستاره‌ شمالی»ام در طی یکی از همان مراسم نیمه‌شب، روی کاغذ‌هایم جاری شد. از خودم می‌پرسیدم آن داستان کجا می‌تواند پایان بگیرد اگر فقط یک رویا باشد. در بازدیدم از مدارس، درباره‌ دفترچه‌ خاطرات برای بچه‌ها حرف می‌زنم. آ‌نها را دعوت می‌کنم همین کار را انجام دهند.

بچه‌ها به خوبی دعوت ساده‌ام را پاسخ می‌دهند. به خصوص دعوت بازی‌ام‌ را. اگر می‌خواهیم کودکان چیزی یاد بگیرند، کتاب بخوانند، بنویسند، پس باید به بازی دعوت‌شان کنیم. بازی با کلمات. پر کردن صفحه‌ سفید کاغذ. با کلمات، نقاشی‌ها و حتی خط‌خطی‌ها و علائم. بگذارید مستقیم و بی‌واسطه لذت مراجعه به صفحه‌ کاغذ را در روز بعد و هفته‌ بعد کشف کنند. و به این کشف دوباره‌ برسند که آن صفحه، از افکار و آفرینش‌های خودشان پر شده است. بارها، آدم‌هایی را دیده‌ام که تندتند به خرید هدیه‌ای برای خانواده و دوستان‌شان می‌روند. فکر می‌کنم باید هدیه‌ ساده‌ای را به آن یک عالمه هدایای‌شان اضافه کنند: یک دفترچه‌ سفید. دفترچه‌ای ساده با هزینه‌ای کمتر از یک دلار. لازم نیست لوکس و تجملی باشد. دفترچه‌های فانتزی بسیار زیادی دیده‌ام که بدون استفاده مانده‌اند، خالی و بی‌فایده. چون صاحبش می‌ترسیده در آن صفحات خاص، یک علامت یا خطی بکشد.

دفترچه‌ ساده خیلی بهتر است. داشتن دفترچه‌ سفید و خالی به دلایل بی‌شماری، بی‌نظیر و معرکه است. در آن دفترچه می‌توان تمام هنر و نوشته‌های درهم و برهم را به عنوان مجموعه‌ آثار کنار هم قرار داد. با سفر به دفترچه‌ خاطراتی که پر شده، خیلی چیزها یاد می‌گیرید. می‌توانید از ایده‌ای الهام بگیرید و در دفترچه‌ خاطرات بعدی‌تان آن را بپرورانید. کتابخانه‌‌ خیال‌انگیز من، پر از کتاب‌ است و به همان اندازه، دفترچه‌های سفید و خالی. یک دیوار بسیار بزرگ از «چیزهای‌خالی»که در انتظار پرشدن‌اند. و در کنار آنها، سطل‌های خودکار، چسب و رنگ، که آماده‌ مصرف‌اند. دفترچه‌های سفید، نماد چیزهایی هستند که می‌توانیم بیافرینیم، ارائه کنیم و دیگران را در آنها سهیم نماییم. آن دفترچه‌ها، حکایت از آن دارند که هر کدام از ما داستانی برای تعریف کردن داریم. دفترچه‌های سفید، اشاره‌ای هستند به اینکه بهترین فصل‌ها هنوز نوشته نشده‌اند و فقط منتظرند تا کسی آنها را شرح و بسط بدهد.

از نیستی لذت ببرید. مزمزه‌اش کنید. / از هیچ‌چیز شگفت‌زده شوید. /شیفته‌ شکوه و شگفتی صفحات خالی کاغذ شوید.

پیتر اچ.رینولدز

ترجمه‌ اکرم حسن



همچنین مشاهده کنید