چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
جست وجو در شعر
مفهوم جست وجو در شعر از اساسی ترین مؤلفه های ساختاری است. این ویژگی ریشه در فطرت سیری ناپذیر روح انسان برای کسب حقیقت و معرفت شناسی دارد. بسیاری از شاعران بزرگ ادبیات فارسی این خصوصیت را در شعر خود داشته اند. همچنین این ویژگی را در شعر معاصر به نحو کاملی می توان در اشعار سهراب سپهری دید.مفهوم جست وجو در تمام اشعار سهراب سپهری بطور مستقیم یا غیرمستقیم حضور دارد و اصولاً محور اصلی تمام اشعار او است.در واقع او یک جست وجوگر همیشگی است و همواره خود را چون مسافری می داند که در پی کشف انسان است تا این که به واقعیت صبح در کلمه «صبح» برسد. عین القضات در این باره می گوید: «اولین چیز از مرد طالب و مهم ترین مقصودی از مرید صادق، طلب است و ارادت یعنی طلب حق و حقیقت»
ماها به کدام آسمانت جویم / سروا به کدام بوستانت جویم
حورا به کدام خان و مانت جویم / سرگشته منم که من نشانت جویم
سپهری از ابتدای «هشت کتاب» خود این دغدغه یافتن حقیقت را داشته است. اگرچه یافتن زبان اصلی در نیمه دوم آثارش مشهودتر است اما شروع جست وجو از ابتدای «مرگ رنگ» خود را نمایان می کند.
تمام منتقدان سرشناس در زمینه شعر نو، کتاب «مرگ رنگ» سهراب را تقلید صرف از نیما یوشیج دانسته اند. این گفته درست است اما اگر از نظر مفهومی هم نگاه کنیم، با وجود توجه به اشعار نیما، این دغدغه یافتن حقیقت مختص خود اوست.
دیرگاهی است در این تنهایی / رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند / یک پاهایم در قیر شب است
شعرهای اولیه سپهری گویای این امر است که شاعر بیشتر در خود مشغول است اما عرفان، او را از این حالت خارج می کند و نمود جالب تر آن در شعرهای بعد آشکارتر می شود. سهراب در اشعار بعدی خود از این عرفان منفی - به گفته بعضی از منتقدان - دور می شود و البته این در واقع یک نوع رمانتیسم سیاه است که در شعر شاعران دیگر باقی می ماند اما سهراب از آن عبور می کند:جایم اینجا نبود.
سهراب می داند که جایش اینجا نبوده است. بنابراین شروع به پرسش می کند:
سر تا به پای پرسش اما / اندیشناک مانده و خاموش
شاید، از هیچ سر جواب نیاید
سهراب در شعر «تا» از مجموعه «شرق اندوه» می گوید:
آمده ام، آمده ام، بوی دگر می شنوم، باد دگر می گذرد/ شهر تویی، شهر تویی،
یا در صدای پای آب:شهر من کاشان نیست
البته از جهت معرفتی قدمی فراتر رفته و به وحدت مکان و زمان رسیده است. نخستین جلوه عارفانه را در خود در تماشای غروب و طلوع خورشید می داند و می گوید:تماشای طلوع و غروب، مرا اهل مراقبه کرد و تماشای مجهول را به من آموخت.به هر حال سهراب هنوز و همواره تا آخرین مرحله در تب و تاب رسیدن است و چیدن این میوه معرفت و حقیقت یا وصال، او را به جنونی درونی می کشاند و حتی او را از خود نیز دور می کند:
در جنون چید و از خود دور شد
[ابوالفضل رحیمی راد]
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران حماس دولت سیزدهم رافائل گروسی دولت رئیس جمهور رهبر انقلاب اصفهان مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان مجلس زنان
تهران زلزله پلیس هواشناسی شهرداری تهران بارش باران حجاب قتل آموزش و پرورش فضای مجازی شهرداری وزارت بهداشت
مسکن خودرو قیمت مسکن مالیات سایپا قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب تئاتر تلویزیون سینما دفاع مقدس سریال سینمای ایران نمایشگاه کتاب تهران موسیقی کتاب صدا و سیما
دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین رفح جنگ غزه روسیه چین نوار غزه ترکیه اوکراین طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن لیگ قهرمانان اروپا نساجی لیگ برتر فوتبال ایران بازی لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام
اپل هوش مصنوعی سامسونگ ناسا آیفون گوگل مایکروسافت باتری فضا فضاپیما
بیماران خاص استرس رژیم غذایی کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون