چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
دولت و دولتمداری
علمای حقوق بین الملل و حقوق اساسی یک عامل را مشترکاً عامل اساسی تشکیل دهنده دولت میدانند و آن عامل انسانی است. بدون شک باید تجمعی از افراد انسان وجود داشته باشد تا جامعه یی بوجود آید و آن جامعه منشاً تشکیل دولت گردد.
بحث در این است که چنین تجمعی از افراد انسانی اصولا بایست چه کیفیتی داشته باشد تا بمثابۀ « جامعه » تلقی گردد و آفریننده دولت باشد. آیا کافیست « جامعه » فقط مرکب از « افراد انسان » باشد، یا جامعه وقتی تشکیل میشود که انسانهای متشکل در کانون ها و گروه ها و تجمعات کوچک با هم متحد شوند و یک تجمع وسیع بوجود آورند. « سلول » یعنی هسته اولی جامعه را خانواده تشکیل میدهد و دولت تنها عبارت از تجمع افراد نیست بلکه اجتماعی از تجمع خانواده ها و گروه ها است.
ژان ژاک روسو به شخصیت مستقل انسان اهمیت فراوان میدهد و اجتماع انسانی را یک امر ضروری و طبیعی و بر حسب تمایل افراد میداند و معتقد است که افراد ضمن یک قرارداد ضمنی دور همدیگر جمع شده اند و جامعه و دولت را بوجود آورده اند.
بعلاوه ، مفهوم خانواده یا اتحادیه یا گروه عبارت از تجمع افراد از راه خون یا منافع یا عقاید است. بدون تردید تجمع انسان ، اول در خانواده تحقق پذیرفته و پس از آن اتحادیه ها و گروه ها یعنی تجمع وسیعتری تکوین شده و بصورت یک جامعه بمعنای امروزی کلمه درآمده است. غالب جامعه های امروزی ، در اصل خانواده ها و قبایلی بوده اند که با یکدیگر الفت و آمیزش و اشتراک خون و منافع پیدا کرده اند و برحسب ترقیات مادی بشر ، نوع اتحادیه ها و تجمعات مذهبی و فرهنگی نیز به آن افزوده شده است. ولی این تجمع ترکیبی سبب آفرینش دولت نمی شود ، مگر آنکه اجزای آن دارای تشابه و همبستگی لازم باشند و همرنگی و هماهنگی مادی و اقتصادی و سیاسی آنها را بهم متصل کرده باشد.
ژرژ سل میگوید: " همبستگی مادی موجب دوام دولت میشود ، در صورتی که توأم با یک هماهنگی و همرنگی معنوی بنام « روح مشترک ملی » باشد. و عقیده دارد که « روح مشترک » یک مفهوم ادبی نیست ، مقصود احساسات مشترک و لازمی است که افراد یک ملت را بهم می پیوندد و به آنها حس همبستگی و اتفاق میدهد و شائق بزنده گی مشرک و همکاری برای مقاصد مشترک تا حد بذل جان می نماید. یک چنین جامعه یی پا بر جا میماند و سبب آفرینش دولت پایدار میگردد."
ژرژسل درتعریف دولت مینویسد: " نظریه کلاسیک حقوق بین الملل ، دولت را به عنوان یک ماهیت « حقوقی سیاسی » متشکل از سه عامل ، اجتماع ملی ، قلمروی دولتی ، تشکیلات حکومتی تعریف میکند. این نظریه غلط نیست بشرط آنکه محدود به « واقعیت » باشد و نخواهد از دولت یک « شخص » یا عوامل واجد مشخصات جسمی و روحی بسازد."
در اصول حقوق عمومی ، دولت اینطور تعریف شده است: دولت سازمان سیاسی است که بر جمعیتی در قلمرو معین حکومت میکند ، و حکومت عبارت از استقرار نظم و مخالفت با هرج و مرج ، تعین حدود و تکالیف افراد ، قطع و فصل دعاوی افراد ، دفع ضررو جلب نفع و حفظ منافع خصوصی افراد است و در این تعریف سه معنای تقنین ، قضاوت و اجرا موجود است.
ژرژسل در آخرین تحلیل خود راجع به دولت میگوید : « دولت یک پدیده اجتماعی است ، نوعی از وجود یک اجتماع سیاسی معین درسرزمینی محدودی است که در آن یک نظام حقوقی مستقل و یک سازمان تأسیسی تکامل پیدا کرده است. »
مارکسیست ها مفهوم اقتصادی دولت را مدنظر دارند ، اقتصاد را عین دولت نمیدانند ولی بارزترین صفت برجسته نقش دولت میدانند و عقیده دارند که جنبه اقتصادی دولت سایر جنبه های آنرا تحت الشعاع قرار میدهد. « هر دولتی وسیله استفاده طبقه حاکمه است برای تحکیم و تقویت سلطه اقتصادی او به کمک وسایل سیاسی.». بهمین دلیل است که دولت همیشه در امر اقتصاد مداخله میکند ، یعنی تکلیف اقتصادی بعهده میگیرد ، ولی در این زمینه ، دولت سوسیالیستی از دولت کاپیتالیستی متمایز میشود ، دولت سوسیالیستی افزار تحقق اقتصاد سوسیالیستی است.
بطور کلی کسانی که مفهوم اقتصادی دولت را در نظر دارند منکر مفاهیم سیاسی و حقوقی دولت نیستند ، ولی چون سیاست و حقوق را در استخدام اقتصاد فرض میکنند ، اینست که اقتصاد را نقطه شروع نقش و وظیفه دولت میدانند و بعنوان صفت مشخصه و بارز دولت توجیه میکنند.
جان لاک میگوید: "هدف دولت حصول آرامش و تأمین صلح و ایجاد امنیت و تهیه موجبات رفاء افراد جامعه است." دولت را جان لاک « وسیله یی برای حفظ نظم بین مردمی با قدرت محدود » معرفی میکند.
ولی تعریف دولت را بهر عنوانی که قبول کنیم ، عنوان جامعه از آن استخراج میشود ، یعنی از دلایل اصلی دولت ، وجود یک اجتماع سیاسی است و دولت از آن جامعه نیرو میگیرد. خواه آن اجتماع متشکل از طبقات فرض شود و یا جامعه بدون طبقات باشد. دولت قدرتی نیست که از خارج جامعه بر جامعه تحمیل شود ، زیرا یکی از شرایط اساسی دولت « اصالت » آنست ، یعنی باید متعلق بهمان جامعه باشد.
فرضیه تشکیل دولت بهر عنوانی مطرح شود ، در هر صورت دولت را بعنوان یک مخلوق ذهنی میداند که از جامعه سیاسی متولد شده و از آن نیرو گرفته و در آن توسعه یافته و بر همان جامعه تسلط و حاکمیت پیدا کرده است.
گذشته از تمام این جهات ، دولت « عکس برگردان » خود ملت است ، چیزی جدا از او نیست. قدرتی است که از میان خود مردم برمیخزد و برای ادارۀ نظم و حفظ امنیت و آرامش بر آنها سلطه پیدا میکند. دولت علامت حیات و وجود مردم متشکل و مجتمع بصورت یک هیئت اجتماعیه است.
دانشمندان بطور کلی در تعریف دولت به این مفهوم رسیده اند که دولت عبارت از کیفتی از خود ملت است ، نیرویی است که از اجتماع مردم متشکل و در سرزمین معین و محدود آزاد میشود. منشأ دولت ، اجتماع متشکل و سازمان یافته مردم بصورت ملت میباشد که احتیاج به نظم و امنیت دارند. پس اجتماع مردم و احتیاج جامعه به حفظ نظم و امنیت این نیرو را آزاد میکند، یعنی دولت را بوجود می آورد ، ولی وقتی این نیرو بوجود آمد ، مانند دیو افسانوی که از شیشه خارج شود ، قدرتش مافوق اجتماع بوجود آورنده خود قرار میگیرد و بر آن مسلط میشود. بودن و یا نبودن دولت بستگی به بودن یا نبودن جامعه دارد تا وقتی جامعه یی هست ، دولت هم با آن خواهد بود . زیرا جامعه بهر شکلی که باشد احتیاج به استقرار نظم و عدالت و امنیت خواهد داشت و هیچ جامعه یی فارغ از احتیاج به این سه رکن زنده گی اجتماعی نخواهد بود.
حالا که از « دولت » گفته آمد ، بهتر است در مورد صفت « دولتمداری » نیز مطالبی در میان آید. دولتمداری عبارت از توانایی و قابلیت ، به عنوان دیگر دانش و هنر استفادۀ مشروع و انحصاری از نیروی فزیکی ( قدرت دولتی ) در چوکات قلمروی معین میباشد. استفاده مشروع از امکانات سیستم دولتی به نفع کشور ، جامعه و مردم است که نقش دولتمدار را برجسته میسازد. این امکانات و توانایی ها را در مجموع ارگانهای قدرت و اداره دولتی در اختیار میگذارند. در استفاده مشروع از قدرت دولتی ، منافع ملی ، مصالح جامعه و در مجموع منافع انسان جامعه که عنصر اساسی تشکیل دهنده دولت است ، در نظر گرفته میشود.
دولتمداری دموکراتیک عامل اصلی نیل به توسعه انسانی است و در فرایند دستیابی به آن ، بر توسعه اقتصادی و سیاسی بصورت توأم تاکید شده است ، و آمده است که برای رشد و توسعه پایدار ، سیاست به اندازۀ اقتصاد پُراهمیت است. برای بهبود دولتمداری ، توسعه دموکراسی و حقوق بشر و حاکمیت قانون ، بنیاد های اساسی را میسازند.
در افغانستان و کشور های مشابه به آن ، دولت و دولتمداری بر بنیاد معیار های پذیرفته شده جهانی وجود ندارد. اگر چه از لحاظ شکل با دولت های مدرن شباهت های را میرسانند ، ولی هیچگاه ، مضمون و محتوای یک دولت دموکراتیک و مدرن که براساس مشارکت مستقیم مردم شکل میگیرد و مکلف و توانا به حل مسایل آن میباشد و در مقابل مردم احساس مسوولیت مینماید، را نمیتوان در چنین دولتها دریافت. برای تعریف و توضیح این کشورها ، یک مفهوم تازه وضع گردیده است و آن عبارت از « دولتهای ناکام » میباشد. دولت های ناکام به دولت های ضعیفی اطلاق میگردد که حکومت مرکزی ، کنترول و نظارت عملی ناچیز بالای قلمروی خویش داشته و قادر به حل اساسی ترین مسایل کشور و مردم خویش نیست.
بر اساس شاخصهای سال ۲۰۰۶ موسسه تحقیقاتی The Fund for Peace که در مجله سیاست خارجی ایالات متحده امریکا نشر میشود ، افغانستان از جمله دولتهای ناکام بوده و در فهرست این دولتها درمقام یازدهم قرار دارد. خاطر نشان میگردد که کشور سودان ، مقام اول و همسایه ماجراجوی ما یعنی پاکستان « اتومی » ، مقام دهم را کسب کرده است. این کشور( پاکستان ) از مقام سی و چهارم در سال ۲۰۰۵ به مقام دهم در سال ۲۰۰۶ شدیدا سقوط نموده است.
بر علاوه ، بر اساس گزارش سالانه دفتر برنامۀ توسعۀ سازمان ملل متحد که در مورد وضعیت توسعه انسانی در جهان منتشر میگردد ، وضعیت معیشتی سه چهارم روستاییان افغانستان زیر خط فقر دانسته شده و این کشور یکی از سیزده کشور جهان شناخته شده که دو سوم مرگ و میر کودکان جهان در آنها رخ می دهد. از نظر تهیه کنندگان این گزارش ، شاخصهای توسعه انسانی عبارت اند از چگونگی وضعیت آموزش و پرورش ، دسترسی به بهداشت و سطح درآمد افراد جامعه. برای کشورهای همانند افغانستان رسیدن به اهدافی که سازمان ملل تعین کرده است ، بیش از یک نسل فاصله ، پیشبینی میگردد.
بنابر آن ، با وجود پنج سال از موجودیت جامعه بین المللی و ناتو در افغانستان ، و سرازیر شدن سیلی از کمکها و مساعدت هایی بی حساب بین المللی که هیچ ارگان داخلی و خارجی ، حتا مقدار حقیقی این کمکها را نیز بدرستی نمی داند ، به این نتیجه میرسیم که وضعیت دولتمداری در افغانستان به تناسب سایر دولتهای ناکام ، خیلی فلاکتبار تر است. دو مشخصه اساسی این دولت موجود را اول بی کفایتی و دوم فساد تشکیل میدهد. در این دولت « کفایت » در نازلترین سطح و « فساد گسترده » ، در بالاترین حد آن قرار دارد.
چشم انداز برای پایان دادن به بن بستی که مانع ایجاد و استقرار دولت دموکراتیک میگردد و در آن ارگانهای ادارۀ دولتی در مجموع ، تحت نظارت و مراقبت مردم قرار میگیرند و در خدمت مردم میباشند ، چندان روشن نیست.
دستگیر صادقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست