یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
تورم و مساله خمس
خمس یكی از احكام مالی - عبادی است كه در اسلام تشریع شده و اجمالا مورد اتفاق مسلمین است. دلیل اصلی این حكم این آیه شریفه است; واعملو انما غنمتم من شیء فان الله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساكین و ابنالسبیل فقهاء عامه خمس را منحصر به غنیمت جنگی دانسته و برخی از آنها به پارهای موارد دیگر چون معدن و ركاز گسترش دادهاند. ولی در فقه شیعه به پیروی از تعالیم اهل بیت علیهمالسلام، این حكم از ابعاد وسیعتری برخوردار است، و در نظام اقتصادی اجتماعی اسلام جایگاه ویژهای دارد.
در زمانی كه سلطه شوم جباران، دست ائمه علیهمالسلام را از حاكمیت و بیت المال مسلمین كوتاه كرده بود، خمس نقش مهمی را در بی نیازی و توانمندی اهلبیتبرای اداره و رهبری مردم، در شرایط دشوار مبارزه و تقیه، ایفا نمود. امام رضا علیهالسلام در روایتی، خمس را پشتوانهای برای تبلیغ و تحكیم دین و منبعی برای تمین نیازها، رسیدگی به شیعیان و دفع عداوت دشمنان، معرفی مینماید.
همچنین در زمان غیبت كبری (در اعصار متاخر)، این ذخیره مالی عبادی، به گونه شگفت انگیزی توانست موجودیت و استقلال حوزههای علمی تشیع را (از نظر مالی) در برابر حكومتهای جائر حفظ نماید. شاید گزاف نباشد بگوییم انقلاب اسلامی، كه سرچشمه آن روحنایت متعهد و حوزههای علمیه بود، تا حدود زیادی مرهون این اصل استقلال آفرین بوده است. در هر صورت، مباحث فقهی و اقتصادی گوناگونی در رابطه با موضوع خمس در زمینههای مالكیت، سرپرستی، منابع، مصارف و... مطرح است كه در جای خود بحثشده است. مطلبی كه این مقاله درصدد تحقیق و بررسی آنست، یكی از فرعهای فقهی خمس است كه در گذشته، به دلیل عدم ابتلاء زیاد به آن، مورد توجه و بحث قرار نگرفته است، ولكن در عصر حاضر كه چهره اقتصاد به كلی دگرگون گردیده، و به خصوص پول نقش ویژهای پیدا كرده است، و جوامع بسیاری و نیز جامعه ما با پدیدهای به نام «تورم» روبرو هستند، از اهمیتخاصی برخوردار است.
یكی از مواردی كه در فقه شیعه خمس به آن تعلق میگیرد، سود تجارت است. مراد از سود تجارت آن است كه كالایی به قصد فروش تهیه، وب ه قیمتی بیش از بهیا خردیداری شده فروخته شود. حتی عدهای از فقها فروختن كالا را شرط نمیدانند بلكه همین اندازه كه قیمتبازار بیش از قیمتخرید باشد و بتوان آنرا به فروش رساند، برای تعلق خمس كافی میدانند. مرحوم، سید محمد كاظم طباطبایی در كتاب ارزشمند العروهٔالوثقی میفرماید:
اذا كان عنده من الاعیان التی لم یتعلق بهاالخمس او تعلق بها لكنه اداه فنمت وزادت زیادهٔ متصله و منفصله وجب الخمس فی ذلك النماء و اما لوار تعفت قیمتها السوقیه من غیر زیادهٔ عینیهٔ لم یجب خمس تلك الزیادهٔ، لعدم صدق التكسب و لا صدق حصول الفائده، نعم لوباعها لم یبعد وجوب خمس تلك الزیاده من الثمن - و اما اذا كان المقصود الاتجار بها، فالظاهر وجوب خمس ارتفاع قیمتها بعد تمام السنه، اذا امكن بیعها و اخذ قیمتها. بر طبق این نظریه كالایی كه خمس آن پرداخته شده یا از اول متعلق خمس نبوده (نظیر مهریه)، و قیمت آن افزایش یافته، چهار صورت دارد:
۱ - به قصد فروش تهیه، یا نگهداری شده، و امكان فروش آن هست.
۲ - به منظور تجارت و فروش تهیه نشده، ولكن فروخته شده است.
۳ - برای فروش تهیه گردیده ولی امكان فروختن آن نیست.
۴ - قصد فروختن در كار نبوده، و عملا به فروش نرسیده است.
از این چهار قسم، صورت اول و دوم متعلق خمس است، و دو صورت آخر، خمس به آن تعلق نمیگیرد. البته حكم قسم اول نسبتبه قسم دوم روشنتر است،و لذا مورد تایید اكثر فقهاست (به جز كسانی كه قائل به تحیلیل هستند)حكم مذكور، یعنی وجوب پرداختخمس، نسبتبه افزایش قیمت كالا - بعد از پایان سال، و پس از استثنا كردن آن مقدار كه صرف مخارج زندگی شده است - در موردی كه افزایش قمت، منحصر به یك یا چند كالای محدود باشد، روشن است.
لكن، سؤال اصلی این است كه اگر رشد قیمت منحصر به یك یا چند كالا نبود، بلكه تمام یا اكثر اجناس را فرا گرفت، آیا در این صورت نیز مشمول ادله خمس است؟
به عبارت دیگر، در حالت تورم اقتصادی، كه قیمت كالاها بصورت سریع یا كند افزایش مییابد، و شامل تمام، یا بخش عمدهای از اجناس میگردد، آیا واجب استخمس افزایش قیمت پرداخته شود؟
بررسی پاسخ این پرسش بحث اصلی مقاله را تشكیل میدهد.
از آنجا كه در این نوشتار واژه تورم زیاد به كار برده میشود، و از سویی، معانی و تفسیرهای گوناگونی برای آن ذكر كردهاند، لازم است قبل از ورود در بحث، توضیح مختصری درباره این اصطلاح، و مقصود از این واژه را بیان كنیم تا موضوع بحثبه خوبی روشن شود.
تعریف تورم
در حالی كه واژه تورم، یكی از مشهورترین و متداولترین الفاظی است كه در علم اقتصاد به كار میرود و به مفهوم عام آن یكی از قدیمیترین عناصر اقتصادی به شمار میرود، در عین حال، به دست آوردن تعریف دقیق و واحدی كه مورد پذیرش همه مكتبها و صاحب نظران مختلف اقتصادی باشد، و نیز شامل انواع و اقسام تورم گردد، بسیار دشوار سات. دانشمندان اقتصاد متناسب با سلیقه و مكتب اقتصادی مورد قبول خود، تعریفهای متفاوتی ارائه كردهاند، به طوری كه جمع آنها تحت تعریف واحدی مشكل به نظر میرسد و به عبارت دیگر; تعریف تورم نیز به نوبه خود، دچار تورم شده است. در اینجا، به منظور آشنایی با این اصطلاح، بطور خلاصه، به مهمترین تعریفهای ذكر شده اشاره میشود. بطور كلی، میتوان تعریفهای تورم را در چهار دسته خلاصه كرد:
۱ - تعریفهای مبتنی بر نظریه مقداری پول (رابطه معكوس بین مقدار پول و ارزش آن)اولین تعریفی كه در قرن نوزده تا جنگ بینالمللی اول مورد قبول بود، تعریف طرفداران نظریه مقداری پول بوده است. این تعریف در شكل ابتدایی خود به افزایش مقدار پول در جریان» خلاصه میشد، و در شكل نهایی خود به «افزایش پول در جریان كه موجب بالا رفتن سطح قیمتها شده باشد» اطلاق میگردید.
۲ - تعریفهایی كه عدم انطباق عرضه و تقاضا را معیار قرار داده است.
گروهی از اقتصاددانان، از قبیل: كنیز ولرنر، تورم را ناشی از عدم انطباق عرضه و تقاضا میدانند. لرنر میگوید: تورم عبارت است از: زیادی تقاضا نسبتبه عرضه.
۳ - تعریفهایی كه به سر تراكمی افزایش قیمتها، برگشتناپذیری آنها نظر دارد.
نماینده این گروه را باید امیل ژام دانست كه میگوید: تورم عبارت است از زیادی جریان تقاضای كالاها نسبتبه امكانات عرضه، در صورتی كه این زیادی، موجب پیدایش جریان افزایش غیر قابل بازگشت قیمتها شود، به گونهای كه جریان مزبور به خودی خود ادامه یاد، و منتهی به كم شدن تدریجی موجودی ارزی كشور گردد.
۴ - تعریفهایی كه صرفا بر افزایش مداوم قیمتها نظر دارد:
تعداد زیادی از اقتصاددانان، نظیر ریمون بار، ژان مارشال و... تورم را مترادف با افزایش مستمر قیمتها میدانند. ریمون بار میگوید: تورم موقعی وجود دارد، كه سطح عمومی قیمتها رو به افزایش مداوم كم و بیش سریع است. در هر صورت، بحث تفصیلی نسبتبه نقاط ضعف و قوت تعریفها، و ارائه تعریف مناسب (جامع و مانع)، كه لااقل با برخی از مكتهابی رایج و پذیرفته شده اقتصادی سازگار باشد، از حوصله این نوشته بیرون ست. مهم آن است كه مقصود خود را از لفظ تورم، در رابطه با مساله خمس بیان كنیم. منظور ما از تورم، همان معنای ساده و عام آن، یعنی افزایش قیمت تمام یا بخش عمدهای از كالاها و خدمات است، به طوری كه موجب افزایش سطح متوسط قیمتها گردد. این تعریف، مورد قبول عدهای از دانشمندان اقتصاد (به ویژه معاصرین) میباشد.
لازم به یاد آوری است كه مساله تورم و كاهش ارزش پول، با بسیاری از مسائل فقهی نظیر: قرض (ربا)، ضمان و... ارتباط پیدا میكند و برخی مباحث آنها مشترك است، لكن مبحثخمس، از نظر ادله (آیه و روایات و...)، دارای ویژگی است كه باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. و این احتمال وجود دارد كه نظریهای قائل شود. تورم تاثیری بر میزان بدهی بدهكار نداردو و مبلغی كه از اول به عهده بدهكار آمده بعد از تورم نیز باید همان مبلغ را بپردازد ولكن در باب خمس قائل شود، افزایش قیمتی كه ناشی از تورم است متعلق خمس نمیباشد.
پس از بیان این مقدمه به بررسی حكمی فقهی تورم، از نظر وجوب پرداختخمس میپردازیم. بطور كلی میتوان چند دلیل را برای نفس خمس نسبتبه افزایش تورمی قیمتها برشمرد.
۱ - عدم صدق فائده و غنم
معمولا طرفداران نظریه عدم تعلق خمس به تورم، به این نكته اكتفا میكنند كه موضوع خمس از نظر قرآن و روایات عنوانهای: فائده، غنم و مانند آن است، در حالیكه عنوانهای مذكور در مورد تورم صادق نیست، در مقابل، مخالفان این نظریه اظهار میدارند كه تورم، عرفا مصداق فائده و... میباشد و بنابراین باید خمس آن پرداختشود. به عبارت دیگر بازگشت اختلاف دو نظریه به استظهار عرفی نسبتبه عنوان فائده در مورد تورم است، بدون اینكه نكته و جهت صدق یا عدم صدق و منبهات عرفی آن بیان شود.
به طور كلی، در كتاب و سنت عنوانهای متعددی موضوع خمس قرار گرفته، كه عبارتند از: غنیمت (و مشتقات آن)، فائده (و مشتقات آن)، اكتساب. (همانطور كه گذشت عنوانهای خاصی چون معدن، كنز، غنیمت جنگی و... از موضوع بحثخارج است).
۱ - غنم (غنیمت):
این عنوان در موارد متعدد ذكر شده و مشترك بین قرآن و احادیث است; به دو نمونه از آن اشاره میشود:
الف: واعملو انما غنمتم من شی فان الله خمسه و للرسول و لذی القربی...
ب: عن ابی جعفر (علیهالسلام):... فاما الغنائم و الفوائد. فهی واجبهٔ علیهم فی كل عام.
امام باقر (علیهالسلام):... باید خمس غنیمتها و فائدهها را در هر سال بپردازند.
۲ - فائده:
این واژه نیر بصورت مكرر در احادیث آمده است.
عن سماعه قال: سالت ابالحسن (علیهالسلام) عن الخمس؟ فقال: فی كل ما افاد الناس من قلیل او كثیر.
سماعه از امام رضا (علیهالسلام) درباره خمس سؤال میكند. امام در جواب میفرمایند: در هر چیز كه برای مردم سودمند باشد (یا هر فائدهای كه از مردم به دستشخص برسد) كم یا زیاد، خمس دارد.
۳ - اكتساب:
عن عبدالله بن سنان قال: قال ابوعبدالله (علیهالسلام): علی كل امرء، غنم او اكتسب الخمس مما اصاب...
امام صادق (علیهالسلام): هر كسی غنیمتی به دست آورد یا چیزی كسب باید خمس آن را بپردازد.
ضمنا عنوانهای دیگر چون ربح، حرث، جائزه و... در روایات موضوع خمس قرار گرفته، كه موضوع مستقلی به شمار نمیرود. بلكه در مقام بیان مصداق فائده و غنم و تطبیق آن میباشد.
در اینجا ما به دنبال اثبات اینكه كدام عنوان از نظر فقهی موضوع خمس است و در مقام بررسی نظریهها و ادلهای كه در این زمینه مطرح گردیده نیستیم، بلكه به گونهای بحث میشود كه با مبانی مختلف فقهی رایج (غیر از مسلك اباحه و تحلیل) سازگار باشد.
اكنون باید بررسی بشود كدامیك از عنوانهای فوق بر افزایش تورمی قیمت اجناس صادق است; بی تردید مقصود از فائده و غنیمت در آیه و اخبار هرگونه فاید و بهرهای نظیر ریاست، شهرت، سلامتی و... نیست، بلكه مراد چیزی است كه عرفا «فایده مالی» شناخته شود.
بنابراین، هر معنا و تفسیری كه برای فائده و غنم و اكتساب در نظر بگیریم در این نكته مشترك است كه باید مشتمل بر حداقل مالیت (ارزش) باشد. یعنی زمانی میتوانیم بگوییم فائده یا غنیمتبه دست كسی رسیده است كه به مالی هر چند اندك دستیافته باشد. اما اگر هیچ گونه دست آورد مالی نداشت و به عبارت دیگر آنچه را در اختیار داشت مصداق مال نبود. بدون تردید مصداق فائده و غنم و اكتساب نیز نخواهد بود و طبعا خمس هم به آن تعلق نخواهد گرفت.
بحث تفصیلی در مورد حقیقت مال از حوصل این مقاله بیرون است. در اینجا اجمالا خاطرنشان میشود كه مال یعنی چیز مفید و كمیاب نسبی كه قابل مبادله با چیز مفید و كمیاب نسبی دیگر باشد. بنابراین اگر شیء به گونهای باشد كه مردم حاضر نباشند چیزی در برابر آن بدهند مانند: گوشت فاسد شده یا ظرف شكسته،... مال نخواهد بود. در این هتبین كالا و پول فرقی نیست، یعنی پول نیز از آن جهت كه به ازاء به آن چیزی (كالا...) داده میشود دارای ارزش است و به آن مال میگویند. اما اگر به صورتی در آید كه دیگر قابل تبدیل به كالا و... نباشد از مالیتساقط میشود. البته منشا قابلیت مبادله در كالا، فائده و كمبود نسبی آن است ولی در مورد پول اعتبار و اعتماد مردم است.
با توجه به این نكته آیا كالایی كه بر اثر تورم، قیمت آن افزایش یافته میتوان گفت مالیت و ارزش آن فزونی یافته است.
به نظر میرسد هیچ گونه تغییری از نظر ارزش و مالیت (حتی در نظر عرف) رخ نداده است. زیرا ملاك در ارزش (مالیت) آن است كه بتوان آن را با چیز دیگری مبادله كرد، در حالی كه كالای گران شده (به دلیل تورم)، قابلیت مبادله آن با چیزهای دیگر تغییر نكرده است.
به عنوان مثال: اگر قیمت كالایی مانند برنج دویست تومان بود و بعد از گذشتیك سال قیمت آن دو برابر گردید و یمتبقیه كالاها و خدمات نیز دو برابر شد (تورم ۱۰۰%) در این صورت نمیتوان ادعا كرد مالیتبرنج دو برابر گردیده است. زیرا نمیتوان كالای مذكور را با كالای بیشتری نسبتبه سابق مبادله كرد. یعنی اگر یك كیلو برنج در سال قبل معادل ده كیلو گرم یا پنج عدد دفتر یا یك عدد خودنویس یا... بود، بعد از گذشتیك سال نیز معادل همان مقدار كالاست. زیرا فرض این است كه تمام كالاها به یك اندازه گران شدهاند (برای سهولتبحث افزایش قیمت، همچنین مقدار مصرف را در تمام كالاها و خدمات یكسان فرض میكنیم).
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست