چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

سینماگران به نوعی پوچی رسیده اند


سینماگران به نوعی پوچی رسیده اند

سینما, سانسور, مدیران و سیاست های فرهنگی از زبان «ابوالفضل جلیلی»

«ابوالفضل جلیلی»، متولد ۱۳۳۶ در شهر ساوه و فارغ التحصیل رشته کارگردانی و بازیگری از دانشکده هنرهای دراماتیک است. او فعالیت سینمایی خود را با کارگردانی فیلم های کوتاه آغاز کرده و اغلب فیلم هایش درخارج از ایران مورد تقدیر قرار گرفته اما هنوز فیلم های او در ایران اجازه اکران ندارند. در همین رابطه و مسائل پیرامون سینما، ایراسان گفتگویی با این کارگردان مطرح سینما انجام داده که در پی می آید:

▪ شما درجریان نامه ای که سینماگران ایران به رئیس دیوان عدالت اداری نوشتند، هستید؟

ـ مطالبشان را خوانده ام اما هیچ تماسی از هیچ کسی برای تایید و امضا» نامه مذکور با من گرفته نشد.

▪ دلیلش را چه می دانید؟

ـ نمی دانم. شاید به این علت باشد که من عضو هیچ فرقه یا حزبی نیستم. خودم را درگیر مسائل سیاسی که در راستای تحقق برخی اهداف است نمی کنم. به همین دلیل است که خیلی ها مرا تحویل نمی گیرند. خارجی ها به من می گویند جلیلی تو در این دنیا هستی ولی نیستی.

▪ فکر می کنید دلیل اینکه سینمای ایران پس از طی دوره ای از شکوفایی و رشد جهانی دوباره به دوران نزول کشیده شده، چیست؟

ـ ببینید سیاست های مدیران فرهنگی و کسانی که برای سینمای ایران کار می کنند به گونه ای شده است که سینماگران را به نوعی پوچی رسانیده اند. خوب یادم است که بعد از انقلاب سینمای ایران به خوبی سازمان یافته و فکر و ایده های خوبی هم به آن تزریق شده بود. بنابراین تولید فیلم های ارزشمند هم به گونه ای پیش می رفت که خیره کننده بود.

اما واقعا سوال همه اینست که چه بر سر سینمایی آمده است که آغاز جشنواره فیلم آن مصادف می شد با حضور پررنگ فیلمسازان خوب خارجی؟! چه برسر سینمایی آمده است که همه زمینه های آن برای رشد و ترقی بهتر آن فراهم آمده بود؟! شاید یکی از دلایل آن تعویض زود به زود مدیران فرهنگی باشد. عده ای می روند و جمعی غیرمتخصص وارد می شوند.

▪ نقش سانسور را در شکستن مسیری که تعریف کردید به چه اندازه می دانید؟

ـ سانسور دراغلب کشورهای دنیا وجود دارد. یا فیلمی با ارزش های مردمی ساخته می شود یا اینکه خلاف شئونات فکری جامعه است و متوقف می شود. اما اغلب همان کشورها برای چهارچوب های فکری خود تعریف و سازماندهی دارند، چیزی که ما در ایران نداریم. اول باید ایدئولوژی حاکم تعریف شود. در ایران دینی وجود دارد به نام اسلام که بسیار قابل احترام و ارزش است. خب در این دین تعریفی از هنر و سینما نیامده است.

باید با آن چه کرد؟ راهکار آن اینست که پی رنگ و ساختمان را بدست روشنفکران و فرهیختگان تعریف کنیم. اگر چنین نشود مشکلاتی از قبیل سانسور همچنان دامنگیر است. وقتی تو بعنوان کارگردان و تولیدکننده، ارزش ها و مرزها را بدانی تلاش می کنی که آنها را رد نکنی و به آرامی از کنارشان عبور کنی. داستان موسیقی هم به همین ترتیب است. با آن هم برخوردهای جدی می شود که واقعا تاسف بار است.

▪ تکلیف آنهایی که با این مسائل سروکار ندارند و فیلم هایشان بنابه دلایل مختلفی مثل نقد مدیریت و جامعه توقیف می شوند چیست؟

ـ همه این برخوردها از منظر من دو دلیل عمده دارد. اول اینکه به تو می گویند دنبال دردسر نباش. دوم اینکه ایده آل آنها اینست که فیلمسازی اسلامی را ترویج دهند، غافل از اینکه این نوع فیلمسازی همان فیلم های اجتماعی خودمان است. من خودم یکی از آنهایی هستم که بدون شعار در جهت انقلاب و اسلام فیلم ساخته ام ولی واقعا با فیلم های من چه برخوردی می شود؟!

▪ فکرمی کنید تاثیر نامه هایی اینچنینی که به سازمان عدالت اداری تنظیم و نوشته می شود چقدر باشد؟

ـ ببین، راحت بگویم که این نامه ها همه دور تسلسل است. سینمای ما نیاز به انقلاب فکری و ایدئولوژی دارد. به نظرم عده ای که واقعا منش های انسان گرایانه و انساندوستانه را دارند باید به کمک هنردوستان بیایند. امروزه با هر جوانی که صحبت می کنی انگیزه کار ندارد، اغلب گرفتار مواد مخدرشده اند و این ها خطرناک است.

▪ الان مشغول چه کاری هستید؟

ـ در رویاهایم زندگی می کنم. سه سال ونیم است که کاری نکرده ام و این مرا اذیت می کند.

▪ گویا ازتلویزیون پیشنهاد کار داشتید؟

ـ بله، اما چه فایده؟ ۱۲سال است که تلویزیون نگاه نمی کنم و سیاست های آنها را نمی شناسم. هر سناریویی که تنظیم می کنم دوستان می گویند، چیزی که قابل پخش باشد را ارائه کن. من هم نمی دانم باید چه کنم.



همچنین مشاهده کنید