دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

جایی که تئاتر در پرانتز است


جایی که تئاتر در پرانتز است

درباره اجرای نمایش «ادیپ»

اجرای ۳۴ بازیگر نوجوان تئاتردوست، که جز چند تن از آنها مابقی برای نخستین بار به صحنه می آیند، پیش از اینکه نیاز به نقد و بازی تفکیک تئوریک سره از ناسره داشته باشد، نیازمند لمس تجربه تازه یی است که اجراگر و تماشاگر به یک اندازه در شکل گیری آن سهم دارند. از آنجا که در امروز تئاتر ما، نه هیچ تئاتری نیاز به نقد دارد و نه هیچ منتقدی از نقد خود به گروهی انتظار اصلاح و تاثیر و بهبود، نوشتن و گفتن از آنچه در تئاتر شهر و مولوی و تالار وحدت به صحنه می رود، کاری عبث است. امروز کار نقد تنها در رابطه دوسویه یی میان گروه تئاتر و یک منتقد خلاصه می شود. گروه ها منتقدها را می شناسند و منتقدها گروه ها را. گاه سلام و علیکی با هم دارند و گاه از سر دوستی دیداری و حرفی و گلایه یی یا تشکری. در اینجا «تماشاگر» عنصر غایب رابطه دوسویه منتقد و گروه است و اصولاً صرفاً عنصری برای افزایش آمار کمی نمایش های به صحنه رفته و ندیدن صندلی های خالی. پس اگر نقدی برای تئاتری در این سه مکان، یعنی تئاتر شهر و مولوی و تالار وحدت نوشته شود، فارغ از ضوابط این رابطه دوسویه نیست؛ رابطه یی که تعداد تماشاگر در آن، با به کارگیری عبارت «استقبال تماشاگران از فلان تئاتر خوب بود» شمارش می شود، اما حضور او نه زیرا حضور تماشاگر خارج از حیطه تخصص منتقدان ماست.

این همه تنها از کوچک بودن تئاتر ما و محدود بودن مکان های اجرا و جای تنگ برای ظهور و بروز استعدادهای تازه است. اما گویی که گاه دوری از مکان های رایج اجرای تئاتر در تهران، لمس تجربه های تازه را برای آن گروه که از فضای راکد و رایج تئاتر گسسته، گریزناپذیر می کند. معماری کهنه اغلب سالن های تئاتر ما قابلیت تغییر ساختاری ندارند؛ البته شاید مولوی کمی این انعطاف را داشته باشد که در بسیاری موارد با ممانعت مسوولان سالن، تغییر چیدمان جایگاه تماشاگران و صحنه غیرممکن شده یا گروه ها در فرآیند دشوار چانه زنی با مسوولان، از خیر آن می گذرند. این مشکل عمده سالن ها فی نفسه نوعی از کلیشه ها را بر گروه ها تحمیل می کنند که فراتر رفتن از آنها نیاز گسستن و انتخاب مکان دیگری برای اجرا است. گروه های تئاتر هم جسارت انتخاب سالن های دیگری را برای اجرا ندارند، زیرا به خیال آنها تماشاگران برای دیدن تئاتر جایی جز تئاتر شهر، مولوی و تالار وحدت نمی آیند. این مساله باعث می شود تماشاگران هم در دایره راکد و کهنه گروه ها گرفتار شوند و «هنر تئاتر» را فقط در این سه مکان یا به عبارت بهتر در این سه «دکان» ببینند، اما جالب اینجاست که با وجود این قاب های آهنین و قفس های کلیشه، عده یی با اجراهای بی سر و ته ادعای مضحک «تئاتر تجربی» دارند،

نمایش «ادیپ» به کارگردانی حمید پورآذری که در فرهنگسرای بهمن اجرا می شود، نشان دهنده جسارت گسستن از سالن ها و تجربه اجرا در فضایی تازه و غیرتئاتری، با آدم های غیرتئاتری است. از این نظر اجرای «ادیپ» رویدادی تئاتری است که همه ویژگی های یک «تئاتر تجربی» را دارد. این نوشته کوتاه مجال ارائه گزارشی کامل از این اجرا را ندارد تا خواننده خود به مصادیق کاملاً «تجربی» بودن این اجرا پی ببرد. به همین دلیل مختصر به چند ویژگی اشاره می کنم تا اگر خواننده محترم مجال دیدن اجرای ادیپ نداشت، دست کم به چند مورد از این گزارش نظر داشته باشد. «ادیپ» در سالنی اجرا می شود که پیش از این اجرا محلی برای پرورش قارچ بود، یعنی هیچ گونه امکاناتی برای نورپردازی، طراحی دکور و... نداشته و همه امکانات با ابزارهای خلاق این گروه ۳۴ نفره، برای اجرا فراهم شده است.

گاه شکل سالن، مثلاً ستون های بسیاری که در جای جای سالن هست، ایجاب کرده که کارگردان و گروهش با ترفندی خلاق از این ستون های مزاحم، ابزار مفیدی برای میزانسن بسازند؛ تماشاگران نشسته بر جایگاهی چرخدار، از لابه لای ستون ها عبور کرده و با توقف میان آنها، در قاب صحنه یی ساخته شده از دو ستون، شاهد صحنه یی از نمایش هستند، و بعد می گذرند و میان دو ستون دیگر صحنه یی دیگر از نمایش را می بینند. در این اجرا سقف کاذب سالن پرورش قارچ نیز چنین کارکردی دارد. شما بخشی از اجرا را روی سقف می بینید؛ جایی که بازیگران نوجوان و پرانرژی، با آویزان شدن از میله های سقف کاذب سالن، برای تماشاگران ایفای نقش می کنند. اما آنچه بیش از اینها بر تازگی و بکر بودن این اجرا می افزاید، تجربه نخستین بار به صحنه آمدن حدود ۳۰ بازیگر نوجوان این اجرا است؛ بازیگرانی که با تعداد بالای خود، که در برخی موارد با خلوت بودن سالن، تعدادشان از تماشاگران هم بیشتر می شود، حس غریب و تازه یی از غربت و معذب شدن را برای تماشاگر می آورند. آیا تا به حال از شور سرشار بازیگران یک تئاتر ترس و تنهایی را در سالن نمایش احساس کرده اید؟

شاید بتوان بدون در نظر گرفتن همه آن اراجیف تئوریک که باید درباره یک اجرا نوشت، به همین نکته بسنده کرد که شاید برخی از تئاترروهای حرفه یی با دیدن این تئاتر، به مدد همه بازیگران تازه کارش حس تازه یی را جدا از همه تئاترهایی که تاکنون دیده اند، تجربه کنند. لمس تجربه یی که رویداد تئاتر را فارغ از همه قواعد تحمیلی آن، بدل به چیزی دیدنی کند، به نظر امتیار کمی نمی آید. در زندگی هر چیز که «ارزش دیده شدن» داشته باشد، نوعی اجرا و به نوعی تئاتر است. گاهی اوقات شاید بهتر است تئاترهایی را که در تئاتر شهر و مولوی و وحدت می بینیم در پرانتز بگذارم و تئاتر به این مفهوم را نه در دیدن یک اجرا از نوعی که به آن «تئاتر تجربی» یا «حرفه یی» می گوییم، بلکه در تماشای هر آنچه «ارزش دیده شدن» دارد جست وجو کنیم.

به همین دلیل خود آنچه در اثبات «تجربی» بودن اجرای پورآذری نوشتم، لاطائلات و سواری بر موج رایج نقدنویسی می دانم و درباره این اجرا بی تعارف تئوریک می نویسم؛ اگر این نمایش هیچ چیز برای تماشاگرش نداشته باشد، دست کم حدود ۳۰ بازیگرش که برای نخستین بار به صحنه آمدند، «ارزش دیده شدن» دارند، شاید اگر تئاتر را صرفاً همین «ارزش دیده شدن»، که همان «ارزش تجربه کردن» است، در نظر بگیریم آنگاه ما هم با همان بازیگران تازه کار هم داستان شده و به حضور میان شان دعوت می شویم، پس اینجا ما هم به عنوان تماشاگر شمارش خواهیم شد. بگذارید تئاتر و تعریف مرسوم آن را گاه در پرانتز قرار دهیم و جسارت تجربه در تئاتر را در دیدن هر آنچه «ارزش دیده شدن» دارد، بدانیم.

علی قلی پور