دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

میرزا فتحعلی آخوندزاده پیشگام فكری مشروطه در چندین عرصه


میرزا فتحعلی آخوندزاده پیشگام فكری مشروطه در چندین عرصه

آخوندزاده شرح زندگی خود را كه “بیاغرافیا“ بیوگرافی می نامد, به تفضیل در كتابی تحت عنوان “الفبای جدید و مكتوبات“ بتحریر در آورده است او متولد سال ۱۱۹۱ هجری شمسی برابر با ۱۸۱۲ میلادی بود و در كل شصت و شش سال عمر كرد

● مقدمه

بازخوانی اندیشه‌ی روشنفكران و روشنگران عهد مشروطه برای ما در دورانی كه زندگی می‌كنیم و با توجه به وضعیت اسفباری سیاسی و اجتماعی موجود از چند نظر حائز اهمیت است. ما هنوز پس از یك قرن و نیم درگیر توضیح و تفسیر و تلاش برای درك همان مفاهیم و خواسته‌ها هستیم كه روشنفكران صدر مشروطه پس از آشنایی با تمدن و فرهنگ غرب و دستاوردهای ارزشمند آن برای جامعه‌ی جهانی در ایران مطرح كردند. پاسخ تاریخی ایرانیان به انقلاب مشروطه كه خواست پیشرفت ایران، تامین حقوق انسانی و آزادی، ایجاد نهادهای مدرن و دمكراسی اجتماعی و سیاسی را طرح می‌كرد، پاسخی معكوس بوده است. انقلاب اسلامی و پیامدهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ناشی از آن معضلی است كه ما را تا نسلها پس از ما با خود درگیر كرده و پاسخی درخور می‌طلبد. پاسخی كه بدون شناخت و شهامت نقد و بازبینی و بازنگری در خود، بدون فاصله گرفتن از جمود و تنبلی ذهنی و در عین حال بدون شناسایی ریشه‌ها و تناقضها و تضادهای حاكم بر هر دوره ناممكن است. انسان ایرانی كه زیستن در آزادی و دمكراسی را تجربه نكرده، دشوار می‌تواند تصویری از آنچه نداشته در ذهن داشته باشد. البته كه داشتن یك رهبر فرهمند یا خدای قادر متعال كه به جای ما فكر می‌كند و برای ما تصمیم می‌گیرد و می‌بُرد و می‌دُوزد، با روح و ذهنی كه بمرور تن‌پرور می‌شود، همخوانی بیشتری دارد تا تلاش برای دانستن و در نتیجه توانستن. كنجكاوی و جستجو و پرسش مایه‌ی دردسر است، پس بهتر است سرمان به كار خود باشد و گلیم خود از آب بیرون بكشیم و نبینیم و نخواهیم بدانیم آینده چگونه خواهد بود. “خدا داناست“ و اوست كه رموز هستی را می‌داند، پس “من“ در عبادت و عبودیت دین خود ادا كنم و روز را به شب رسانم، خودش درست می‌شود، اگر هم نشد، به درك! من فلان جا “پارتی“ دارم و جای دیگر “رشوه“ می‌دهم و كارم می‌گذرد... آخر ایرانی هر چه نداشته باشد، این زرنگی “خداداد“ را دارد كه كارش را به شكلی راه بیندازد در این چند صباح عمر. اینكه آینده‌ی فرزندانم چه خواهد شد و بر سرشان چه خواهد آمد، به من چه! مگر پدران من برای من چه كردند كه من برای بعد از خودم بكنم. باید خودش كار خود را راه بیندازد، زرنگی را از من بیاموزد، بقیه‌اش حل است!

اینها تصاویر بخشا غلو شده یا شاید از نگاه برخی بیرحمانه‌ای است از داستان انسان ایرانی كه می‌توان صفحه‌ها بدان افزود و از هر سو دنبالش كنیم، سرانجاممان همین وضعیت اسفناك امروزی ماست.

اما خوشبختانه چنین تصویری در هیچ لحظه از تاریخ ما در مورد همگان و به یك نسبت صدق نمی‌كرده و در این مرز و بوم همواره كسانی بوده‌اند كه به دنبال راه رهایی گشته‌اند و اندیشیده‌اند و جسته‌اند و اگر نیافته‌اند یا این یافته‌ها را نتوانسته‌اند به عموم منتقل كنند، اگر شكست خورده‌اند یا در مسیر جستجو به بیراهه رفته‌اند، اما تاثیراتی غیرقابل انكار بر نسلهای پس از خود گذاشته‌اند.

فریدون آدمیت، تاریخ نگار برجسته‌ی ایرانی یكی از نخستین كسانی بود كه به ضرورت شناخت و بازشناسی این یك قرن و نیمی كه از برخورد ما ایرانیان با فكر پیشرفت و تجدد، با آشنایی ما با فكر آزادی و حقوق مدنی، با حقوق بشر و ساختار مدرن پاسخ مثبت داد و به تحقیق و درج و شناساندن افكار آثار و پیشزمینه‌های فكری انقلاب مشروطه در ایران پرداخت. او در همین مورد می‌نویسد:

“از تحقیقات خود سه هدف دارم: نخست اینكه مقام حقیقی اندیشه‌گران ایران را تا زمان مشروطیت باز نمایم و تاثیر هر كدام را در تحول فكری جدید و تكوین ایدئولوژی نهضت مشروطیت بدست دهم. دوم اینكه اگر از دستم برآید در ترقی دادن تفكر تاریخی و “تكنیك“ تاریخ‌نگاری جدید در ایران كاری كنم و سوم اینكه نو آموزان بدانند در این مرز و بوم همیشه مردمی هوشمند و آزاده بوده‌اند كه صاحب اندیشه بلند بودند و به پستی تن در ندادند، از حطام دنیوی دست شستند و روحشان را به اربابان خودسر و نادان و ناپرهیزگار نفروختند...“۱

ما از طریق آدمیت با بسیاری از پیشگامان فكری مشروطیت آشنا شدیم. هر كس بخواهد در مورد مشروطیت و سیر اندیشه و تاریخ این دوران بنویسد و بداند، آثار آدمیت را بعنوان بخشی از مهمترین و معتبرترین منابع مورد استفاده قرار می‌دهد. امروز هستند تاریخ‌نگارانی كه زوایایی جدید را كه شاید از نظر آدمیت دور مانده گشوده‌اند و نقدهایی بر برخی زوایای نگاه و تفسیر او از وقایع تاریخی نوشته‌اند، اما همگی بر اهمیت كاری كه آدمیت انجام داد واقفند. با این مقدمه در این مطلب به سفری در سیر افكار یكی از مهمترین اندیشه‌پردازان مشروطیت یعنی میرزا فتحعلی آخوندزاده می‌پردازیم. آخوندزاده یكی از مهمترین نمایندگان فكری خردگرای ایرانی است كه قوه‌ی تعقل و اصالت ماده را مبنای افكار خود قرار داد. آخوندزاده در چندین عرصه جزو سرآمدان است. او نخستین ایرانی است كه نمایشنامه‌نویسی، داستان‌پردازی، شخصیت‌پردازی و نقدنویسی اروپایی را با ارائه‌ی آثاری ارزشمند در همه‌ی این زمینه‌ها نه تنها به ایرانیان، بلكه به شرقیها معرفی كرد. علاوه بر آن آخوندزاده جزو اولین سنت شكنان تاریخ‌نگاری ایران است. آخوندزاده جزو مبلغین و مروجین اولیه‌ی مشروطیت عقلی و عرفی براساس حقوق طبیعی، از پیگیرترین مخالفین استبداد و مبلغین جدایی دیانت از سیاست، مبتكر فكر اصلاح دین كه خود آن را “پروتستانیسم اسلامی“ می‌خواند، مبتكر تغییر الفبا و اصلاح خط در جوامع اسلامی، نظریه پرداز ناسیونالیسم ایرانی است، از هواداران پر و پا قرص آزادی زن و برابری حقوقی زنان با مردان است و از مهمترین بانیان فكر سكولار است در میان همگنان خود. افكار و آثار او نسبت به دیگر اندیشه‌پردازان مشروطه از نظم و سیستم و انسجام بیشتری برخوردار است. او همچنین یكی از پركارترین‌ها و پیگیرترین‌هاست و بهمان دلیل پرداختن به تمامی زوایای افكار و آثار او دشوارتر است.

پرداختن همه جانبه به همه‌ی زوایا و رشته‌هایی كه آخوندزاده در آنها مهارت داشته، از توان من خارج است. امید كه این نوشته به گشودن دریچه‌ای هر چند كوچك در نگاه این اندیشمند ایرانی یاری رساند.

● زندگی و آثار آخوندزاده

آخوندزاده شرح زندگی خود را كه “بیاغرافیا“ (بیوگرافی) می نامد، به تفضیل در كتابی تحت عنوان “الفبای جدید و مكتوبات“ بتحریر در آورده است. او متولد سال ۱۱۹۱ هجری شمسی برابر با ۱۸۱۲ میلادی بود و در كل شصت و شش سال عمر كرد. آخوندزاده در یك خانواده‌ی متوسط در آذربایجان (نوخه) بدنیا آمد. شش ساله بود كه پدر و مادرش بدلیل ازدواج مجدد پدر جدا شدند و از آن پس نزد عموی مادرش، آخوند فاضلی نقل مكان كرد و آخوند او را به فرزندی پذیرفت. آخوندزاده و مادر و پدرخوانده‌اش در اثر جنگ ایران و روسیه آواره شدن و پس از پایان جنگ باز به نوخه بازگشتند. پدر خوانده‌اش به قصد اینكه او به سلك روحانیت در آید، وی را به گنجه برد و به معلم سپرد. آخوندزاده در گنجه به یادگیری زبان روسی نیز پرداخت و یكسال بعد دوباره به نوخه بازگشت ولی سرانجام در سال ۱۲۱۳ شمسی برابر با ۱۸۳۴ به تفلیس رفت و تا پایان عمر در همانجا ماند. او در روسیه بعنوان مترجم زبانهای شرقی به استخدام دولت روسیه درآمد و تا پایان عمر در این سمت ماند. با اینهمه آخوندزاده همواره وطن اصلی خود را ایران می‌دانست و تمام تلاش و توان خود را برای تاثیر گذاری و معرفی فكر آزادی در ایران بكار برد. با وجود اینكه نویسندگان و پژوهندگان قفقازی و روسی در مورد او عنوان “آخوندوف“ را بكار برده‌اند، خود آخوندزاده در همه‌ی آثارش چه آندسته كه بزبان فارسی است و چه آثاری كه بزبانهای عربی، تركی و روسی نوشته، از نام “آخوندزاده“ و گاه “آخونزاده“ استفاده كرده است.

آدمیت در شرح زندگی آخوندزاده دو مرحله را نقطه عطف تحولات فكری او می‌داند. اولی در گنجه و در اثر آشنایی او با میرزا شفیع، شاعرعارف ایرانی كه با مذهب و روحانیت مخالف بوده و بر آخوندزاده تاثیرات فكری عمیقی گذاشته است.

آخوندزاده در اینمورد می‌نویسد:

“در یكی از حجرات مسجد گنجه از اهل ولایت شخصی مقیم بود میرزا شفیع نام كه علاوه بر انواع و اقسام دانش خط نستعلیق را خیلی خوب می‌نوشت. این میرزا شفیع همانست كه در مملكت غرمانیا سرگذشت و فضل او را در اشعار فارسیه بقلم آورده‌اند... روزی این شخص محترم از من پرسید، میرزا فتحعلی از تحصیل علوم چه منظور داری؟ جواب دادم كه می‌خواهم روحانی بشوم. گفت: می‌خواهی تو كه ریاكار و شارلاتان بشوی؟ تعجب كردم و حیرت نمودم كه آیا این چه سخن است. میرزا شفیع بحالت من نگریسته گفت: میرزا فتحعلی عمر خود را در صف این گروه ضایع مكن، شغل دیگر پیش گیر. وقتی از سبب نفرت او از روحانیون پرسیدم شروع كرد بكشف مطالبی كه تا آن روز از من مستور بود... تا این تاریخ من بغیر از خواندن زبان فارسی و عربی چیزی نمی‌دانستم و از دنیا بی‌خبر بودم...“

مرحله‌ی دوم، از مهاجرت به تفلیس آغاز می‌شود كه بدلیل تبعید بسیاری از مخالفین تزار، مركز فعالیتهای ادبی، اجتماعی و سیاسی شده بود. در آنجا آخوندزاده با دنیای ادب و هنر آشنا شد و به محافل ادبی راه یافت. آشنایی با آثار نویسندگان، شاعران و متفكران روس از “گریبادوف“ و “گوگول“ گرفته تا “پوشكین“ و ”استرافسكی“، نویسندگان و اندیشمندان فرانسوی از “مولیرو “دوما“ تا “ولتر“ و “مونتسكیو“ و همچنین متفكران انگلیسی تحولات جدید فكری در آخوندزاده را رقم زد. آخوندزاده كه با تاریخ ایران، اسلام، ادبیات فارسی و تركی، حكمت، فقه و عرفان اسلامی آشنا بود، در این دوره‌ی جدید توانست بسیاری از سنتها و عناصر درآمیخته با فرهنگ ایرانی كه سد راه پیشرفت و ترقی ایران بود، شناسایی كند. اندیشه‌ی نو و اصلاحی در آخوندزاده در همین دوران شكل گرفت. او بدون اینكه دربست شیفته‌ی فرهنگ غرب شود، بدلیل عشق فراوانش به ایران و تاسف عمیقش از عقب‌ماندگی جامعه و حكومت، تمام عمر خود را صرف تلاش برای اندیشه‌سازی و تعمیق فكر تحول در ایران كرد. آخوندزاده در بسیاری از كشورهای آسیا چهره‌ای شناخته شده بود و با ترجمه نمایشنامه‌هایش به روسی در روسیه نیز از شهرت برخوردار بود.

آخوندزاده پس از مرگ شاعر بزرگ روس “پوشكین“ برا اثر یك توطئه‌ی سیاسی، قصیده‌ای در رثای او سرود كه آرین‌پور از آن تحت عنوان “نخستین فریاد آزادیخواهی“۳ آخوندزاده در برابر جباریت قدرتمداران دوران نام می‌برد.

برخی از آثار آخوندزاده عبارتند از: “تمثیلات یا شش نمایشنامه كمدی“، “حكایت یوسف شاه سراج یا ستارگان فریب خورده“، “الفبای جدید“، “مكتوبات كمال‌الدوله“، “نقدی بر رساله‌ی یك كلمه از میرزا یوسف خان مستشارالدوله“، “نقدی برنمایشنامه‌های میرزا آقا تبریزی“ و دهها نقد و مقاله‌ی دیگر.

بخشی از آثار آخوندزاده در ایران با سانسور روبرو شد و تنها در محافل روشنفكری و بصورت مخفی خوانده می‌شد. ماشاءالله آجودانی در اینمورد می‌نویسد:

“سرنوشت نشر “مكتوبات“ آخوندزاده با سرنوشت سانسور در ایران گره خورده است. نگارش اصل این كتاب و صورت اولیه‌ی آن در اواسط سال ۱۲۸۲ ه.ق. پایان می‌گیرد. تلاش دردآلوده‌اش برای چاپ و نشر آن در ایران یا خارج از ایران، همه جا با مشكل و مانع روبرو شد. مایوس و خسته از همه‌ی این تلاشها برای انتشار آن به نسل آینده و به قرن آینده چشم می‌دوزد. در نامه‌ای به ملكم متذكر می‌گردد كه انتشار كمال‌الدوله برای من میسر نگردید. شاید پس از صد سال، اخلاف ما به چاپ این تالیف موفق بشوند. بیش از صد و سی سال از تاریخ نگارش مكتوبات كمال‌الدوله می‌گذرد، انقلاب مشروطه هم در گرفت، مشروطیت هم اعلان شد و سرانجام سلطنت هم براه افتاد. اما هنوز پس از آن همه ماجراها و فراز و نشیبها و انقلاب‌ها به كتاب او در كشور ما ایران اجازه‌ی نشر آزاد داده نشده است.“۴

از آنجا كه حضور و تاثیرگذاری آخوندزاده تنها به یك یا دو عرصه محدود نمی‌شود، در ادامه‌ی این مطلب با انتخاب اساسی‌ترین آنها تلاش می‌كنم تا آنجا كه توان این قلم و چارچوب محدود یك مقاله اجازه می‌دهد، مهمترین خطوط فكری و عرصه‌هایی را كه تاثیر مستقیم از افكار او پذیرفت را روشن كنم.

● آخوندزاده پیشرو نمایشنامه‌نویسی

همانطور كه پیشتر اشاره كردم، آخوندزاده پس از آشنایی با آثار نویسندگان و متفكرین غرب به یك تحول شگرف در جریان رشد فكری خود دست یافت. از همین دوران است كه او با استفاده از استعداد شخصی و بهره گیری از دانشی كه بدان مجهز می‌شد در چندین عرصه به یكی از نوآوران بی‌بدیل تبدیل شد. یكی از این عرصه‌ها نمایشنامه‌نویسی است. آنچه امروز برای ما روشن است، اینكه آشنایی آخوندزاده با تئاتر تنها از طریق آثار نمایشنامه‌نویسان و نویسندگان غرب رخ نداد، بلكه همزبان با آموختن علم تئاتر در عرصه‌ی نظری ۵ از طریق عملی یعنی از طریق صحنه‌ی تئاتر و دیدن نمایشهایی كه در تفلیس بروی صحنه می‌رفت و همچنین بر صحنه آوردن تئاتر (تجربه‌ی كارگردانی و حضور در گروههای نمایشی) آغاز شد.

آدمیت در اینمورد می‌نویسد:

“ میرزا فنحعلی پیشرو فن نمایشنامه‌نویسی و داستان‌پردازی اروپایی است در خطه آسیا. از عثمانی گرفته تا ژاپن هر كس در این رشته ادبیات جدید غربی گام نهاده دقیقا پس از او بوده است.“۶

پیشتر اشاره كردم كه آخوندزاده شش نمایشنامه نوشت. این نمایشنامه‌ها در اصل بزبان تركی آذربایجانی نوشته شده‌اند و بعد‌ها توسط “میرزا جعفر قراچه داغی“ بفارسی ترجمه شدند. از میان نمایشنامه‌های آخوندزاده بترتیب “ملا ابرهیم خلیل كیمیاگر“، “موسیو ژوردان حكیم نباتات و درویش مستعلی شاه جادوگر“ و “خروس قولدورباسان“ در فاصله‌ی سالهای ۱۲۸۸ ه.ق. و ۱۲۹۰ ه.ق. و در سال ۱۲۹۱ همه به اضافه‌ی “سرگذشت مرد خسیس“ و “وزیر خان لنكران“ تحت عنوان “تمثیلات” در یك مجموعه منتشر شدند. خود آخوندزاده نمایشنامه‌های خود را به روسی ترجمه كرد و برخی از آنها در تفلیس به روی صحنه آمدند و برخی نیز در تئاترهای مسكو و پطرزبورگ اجرا شدند.

آخوندزاده در نامه‌ای خطاب به میرزا جعفر قرچه‌داغی ضمن تشكر از او بخاطر ترجمه‌ی آثارش، قصد خود را از روی آوردن به نمایشنامه‌نویسی چنین توصیف می‌كند:

“... بسیار طالبم كه جوانان صاحب سواد و صاحب ذوق ما در این فن شریف قلم خودشان را بجولان آورده، استعداد خودشان را امتحان بكنند، بلكه رفته رفته این قسم تصنیف در میان ملت ما نیز شیوع یابد. رومان‌نویسی هم از این قبیل تصنیفات است. باصطلاح یوروپائیان، این قسم تصنیف را دراما می‌گویند. ملت ما از این فن اصلا خبر ندارد...“۷

میرزا جعفر قرچه‌داغی كه با ترجمه‌ی این نمایشنامه‌ها و در اثر ارتباط با آخوندزاده خود با نمایشنامه‌نویسی آشنا شده بود در دیباچه‌ی ترجمه‌ی كتاب شرح مفصلی درباره‌ی “ فن تیاتر“ می‌دهد و برای خواننده‌ی نا آشنای ایرانی بتفضیل آموزش شیوه‌ی خواندن نمایشنامه ارائه می‌دهد. میرزا جعفر بدرستی بر عنصر “حركت و عمل“ در نمایشنامه تاكید می‌كند و همچنین توضیح می‌دهد كه آن حالات و وضعیتهایی كه در توصیف صحنه‌ها آمده وهمچنین كاراكترها و خصلتهای زبانی ـ رفتاری آنها را “بطرز گفتگو“ بخواند. او بدین نكته واقف بوده كه نا آشنایی با شیوه‌ی نگارش در نمایشنامه، آنهم برای خواننده‌ای كه تئاتر اروپایی را بر صحنه ندیده است، می‌تواند بسیار ابهام برانگیز باشد و درك حركات و نكاتی كه در دستور كارگردانی آمده و حركات و موقعیتها دشوار خواهد بود. او توضیح می‌دهد كه خواننده‌ی نمایشنامه هنگام خواندن می‌بایست در حركت و عمل كاراكترها سهیم شود و خود را به جای شخصیتها گذاشته و همراه آنها نقشها را بازی كند.

هم آخوندزاده و هم قرچه‌داغی تئاتر را “اصلح و اهم و اول وسیله‌ی ترقیات“۸ می‌نامند. آخوندزاده تئاتر را “ عین ملت‌خواهی و باعث تهذیب اخلاق“۹ می‌داند و در اینمورد بارها تاكید می‌كند. البته به باور من هم آدمیت و هم دیگران كه به تقلید از او تاكید آخوندزاده بر “تهذیب اخلاق“ در تئاتر را غلو شده دانسته‌اند، شاید به این نكته‌ی مهم توجه نكرده‌اند. آنها “تهذیب اخلاق“ را در معنای لغوی فارسی (شاید مترادف با از بین بردن فساد اخلاقی و انحطاط) مد نظر داشته‌اند و در نظر نمی‌گیرند كه ”تهذیب اخلاق“ احتمال دارد ترجمه‌ی آخوندزاده از واژه‌ی كاتارسیس باشد. كاتارسیس یكی از مبناهای درام ارسطویی (وحدت زمان و مكان و موضوع یا وحدت سه گانه) را تشكیل می‌دهد و در تئاتر كلاسیك جهان یكی از پایه‌های مهم نمایش بوده است. كاتارسیس یعنی تهذیب روح از طریق رسیدن حسی تماشاگر به هراس یا همدردی همذات پنداری با شخصیتهای نمایش. البته شاید آخوندزاده واقعا “تهذیب اخلاق“ بهمان معنای ایرانی آن نظر داشته است و یا برای ایجاد علاقه در خواننده نسبت به تئاتر، آنهم در جامعه ی “اخلاقگرا“ این واژه را بكار برده است. البته خود آخوندزاده در جایی “تهذیب اخلاق“ را اینگونه توضیخ می‌دهد كه در اروپا از طریق تمسخر و به زبان طنز، كاستی‌ها و معایب مورد پرسش قرار می‌گیرد تا مردم عبرت بگیرند و كارهای ناپسند را تكرار نكنند. در نتیجه این نگاه آخوندزاده به تئاتر بعنوان یك انستیتوسیون آموزشی كه قرار است در حل معضلات فرهنگی بتنهایی عرض اندام كند، شاید واقعا نوعی غلو باشد. بهر صورت نقش تاریخی درام و نمایش در اروپا نشان از سیر عصیان انسان بر سرنوشت و شوریدن او دارد بر خدا و هر كه بر فراز سر انسان و در موقعیتی آسمانی، می‌خواهد كنترل او را به انحصار خود در آورد. انسانی كه زمینی می‌شود و بدنبال ارتباط است، شك می‌كند، می‌خروشد، طغیان می‌كند و در مركز تغییر بر تقدیر می‌شورد و می‌شوراند، رها می‌شود یا می‌خواهد بشود. از این زوایا این نقش تاریخی برای هنر نمایش در اروپا قابل تصور است. آخوندزاده ذات هنر نمایش را با اصل آنچه برای انسان ایرانی آرزو می‌كند، همخوان می‌بیند. نقد اجتماعی، نقد خرافات و خرافه‌سازان و خرافه‌پرستان، بازاریان طماع و دلالان، نقد ستم برزنان، نقد سلطنت مطلقه و استبداد و وضع اسفناك مردمی كه در تاریكی میزیند، موضوعات اصلی نمایشنامه‌های آخوندزاده را تشكیل می‌دهد. آخوندزاده نوشتن نمایشنامه‌ی انتقادی ـ كمدی و رمان را بهترین وسیله برای بیداری و آگاه كردن مردم می‌دانست.

نمایشنامه‌های آخوندزاده نیز علاوه بر دیگر آثارش با مشكل سانسور روبرو شدند تا جایی كه برخی از قسمتهای نمایشهایش تغییر داده شد. برای مثال در نمایشنامه‌ی “حكایت مسیو ژوردان...“ بخشی را نمایش كه در آن مستقیما به صدارت میرزا آقاسی حمله شده است، بكلی تغییر داده شد. جمشید ملك پور در اینمورد می‌نویسد:

“ بدین سان معلوم می‌شود كه با انتشار نخستین نمایشنامه در ایران، سانسور نیز متولد شده و این دو با هم شروع به طی یك مسیر تاریخی كرده‌اند، مسیری پر فراز و نشیب و نفس بر...“۱۰

ارزش هنری نمایشنامه‌های آخوندزاده نیز علاوه بر موضوعاتی كه برگزیده است، یكی از جنبه‌های قوت كار اوست، هر چند برخی نمایشنامه‌های اولیه‌اش از ضعفهایی در بافت دراماتیك برخوردار است، اما نمایشنامه‌های بعدی‌اش (از جمله حكایت مرد خسیس) از بافت و ساختاری قوی برخوردارند و در خلق موقعیتهای كمیك و عمق نگاه به پیچیدگیها آثاربسیار با ارزشی حتی درمقیاس ادبیات نمایشی جهان هستند.

● آخوندزاده، بنیانگذار نقد تئاتر، تاریخ و ادبیات در ایران

آخوندزاده نخستین ایرانی است كه تاریخ‌نگاری، ادبیات و نمایشنامه‌نویسی را با بهره‌گیری از تفكر تاریخی و مادی بررسی كرد. وی در نامه‌ای به “میرزا یوسف خان“، “فن كرتیكا“ (Kritik) را اینگونه توضیح می‌دهد:

“ از دوره شاه عباس تا این عصر برای ملت ایران در عالم تربیت از تاثیر عقاید باطله ترقیات زیاد رو نداده است.... اگر این حركتها را خاطر نشان نكنی، متنبه نمی‌گردند و در غفلت می‌مانند. اگر خاطر نشان می‌كنی تعرض شمرده می‌شود. پس چه باید كرد؟ اما صلاح ملك و ملت مقتضی آنست كه خاطر نشان شود. فن كرتیكا همین است. این گونه مطالب را با مواعظ و نصایح بیان كردن ممكن نیست. وقتی كه بیان كردی كرتیكا خواهد شد. وعظش و نصیحتش نمی‌توانی نامید. امروز در هر یك از دول یوروپا روزنامه‌های ساطریق (Satirie) یعنی روزنامه‌های كرتیكا و هجو در حق اعمال شنیعه هموطنان در هر هفته مرقوم و منتشر میگردد. دول یوروپا بدین نظم و ترقی از دولت كرتیكا رسیده‌اند، نه از دولت مواعظ و نصایح. امم یوروپا بدین درجه‌ی معرفت و كمال از دولت كرتیكا رسیده‌اند، نه از دولت مواعظ و نصایح... “۱۱

او همچنین نقد را در ادبیات و روزنامه‌نگاری اینچنین توضیح می‌دهد:

“ این قاعده در یوروپا متداول است و فواید عظیمه در ضمن آن مندرج. مثلا وقتی كه شخصی كتابی تصنیف می‌كند، شخصی دیگر در مطالب تصنیف شده ایرادات می‌نویسد به شرطی كه حرف دل آزار و خلاف ادب نسبت به مصنف در میان نباشد و هر چه گفته آید به طریق ظرافت گفته شود این را قرتیقا، به اصطلاح فرانسه كریتیك می‌نامند...“۱۲

آخوندزاده تراژدی (“نقل مصیبت“) را حاصل غم و كمدی (“نقل بهجت“) را حاصل شادی كه هر دو از طبایع انسان هستند، می‌نامد. او با توجه به اینكه از ذكر مصیبت كه در اسلام رایج است، بسیار بدش می‌آید، كمدی یا نقل بهجت را ترجیح می‌دهد. همین عامل شاید، باعث شده كه آخوندزاده “شبیه خوانی“ یا “تعزیه“ را بدلیل موقعیت تراژیك و ریشه‌ی مذهبی آن كاملا نادیده بگیرد. در حالیكه می‌دانیم تعزیه، نمایشی است كه ارزش آن در شیوه‌ی اجرا و عوامل صحنه‌ای چون صحنه‌گردانی، بدیهه‌سازی و فاصله‌گذاری و اصولا عناصر نمایشی بیشمار آن نهفته است. متون تعزیه از نظر ادبی از ارزش بالایی برخوردار نیستند، اما آخوندزاده بدون در نظر گرفتن عناصر نمایشی تعزیه و امكان تحول موضوعی آن و خروجش از حیطه‌ی خطابه‌های دینی، كلا پیشنهاد می‌كند كه نمایش غرب باید جای تعزیه را بگیرد.

پیش از آنكه میرزا جعفر قرچه‌داغی نمایشنامه‌های آخوندزاده را بفارسی ترجمه كند، قرار بود میرزا اقا تبریزی این مسئولیت را به انجام رساند. اما او خود را در این كار ناتوان دید، از ترجمه‌ی آثار آخوندزاده صرف نظر كرد و ترجیح داد خودش نمایشنامه‌هایی بهمان سبك و سیاق بزبان فارسی بنویسد. او سه نمایشنامه‌ی خود را برای آخوندزاده فرستاد تا نظر او را بداند. آخوندزاده پس از خواندن این نمایشنامه‌ها نقدی “بر سیاق كرتیكا“ بر آنها نوشت تا میرزا آقا تبریزی را در جهت رفع نقایص نوشته‌هایش راهنمایی و با “طیاطر“ (تئاتر) آشناتر كند. نقد نمایشی آخوندزاده بر نمایشنامه‌های میرزا اقا تبریزی، اولین نمونه از نقد نمایشی در ایران است و نكاتی ارزنده و در خور تامل در آن هست كه نشان می‌دهد آخوندزاده با زیر و بم این حرفه آشنایی داشته و در شناساندن فنون آن و همچنین نگاه دقیق به جزئیات توانا بوده است.

زبان نقد آخوندزاده زبانی صریح و بی پروا و مستقیم است. او در بیان افكارش بدنبال سمبل‌سازی نیست و معتقد است باید بزبان فارسی ساده و قابل فهم برای همگان نوشت. او در نقد نویسی از بلینسكی و رئالیسم ایدآلیستی متاثر است.

آخوندزاده معتقد است در زمینه‌ی نثر نویسی باید از “ قافیه و اغراقات كودكانه و تشبیهات ابلهانه“، در زمینه شعر از اشعار “بی مضمون و بی لذت“ و در زمینه‌ی تاریخ نویسی از “تاریخ‌پردازی و اغراق گویی“ دست كشید.

وی در دوره‌ای از زندگی فكری‌اش به نقد ادبی نیز روی آورد و در توضیح مبانی آن بر اساس ذهنیت مدرن كوشید. او پاره‌ای از متون كهنه و همعصر خود مبانی سنتی دید و نگارش را به نقد كشید. وی همچنین به معرفی و نقد روزنامه‌نگاری عهد ناصری پرداخت.

از آنجا كه مبنای نگاه و اندیشه‌ی آخوندزاده تجددگراست، ذهن او انسان محور و انسان باور است. وی همچنین با تاریخ‌نویسی علمی جدید آشناست و بر همین مبنا به انتقاد از تاریخ‌نگاری پیشینیان می‌پردازد. او در بازخوانی وقایع تاریخی با اجتناب از اسطوره بافی، بدنبال روابط علت و معلولی است و هر واقعه‌ی تاریخی را در شرایط عینی خود مورد بررسی قرار می‌دهد و انسان را سازنده‌ی تاریخ می‌داند. در اینمورد آدمیت می‌نویسد:

“حرفه‌ی میرزا فتحعلی تاریخ‌نویسی نیست، اما نقاد تاریخ است، سنت شكن تاریخ‌نگاری و صاحب تفكر تاریخی است. ارزش كار او در همان جهات است و بهمان جهات او را از پیشروان تاریخ نویسی جدید می‌شناسیم... ارزش واقعی نوشته‌های تاریخی آخوندزاده در این است كه به فن تاریخ‌نویسی جدید توجه یافته است. در وقایع تاریخ رابطه علت و معلول می‌شناسد، تاریخ را حاصل كار آدمی می‌شمارد و هیچ دست نامرئی را در سیر تاریخ موثر نمی‌داند و این نیست مگر تاثیر تفكر مادی در تعقل تاریخی او.“ ۱۳

نیلوفر بیضایی

۱ اندیشه‌های میرزا آقاخان كرمانی، فریدون آدمیت، ۱۳۴۹،ص۱۰

۲ “الفبای جدید و مكتوبات“، میرزا فتحغلی آخوندزاده. برگرفته از : ادبیات نمایشی در ایران، جمشید ملك‌پور، تهران ۱۳۶۳، ص ۱۲۵

۳ از صبا تا نیما، یحیی آرین‌پور،جلد اول، تهران ۱۳۵۷، ص.۳۴۵

۴ مشروطه‌ی ایرانی، ماشاءالله آجودانی، تهران،۱۳۸۲، ص.۳۴

۵ از صبا تا نیما... همانجا.

۶ اندیشه‌های میرزا فتحعلی...، ص ۳۲

۷ الفبای مكتوبات، آخوندزاده. برگرفته..

۸ همانجا

۹ ا Katharsis

۱۰ تاریخ ادبیات نمایشی... ص ۱۲۵

۱۱همانجا ص ۱۷۲

۱۲ همانجا

۱۳ اندیشه‌های میرزا فتحعلی... ص ۲۳۹

۱۴ دین و دولت در عصر مشروطیت، باقر مومنی.نشر باران، استكهلم، ۱۳۷۲. ص ۴۲۴

۱۵ از شهریاری آریایی به حكومت الهی سامی، محمد رضا فشاهی. نشر باران، استكهلم،۱۳۷۹، ص ۷۷

۱۶اندیشه‌های میرزا فتحعلی.... ص ۶۹

۱۷ مشروطه ایرانی... ص ۲۲۰

۱۸ اندیشه‌های میرزا فتحعلی... ص ۱۰۶

۱۹ دین و دولت در عصر مشروطیت... ص ۴۲۰

۲۰همانجا

۲۱همانجا

۲۲همانجا ص ۴۳۰

۲۳همانجا

۲۴ همانجا ص ۴۵۷

۲۵ اندیشه‌های میرزا فتحعلی... ص ۱۵۰

۲۶ فریدون ادمیت و تاریخ مدرنیته در عصر مشروطیت، علی‌اصغر حقدار، تهران ۱۳۸۳، ص۴۴

۲۷درخششهای تیره، آرامش دوستدار، نشر خاوران، پاریس، ۱۳۷۷ ص ۱۱۰ و ص۱۳۶

۲۸ مشروطه ایرانی... ص ۴۰

۲۹ همانجا ص ۴۴

۳۰ همانجا ص ۵۱


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.