چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

برادران شیطان


برادران شیطان

بررسی دیدگاه قرآن درباره تبذیر و ریخت و پاش

اقتصاد از نظر قرآن قوام جامعه و ستون استوار آن است. اگر اقتصاد جامعه به هر دلیلی با مشکل مواجه شود، جامعه دچار بحران مشروعیت می شود؛ به این معنا که هدف و فلسفه وجودی جامعه تأمین سعادت از طریق تحقق آسایش و آرامش است. پس هرگاه یکی از دو مؤلفه اصلی سعادت و خوشبختی از طریق جامعه تأمین نشود، فلسفه وجودی آن با بحران مواجه می شود. همین مسأله را می توان درباره مشروعیت دولت ها گفت؛ زیرا وظیفه و مأموریت اصلی دولت ها به عنوان نظام حاکم بر جامعه تأمین سعادت آن است و هرگاه این مهم تأمین نشود، دولت با بحران مشروعیت سیاسی مواجه می شود.

با توجه به جایگاه خاص و اهمیت ویژه اقتصاد در جامعه، لازم است تا همه چیز برای شکوفایی و رشد اقتصادی بسیج شود و از هرگونه اختلال و اخلال در این حوزه جلوگیری شود. از این رو مدیریت و نظارت دولت و جامعه بر روند تولید، توزیع و مصرف بسیار مهم است. ازنظر اسلام، اخلال و اختلال در هر یک از بخش های اقتصادی به معنای اخلال به نظام جامعه و خروج از عدالت و گرایش به ظلم و افساد است. از این رو به شدت با آن مبارزه می کند و دشمنی خود را با خلال گران اقتصادی در هر حوزه اعلان می کند. کسانی که به اقتصاد جامعه در هر سطح و مرحله ای ضربه می زنند و اخلال و افساد ایجاد می کنند به مثابه دشمنانی می داند که اعلان جنگ کرده اند.

یکی از دشمنان حوزه اقتصادی که علیه خداوند و مؤمنان اعلان جنگ کرده اند، تبذیرکنندگان هستند که خداوند از آنها به عنوان برادران شیطان یاد می کند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا نقش زیانبار برادران شیطان را در تخریب بنیان های جامعه و اقتصاد از طریق ریخت و پاش براساس آموزه های قرآنی و وحیانی اسلام بیان کند. با هم این مطلب را ازنظر می گذرانیم.

● مصرف درست، عامل رشد اقتصادی

آموزه های قرآنی، اقتصاد را در ردیف عبادت قرار داده است. در بسیاری از موارد که خداوند بر وجوب و لزوم نماز توجه داده بر وجوب زکات و انفاق نیز تأکید کرده است. (بقره، آیه۳) خداوند مسایل اقتصادی را در کنار مسایل اعتقادی مطرح می کند تا دانسته شود که نقش مسایل اقتصادی در ایجاد و تحقق سبک زندگی اسلامی بسیار مهم است. به این معنا که اگر انسان و جامعه ای بخواهد با تحقق سبک زندگی اسلامی به فلسفه وجودی آفرینش هستی و انسان یعنی خدایی و ربانی شدن برسد، می بایست به حوزه اقتصادی در کنار حوزه اعتقادی توجه کند و هر گونه کم توجهی و یا غفلت از این حوزه به معنای خروج از مسیر عدالت و راه راست است؛ زیرا انسان در قرارگاه زمین مسئولیت آبادانی و عمران آن را به عهده دارد و عبور انسان به بهشت صفات الهی و خدایی شدن تنها از طریق عمران زمین شدنی است؛ چراکه انسان موجودی است که نیرو و توان خودش را در زمین به دست آورده و به نمایش می گذارد و کار در زمین و آبادانی آن تنها راه رسیدن به تمام ظرفیت اسمایی و صفاتی انسان است. (هود، آیه۶۱)

از نظر قرآن، انسان اصولا برای کار و سعی آفریده شده و سازه ای که هر انسانی در آخرت از خود به نمایش می گذارد نتیجه و برآیند طبیعی سعی و کاری است که در دنیا انجام داده است. (نجم، آیات ۳۹ و ۴۰)

خداوند بر همین اساس، به نقش کلیدی اقتصاد در زندگی بشر توجه می دهد و بسیاری از احکام عقلی یا امضایی یا تأسیسی آن ناظر به اصلاح امور اقتصادی است. آموزه های دستوری قرآن، هیچ یک از مراحل اقتصادی از فرآیندهای تولید تا توزیع تا مصرف را نادیده نگرفته و احکام بسیاری برای هر بخش صادر کرده است.

از آنجایی که اقتصاد، مایه قوام جامعه است و جامعه به عنصر اقتصاد سر پا می شود (نساء، آیه ۵) و هرگونه اخلال و اختلال در آن به معنای اخلال در نظام جامعه و ایجاد بحران در آن خواهد بود، آموزه های قرآنی، افزون بر نظارت درونی از طریق شخص، بر نظارت های چندگانه و چندلایه نسبت به این حوزه تأکید کرده است. شاید توجه نظارتی قرآن به حوزه های دیگر به اندازه ای نباشد که در حوزه مسایل اقتصادی روا داشته می شود. از این رو مدیریت و نظارت چند لایه و چند سطحی و چندگانه ای را نسبت به امور اقتصادی مدنظر قرار می دهد و افزون بر نظارت های شخصی هر مؤمن نسبت به عملکردهای اقتصادی خود، از نظارت مؤمنان نسبت به یکدیگر در قالب امر به معروف و نهی از منکر و نظارت دولت و مدیریت آن از طریق اعمال قانون تأکید کرده است.

هدف از مدیریت و نظارت چندگانه آن است که گردش سالم و صحیح در همه حوزه ها و فرآیندها پدید آید و جریان سالم اقتصادی در جامعه شکل گیرد؛ (حشر، آیه ۷) زیرا با شکل گیری جریان سالم در گردش ثروت و سرمایه است که جامعه به عدالت دست می یابد و مأموریت همه پیامبران(ع) از آدم(ع) تا خاتم(ص) به پایان می رسد و توده های انسانی می توانند سعادت را در دنیا برای تأمین سعادت ابدی اخروی تجربه کنند. (حدید، آیه ۲۵ و آیات دیگر)

یکی از حوزه هایی که در تحقق عدالت ملموس و رشد و شکوفایی اقتصادی مهم است، حوزه مصرف است؛ زیرا از زمانی که تولید با کار و تلاش و خلاقیت نیروی انسانی و منابع و سرمایه های مادی با کمیت مناسب و کیفیت مطلوب آغاز می شود تا زمانی که کالا و خدمات به شکل درست توزیع می شود، هدف بهره گیری انسان در قالب مصرف است تا بتواند با مصرف درست زمینه های رشد فکری و معنوی را به دست آورد و سعادت را در زندگی مادی و دنیوی در حد و اندازه دنیا تجربه کند.

● مصرف درست در نگاه قرآن

بنابراین، مصرف درست که در تعابیر قرآنی از آن به شکر نعمت در برابر کفران نعمت یاد می شود، همه هدف فعالیت های اقتصادی و تولیدی است.

اگر مصرف به درستی صورت گیرد، نه تنها بهره مندی انسان و جامعه از مواهب و نعمت های مادی در دنیا برای رسیدن به هدف متعالی تحقق می یابد، بلکه فرصت بزرگی ایجاد می شود تا مفهوم عدالت محقق شود و آسایش و آرامش همگانی بشر به دست آید. هرگونه مصرف بیهوده، بی رویه و نادرست، در دو شکل اسراف و تبذیر به معنای خروج از عدالت و ظلم به خود و دیگران است؛ زیرا این گونه مصرف نادرست موجب می شود تا اقتصاد با بحران مواجه شود و گردش سالم اقتصادی انجام نپذیرد و بخشی از جامعه از آسایش محروم شوند و منابع زمینی و ثروت و سرمایه ها به هدر رود.

اما اگر نعمت های الهی که در قالب تولیدات اقتصادی ارایه می شود به درستی مصرف شود، زمینه ورود افراد بیشتر به حوزه اقتصادی نیز فراهم می آید؛ زیرا بخشی از این تولیدات اقتصادی به نیازمندان از طریق انفاق و زکات و صدقات داده می شود و آنان را نیز در گردش اقتصادی وارد می کند. این گونه است که با جلوگیری از اسراف و تبذیر، گردش سالم اقتصادی تحقق می یابد و موجبات نمو و شکوفایی اقتصادی فرد و جامعه فراهم می آید. از این رو خداوند در آیات قرآنی از بخشش مال و ثروت به ویژه تولیدات اقتصادی در قالب کالا و خدمات و اطعام و مانند آن به عنوان زکات یاد می کند که به معنای رشد و نمو است. به این معنا که اگر تولیدات اقتصادی به درستی مصرف شود و بخشی از آن در اختیار نیازمندان قرار گیرد، موجبات گردش سالم اقتصادی فراهم شده و رشد و شکوفایی اقتصادی را به همراه خواهد داشت.

● اسراف و تبذیر، اخلال در سلامت اقتصادی

اسراف از ریشه «س رف» و در لغت به معنی تجاوز کردن و از حد گذشتن در هر کاری است که انسان انجام می دهد (راغب اصفهانی، المفردات، ص۴۰۷) و در اصطلاح نیز به همین معنای عام استعمال می شود. هرچند که به گفته راغب غالباً درمورد پول خرج کردن استعمال می شود. (المیزان، مترجم محمدباقر موسوی همدانی قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، ج۴، ص۲۷۶)

کلمه اسراف کلمه بسیار جامعی است که هرگونه زیاده روی در کمیت و کیفیت و بیهوده گرایی و اتلاف و مانند آن را شامل می شود. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش، چاپ اول، ج۶، ص۱۴۹)

با نگاهی به کاربردهای قرآنی می توان گفت اسراف شامل امور اعتقادی نیز می شود و این واژه مفهومی فراگیر است که دربردارنده هرگونه خروج از اعتدال می باشد. در این راستا انحراف و خروج از حق و عدالت در امور اعتقادی و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و مانند آن می تواند به عنوان امری اسرافی معرفی شود. از این رو خداوند گاه از زیاده روی و اسراف در خوردن و آشامیدن نهی می کند و دشمنی خود را با عبارت لایحب المسرفین بیان می کند و گاه دیگر از زیاده روی در حوزه مسایل جنسی سخن به میان می آورد و از هم جنس گرایی و لواط و مساحقه به عنوان اسراف سخن می گوید و گاه دیگر از خروج از عدالت در حوزه اعتقادی به عنوان اسراف سخن به میان آورده و می فرماید که اعتقاداتی چون شرک و کفر و تکبر و اعمالی چون استکبار و ظلم از مصادیق اسراف است. (انعام، آیه۱۴۱؛ اعراف، آیه۳۱؛ یونس، آیه۸۳؛ انبیاء، آیه۹؛ غافر، آیه۴۳؛ دخان، آیه۳۱)

خداوند از هرگونه اسراف بازداشته است و با بیان اینکه خداوند مسرفان را دوست نمی دارد، به قباحت و زشتی اسراف از نظر عقل و شرع توجه داده و حکم عقل را نسبت به زشتی اسراف پذیرفته و آن را امضاء کرده است. (انعام، آیه۱۴۱؛ اعراف، آیه۳۱) البته تفاوتی در این معنا نیست که تجاوز و خروج از اعتدال در کارهای مباح باشد یا کارهای غیرمباح؛ به این معنا که حتی اگر کسی در امور مباح مانند خوردن و آشامیدن از حد و اندازه بگذرد به عنوان مسرف شناخته می شود و می بایست از انجام آن خودداری ورزد و خود را به اعتدال نزدیک سازد.

اما تبذیر در اصل لغت از ماده بذر و به معنای پاشیدن دانه است ولی اصطلاح تبذیر، معمولا مخصوص مواردی است که انسان، اموال خود را به صورت غیرمنطقی و فسادآمیز، مصرف می کند. معادل آن در فارسی امروز ریخت وپاش است. به تعبیر دیگر، تبذیر آن است که مال، در غیر موردش، مصرف شود هرچند کم باشد اما اگر در موردش صرف شود هرچند که بسیار باشد تبذیر نیست. (طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، المکتبه المرتضویه واژه «بذر»)

برخی ها مصرف مال در موردی که سزاوار نیست را تبذیر و در زیادتر از مقدار سزاوار را اسراف می نامند؛ ولی معمولا علمای اخلاق آن دو را به یک معنا بکار می برند. (سیدعلی خان؛ ریاض السالکین، تحقیق سیدمحسن حسینی امینی، چاپ دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ج ۳ ص ۴۰۵)

البته تبذیر با اسراف از این جهت نوعی ارتباط مفهومی پیدا می کند؛ زیرا تبذیر به معنای ریخت وپاش دانه و بذر در شرایط نامناسب و به روشی نادرست است که این خود نوعی خروج از میانه و اعتدال و عدالت است.(التحقیق ج ۱ ص ۲۳۸) شیخ طبرسی در مجمع البیان در ذیل آیه می نویسند که تبذیر نوعی اسراف به قصد افساد است و اگر در آن قصد اصلاح باشد به معنای تبذیر نخواهد بود.

● تفاوت اسراف و تبذیر

در تفاوت اسراف و تبذیر گفته اند: اسراف به معنای مصرف بیش از اندازه است، مانند پرخوری ولی تبذیر به معنای مصرف نادرست است. به این که نعمت های خداوندی بیهوده استفاده نشده و دور ریخته شود. پس می توان گفت که اسراف به معنی خارج شدن از حد اعتدال است، بدون آن که چیزی ظاهرا ضایع شود؛ مثل کسی که غذای گران قیمتی تهیه کند که با هزینه آن می توانست عده زیادی را آبرومندانه تغذیه کند. دراینجا از حد اعتدال تجاوز شده ولی ظاهرا چیزی نابود و ضایع نشده است. اما تبذیر در موردی است که نعمت را آنچنان مصرف کنیم که به اتلاف و تضییع منجر شود؛ مثل این که برای دو نفر میهمان، غذای ده نفر تهیه شود و باقی غذا را در زباله دان بریزند و آن را تلف کنند.

امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در بیان اسراف و تبذیر به گروهی از شیعیان فرموده اند: هرکسی که مالی در دست اوست، از فساد آن مواظب باشد. خرج کردن مال در غیر محلش تبذیر است و اسراف، چنین شخصی هرچند که نامش بر سر زبانها بگردد ولی خدای تعالی او را خوار می سازد. کسی مالش را در غیر جایگاهش قرار نمی دهد مگر اینکه خدای تعالی سپاس دیگران را از او برگرداند دوستی شان را متوجه دیگری می کند و اگر کسانی هم اطراف او باشند که از او قدردانی کنند چاپلوسان و دروغگویانند. (کلینی، یعقوب، فروع کافی، تصحیح و تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۷ ق، ج ۴، ص ۳۱، حدیث ۳)

اسراف کنندگان و تبذیرکنندگان هر دو به اقتصاد جامعه ضرر و زیان وارد می کنند، همان گونه که کنزاندوزان سرمایه اقتصادی را به شکل سکه زر و سیم ذخیره می کنند و اجازه نمی دهند تا در گردش اقتصادی و تولیدی قرار گیرد و سرمایه ای برای تولید شود. (توبه، آیه ۳۴) همه اینها دشمنان خدا و پیامبر(ص) شمرده می شوند، چرا که اجازه نمی دهند اقتصاد سالمی پا گیرد و جامعه از مواهب اقتصادی و آسایش و رفاه بهره مند شود. خداوند در آیاتی از جمله سوره همزه، مال اندوزان تفاخرگر را که به جمع آوری مال اقدام می کنند و اجازه نمی دهند تا در تولید اقتصادی به کار گرفته شود، همانند گردآوران آتشی می داند که درسینه هایشان آن را می افروزند و شعله های فروزان آن مانند ستون های بلند، همه جانشان را می سوزاند. تصویری که خداوند از مال اندوزان می دهد، بیانگر میزان دشمنی آنان به راه راست الهی است؛ زیرا آنان با این کار سد راه خداوند کرده و اجازه نمی دهند تا مردم از مواهب مادی و زمینی برای تعالی و رشد خود استفاده کنند و جامعه بشری را با مشکلات عدیده ای مواجه می سازند.

اسراف کنندگان و تبذیرکنندگان نیز اینگونه با مصرف های بیش ازنیاز و یا ریخت و پاش کردن ها و مصرف نادرست به جنگ خداوند می روند و دشمنی خدا را برای خود می خرند. در روایات نیز این کار به شدت پرهیز داده شده است. بویژه که انسان تبذیر کند و مالی را دور بریزد و نه خود از آن بهره گیرد و نه امکان بهره گیری دیگران از آن را بدهد؛ چنانکه می گویند: نه خود خورد، نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد. از امام صادق(ع) روایت است که ایشان نسبت به تبذیر و ریخت و پاش به شدت واکنش نشان می داد.

نقل شده است که امام صادق(ع) مشاهده کردند که سیبی را نیم خورده از خانه بیرون انداخته اند، خشمگین شدند و فرمودند: اگر شما سیر هستید، خیلی از مردم گرسنه اند خوب بود آن را به نیازمندش می دادید. (بحارالانوار، ج۶۶، ص۴۳۲، ح۱۶)

از امیرمؤمنان(ع) آورده اند که فرمود: کن زامله المؤمنین و ان خیر المطایا امثلها و اسلمها ظهرا و لاتکن من المبذرین؛ گره گشا و باربردار از دوش مردم با ایمان باش، و بدان که بهترین مرکب ها آنهایی هستند که درست و بجا رام باشند و وظیفه خود را انجام دهند و مبادا که از تبذیرکنندگان باشی و ثروت خود را بیهوده و به ناروا هزینه کنی. (مجمع البیان، ذیل آیه۲۷ سوره اسراء)

● ریخت و پاش برادران شیطان

برخی از مردم اولیای شیطان هستند (آل عمران، آیه ۱۷۵؛ نساء، آیه۷۶) اینان کسانی هستند که تحت ولایت شیطان درآمده اند و ارتباط میان آنان براساس محبت و اطاعت است؛ زیرا ولایت اطاعت مبتنی بر محبت است. زمانی میان دو کس چنین ارتباطی برقرار می شود که از نظر فکری و رفتاری با هم، هم عقیده وهمکار باشند. اگر ارتباط کافران با شیطان و ابلیس اینگونه است، ابلیس که به خودش هم رحم نمی کند چگونه ممکن است که به اولیای تحت حکومت و حاکمیت خود رحم کند؟ از این رو خداوند هنگامی که از ولایت کافران و ابلیس سخن می گوید توضیح می دهد که به جای آنکه ابلیس، دوستان و اولیای تحت ولایت خویش را به آرامش و آسایش برساند، آنان را می ترساند. (آل عمران، آیه ۱۷۵)

اما اولیای الهی همواره در آسایش و آرامش هستند و خداوند ایشان را از هرگونه حزن و اندوه و خوف و ترسی می رهاند. (یونس، آیه ۶۲)

برخی دیگر از مردم نیز به عنوان اخوان شیاطین هستند. در فرهنگ عرب به همراه در سفر می گویند: «اخ السفر»، برادر سفر و همراه راه؛ و به کسی که راه شیطان را گام سپرده است می گویند: «اخ الشیطان» برادر و پیرو شیطان، از این رو خداوند در قرآن از رهروان راه شیطان، به عنوان برادران او تعبیر می کند.

علامه طباطبایی در ذیل ۲۷ سوره اسراء که خداوند می فرماید: ان المبذرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطان لربه کفورا، می فرماید: گویا وجه برادری مبذرین و اسراف کنندگان با شیطان ها این باشد که اسراف کاران و شیطان از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو برادر مهربان هستند که همیشه باهمند و ریشه و اصل شان هم یک پدر و مادر است.

و مراد از کلمه شیطان در جمله «و کان الشیطان لربه کفورا» همان ابلیس است که پدر شیطان ها است و شیطان ها ذریه و قوم و قبیله او هستند، بنابراین، لام «شیطان» لام عهد ذهنی است و همچنین می شود لام را لام جنس بگیریم که مراد از شیطان، جنس شیطان باشد و به هر حال کفر ورزیدن شیطان نسبت به پروردگار خود از این جهت است که او نعمت های خدا را کفران نموده و آنچه از قوه و قدرت و ابزار بندگی از جانب خدا به او داده شده، همه را در راه اغواء و فریب بندگان خدا و وادار کردن آنان به نافرمانی و دعوتشان به خطاکاری و کفران نعمت مصرف می کند.

از آنچه گذشت این معنا روشن شد که چرا اول شیطان را به صیغه جمع (شیاطین) و بعدا به صیغه مفرد (شیطان) آورد، آیه کریمه ابتدا خواسته بفهماند که هر اسراف کننده ای برادر شیطان خویش است، پس همه اسراف کاران برادران شیطان هایند. اما در تعبیر دوم که مفرد آورد، گفتیم مقصود از آن یا پدر شیطان ها است که نامش ابلیس است و یا مقصود جنس شیطان است. (المیزان، ذیل آیه)

مفسران تفسیر نمونه نیز در ذیل آیه گفته اند: تبذیر آن است که مال در غیر موردش مصرف شود هر چند کم باشد، و اگر در موردش صرف شود تبذیر نیست هر چند زیاد باشد.

چنان که در تفسیر عیاشی از امام صادق(ع) می خوانیم که آن حضرت(ع) در ذیل این آیه در پاسخ سؤال کننده ای فرمود: من انفق شیئا فی غیر طاعه الله فهو مبذر و من انفق فی سبیل الله فهو مقتصد؛ کسی که در غیر راه اطاعت فرمان خدا مالی انفاق کند، تبذیرکننده است و کسی که در راه خدا انفاق کند میانه رو است و نیز از آن حضرت نقل شده که روزی دستور داد رطب برای خوردن حاضران بیاورند، بعضی رطب را می خوردند و هسته آن را به دور می افکندند، فرمود: این کار را نکنید که این تبذیر است و خدا فساد را دوست نمی دارد.

دقت در مسأله اسراف و تبذیر تا آن حد است که در حدیثی می خوانیم پیامبر(ص) از راهی عبور می کرد، یکی از یارانش به نام سعد مشغول وضو گرفتن بود و آب زیاد می ریخت، فرمود: چرا اسراف می کنی ای سعد! عرض کرد: آیا در آب وضو نیز اسراف است؟ فرمود: نعم و ان کنت علی نهر جار؛ آری هرچند در کنار نهر جاری باشی... (تفسیر نمونه، ذیل آیه)

به هرحال، ازنظر قرآن، تبذیرکنندگان برادران مسلکی شیطان و ابلیس هستند. اینان کسانی هستند که در مسیر اهداف شیطان گام برمی دارند و می کوشند تا نیات شوم ابلیس و شیاطین را برآورده سازند. از آن جایی که ابلیس سوگند خورده که انسان را از رسیدن به مقام خلافت از طریق عبودیت باز دارد و انسان ها را به دوزخ فراق صفات الهی بکشاند، تمام تلاش خود را می کند که این مهم تحقق یابد. کسانی که تبذیر می کنند و با این کار به اقتصاد جامعه ضربه وارد ساخته و اخلال گری می کنند در حقیقت در خدمت اهداف ابلیس و شیاطین هستند و علیه خدا و مؤمنان و اسلام بلکه بشریت اعلان جنگ داده اند.

در مباحث فقهی و حقوقی و قانونی اسلام هرگونه تبذیری از سوی فقیهان حرام و از گناهان کبیره معرفی شده است. (جواهر الکلام، حسن نجفی، ج۳۱، ص۳۱۰)

از آنجایی که تبذیر، ریخت و پاش و هدر دادن نعمت ها و سرمایه ها و ثروت جامعه است، افرادی که اقدام به تبذیر می کنند به عنوان سفیه شناخته می شوند و اموال از دست آنان خارج می شود و احکام حجر بر آنان بار می شود. در حقیقت یکی از آثار فقهی تبذیر، حجر است؛ بدین معنا که تبذیرکننده ازنظر شریعت اسلام، سفیه شناخته می شود و به حکم حاکم از تصرف در اموالش ممنوع می گردد؛ چنانکه هر سفیه دیگری محجور است و حق تصرف در اموال خودرا ندارد. (جواهر الکلام، حسن نجفی، ج۶۲، ص۲۵)

به هرحال، از آیات قرآنی به دست می آید که تبذیرکنندگان به سبب آنکه راه ابلیس و شیاطین را می روند و مقصد و مقصود آنان را برآورده می سازند هرچند که جزو اولیای او نیستند، ولی جزو برادران او به شمار می روند؛ به این معنا که این دسته از مردم تبذیرکننده، هنوز کافر نشده اند تا تحت ولایت شیطان و ابلیس درآیند ولی جزو برادران هم مسلک او شده اند و در خدمت او فعالیت می کنند. از این رو دشمن خداوند می باشند.

به سخن دیگر، لازم نیست که انسان کافر باشد تا اهل تبذیر باشد، بلکه مسلمانانی که برخلاف سبک زندگی اسلام گام برمی دارند و در خدمت ابلیس هستند، به عنوان برادران شیاطین عمل می کنند و راه را برای تسلط ابلیس بر انسان و جامعه هموار می سازند. از این رو در جرگه دشمنان راه خدا و پیامبر(ص) درمی آیند هرچند که تحت ولایت شیطان نرفته باشند. بنابراین لازم است برای دست یابی به اقتصادی سالم و شکوفا از هرگونه مصرف بی رویه و بیهوده پرهیز کرد و از ریخت و پاش جلوگیری به عمل آورد.

علی جواهردهی