سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
رویکرد انسانشناختی به مناسک مذهبی
مناسک یکی از مهمترین پدیده های دینی است که در مطالعات انسانشناختی و جامعه شناختی جایگاه خاصی در فهم دین داشته است. عموما و بطور سنتی، مناسک را وجه رفتاری و عینی دین دانسته و اعتقادات یا اساطیر را وجه ذهنی و فکری دین تعریف کرده اند. بر اساس این پیش فرض ناگفته است که معمولا برای شناخت ادیان به سراغ باورهای آن دین رفته و توجه خاصی به مناسک دینی نمی شود.
این تلقی کلاسیک از مفهوم مناسک، پیامدهای بسیاری در تحلیل ها تئوری های انسانشناختی و جامعه شناختی دین داشته است. این رویکرد ذهن گرایانه در فهم دین، بیشتر ناشی از سنت جامعه شناختی است، سنتی که مهمترین نمونه های آن را میتوان در کارهای پیشگامانی مانند آگوست کنت، مارکس و وبر دید. در سنت انسانشناختی از همان آغاز تاکید بر مناسک اهمیت خاصی داشت، شاید این مساله تا حدی ناشی از شرایط اولیه مواجهه انسانشناسان با پدیده های مذهبی بومیان باشد که اولین مواجهه ها، مشاهده رفتار دینی در قالب مناسک مذهبی بومیان بوده است. به همین سبب در سنت انسانشناسی دین، مناسک مهمترین مدخل فهم یک دین محسوب می شده اند. مهمترین نمونه های این سنت را میتوان در کارهای رابرتسون اسمیت (پدر فکری دورکیم)، امیل دروکیم در کتاب انسانشناختی اش با عنوان صور ابتدایی حیات دینی، و همچنین محققان دیگری مانند مالینوفسکی و رادکلیف براون و... دید. مطالعات انسانشناختی نشان داده که مناسک پدیده های نه صرفا ذهنی و نه صرفا رفتاری هستند، بلکه مناسک توامان امری ذهنی و امری رفتاری هستند. انسانشناسی نشان داده که ممکن است اعتقاداتی بدون مناسک وجود داشته باشند، اما مناسک بدون اعتقادات وجود ندارند. هرچند این مساله سبب طرح بحث تقدم و تاخر مناسک یا اعتقادات شده است، اما مطالعات بعدی، فارغ از وجوه منطقی این بحث، نشان داده است که مناسک عرصه ای است که اعتقادات به رفتارها پیوند می خورند، به عبارت دیگر مناسک نه صرفا عرصه تجربه و رفتار (پرکتیس) و نه صرفا عرصه اعتقادات و امور ذهنی (ایده ها)، بلکه مناسک جایی هستند که یکسری باورهای مذهبی به رفتارهای عملی پیوند می خورند. به عبارت دیگر مناسک عرصه پراکسیس هستند، محل تلاقی و تعین توامان رفتارها و باورها.
مطالعات متاخر مناسک نیز بیانگر دو نکته کلیدی هستند: یکی اینکه طبق همان نظر رایج، مناسک محل تلاقی رفتار و باورها هستند، و نکته دوم و مهمتر اینکه در خلال این تلاقی است که خود مناسک و باورهای آن برساخته می شوند. به عبارت دیگر مناسک عرصه اصلی برساخت امر دینی (هم در بعد رفتاری و هم در بعد باورها) هستند. مناسک نقشی کلیدی در صورت بندی یک مذهب و سبک های دینداری اقشار مختلف اجتماعی هستند. اهمیت مناسک در برساخت امر دینی بگونه ای است که گروه های منزلتی مختلف، هرکدام بواسطه نظام مناسکی خاصی، سبک دینداری خودشان را می سازند. لذا صورت بندی مناسک (به مثابه جایی که رفتار و باور به هم پیوند می خورند) بیش از مجموعه انتزاعی و ذهنی باورها برای شناخت یک سبک دینداری یا یک گروه منزلتی دیندار، مناسک و ضروری هستند.
با وجود این اهمیت مناسک در پدیده های دینی و سبک های دیندرای، متاسفانه سنت جامعه شناسی دین در ایران برای مطالعه دین، همچنان بر ذهن گرایی خاص خودش تاکید دارد و همیشه در سنجش های دینداری، بر اعتقادات و باورها تاکید ویژه ای دارد. خود این فرآیند سنجش نیز یک پدیده ذهنی است و از خلال گفتارهای دینداران است، نه مشاهده عینی رفتارهای دینی و مناسک مذهبی آنها. در نتیجه همیشه بحران اعتبار در صحت گفته های دینداران و مدعیات آنها در باب دینداری شان وجود دارد. در متن زیر بخشی از نوشتار جک دیوید الر در باب رویکرد انسان شناختی به دین آورده می شود که برخی از تعاریف مناسک و ابعد مختلف این مفهوم مورد کاوش قرار گیرد.
تمام فعالیتهای انسانی، هم شفاهی و هم بدنی، رفتار محسوب میشوند، بنابراین اسطوره، نیایش، مناجات، و آوازها همانند هر کنش فیزیکی، اموری «رفتاری» هستند، در واقع آنها کنشهای فیزیکیای هستند که عموماً در زمینههای اجتماعی برای مخاطب و بوسیله بخشی از بدن انسانی (دهان یا صدا) میشوند و معمولاً به عنوان بخشی از یک اجرای هماهنگ همراه با ژستها، کنشها و اشیای خاص هستند. مذاهب غربی، بویژه پروتستانتیزم، به تعمیم واژهها و ایدهها (اعتقادات) بر رفتار متمایل بوده است، اما این مسأله در میان تمام مذاهب رایج نیست. مالینوفسکی به ما یادآور میشود که مذهب «همانگونه که نظامی از اعتقادات است، شیوهای از کنش نیز هست» (24: 1948) و آنرا به مثابه یک کنش ـ بویژه کنش اجتماعی درنظر میگیرد که این رویکرد، منظر جدیدی را نسبت به مذهب ایجاد میکند.
وقتی ما درباره رفتار مذهبی میاندیشیم، در اصل ما در باب مناسک فکر میکنیم، که فعالیتی نمادین، جذاب و رنگارنگ است که اعتقادات مذهبی را بیان کرده و افراد را به سوی نیروها وموجودات مذهبی هدایت میکند. مناسک مذهبی معمولاً امری چند وجهی و چند رسانهای است. اغلب مناسک، اجرای پیاپی «صحنههای» متعددی است که ممکن است ساعتها یا روزها طول بکشد تا تکمیل شود. ویکتور ترنر در اینباره مینویسد که یک مناسک به «مراحل» و «بخشهایی» و همچنین به واحدهای فرعی از قبیل «اپیزودها»، «کنشها» و «ژستهایی» تقسیم میشود. برای هر کدام از این واحدها (و واحدهای فرعی آنها)، ترکیب ویژهای از نمادها، فعالیتها و اهداف نمادین در نظر گرفته شده است (٣: 1981). در نتیجه یک مناسک نوعاً شامل چندین ژانر کنش، از زبان تا رقص، تا آرامش و سکوت، تا هنرهای تجسمی (ماسکها، نقاشی بدن، اشیای مقدس گوناگون) و غذا و هر تعدادی از سایر عناصر را شامل میشود.
در این بخش ما به معنا و کارکرد، و همچنین منشاء و گوناگونی مناسک خواهیم پرداخت. برخی از واحدهای سازنده و یا عناصر تکرار شونده در مناسک به مثابه ارتباطات و کنش اجتماعی، منحصر به مذهب و یا حتی انسان نیست. در حقیقت بخش اعظمی از زندگی انسانی، امری مناسکی شده است. کاملاً واضح است که گونههای موجودات اجتماعی از جمله انسانها میتوانند به شیوه ای مناسکی ارتباط برقرار کرده و تعامل داشته باشند و اغلب نیز اینگونه عمل میکنند. تعامل مناسکی نمیتواند« ارتباط» در مفهوم عادی آن به معنای انتقال اطلاعات ـ باشد، بنابراین بیشتر آنچه اجرا (performance) نامیده میشود، تمایل به تأسیس نگهداری، تأثیرگذاری، یا شکستن روابط (که شامل روابط با امور غیر انسانی و ماورائی میشود) دارد. انسانها میتوانند به طور موثری به شیوهای مناسکی با امور ماوراء انسانی تعامل داشته باشند، زیرا هدف مناسک اینست که چگونه انسانها تعامل کنند.
انسانشناسی مناسک و مناسکی کردن
همه ما شاهد مناسک مذهبی یا عرفی بودهایم یا در آنها شرکت کردهایم، مناسک ضرورتاً و ذاتاً یک پدیده مذهبی نیستند. تحصیل دانشگاهی یک مناسک است که گاه اندکی محتوا و دلالت مذهبی دارد و گاه ندارد. بعضیها معتقدند که گرفتن اولین گواهینامه زندگی و رفتن به سرقرار مهم، مناسک محسوب میشوند. گاهی این نظر را مطرح میکنیم که برخی افراد به شیوهای مناسکی ritualistically دستهایشان را میشویند یا در سایر کارهای روزمره و عرفی درگیر میشوند. همانگونه که آنتوی والاس Anthony Wallace شرح داده «اگرچه مناسک یک پدیده مبنایی و اولیه در مذهب است، فرآیند مناسک فی نفسه نیازی به اعتقادات ماوراء طبیعی ندارد» (233: 1966). تعاریف انسانشناختی متعددی از مناسک وجود دارند که شامل موارد ذیل میشوند:
ویکتور ترنر:« رفتار رسمی تجویز شده برای موقعیتهای مختلف...و حاوی ارجاع به اعتقاد به موجودات یا قدرتهای معنوی و اسرارآمیز. نماد، کوچکترین واحد مناسک است» (19: 1967).
استنلی تامبیاه :”مناسک یک سیستم برساخته فرهنگی از ارتباطات نمادین است. مناسک شامل توالی منظم و الگومند از واژهها و کنشها است که اغلب از طریق چندین رسانه بیان میشود،(رسانههایی) که محتوا و سازماندهی آنها بواسطه درجات مختلفی از رسمیت (قراردادی بودن)، کلیشه ای بودن (تصلب)، تراکم (امتزاج) و حشو و اطناب (تکرار) مشخص شده است” (٢٣٣: 1966).
آنتونی والاس: “ارتباط بدون اطلاعات: بدین مفهوم که هر مناسکی توالی از علاماتهاست که یک بار اعلام شده است، و تردید و انتخابی جایز شمرده نشده و بنابراین در معنای آماری از نظریه اطلاعات، هیچگونه اطلاعاتی را از فرستنده به گیرنده انتقال نمیدهند. در حالت ایدهال، آن (مناسک) نظامی از دستورات و روشهای کامل و نهایی است و هرگونه انحرافی از آنها یک اشتباه است” (233: 1966).
توماس بارفیلد: “کنشهای صوری تجویز شده که در زمینه نیایش مذهبی رخ میدهند”همچنین «هرگونه فعالیتی با درجه بالایی از رسمیت و صوری بودن و اهداف غیر منفعت طلبانه» نیز یک منسک است. این کاربردها شامل نه تنها فعالیتهای مذهبی آشکار میشود، بلکه برخی رخدادها از قبیل فستیوالها، نمایشهای با شکوه و رژهها، مراسم رازآموزی، بازیها و احوالپرسیها را نیز شامل میشود. در گستردهترین مفهوم آن، مناسک ممکن است به هر نوع خاصی از رخدادها مربوط نباشد، بلکه به جنبه بیانی و معنادار تمام فعالیتهای انسانی مربوط باشد. در آن حدی که مناسک پیامی را در باب جایگاه اجتماعی و فرهنگی افراد انتقال میدهد، هرکنش انسانی دارای بعد مناسکی است. در این معنا، حتی برخی فعالیتهای دنیوی مانند کاشتن در مزارع و فرآوری غذاها، وجوه مناسکی مشترکی با قربانی یا مراسم عشار بانی دارند” (410 : 1997).
ادموندلیچ:"رفتاری که بخشی از سیستم ارسال خبر و اطلاعات را شکل داده و به «تبادل اطلاعات» کمک میکند؛ (و این کار را ) نه به دلیل ارتباط مکانیکی میان ابزارها و اهداف، بلکه به خاطر رمزهای ارتباطیای که به شیوهای فرهنگی تعریف شدهاند، انجام میدهد و «رفتاری است که درخودش برحسب قراردادهای فرهنگی کنشگر پتانسیلهایی دارد، اما در مفهوم تکنیکی ـ عقلانی توانا و مستعد کاری نیست...(...) یا به تعبیر دیگر رفتاری است که به سمت فراخواندن پتانسیل قدرتهای پنهان و هدایت شده است، حتی اگرچه این انتظار وجود نداشته باشد که آن رفتار فی نفسه توانا و مستعد (برای این کار) باشد» (403: 1966).
همانطور که این تعاریف متفاوت هستند، آنها بیانگر بخشی از بحثها و موضوعات رایج هستند. آنها بر کنش انسانی (اگرچه همیشه کنش «تجربی» یا «ابزاری» مدنظر نیست)، الگوسازی و ارتباطات تاکید دارند، حتی اگر حداقل در برخی موارد، آن ارتباطات «خالی و تهی» در نظر گرفته شده باشد.
کاترینا بل که اخیراً در باب خلاصه و تحلیلی از نظریات مناسک کتابی تألیف کرده، بر این نظر است که این نظریات تمایل به این دارند که «رسمیت، ثبات، و تکرار» را به عنوان جنبههای مرکزی این مفهوم بیان کنند (٢ ـ 91 : ١٩٩٢) علاوه بر این او متذکر میشود که بررسیهای انسانشناختی در باب مناسک اغلب (اگرچه نه در همه موارد) آنرا از بیشتر حوزههای «شناختی» یا «مفهومی» مذهب جدا کرده است. او اینگونه مینویسد که:
"توصیفهای نظری در باب مناسک عموماً آنرا به عنوان کنش در نظر گرفته و سپس به طور خودکار آنرا از جنبههای مفهومی مذهب، از قبیل اعتقادات، نمادها و اساطیر متمایز کرده است(...)، لذا مناسک به طور خاص به مثابه کنش فاقد اندیشه (عادی شده، عادتی، تقلیدی یا وسواسی) توصیف شده است، و بنابراین آنها کاملاً بیان و تجلی رسمی و صوری ثانویه و صرفاً فیزیکی ایدههای منطقاً مقدم هستند" (بل: ١٩: ١٩٩٢). او با ادوارد شل موافق است که «اعتقادات میتوانند بدون مناسک وجود داشته باشند، اگرچه مناسک نمیتوانند بدون اعتقادات وجود داشته باشند» (بل: ١٩: ١٩٩٢).
بل این موضوع را نیز بیان میکند که تلاشها موجود برای تحلیل مناسک دو رهیافت متفاوت را در ارتباط با سایر جنبههای رفتار، بخصوص رفتار غیر مذهبی اتخاذ کرده است. از یک طرف محققان ممکن است مناسک را به عنوان «مجموعهای متمایز مستقل از فعالیت» در نظر بگیرند که میتواند برحسب خودش تعریف شده و فهمیده شود. در حالیکه از طرف دیگر محققان ممکن است مناسک را به مثابه «جنبهای از تمام فعالیتهای انسانی» در نظر بگیرند (بل ٧٠ : ١٩٩٢). در مورد دوم، مناسک مذهبی یک مجموعه فرعی از مناسک به طور عام خواهند بود که علاوه بر آن میتواند یک مجموعه فرعی از رفتار اجتماعی به طور عام باشد. همانطور که جک گودی استدلال کرده است «عادل سازی، تنظیم کردن تکرار، در ذات زندگی اجتماعی وجود دارند» (٢٨: ١٩٩٧) در حقیقت از این منظر، که صلاحیتهای خاص خودش را دارد ـ تمام ابعاد فرهنگ، «مناسکی» (Ritualistic) است به این مفهوم که عادتهای الگو یافته، تثبیت شده و ارتباطی را ورای رفتار ایجاد میکند. [1]
[1] این مطلب ترجمه بخشی از کتاب زیر است
Eller, Jack David (2007) Introducing Anthropology of Religion, London: Routledge
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ویژه نامه ی نوروز 1393
http://www.anthropology.ir/node/22280
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست