چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مه 68 ، انقلاب علیه ساختارها
1968 سالی مهم در تاریخ مبارزات توده ها به شمار می رود . سال بروز واکنش ها علیه سیاستهای (( امپریالیستی )) آمریکا در ویتنام. اما فراتر از موضع گیری های موجود علیه جنگ ویتنام و اشغالگری ایالات متحده آمریکا ، شکل گیری این جنبش ها و مبارزات اجتماعی جریان یافته درون آن ، به دلایلی دیگری نیز جریان یافت و در دوره ی زمانی خود امواج آن به تمامی نقاط دنیا رسید . جنبش های ایجاد شده صرفا توجه خود را معطوف به واکنش علیه آمریکا و سیاست های آن نظام در جنگ علیه ویتنام نکرده بودند بلکه توجه اصلی معطوف به مسائل خرد و بحث های پیرامون آن در زندگی فردی شهروندان بود . در حقیقت مه 68 فرصتی بود تا در عرصه ی نظر و عمل ، واکنش لازم در مقابل کنش مدرنیته و مسائل همراه آن بوجود آید . جنبش اجتماعی در این سال توجه عمومی را به سوی جامعه ی مدرن سوق داد . بسیاری از فیلسوفان و تاریخ نگاران در مباحثات و استدلالات خود از جنبش مه 68 و دستاوردهای آن به عنوان مهمترین رویداد انقلابی قرن بیستم یاد می کنند . استدلال آنان به سبب انحصاری نبودن این جنبش به طبقه ای خاص یا قوم و نژادی معین بود . کارگر و دانشجو و کارمند و اقلیت نژادی و قومی همه خواهان تغییر بودند .اکثریت مردم فرانسه فرهنگ، اخلاق و مناسبات اجتماعی را به زیر سوال برده بودند .
مه 68 و غوغای پاریس ، تعجب همگان را در سراسر جهان بر انگیخته بود . این ماه به عنوان ماه جنبش مبارزات توده ای مردم فرانسه شناخته شد . در آن زمان دانشجویان فرانسوی در اعتراض به وضعیت سلسله مراتبی نظام اجتماعی فرانسه ، کیفیت پایین زندگی کارگران و شرایط آموزشی پس از جنگ جهانی دوم واکنش نشان دادند .
طی سالیان طولانی و تا به امروز برای بسیاری از محققان و حتی عامه مردم این سوال مطرح بوده است که چه عامل و عواملی سبب وقوع رویدادهای مه 68 در فرانسه شدند ؟ و امروز پس از گذشت 43 سال ازآن تاریخ چه درسهایی را می توانیم از آن رخداد بیاموزیم ؟
در مه سال 1968 چه روی داد ؟
رویداد های ماه مه سال 1968 فرانسه ، از تظاهرات دانشجویان دانشگاه پاریس و تصرف ساختمان مرکزی دانشگاه توسط آنان آغاز شد . شورش عمومی سراسر فرانسه را در برگرفت . شورش به سرعت به حالت انقلابی تبدیل شد و پس از آن با مقابله خشن دولت و سازش حزب کمونیست فرانسه با دولت دست راستی ژنرال دوگل روبرو شد . با ادامه ی تظاهرات و اعتصابات فرانسه به کلی فلج شد .
ناظران ، این رویداد را به عنوان اراده ای برای دگرگونی (( نظام اجتماعی کهن )) در بسیاری از ابعاد اجتماعی که شامل روشهای آموزشی ، مطالبه ی آزادی های بیشتر سیاسی و آزادی جنسی و ... می شد ، قلمداد کرده اند . جنبش مه 68 ثابت کرد که دوره ی ایدئولوژی ها و نبرد عقاید بر خلاف نظراتی که در آن دوره بیان می شد پایان نیافته است ، بلکه آغاز تحرک های اجتماعی در فرانسه سبب رسیدن موج آن خیزش به کشورهای توسعه نیافته و بیداری ملل آن جوامع نیز شد .
تاریخ نگاری مه 68
آغاز جنبش مه 68 به تظاهرات روز 22 ماه مارس بازمی گردد . در دانشگاه ((نانت )) ساختمان اداری آن دانشگاه توسط 150 نفر از دانشجویان اشغال شد . دولت این عده را (( آنارشیست )) نامید .تعداد زیادی از دانشجویان توسط پلیس بازداشت شدند . پس از آن دانشجویان راهپیمایی مسالمت آمیزی را به منظور بیان مطالبات خود بر پا کردند . توجه رسانه ها به سرعت به شورش جلب شد .در 3 مه 1968 دانشجویان دانشگاه سوربن در پاریس نیز در اعتراض به تعطیل شدن دانشگاه نانت و بازداشت بسیاری از دانشجویان آن دانشگاه توسط پلیس ، دست به تجمع اعتراض آمیز زدند .
پلیس محوطه دانشگاه سوربن را اشغال کرد و شمار زیادی از دانشجویان آن دانشگاه را بازداشت نمود . دانشجویان دیگر به منظور جلوگیری از بازداشت معترضین به سوی اتومبیل و ون های پلیس حمله ور شدند . در آن هنگام پلیس با پرتاب گاز اشک آور اقدام به متفرق نمودن جمعیت نمود . با وجود پرتاب گاز اشک آور بسیاری از دانشجویان راه خروج اتومبیل های پلیس را بستند . پلیس در نهایت موفق به شکستن محاصره شد اما این امر تنها با بازداشت صدها دانشجو امکان پذیر شد .
در 6 مه 1968 ، اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه و اتحادیه استادان دانشگاه های فرانسه در اعتراض به تهاجم پلیس به دانشگاه سوربن به برپایی راهپیمایی و اعتصاب پرداختند . بیش از 20.000 دانشجو ، آموزگار و حامیان آنان که مردم عادی بودند به سوی دانشگاه سوربن حرکت کردند . پلیس با شلیک گاز اشک آور عده ی زیادی از تجمع کنندگان را متفرق کرد و تعداد زیادی را بازداشت نمود . دانشگاه سوربن از سوی دولت بسته شد . روز بعد شمار دانشجویان و معلمان و کارگران شرکت کننده در راهپیمایی افزایش یافت . خواسته های آنان آزادی تمام بازداشت شدگان ، خروج پلیس از دانشگاه و بازگشایی مجدد دانشگاه نانت و سوربن بود . در روز 10 ماه مه 68 ، اعتراضات و اعتصابات عمومی از طریق تلویزیون سراسری و رادیو بطور گسترده تحت پوشش خبری قرار گرفت . اتحادیه های چپ و فدراسیون های کارگری از جنبش حمایت کردند ، حزب کمونیست فرانسه بر خلاف میل خود از دانشجویان تلویحا حمایت کرد و دولت دوگل با محافظه کاری ای که در ذات آن دولت بود ، عکس العمل نشان می داد .
بیش از یک میلیون نفر در روز 13 مه به راهپیمایی پیوستند و پلیس حرکت آنان را زیر نظر داشت . نخست وزیر وقت جورجیوس پامپیدو شخصا خبر آزادی بازداشت شدگان و بازگشایی مجدد دانشگاه سوربن را اعلام کرد . موج اعتراضات دولت را مجبور به عقب نشینی کرده بود . پس از بازگشایی دوباره دانشگاه سوربن دانشجویان بار دیگر دانشگاه را به تصرق در آوردند و اعلام (( خودگردانی )) کردند آنان اظهار نمودند که اینک (( دانشگاه از آن مردم شده است )) . در حدود 400 کمیته مردمی در عرض چندین هفته سازماندهی اعتراضات علیه دولت را بر عهده گرفتند . در روزهای بعدی کارگران کارخانه ها را تحت اختیار خود در آوردند .
در 16 مه 68 ، کارگران 50 کارخانه را تصرف کردند . در روزهای بعدی بیش از ده میلیون کارگر به موج اعتراضات پیوسته بودند و در هفته های بعد حدود 3/2 کارمندان فرانسوی با حمایت از اعتصابات عمومی نظام اداری فرانسه را به تعطیلی کشاندند . معترضین توسط جنبش متحدی سازمان یافته نشده بودند . برخی از اتحادیه های کارگری تلاش می کردند تا اعتراضات را از حالت خشونت آمیز به در آورده و به سوی مجرایی معتدل تر هم چون تقاضای افزایش حقوق و اعتراض با خوساتهای صرفا اقتصادی آنهم به صورن محدود هدایت کنند .
زمانی که رهبری اتحادیه در حال مذاکره با دولت بر سر افزایش 35% حداقل دستمزد کارگران بود ، کارگران کارخانه ها را به تصرف در آوردند و از بازگشت به سر کار خودداری نمودند . این حرکت آنان پشت کردن به رهبران اتحادیه تلقی می شد . با وجود آنکه دولت در آستانه فروپاشی قرار داشت دوگل از پذیرش کناره گیری خودداری کرد . وی زمانی که از میزان استفاده ارتش از قوه ی قهریه علیه مخالفان مطمئن شد طی سخنانی که از رادیوی سراسری فرانسه پخش شد ( در آن هنگام تلویزیون ملی فرانسه به دست مخالفان افتاده بود ) اعلام کرد که مجلس ملی از امروز تا بازگشت آرامش به کشور و برگزاری انتخابات منحل خواهد بود . هم چنین به کارگران هشدار دادکه به سر کار بازگردند و تهدید کرد که در صورت ادامه اعتصابات تبعات آن متوجه خودشان خواهد بود .
علل سیاسی آغاز جنبش ماه مه 68 :
پیش از پرداختن به علل سیاسی آغاز جنبش انقلابی مه 68 ،ممکن است این سوال به ذهن خطور کند که چرا ((پاریس )) محوریت جنبش را بدست آورد ؟ در پاسخ می توان اشاره کرد که علاوه بر تمرکز نظام اداری ، اقتصادی و فرهنگی فرانسه در پاریس ، پاریس مکان پر معنایی برای مردم فرانسه بوده است . مرکزیت احزاب و نیروهای سوسیالیست و کمونیست فرانسوی از دوران مبارزه آنان علیه نازی ها در طول جنگ جهانی دوم همواره در پاریس بوده است . در سوی دیگر دولت فرانسه سابقه طولانی ای در استعمارگری داشته است . نیروهای چپ نو فرانسه در ابراز مخالفت علیه اشغال الجزایر توسط فرانسه روشهای مسالمت آمیزی را بکار گرفتند . جنبش چپ نو ، در کشورهای مستعمره نفوذ یافت و از جنبش استقلال طلبانه مردمان این مناطق حمایت کرد . این عمل واکنشی در مخالفت با سنت های قدیمی چپ سنتی فرانسه نیز بود ، سنت هایی که همواره در عمل به سازش با دست راستی ها می پرداختند . در نهایت جنگ استعماری فرانسه منجر به زایش حزب اتحاد سوسیالیست های فرانسه (PSO) شد.موضع اصلی این حزب انتقاد از ضعف و سستی حزب کمونیست فرانسه (PCF) بود.
اتحاد مذکور در سال 1962 شاخه ای نیز تحت عنوان اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه (UNEF ) تشکیل داد این اتحادیه با جذب حدود 000/100 نفر به سازمانی قدرتمند تبدیل شده بود . مه 68 تحت تاثیر مستقیم جنبش اتحادیه ملی دانشجویان فرانسه قرار داشت .
از منظری دیگر ، فرانسه در دهه 60 میلادی بسوی بوروکراسی شدید و تمرکزگرایی در امور اجرایی و سیاسی حرکت می کرد . تمایل به تمرکز گرایی نه تنها مربوط به امور اداری دولت می شد، بلکه به امور اجرایی دانشگاه های نیز سرایت کرد . برای تعداد دانشجویان پذیرفته شده در دهه 60 در مراکز آموزشی فرانسه افزایش یافت و از سوی دیگر کمبود استاد و قوانین سخت گیرانه بوروکراتیک دانشجویان را رنج می داد .
پیوستگی مشکلات باهم کار را به امور سیاسی نیز کشاند . فرانسویان از شروع جنگ ویتنام توسط آمریکا و حمایت دولت فرانسه از آن ناراضی بودند . گروههای حامی صلح نیز از کاهش تسلیحات کشتار جمعی و آزادی کشورهای جهان از یوغ استعمار حمایت می کردند . در مجموع جنبش ماه مه 68 فرانسه ، تبلور تمامی اعتراضات علیه (( محافظه کاری )) جریان یافته دهه 1960 در دولت های غربی بود . محافظه کاری ای که هم در دولت دوگل جریان داشت و هم به حزب اپوزیسیون یعنی حزب کمونیست فرانسه راه یافته بود .
علل اقتصادی آغاز جنبش ماه مه 68 :
پس از جنگ جهانی دوم اقتصاد فرانسه به سرعت رشد کرد . دولت دوگل تمرکز خود را برای پیشرفت و رسیدن به سطح سایر کشورهای پیشرفته سرمایه داری معطوف داشت . دولت سعی کرد صنایع فرانسه را توسعه بخشد و فرانسه را به کشوری صنعتی تبدیل کند . برای مثال نرخ رشد اقتصادی از سال 1957-1948 به 75% رسیده بود . در برنامه 5 ساله دولت از سال 1958-1953 نرخ رشد به 57% کاهش یافت . البته این میزان نرخ رشد بیشترین میزان پیشرفت در میان سایر کشورهای اروپایی در آن دوره بود .
بخش عمده نظام کشاورزی و صنعتی فرانسه مکانیزه شده بود و با افزایش روند صنعتی شدن جمعیت زیادی از حومه ی شهرها به مراکز شهری مهاجرت کردند . در سال 1921 ، در حدود 9 میلیون نفر در بخش کشاورزی فرانسه مشغول به کار بودند در حالیکه در سال 1946 این تعداد به 7 میلیون و 500 هزار نفر کاهش یافت . این مهاجرت سبب بی نتیجه ماندن سیاست های کشاورزی دولت شد . در سوی دیگر در کنار رکود کشاورزی فعالیت اقتصادی شرکت های بزرگ گسترش یافت . برنامه 5 ساله توسعه اقتصادی از سال 1965 که توسط دولت دوگل آغاز شده بود با سقوط دولت وی با نزخ رشد 25% به پایان رسید . لازم به ذکر نیست که مشکلات اقتصادی بسیاری هنوز غیر قابل حال مانده بودند . جمعیت بیکاران فرانسه در حدود 500 هزار نفر تخمین زده شد و در همان زمان ناگهان بحران اقتصادی جهانی آغاز شد و مالیات ها افزایش یافت . در مدت 10 سال پس از حفظ قدرت توسط دوگل این واقعیتی انکار ناپذیر است که وضعیت اقتصادی فرانسه تا حدودی با رشد مواجه شد .
این کشور در حدود 63% افزایش یافت .میزان تجارت خارجی فرانسه به مدت سه دوره در حدود 63% تولید ناخالص ملی افزایش یافت. صعودی قرار گرفت که لزوما از طریق تجارت با کشورهای مستعمره نبود بلکه از طریق بازارهای رقابتی نیز تامین می شد . مبادله خارجی توسط بانک مرکزی فرانسه در حدود 6 میلیون دلار تخمین زده شد . با وجود کسب منافع عظیم اقتصادی در زمینه صنعت در برنامه بازسازی فرانسه ، طبقه کارگر طعم فقر را بیش از پیش می کشید . بنابر این شمار شرکتهای تاسیس شده افزایش یافتند و در مقابل شمار اتحادیه های کارگری هم رو به افزایش گذاشتند . دولت قادر به برقراری موازنه و مصالحه میان طبقات اجتماعی جامعه فرانسه نبود و شکاف طبقاتی هر روز تشدید می شد . طبقات کارگر تمایل داشتند آرام آرام از این وضعیت خسته کننده اجتماعی – اقتصادی رها شوند . مه 68 و ایجاد جرقه ی اولیه توسط دانشجویان فرصت مناسبی را برای کارگران فرانسوی فراهم کرد .
علل اجتماعی آغاز جنبش ماه مه 68 :
رشد سریع اقتصادی در کوتاه مدت سبب بروز نارضایتی های اجتماعی شد . نابرابری ها و تنازعات اجتماعی و طبقاتی افزایش یافت . دانشجویان توجه زیادی به زمینه های اقتصاد صنعتی و تمایلات طبقاتی فرانسه داشتند . این مسئله بازگو کننده عدم تعادل طبقاتی در جامعه فرانسه و افزایش تضاد بین طبقات بود . ضمنا ، در همان زمان سیاست توسعه ی مدارس و مراکز آموزشی توسط دولت آغاز شد و تعداد دانشجویان فرانسوی در دهه 60 میلادی 10 برابر بیش از تعداد دانشجویان در دوره پیش از جنگ جهانی بود . در واقع تحصیلات عالیه تنها برای بورژوازی ای که به سطوح بالای اجتماعی رسیده بودند حائز اهمیت بود ، اما از سال 1950 دولت فرانسه با پذیرش 170000 دانشجو در آزمون ورودی دانشگاه به تعداد بیشتری از جوانان امکان راه یابی به دانشگاه را داد . در سال 1968 تعداد بیشتری از جوانان طبقات مختلف به دانشگاهها راه یافتند . بسیاری از خانواده ها خواهان تحصیل فرزندانشان به منظور کسب جایگاه اجتماعی بالاتر بودند . این امر سبب افزایش تعداد دانشجویان شد .
دانشجویان بورژوا اغلب آموزش را برای تهیه مدرک و تضمینی برای برای کار در آینده می دانستند . اما نظام آموزشی قادر به برآورده کردن خواسته های آنان نبود . نظام آموزشی آن دوره فرانسه نظامی تک قطبی ، بی روح و ایستا بود . دانشجویان از حمایت هیچ نهادی برای آینده شان برخوردار نبودند . در دوره ی پیش از آن دانشجویان می توانستند از حمایت خانواده هایشان برخوردار شوند زیرا والدین آنها به طبقه الیت ( نخبگان ) جامعه تعلق داشتند اما پس از جنگ جهانی دوم ، مسئله فرق می کرد ، هیچ کس به آنان نگفت گه چه کنند و در آینده به منظور کار به کجا بروند . با وجود تلاش برای انجام اصلاحات وسیع جامعه فرانسه نتوانست همه ی جوانان را پوشش دهد . دانشجویان نسل گذشته خود را سرزنش می کردند آنان نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی حساس بودند . بسیاری از اعضای نسل گذشته سعی می کردند خاطرات تلخ دوره ی جنگ را فراموش کنند . آنان برای آغاز زندگی عادی شان تلاش می کردند و توجهی به مسائل سیاسی از خود نشان نیم دادند ، برخی از آنان تا آن روز از جناح چپ سنتی حمایت می کردند و معتقد به لزوم اصلاحات تدریجی و نه انقلاب بودند . اما از سویی دیگر نسل جدید به نسل قدیمی بی اعتماد بودند . دانشجویان دهه 60 میلادی از میان دو راه اصلاحات و انقلاب دومی را بر گزیدند .
درسهایی از مه 68
تاثیرات مه 68 در سطوح داخلی :
پس از جنبش ماه مه 68 ، مردم فرانسه احساس آزادی بیشتری نسبت به گذشته می کردند . سازمانها و هنجارهای جدید اجتماعی شکل گرفتند و مردم حاضر به پذیرش دوباره هنجار ها و قواعد پیشین نبودند . جنبش ماه مه 68 ، صدای اعتراض علیه وضع موجود و تعریف دوباره ساخت نوین زندگی به همراه قدرت مبارزه و تلاش جمعی بود . معترضین خواهان رسیدن به فرصت های برابر رشد به همراه ارتقای حقوق شهروندی و افزایش مشارکت در امور سیاسی بودند . دستیابی به برخی از این خواست ها نشان از تاثیر عمیق جنبش بر ساختار ها و هنجارهای اجتماعی و سیاسی فرانسه داشته است . برای مثال پیش از رویدادهای مه 68 کارگران خارجی از بسیاری از حقوق خود محروم بودند و به دلیل ترس از دست دادن کار سکوت می کردند ، پس از وقوع هر جنایتی انگشت اتهام همواره به سوی آنان نشانه می رفت اما پس از مه 68 و تاثیرات حاصل از آن کارگران خارجی تا حدود زیادی به حقوق خود دست یافتند .
پس از مه 68 ، صحبت و بحث های آزاد سیاسی رونق یافت ، تابوها، سنت ها و ارزشهای کهنه از طریق همین مباحثات شکسته شدند . در بعد سیاسی تاثیر مه 68 ، سبب توجه بیشتر به مسائلی چون برابری ، دمکراسی مستقیم و خودگردانی مردمی شد .
تاثیرات مه 68 در سطوح بین المللی :
تاثیرات مه 68 محدود به بعد داخلی کشور فرانسه نشد . هزاران معترض دانشجویی در سراسر دنیا به مدد ابزار اطلاع رسانی جمعی مثل تلویزیون ، رادیو و روزنامه فعالیت های خود را به صورت هماهنگ و همزمان سازمان می دادند . شروع هر جنبش اعتراضی در نقطه ای از دنیا جرقه ای برای آغاز جنبشی دیگر در کشوری دیگر بود . این جوانان از خط چپ سنتی فرانسه جدا شده بودند . آنان با دیده انتقادی به موضع گیری منفعلانه جناح چپ سنتی فرانسه در قبال جنگهای استقلال طلبانه ملل تحت استعمار فرانسه می نگریستند . این نسل پایه گذار چپ نوینی شدند که خواهان پویایی در موضع گیری ها بود . دانشجویان در تظاهرات ضد جنگ علیه سیاست های دست راستی دولتهای اروپایی و آمریکا شرکت می کردند .
دانشجویان سراسر دنیا هویت نوینی را به دنیا شناساندند . نسلی که در راه تغییر ، تبدیل و تحقق سنت های کهنه به ارزشهای نو ، شوونیسم ( ملی گرایی افراطی ) به جهان وطنی ، قوانین خشک سلسله مراتبی به خودگردانی ، پدرسالاری و تبارگرایی و نژاد پرستی به انسان گرایی تساوی خواهانه ، رقابت به همکاری ، و ثروت اندوزی به مهار فقر گام برداشتند . هر چند بسیاری از این اهداف عملی نشد اما آرمان انسانی آن نسل هنوز هم زنده است .
نتیجه گیری :
مه 68 صرفا یک شورش نبود بلکه انقلابی بود که تاثیر خود را در تمامی ابعاد اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی نه تنها در فرانسه بلکه در سراسر دنیا بر جای گذاشت . مه 68 میراث نسل خواهان تغییر بود . نسلی که نشان داد برقراری صلح و امنیت با به راه انداختن زندانهای بزرگتر و زنجیرهای طولانی تر توسط رژیم های اقتدارگرا ( از دولت دوگل در فرانسه گرفته تا دیکتاتوری های جهان سوم ) امکان پذیر نیست . نسل دهه 60 میلادی نشان دادند که خواهان تبدیل شدن به مصرف کنندگانی اهلی تحت قوانین بوروکراسی نیستند . آنان خواهان تحقق شعارهای انقلاب فرانسه در عمل بودند . آنان آرمانی بزرگ در سر داشتند : آزادی و برابری برای همگان .
دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)*
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست