یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

ژان روش،افریقایی سفید



      ژان روش،افریقایی سفید
سابین لانژ ترجمه محسن قادری

(تصویر: ژان روش)


ژان روش افریقا را در سال 1941 کشف کرد.او مهندس 24 ساله ای بود که به افریقا آمده بود تا کارگاهی ساختمانی را در نیجر سرپرستی کند.این آغاز شور واشتیاقی بود که پایانی نداشت.این مهندس جوان چگونه مردم شناس و عاشق دیوانه این قاره سیاه شد؟

او در 1946 دومین سفرمهم خود را انجام می دهد وسوار برقایق به پایین دست رودخانه نیجر می رود،سفری ازسرچشمه تا دوردست این رودخانه بزرگ.او در روستاها از مردم پرس و جو می کند تا با شیوه زندگی آنها آشنا شود،و همزمان از آنها فیلم می گیرد.
اتفاقی ساده:سه پایه دوربین اش در رودخانه گم می شود وهمین سبب می شود که به مزایای دوربین بر روی شانه پی ببرد:سرعت و جابه جایی.این دست تصاویر که گاه ناقص به نظر می رسند به مهر ونشان تولیدی شیوه نگارش سینمایی او تبدیل شد و همچنین به ویژگی اصلی چیزی که سپس «سینما وریته»خوانده شد.
درسال 1946 ژان روش همچنین نخستین دوربین فیلم برداری اش را در یک عتیقه فروشی می خرد:یک دوربین بل اند هاول.او توقفی در «صحرا»را غنیمت می شمرد تا به طرز کار این دوربین پی ببرد.در1947،نخستین فیلم اش «در سرزمین جادوگران سیاه»(1) به روی پرده می رود.ژان روش یک تعمیرکارغیرحرفه ای است:او در1951 نخستین ضبط صدا را در فیلم هایش به کمک ضبط صوتی قابل حمل عملی می سازد واین کار را برای همیشه ادامه می دهد.فیلم شناسی او به 150 اثر می رسد.
او که به یک دوربین فیلم برداری«آتون»مجهز است،همه جنبه های یک جهان را به شیوه ای ناآشنا بر روی فیلم می آورد: آیین های تسخیر،مراسم خلسه،آیین های خاکسپاری...او یکی از کسانی است که درسال 1953 کمیته فیلم مردم شناسی پاریس را پایه گذاری می کنند.
در سال های 1960،منتقدان چپ بر او خرده می گیرند که تازه کاری برآمده ازدوران پس ازاستعماراست که آیین های ناشناخته را به فیلم درمی آورد.عثمان سم بن،نویسنده و فیلم ساز سنگالی به او می گوید:«تو به ما مثل حشرات نگاه می کنی».در پاریس،فیلم هایش ستایش فیلم سازان موج نو را برمی انگیزد.
ژان روش دوران کودکی خود را درکنارچهره های هنرمند،نویسنده ودانشمند گذراند.او مجذوب سورئالست ها و ستاینده آرتور رمبوست.معمول بود که این شاعر می گفت شعر خوب از آخر نوشته می شود.روش به نوبه خود این اصل را در اتاق مونتاژ به کار گرفت. او خود را «یک پسرجوان بسیار شاد»می دانست.وی پس ازصبحانه دو برش شکلات می خورد و هر روز سرساعت یازده صبح یک لیوان آب پرتقال خنک می نوشید.پس از تماشای فیلم در«فیلمخانه فرانسه» که وی خود یکی از پایه گذاران آن بود،دوست داشت یک دوجین صدف بخورد و در همان حال از برج ایفل،مکان مورد علاقه اش درپاریس حرف بزند.ژان روش همیشه پیراهنی آبی رنگ به تن می کرد،جوراب های فیروزه ای و کت ملوانی می پوشید.اومردی آراسته وشاعری بود که هنر و علم را به هم پیوند می داد.
او در سال 1932،با جانی ویسمولر،تارزان معروف فیلم های پرخرج در استخری در پاریس تمرین شنا می کرد.اما ژان روش برخلاف این شناگر قدیم المپیک که هیچ گاه جنگل هولیوود را رها نکرد،شیفته قاره سیاه شد و راه کاملا جداگانه ای در پیش گرفت وصدای افریقاییان را به گوش رساند.او که به پیوندهای انسانی دلبستگی داشت مجذوب افریقا شده بود.ژان روش درفیلم هایش به بحث وجدل می پردازد واهمیت زیادی به طنزمی دهد،که این امر حالت پرتنوعی به فیلم هایش می بخشد.پیگیری واستواری اش چشم گیرند: در کارهای ژان روش نشانی ازگسست سبکی یا تغیرنگرش غیرقابل انتظار وجود ندارد.
باور راسخ او:درک کردن و به فیلم درآوردن دیگری با انتزاعی کردن نظام فکری خود او. فیلم های ژان روش عناصری را در خود دارند که امکان رمزگشایی فرهنگ اروپایی و افریقایی را به اندازه یکسان می دهند وناقوس مرگ آن نوع فیلم مردم شناسی را به صدا درمی آورند که صرفا برمحورعینیت و مشاهده استوارند.دوربین روش جز جداناپذیر طرح و ساختارفیلمی است،درست همانند داستان،شیوه روایی یا قهرمانان که هریک دارای ویژگی کاملا مشخص هستند.درهمه فیلم های اوعینیت نهفته است.
ژان روش متقاعد شده بود که باید زبان کشوری که درآن فیلم ساخته می شود را آموخت.از دید او،بازخورد جنبه بنیادی دارد وقهرمانان فیلم هایش را همچون همکاران خالق اثر به شمار می آورد.

این واقعیتی است که ژان روش دردسته بندی های ایدئولوژیک نمی گنجد.از نظر علمی، استاد او مارسل گری یول مردم شناس فرانسوی است که کشف کننده فرهنگ دوگون بود. اوبا برپایی نمایشگاهی فراموش نشدنی درموزه «تروکادرو» در پاریس به شناساندن این فرهنگ کمک کرد.پیش ازاین نیزنمایشگاهی به یادماندنی و چشمگیردرافریقا در سال های 1930 برپا کرده بود.ژان روش به ویژه دلبسته آیین های خاکسپاری مردمان دوگون وشیوه بازنمایی دنیای بازپسین از سوی ایشان بود.کابرد دوربین بر روی شانه مهر ونشان شیوه نگارش فیلمی ژان روش درجهان شناخته می شود.اوهمچنین یکی از پیشگامان سینمای مردم شناسی به شمار می رود.
در 18 فوریه 2004 ژان روش در اثر تصادف در نزدکی نیامی،پایتخت نیجر،در سن 86 سالگی درگذشت.وی به مناسبت جشنواره ای در طی شب با اتومبیل درجاده خاکی رانندگی می کرد که ناگاه اتومبیل اش با کامیونی که بی چراغ می گذشته تصادف شدیدی می کند و در دم جان می سپارد.روش با حضور رییس جمهور نیجر وشخصیت های شناخته شده سیاسی در نیامی به خاک سپرده شد.فیلم ساز هیچگاه به طور دقیق اشاره ای به محل دفن خود نکرده بود.همسرش ژاکلین براین عقیده بود که این دست تقدیر بوده که وی در سرزمین افریقا جان سپرده است وهمیجا بوده که آخرین آرام جای خود را یافته است.سه سال بعد،ژان روش از افتخاری کم مانند برخوردار شد:وی درچارچوب مراسم خاکسپاری سه روزه ای برپایه آیین دوگون به خاک سپرده شد.به جای جسدش،از یک عروسک کاهی استفاده شد.این افتخار که برای اروپایی ها بسیار نامعمول بود نخستین بار نصیب مارسل گری یول شده بود.فیلم ساز آلمانی برند موزبلک مراسم خاکسپاری نامعمول ژان روش را در مستند خود «من یک افریقایی سفید هستم-بدرود ژان روش»به فیلم در آورده است.

1.Au pays des mages noirs

منابع
تکه هایی ازمستند«من یک افریقایی سفید هستم-بدرود ژان روش»،ساخته برند موزبلک.
بخش هایی از مقاله چاپ شده در «مجله فیلم و تی وی کامرامن»،20 فوریه 2008.
ومشخصا با بهره بردن از زندگی نامه،فیلم شناسی وزندگی نامه ژان روش.
کمیته فیلم مردم شناسی درسال 1953 به کوشش ژان روش وبا همکاری انریکو فولکینیونی،مارسل گری یول،آندره لورآگوران،هانری لانگلوآ و کلود لوی استراوس بنیاد نهاده شد.