چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

وقتی بوقچی لیدر شد


وقتی بوقچی لیدر شد

لیدرها امروز نقشی مهم تر از تشویق و حمایت صرف از یک تیم دارند

فوتبال بدون طرفدار یعنی هیچ، این حرف خیلی از کسانی است که عضوی از خانواده فوتبال هستند.

طرفداران فوتبال نبض یک تیم محسوب می‌شوند که می‌توانند در پیشبرد اهداف آن تیم نقش مهمی ایفا کنند. در فوتبال کشورمان نیز اهمیت این موضوع در سال‌های اخیر بیشتر از قبل مورد توجه قرار گرفت و به دنبال آن ساماندهی هواداران یکی از دغدغه‌های باشگاه‌ها و فدراسیون فوتبال شد تا باشگاه‌ها و تیم ملی فوتبال از حمایت و پشتیبانی طرفداران خود به شکل بهتری بهره ببرند.

بوقچی‌های سال‌های قدیم جای خود را به کسانی دادند که بعدها لیدر لقب گرفتند تا تحت این عنوان مسوولیت هدایت و راهنمایی دیگر هواداران را به عهده داشته باشند اما بوقچی‌ها با لیدرها یک تفاوت عمده پیدا کردند، بوقچی فقط به عشق فوتبال و تیم محبوبش بوق می‌زد و اگر چیزی می‌گرفت به حساب لطف کسانی می‌گذاشت که دوست داشتند این کار او را بی‌پاداش نگذارند. علی پروین یکی از کسانی بود که همیشه هوای «ممد بوقی» را داشت، اما داستان امروز طرفداری در فوتبال با آن زمان‌ها فرق کرده است و لیدر در مقابل خدماتی که به باشگاه یا حتی شخص ارائه می‌کند، انتظاراتی دارد که اگر برآورده نشود ممکن است اتفاقات دیگری بیفتد.

لیدرها اصولا باید زیر نظر باشگاه‌ها فعالیت کنند و با داشتن کارت لیدری اجازه هدایت هواداران در ورزشگاه‌ها را داشته باشند.

در فوتبال کشورمان فعالیت لیدرهای ۲ باشگاه پرسپولیس و استقلال به عنوان ۲ تیم پرطرفدار به دلیل میزان توجه مردم، مسوولان و رسانه‌ها بیشتر از دیگر تیم‌ها دارای حاشیه هستند و بعضا بحث‌برانگیز می‌شوند، لیدرها امروزه نقشی مهم‌تر از تشویق و حمایت صرف از یک تیم دارند. اتفاقات عجیب روی سکوها زیاد رخ می‌دهد، فریادهایی که خیلی‌ها معتقدند گاهی از بیرون میدان فوتبال و خارج از مسائل فوتبالی هدایت می‌شود، اما مسلم است که این اخبار از جانب دو طرف درگیر ماجرا تایید که نمی‌شود هیچ تکذیب هم می‌شود. اما بی‌شک وقتی پای پول در میان باشد، خیلی از معادلات بر هم می‌ریزد و رخداد هر اتفاقی دور از ذهن نیست.

مدیران باشگاه‌ها در چند سال اخیر نقش مهمی در بالا‌بردن سطح توقعات لیدرها دارند که در میان آنها مدیرانی که حاضرند برای لیدربیشتر هزینه کنند حامی بیشتری هم پیدا می‌کنند، شارژ مالی لیدرها یا به صورت مستقیم از منابع مالی باشگاه به عنوان حقوق و مزایاست یا به صورت غیرمستقیم یعنی واگذاری امکانات و تسهیلاتی خاص است.

به هر حال هر مدیری بویژه اگر در پرسپولیس یا استقلال فعالیت کند براحتی می‌تواند شرایطی را فراهم کند که این‌‌افراد از امکانات بیرون از باشگاه بهره ببرند که خارج از منابع مالی باشگاه و براساس ارتباطات مدیر تامین می‌شود. بر این اساس برخی لیدرها حتی وقتی مدیری باشگاه را ترک می‌کند به نوعی همچنان وابستگی و نزدیکی خاصی با آن فرد دارند که براحتی نمی‌توانند فراموشش کنند. این اتفاق درخصوص برخی مربیان بزرگ یا حتی بازیکنان صادق است؛ چیزی که حداقل در یکی دو فصل گذشته در پرسپولیس و استقلال حرف و حدیث‌هایی درست کرده و شعارهای روی سکو را تحت تاثیر قرار داده است. در استقلال واعظ آشتیانی پس از جدایی امیر قلعه‌نویی بسیار کوشیده که مقابل چنین جریاناتی بایستد و به همین دلیل تاکنون چندین بار در تقابل با لیدرها قرار گرفته است. نزدیکان به باشگاه استقلال درباره تصمیم واعظ آشتیانی می‌گویند،‌ وقتی او از پشت پرده سکوها باخبر شد، می‌خواست به قول خودش آنها را جراحی کند، اما این کار خیلی سخت است چون لیدر خودش عین چاقوی جراحی است؛ چاقویی که هم می‌توان با آن میوه پوست کند و هم آدم کشت!

در نهایت می‌توان گفت، هر چند لیدرها اهداف باشگاه را می‌خواهند تامین کنند، پیش از هر مسابقه از سوی باشگاه فراخوانده می‌شوند تا به طور هماهنگ بین هواداران در استادیوم‌ها پخش شوند و برای تشویق تیم عمل کنند، اما در بطن قضیه اگر به مساله‌ای ناخوشایند با آنچه می‌خواهند برخورد کنند، ترجیح می‌دهند منافع کسی را که به آنها نزدیک‌‌تر است، تامین کنند که در این میان از احساسات هواداران هنگام دریافت گل یا حتی گلزنی تیم محبوبشان با سر دادن شعارهای دلخواه خودشان سوءاستفاده می‌کنند و تماشاگر هم که از هیچ چیز خبر ندارد با آنها همراه می‌شود.

در حال حاضر طبق یک آمار غیررسمی باشگاه پرسپولیس۱۰۰ لیدر در تهران و ۲۰ لیدر در شهرستان‌ها دارد که البته ۵۵ لیدر اصلی و بقیه زیرمجموعه هستند و باشگاه استقلال هم ۹۵ لیدر در تهران و شهرستان‌ها دارد که ۴۰ نفر به صورت جدی‌تری این کار را انجام می‌دهند، اما در اصل هر باشگاه ۱۰ لیدر اصلی دارد که از سوی باشگاه موظف می‌شوند در هر مسابقه جو سکوها را کنترل کنند و شعارهای هماهنگ شده را سر دهند.

یک عضو سابق هیات مدیره باشگاه پرسپولیس درباره فعالیت لیدرها به «جام‌جم» می‌گوید: در اروپا اصلا این‌طوری نیست که لیدر وظیفه طراحی شعار را داشته باشد یا اصلا حرفی روی سکوها رد و بدل شود. نهایت اعتراض تماشاگران خارجی سوت زدن است که مدیر یا مربی یا بازیکن معنی آن را می‌داند. آنجا دیگر هر دقیقه شعار «حیا‌‌‌کن و رها کن» سر نمی‌دهند.

مدیران باشگاه‌ها در چند سال اخیر نقش مهمی در بالا‌بردن سطح توقعات لیدرها دارند که در میان آنها، مدیرانی که حاضرند برای لیدرها بیشتر هزینه کنند حامی بیشتری هم پیدا می‌کنند

وقتی هم می‌خواهند تشویق کنند اسم فرد را صدا می‌زنند. در فوتبال ما هم بوقچی‌های قدیم فقط تشویق می‌کردند. خیلی دنبال تخریب چهره‌ها نبودند؛ چون نفوذ زیادی در باشگاه‌ها نداشتند و ارتباطاتشان محدود بود؛ اما در چند سال اخیر مدیران، مربیان و حتی بازیکنان زیادی به لیدرها بها دادند، پول مستقیم و غیرمستقیم به آنها رساندند، البته در میان آنها هستند افرادی که سالم کار می‌کنند، ولی تعدادشان زیاد نیست. شما تحقیق کنید و ببینید امروزه لیدرها با چه وسیله‌ای سر تمرین یا به استادیوم‌ها می‌آیند. بوقچی‌ها با زحمت می‌توانستند با تاکسی و اتوبوس خودشان را برسانند، اما لیدرها اغلب برای خودشان برو و بیایی دارند.

تنها مرجعی که باشگاه‌ها می‌توانند برای جلوگیری از فعالیت نادرست لیدر به آن مراجعه کنند حراست سازمان تربیت بدنی است، وقتی باشگاه در تحقیق خود به این نتیجه برسد که لیدر برخلاف میل باشگاه عمل می‌کند و قصد به‌اصطلاح خرابکاری دارد، با نامه‌ای به حراست سازمان خواستار ابطال کارت لیدری شخص می‌شود و آن فرد اجازه حضور در استادیوم‌ها را پیدا نمی‌کند. اما لیدرها هم نزدیکانی در حرفه خود دارند که جلوگیری از ورود آنها به ورزشگاه معمولا مشکلی را در جریان منفی جاری شده روی سکوها حل نمی‌کند.

عباس اسماعیل‌بیگی که در زمان ریاست محمد دادکان در فدراسیون فوتبال مسوولیت ساماندهی لیدرهای تیم ملی را به عهده داشت و دست‌کم در ۲۵ سفر تیم ملی همراه این تیم بود، یکی از لیدرهای اصلی پرسپولیس است. او درباره این حرفه می‌گوید: در ایران هیچ متولی مشخصی برای لیدرها نیست و سرمایه‌گذاری برای هواداران نمی‌شود.

هرکس که در تمرین‌‌ها داد و فریاد کند و کار عجیب برای تشویق تیم انجام دهد، لیدر شناخته می‌شود. این تقصیر کسانی نیست که عاشق فوتبال هستند. مقصر باشگاه‌هایی هستند که برنامه مشخصی برای هدایت و شناخت لیدرها ندارند.

وی ادامه می‌دهد: لیدر می‌تواند هم کار مثبت انجام دهد، هم منفی. طراحی شعارهای استادیوم‌ها به هر حال با لیدرهاست. گاهی تشویق است و گاهی پیش می‌آید که تحریم تشویق بازیکنان باشد. گذشته با حالا خیلی فرق کرده، چون امروزه باشگاه‌ها برای لیدرها کارآفرینی می‌کنند.

عباس اسماعیل‌‌بیگی به همراه افشار لفظی ۲ لیدری بودند که برای اولین بار ترانسفر هم شدند. برای اولین بار در دنیا یک باشگاه عربی سال گذشته برای تشویق تیمش از چند لیدر خارجی و ۲ لیدر ایرانی برای گردهم آوردن تماشاگران اماراتی دعوت کرد تا در فینال جام حذفی که بین الاهلی و الوصل برگزار شد، حضور داشته باشند.

حسین عسگری از بوقچی‌های قدیم پرسپولیس است که با وجود تشویق پرسپولیس و حضور در جمع کانون هواداران و لیدرها هنوز دوست دارد حال و هوای گذشته بر تیم حاکم باشد. او بارها به دوستانش گفته است محمد بوقی خدابیامرز داشت می‌رفت مکه، به من گفت من مردم بوق مال تو، پرسپولیس را تنها نگذار. همین هم شد. ما با عشق بوق می‌زدیم، سرما و گرما را حس نمی‌کردیم. چشمداشتی هم نداشتیم؛ اما حالا لیدرهای جدید مجانی قدم برنمی‌دارند. البته بازیکن و مربی هم به سراغ لیدرها می‌روند و آنها را بدعادت کردند.

بحث لیدرها این چند وقت اخیر میان خیلی‌ها مساله‌ساز بوده، بین عباس انصاری‌فرد و هدایتی، مصطفوی و هدایتی، واعظ و قلعه‌نویی، قلعه‌نویی و مرفاوی و حتی برخی تیم‌های شهرستانی. اما مصطفوی پس از جدایی از پرسپولیس در جایی گفته بود احساس من این نیست که چنین افرادی از طرف هدایتی بودند؛ اما وقتی بعد از رفتن از پرسپولیس، تعدادی از لیدرها پیش من آمدند و گفتند ما شعار دادیم تا جو به ضررتان باشد و زودتر بروید، فهمیدم که چیزی هست. دودستگی میان لیدرها وجود داشته، آنها خواستند حلالشان کنم؛ اما من هر چقدر فکر می‌کنم نمی‌توانم آنها را ببخشم. از این مسائل با وجود پیگیری و نظارت باشگاه‌ها در گذشته رخ داده و پایانی هم بر آن نیست.

یک بازیکن از پیشکسوتان فوتبال در واکنش به اعتراض یک مدیر نسبت به شعار هواداران که می‌پنداشت از سوی فردی از بیرون مجموعه هدایت می‌شود، حرف جالبی زد. او که می‌گفت موهایش را در همین فوتبال سپید کرده، عقیده داشت اگر مدیر، مدیریت بلد باشد، مربی کارش را خوب انجام دهد و حرفش را در میدان بزند و بازیکن جوری کار کند که هیچ مربی جرات بیرون گذاشتنش را نداشته باشد، دیگر چه نیازی به خرج کردن است، می‌گفت نه فقط خرج کردن پول که خرج کردن آبرو و اعتباری که اگر همین لیدر فردا زیر قولش بزند و پرده از حقایق بردارد، دیگر چیزی برای مدیر و مربی و بازیکن مطرح و محبوب امروز نمی‌ماند و چه راست می‌گفت او.

سارا احمدیان



همچنین مشاهده کنید