چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

علی محمد کاردان



      علی محمد کاردان
مرتضی کتبی

استاد روانشناسی
1306- 1386
همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد                 دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی
علی محمد کاردان مردی بود کاردان‏‏‏ٌٌُ‏، معلمی هوشیار، پیری بیدار، انسانی پرکار وپربار،... او راه دانش را پیش گرفته بود و علمِ تربیت را برگزیده بود. ابتدا آموزش و پرورش را با فرزندان خود در خانه تجربه کرد و سپس در بیرون خانه با فرزندان میهن به کار برد. در خانه موفق شده بود و هنگامی رختِ دنیا از تن به در کرد که درختش به بار نشسته بود و سه شاخه ـ پسرِ سربلند بر آورده بود؛ البته به یاری و همدستی و عشق و وفاداری خانمی راست قامت و بلند همت که ندیده با او پیمان زندگی بسته بود و پای پیمانش ایستاده بود و شاخه های درخت زندگی را هرس کرده بود و آب داده بود. یکی از یکی بهتر،... شیرْمادری که اگر لازم می دید به دریای دلِ شوریدة پدر شیرجه می رفت و بُعد زنانة تربیتِ مادرانه را به ابعادِ علم پدری می افزود. عنوان دکتری یی که پدر در بیرون کشور اخذ کرده بود، مادر در درون خانه گرفته بود: خانم دکتر کاردان. هر بار در بیمارستانی به عیادت آقای دکتر می رفتی، خانم دکتر در بستر او کشیک می داد و سر و صورت او را با صمیمیت، صفا.
با علی محمد کاردان هنگامی آشنا شدم که در کنار دو استاد دیگرِ زمان، زیرنظر تیز بین پدر جامعه شناسی ایران، زنده یاد غلام حسین صدیقی از من امتحان ورود به دانشگاه را به عمل می آورد، 42 سال پیش، در مؤسسة مطالعات و تحقیقات اجتماعی آن روزِ دانشگاه تهران. پدر حتی به دکترِ کاردانمان مرا سپرده بود که به اتاقِ درسی ببرد و معرفی کند و راه بیاندازد که امروز به نام خودِ او مزین است: «تالار دکتر صدیقی» در باغ نگارستان.
شخصیت علی محمد کاردان مبحثی نیست که بتوان به راحتی سروته آن را به هم آورد و برید و دوخت؛ مبحثی است مملو از قرار و مدار، پر از نامه و کتاب، مشحون از حرکت و برکت و سرشار از سیاست و کیاست و باری از ترجمه و تألیف و مجادله و مکالمه و مناظره و مصاحبه. استاد همه جور کتابی خوانده بود، همه جور چیزی نوشته و گفته بود، همه نوع مسئولیتی پذیرفته بود، در همه گونه جلساتی شرکت جسته بود، همه کاری کرده بود، ولی در چارچوب معلمی و پنجاه سال زندگی دانشگاهی. تعلیم و تربیت، فرهنگ و معرفت، اداره و مدیریت، رئیسی و مرئوسی، معلمی و مترجمی، فرمانبری و فرماندهی، خراب کردن و آباد ساختن، فرودآوردن و برفراز کردن، همة این ها را آزموده بود و در کورة گداختة جامعة ایران ذوب شده بود. راه های کار را می شناخت، راهکارهای زندگی را می دانست و ماهی وار در آب فرهنگ خودی شنا می کرد. دوست هایی و دسته هایی را با خود همراه کرده بود؛ صلابت و مهارت خود را در گفتار و کردار به اثبات رسانده بود؛ دوست و دشمن را محبوب و مغلوب نموده بود؛ روش شناسی هایی را که ترجمه کرده بود، در پیچ و خم های زندگی به کار گرفته بود و علم و فلسفه ای را که آموخته بود، به عمل آورده بود ...
... افسوس که نسل ما بخشی از وقتی را که در طول نیم قرن به تلاش و معاش در راه ترجمه و تألیف، نگارش و ویرایش، سخن پردازی و دانش وری، مجالست و مصاحبت گذرانده است، به کار پژوهش بومی و کاوش علمی ـ که درّی یتیم مانده است ـ نپرداخت ولی شادمانیم که شاگردان ما نقاط کور حیات علمی ما را به شتاب پر خواهند کرد و میهن آبا و اجدادی و سرزمین این همه آماده و مهیا برای بهره برداری را آباد خواهند ساخت.
هر کس علی محمد کاردان را دوست می داشت به نحوی خود را مدیون او می دانست و این بهترین میوه ایست که او از درخت عمر چید و رفت.
روحش والا و نامش پایا باد
مرتضی کتبی
زمستان 1386



همچنین مشاهده کنید