یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

مقالات قدیمی: بررسی هنر و ادبیات (۱۳۳۴)



      مقالات قدیمی: بررسی هنر و ادبیات (۱۳۳۴)

(ناشر:امیرکبیر،288صفحه،60 ریال)
نقد هنری که امروز در حیات هنری ملت ها نقش اساسی دارد، اگر بدرستی انجام گیرد معجزه ها می کند؛ به هنرمندان زمین گیر پروبال می دهد، هنرمندان بال گرفته را بالاتر می کشاند و آنانرا که بمدد بالهای ساختگی اوج گرفته اند به زیرمی آورد گذشته ازاین، نقاد ذوق نسل های انسانی را می پروراند و بقالب می ریزد. واما همین حربهء اعجاز کننده اگر بدست نااهل بیفتد و با بی اطلاعی بکاررود،  مخرب و زیان بخش می گردد.

کار منتقد، و یا دست کم کسی که به بررسی هنر و ادبیات می پردازد، آن نیست که چهارتا کتاب جلو خود بگذارد و بدون هیچ گونه طرح فکری و ارتباط منطقی، مطالبی از این کتاب وآن کتاب نقل کند و کنارهم بگذارد.

مولف کتاب " بررسی هنر و ادبیات"، که پیداست در زمینهء کار خود روش و مطالعهء کافی و ممتد ندارد و یا اینکه لااقل به روش «متدیک» و «سیستماتیک» تجزیه و تحلیل و نقادی هنری آشنا نیست، بهمه جا دست انداخته و هرچه بدستش آمده با بی بندوباری و بدون نظم و ارتباط منطقی رویهم انباشته است. همینست که در این کتاب «نظریات هنرشناسان» در کنار «دستور زبان فارسی» و «صرف و نحو عربی» و «گرامرانگلیسی» قرار گرفته، و بحث در «پیدایش خط و زبان» بدنبال«جعبهء پرگار» و «مرکب چینی» و «خط کش مدرج» و «مداد پاک کن» آمده است.

از آنجا که مولف از منابع مختلف و گاه متضاد مطالب خود را چشم بسته جمع آوری کرده، در بسیاری موارد یک مطلب را بچند بیان ضد و نقیض آورده و گفته های قبلی خود را نادانسته نقض کرده است، مثلا، در اوائل کتاب (که گویا هنوز معلومات مولف «کامل» نشده بوده است،) مولف مکتب سورئالسیم را پیش خود و تحت الفظی ترجمه کرده و آنرا «روشی که در رئالیسم بمنتهی درجه غلو و مبالغه کند» دانسته است، ولی چند فصل بعد تعریف درست سورئالیسم را بدست داده است.

یا اینکه ، دریکجا می نویسد:«ناتورالیسم روشی است که فقط مظاهر زیبای طبیعت را نمایش می دهندوآنطور که هست نشان نمی دهند، بلکه آنسان که باید جلوه گر می سازند،» و سپس در چند صفحه بعد تعریفی را که درست نقطهء مقابل تعریف اولی است از این مکتب بدست می دهد: «درآثار (ناتورالیستها) همه جا ، نادرستی، خیانت، بدی، رذالت و نظایرآن بچشم میخورد.آثار آنان سرگذشت انسانهائیست که اراده ای ندارند و در زندان جبر و عوامل ارثی و شرایط اجتماعی محبوسند.»

همچنین می گوید:«فوتوریسم روشی است که درآن احساسات گذشته و حال و آینده را با هم مجسم کنند و هنر را مظهر احساسات گذشته و حال و آینده قرار دهند.» این تعریف بکلی غلط و من درآوردی است. میدانیم که فوتوریسم نه فقط نفی سنت های هنری گذشته ، بلکه طرد احساسات هنری گذشته است. کافی بود که مولف «لاروس» یا فرهنگ دیگری را باز کند و تعریف مختصر مکتب های ادبی را پیدا نماید.

ازین گونه مطالب و تعاریف  من درآوردی در کتاب زیاد بچشم میخورد. مولف دربارهء هدف زیبائی شنائی چنین نظرمیدهد :«گاهی انسان حس میکند که شادان و مسرور است لیکن علت و موجب آنرا نمی شناسد...هدف زیبا شناسی کشف آن علل و موجبات است.» بنابراین هرکس که بیجهت خود را «شادان و مسرور» می بیند میتواند به «متخصص زیباشناس» مراجعه کند و با پرداخت « حق ویزیت» علل خوشحالی نا بهنگام خود را بفهمد و شادان تر و خندان تر بخانه برگردد!

تعریف خود زیبائی هم شنیدنی است :«زیبائی عبارت است از نظم وهم آهنگی زندگی وسیع(؟) وآزاد، همراه با عظمت و پاکی ، که عقل و تخیل و تمایلات عالی و جسمانی مارا تحریک کند و لذت و انسباط پدید آورد.» این از نوع همان تعریف هائیست که شخص پس از چند بار خواندن باز از خود میپرسد «زیبائی چیست؟». با این تعریف ، یک شاخهء گل زیبا نیست، چون در آن از «زندگی وسیع» اثری نمی بینیم، ولی آش رشته زیباست چون «لذت پدید آورد»!

گمراه کننده ترین و من در آوردی ترین قسمت های کتاب آنجاست که مولف میخواهد مکتب های ادبی اروپائی را با ادبیات ایران در طی چند قرن گذشته تطبیق دهد.

درابتدا دل خود را خوش کرده میگوید،«سبکهای کلاسی سیسم و رومانتیسم مخصوص اروپائیان است، ولی سبکهای دیگر قابل تطبیق با سبکهای ادبی فارسی است» سپس با خیال راحت به کار«تطبیق» می پردازد و باین نتیجه میرسد که «سبک رئالیسم همانند سبک خراسانی یاترکستانی است... سبک نائورالیسم همانند سبک عراقی است،» و الی آخر. بقول مولف تفاوت ما بین سبکها به نسبت کم و زیادی مشبه – مشبه به- ادات تشبیه- وجه شبه است که مثلا سبک رئالیسم هر چهار رکن تشبیه را دارد ولی سبک سمبولیسم فقط مشابه به و وجه شبه را دارد.منظور اینستکه ، مثلا چون شعر زیر هر چهار رکن تشبیه را دارد رئالیستی است:

بیار آن می که پنداری روان یاقوت نابستی

ویا چون بر کشیده تیغ آفتابستی

کسی که کمترین سرو کاری با ادبیات اروپائی داشته باشد، در همان نگاه اول از مقایسهء سبک رئالیسم با سبک ترکستانی و یا ناتورالیسم با سبک عراقی، بخنده می افتد. لازم به گفتن نیست که هر یک از مکتب های ادبی اروپائی دارای خصوصیات مشروح و پیچیده ایست که دربارهء هر کدام صدها کتاب نوشته اند وآنها رانمی توان بکمک نسخهء «مشبه و مشبه به»در ادبیات فارسی کشف کرد. بخصوص که ادبیات گذشتهء فارسی بیشتربصورت شعر است، حال آنکه دراروپا یا مکتب هائی مانند رئالیسم و ناتورالیسم  بیشتر در رمان نویسی تکامل یافته و تاکنون کسی سعی نکرده، یا اینکه موفق نشده، از سبک نویسنده ای ناتورالیست مانند امیل زولا در شعر پیروی نماید و شعر ناتورالیستی بسراید.

دیگر اینکه، هریک از مکتب های ادبی اروپائی خاص یک مرحلهء معین تاریخی وزائیده شرائط فکری و هنری و وضع اجتماعی خاصی است که در کشور ما بآنصورت وجود نداشته است. اینگونه تطبیق و مقایسه نه فقط بیخبری از تاریخ تمدن وادبیات اروپا، بلکه بی اطلاعی ازتاریخ تمدن ادبیات ایران رامیرساند.

ازاین آشفتگی ودرهمی و گمراهی که بگذریم، شاید بتوان بطور مجرد بربعضی قسمت های مثبت کتاب، مانند فصل «هدف هنرمند پیشرو» و«تاثیر شرائط اقتصادی و اجتماعی درهنر» تکیه کرد. مولف به مسئولیت هنرمند بخوبی واقف است و تاثیرشرائط اجتماعی را در هنر بروشنی میبیند. افسوس که حتی یکی دو فصل هم در جنگلی از مطالب مختلف وبیمورد گم میشود. مثلا، بحث دربارهء تاثیر شرایط اجتماعی در هنر و ادبیات ایران بعداز اسلام ناگهان به شرح حال سندباد و اسحق ترک میکشد.

از این که بگذریم معلوم نیست بچه مناسبت مولف درمقابل کلماتی فارسی که معنای آنها روشن است معادل انگلیسی را ذکر کرده است:درمقابل جنگ War،درمقابل رنگهاColorurs، درمقابل موسیقی Music، واز قبیل (گویا مولف در موقع تدوین کتاب مشغول آموختن زبان انگلیسی بوده است!)

دکترمیترا

اطلاعات مقاله:

مجموعه: ابراهیم میرهاشم زاده

انتقاد کتاب٬ بهمن و اسفند ۱۳۳۴٬ ضمیمه کتاب زمین٬ کتاب سوم٬ ص ۱۶ تا ۱۹

آماده سازی برای انتشار : یاسمن جاوید

 

ورود به صفحه مقالات قدیمی: 
http://anthropology.ir/old_articles