شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

نفیسه: میهمان‌ هم باید در خانه راحت باشد



      نفیسه: میهمان‌ هم باید در خانه راحت باشد
زهرا غزنویان

عکس: اطاق پذیرایی خانه مذکور در مجاورت در ورودی و جدای از فضاهای شخصی خانه
نفیسه، زنی 72 ساله، دیپلمه و معلم بازنشسته است که هر دو فرزندش بیش از 20 سال پیش ازدواج کرده و از خانه رفته‌اند. پسر کوچکش نیز 5 سال پیش ازدواج کرده و زندگی مستقلی را تشکیل داده است. امروز او به همراه در این خانه زندگی می‌کنند. هر دوی آن‌ها لر‌زبان هستند و چند سال اول ازدواجشان در زادگاهشان که شهر کوچکی در استان همدان است سکونت داشته‌اند اما از دهه 40 و به دنبال ماموریت کاری شوهرش، به نزدیکی پایتخت منتقل شده‌اند، تجریه‌ای که پیش از آن‌ها نیز تعداد زیادی از اقوام و آشنایانشان با آن مواجه شده بودند. نفیسه، بیشتر زمان روز را در خانه است و خود را با کارهای خانه، مراقبت از شوهر بیمارش، رفت‌وآمد با آشنایان و نیز وبلاگ‌نویسی سرگرم می‌کند.

این زوج، از بدو ورودشان به این شهر، صاحب خانه بوده‌اند و این خانه، سومین تجربه ملک شخصی‌شان است که حدود 4 دهه مداوم است که در آن سکونت دارند. جزء بزرگان فامیل محسوب شده و درمجموع، فامیل تقریبا درون‌همسر، پرجمعیت و اهل رفت‌وآمدی دارند. قرض‌الحسنه و قرعه‌کشی‌های ماهیانه فامیلی، بهانه‌ای برای دور هم جمع‌شدن‌های منظم آن‌هاست که هر ماه در منزل یکی از فامیل برگزار می‌شود.

خانه آن‌ها در مرکز شهر واقع شده، بافتی با کاربری غالب اداری و تجاری که امروز جزء بخش‌های فرسوده شهری نیز طبقه‌بندی می‌شود. ترکیبی از خانه‌های ویلایی قدیمی و آپارتمانی جدید، چهره عمومی این منطقه است. تخریب خانه‌ها به منظور خیابان‌کشی، اتفاقی است که در مجاورت خانه مورد بررسی می‌افتد و بر سرنوشت و احتمالا کاربری این ساختمان در آینده تاثیر چشمگیری خواهد داشت. این خانه با قدمتی 36 ساله در زمینی به مساحت 256 متر مربع ساخته شده و با احتساب زیرزمین، 300 مترمربع زیربنا به آن اختصاص یافته است. زمانی که اعضای این خانواده آن‌را 36 سال پیش خریداری کردند هنوز نیمه‌کاره بود و خودشان تکمیلش کردند. بنابراین در تعیین شکل خانه و فضاسازی داخلی آن، نسبتا نقش داشته‌اند. این خانه دارای دو در ورودی بوده و اصطلاحا شمالی- جنوبی است. در شمالی و گاراژی آن به داخل یک کوچه بن‌بست باز می‌شود و در دیگر، منتهی به کوچه باریکی است که با تملک‌های اخیر شهرداری درحال تغییر وضعیت به خیابان است. نکته قابل ذکر دیگر آن‌که این ساختمان، دو طبقه است و در طبقه بالا، پسر بزرگ خانواده از ابتدای ازدواجش تاکنون زندگی می‌کند. نمای بیرونی این ساختمان، سنگ است که بخشی از آن در فرآیند تعویض درب ورودی نوسازی شده و بخش دیگرش همچنان قدیمی است. با ورود از در شمالی، وارد فضای حیاط این خانه می‌شویم، حیاطی که ماشین سمند صاحبخانه در آن پارک شده و قابلیت پارک یک ماشین دیگر هم وجود دارد. باغچه در ضلع شرقی حیاط دیده می‌شود و زیرزمین در قسمت شمالی. این فضا با پایین رفتن از چند پله قابل دسترسی است. برای ورود به ساختمان اصلی باید چند پله بالا رفت و از ایوانی که گوشه آن به گلخانه تبدیل شده گذشت. پس از یک راهروی کوچک، فضای اطاق نشیمن قرار دارد، اطاقی با یک دست راحتی ال‌شکل جدید که روبه‌روی تلویزیون ال‌سی‌دی تازه خریداری شده در دو ضلع چیده شده‌اند. دیوارها با رنگی روشن رنگ‌آمیزی شده و سال‌هاست که به همان حالت هستند. دورتادور دیوارها مزین به تابلوهای معرقی است که مرد خانه طی چند سال اخیر خودش ساخته است. کف اطاق با چندین فرش دستبافت قدیمی، کاملا مفروش شده و تقریبا فضای خالی‌ای بر روی کف دیده نمی‌شود. سقف هم دو لوستر ساده ولی نو دارد. این فضا، فضای نشیمن خانواده و نیز میمانی‌های غیررسمی روزمره است. به داخل این اطاق، چند فضای دیگر باز می‌شوند که به ترتیب از سمت راست عبارتند از دو اطاق و یک راهرو در مقابل آن‌ها که در ضلع شمالی خانه واقع است. سمت راست این راهرو، آشپزخانه و سمت چپش، پاسیو و مقابلش نیز در اطاق پذیرایی و کنار آن، در دوم خانه است. در زیرپله‌های راهروی منتهی از این سمت، فضای انباری‌مانندی وجود دارد که مخصوص نگهداری مواد غذایی است. پذیرایی، ال‌شکل و مبله قدیمی است. در پشت پاسیو نیز فضای دستشویی و توالت و حمام است. دیوارهای دو اطاق واقع در در ضلع جنوبی فضای نشمین، تماما چهاردری‌های شیشه‌ای قدیمی است. یک اطاق که سابقا به پسر کوچک خانواده تعلق داشته امروز و پس از ازدواج او، اطاق نهارخوری و نیز اطاق کار مرد خانه است و اطاق دیگر، تخت خواب و میز کامپیوتر را در خود جای داده است. آشپزخانه که تقریبا در وسط خانه است از یک سو به داخل نشیمن و از سوی دیگر به داخل اطاق پذیرایی، بازشو و روزنه دارد. ویژگی بارز این خانه، امکان باز و بسته شدن اکثر فضاها در داخل یکدیگر است و کمتر می‌توان فضای محصور و بسته‌ای در آن سراغ گرفت. حتی دیوار اطاق پذیرایی از سمت راهرو و اطاق منتهی به آن، چوبی و شیشه‌ایست.

خانه‌شان از نظر وسعت زمین و مکان، قابلیت ارتقاء بالایی دارد و مناسب ساخت‌وساز است. گرچه شوهرش، تمایل زیادی به این کار نشان می‌دهد ولی نفیسه، علاقه بسیاری به این فضا داشته و کاملا مخالف تخریب و آپارتمان‌سازی در آنست. درمجموع به نظر می‌رسد که این زوج، حس تعلق و رضایت بالایی نسبت به این فضا داشته و آن‌را خاطره‌انگیز تلقی می‌کنند. در کنار این فضا، باغچه‌ای 1000 متری به همراه ساختمانی مسکونی در گوشه آن دارند که در حومه شهر قرار داشته و به نوعی، خانه تابستانی‌شان است. در فصول گرم و تا پیش از بیماری شوهرش، تقریبا بیشتر زمان را خود در آن گذرانده و آن‌جا سکونت داشته‌اند. او همسر بهرام است. مصاحبه با نفیسه در ادامه آمده است.

اگر بخواهیم دوگانه‌ای برای خانه تشکیل دهیم، ذهن شما آن‌را در مقابل چه واژه‌ یا مفهومی قرار می‌دهد؟

خانه، محل زندگی انسان است و در مقابل »لانه» قرار می‌گیرد که برای محل زندگی حیوانات به کار می‌رود.

خانه از نظر شما کجاست و چه تعریفی برای آن دارید؟

خانه، جایی است که آدم در آن احساس آرامش، آسایش و خوشی بکند. نه بزرگی و نه کوچکیش مهم نیست و همه چیز به اخلاق افراد بستگی دارد. درست است که محیط بزرگ، امکان خیلی از تنش‌ها را از بین می‌برد ولی باز رفتار خوش، تعیین‌کننده اصلی است. اولین خانه من یک اطاق بود با طویله‌ای که تبدیلش کرده بودیم به آشپزخانه ولی ما در آن خیلی خوش بودیم. من این فضا را خیلی دوستش دارم و با این‌که همه می‌گویند خراب کنید و بسازید ولی حاضر نیستم تا زنده‌ام این‌کار را بکنم.

دوست دارید چه فعالیت‌هایی را بتوانید در خانه انجام دهید؟ برهمین مبنا خانه باید چه فضاهایی را در اختیار شما بگذارد؟

ساختمان باید طوری باشد که همه در آن راحت باشند، چه خودمان و چه میهمان. اگر میهمان بیاید بتواند به سمت دیگر خانه برود و در امان باشد. بشود برای میهمان زیاد غذا پخت و همین‌طور آزادی بابت غذا پختن، ترشی و مربا و رب پختن به زن خانه بدهد. اگر اتفاقی بین خودمان بیفتد که نیازی به فضای جداگانه داشته باشیم امکانش را می‌دهد. مثلا گاهی که بین زن و شوهر اختلافی پیش بیاید، نیاز دارند فرصتی برای فاصله گرفتن از هم داشته باشند تا آرام شوند. زیرزمینی قابل استفاده داشته باشد که بتوان وسایل اضافی را در آن گذاشت یا به عنوان کارگاه کار از آن استفاده کرد. وسعت راه رفتنش هم زیاد باشد.

حال خانه‌تان چگونه است؟ آیا فعالیتی هست که دوست داشته باشید انجام دهید ولی امکانش را به شما ندهد؟

تقریبا همه فضاهایی را که گفتم داریم ولی من می‌گویم خانه‌های قدیمی که طاقچه و رفه داشتند خیلی بهتر است چون هر چه نیاز داشتی کنار دستت بود. دوست داشتم در حیاطمان یک کلبه چوبی گرد بود که عصرها چایی می‌گذاشتیم و داخل آن می‌نشستیم و می‌خوردیم. در همان حیاط، سبزی می‌کاشتم و گل و گیاه... مثل الان باغ که در آن سرگرمم. درواقع خیلی از کارهایی را که دوست دارم و خانه، امکانش را به من نمی‌دهد در باغ می‌توانم انجام دهم مثل همین کاشتن سبزی، چیدن میوه، وجین زمین‌ها، حرس درخت‌ها، کندن علف‌های هرز، دانه دادن به مرغ‌ها، آبتنی در استخر که واقعا عشق است. از بچگی ما توی خانه‌مان باغ و آب و فضاهایی مثل این‌را داشته‌ایم و من دوست دارم داشته باشم. اگر خانه‌مان آن‌قدر بزرگ بود که می‌توانستیم این کارها را هم در آن انجام دهیم نیازی به باغ نبود.

به نظر شما آیا خانه نیازمند فضایی برای دور هم نشستن اعضای خانواده هست؟ این فضا چگونه باید باشد؟ و چگونه هست؟

در دو فضا اغلب من و شوهرم دور هم جمع می‌شویم: هال و آشپزخانه. هر دوی این فضاها به نظرم خوب است و ما همین حالا هم از آن‌ها لذت می‌بریم.من زیاد آرزو ندارم که بعد بخواهم به خاطر نرسیدن به آن‌ها خودم را ناراحت کنم. مثلا این هالمان همیشه کم‌نور است و در روز هم باید برق روشن کنیم. من به خودم می‌گویم خوب الان خیلی از خانه‌ها این‌طوری هستند و اصلا برق برای همین منظور ساخته شده است دیگر اما اگر بخواهم سخت‌گیرانه نگاه کنم باید بگویم نور هالمان اگر بیشتر بود و نور طبیعی داشت بهتر بود. آشپزخانه هم اگر به جای وسط خانه، در گوشه و جای یکی از اطاق خواب‌ها بود که هم نور بیشتری می‌گرفت و هم منظره بهتر و قشنگ‌تری به بیرون داشت خوب بهتر می‌شد.

آیا خانه نیازمند نیازمند فضایی برای  روابط خارج از حوزه خانواده (فامیلی، کاری، دوستانه و...) هست؟ این فضا چگونه باید باشد؟

بله، انسان نیاز دارد که همه تیپ میهمانی‌ای بتواند در خانه‌اش بگیرد و فضای خانه طوری باشد که هم صاحب‌خانه و هم میهمان بتوانند در آن راحت باشند.

این فضا الان چگونه است؟

در اطاق میهمان‌خانه‌مان و فضای هال خانه ما، میهمانی برگزار می‌شود. قبلا احساس می‌کردم هال کوچک است و وقتی میهمان می‌آید خیلی کمبود فضا داریم، خصوصا زمان عید ولی الان که رفت‌وآمدها کم شده بسمان است. میهمان که داشتیم در فضای میهمان‌خانه می‌خوابید که روسریش را هم بردارد و راحت باشد و خودمان آن سمت می‌خوابیدیم. میهمان که بیاید می‌تواند راحت باشد چون خانه شمالی- جنوبی و دودر است. این خانه پذیرای همه تیپ میهمانی ما بوده از عروسی بچه‌ها و ختم مادرهایمان گرفته تا زواری و میهمانی فامیلی و... ما هیچ‌وقت میهمانی بیرون از خانه نگرفته‌ایم. در همین فضا 180 نفر را هم میهمانی داده‌ایم. الان که در این اطاق پذیرایی نشسته‌ام یاد عروسی دخترم افتادم، یاد مادرم و زن عمویم و برخی اقوام که همین روبه‌رو نشسته بودند و الان سال‌هاست که دیگر در بین ما نیستند. یاد برادرم که سال‌های زیادیست مهاجرت کرده و از ما دور است و یاد خیلی‌های دیگر. انگار همه‌شان همین‌جا نشسته‌اند و کنارم حضور دارند...

برخی معتقدند خانه، بخش‌های خصوصی‌ای دارد که نباید در معرض دید و دسترس دیگران باشد. آیا شما موافقید؟ این فضاها کدامند؟

فقط اطاق خواب، حالت محرمانه دارد. آن‌را هم فقط مواقعی که به هم ریخته است درش را می‌بندم وگرنه باز است.

دوست دارید ارتباطتان از نظر دیداری با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟

دوست داشتم از داخل خانه می‌توانستم یک فضای سبز مانند پارک را می‌دیدم و اسباب‌بازی‌ها و بچه‌هایی که مشغول بازی با آن‌ها هستند، خانواده‌هایی که کنار هم نشسته‌اند و عصرانه می‌خورند و مناظری از این دست. کلا آپارتمان‌نشینی را دوست ندارم چون این مسئله دید داشتن به خانه همسایه را مد کرده و امروز فرار کردن از دست آن غیرممکن است.

این ارتباط الان چگونه هست؟

خانه ما چون دوبَر است از دو نقطه دید دارد: از یک طرف: حیاط و خانه همسایه دیده می‌شود و از طرف دیگر، خیابان و کوچه روبه‌رو. از سمت حیاط می‌توانم درخت‌ها و پرنده‌هایی که روی آن‌ها می‌نشینند را ببینم و همین‌طور پنجره‌های خانه همسایه را.  گاهی از داخل حیاط و از روی دیوار، با همسایه کناری‌مان صحبت می‌کنیم. از دید سمت کوچه، خیابان و کوچه است و من مواقعی که تنها هستم پنجره را بازمی‌گذارم و کنارش می‌نشینم و بیرون را نگاه کنم: عابران، زن و شوهرها، دخترها و پسرهایی که با هم بیرون آمده‌اند... از طرف ورودی شمالی‌مان چهار تا از همسایه‌ها به داخل خانه ما دید دارند. از بالا، حیاط تا ته اطاقمان را می‌توانند ببینند اگر که پرده نباشد. چون شیشه‌ها ما مشبک نیست و من از شیشه‌های مات و تاریک خوشم نمی‌آید. برای همین عمدتا پرده‌ها را می‌کشیم.

دوست دارید ارتباطتان از نظر شنیداری با محیط بیرون خانه چگونه باشد؟

دوست دارم صدای خواننده‌ها و نوازنده‌های دوره‌گرد را بشنوم و حتی صدای بچه‌ها را. سکوت را اصلا دوست ندارم. از تنهایی و سکوت متنفرم. من جاهای شلوغ را دوست دارم، غوغا را دوست دارم. از بین این‌ها صدای رفت‌وآمد عابرها خیلی خوب است، صدای بچه‌ها خصوصا پسربچه‌هایی که از مدرسه برمی‌گردند و بلند بلند شوخی می‌کنند و می‌خندند برایم جالب است. با این صداها احساس تنهایی نمی‌کنم. مواقعی که تنها هستم کافیست یک پنجره را باز کنم و زیر آن بنشینم. دوست ندارم هیچ صدایی از خانه‌ام بیرون برود.

این ارتباط الان چگونه هست؟

وای وای وای، صدا را که نگو! صدای آژیر ماشین‌هایی که جلوی خانه‌مان در محوطه پارکینک‌مانند، پارک می‌کنند، صدای دعوای راننده‌ها سر جای پارک و صدای رفت‌وآمد عابرها که از سمت ورودی جنوبی‌مان و پنجره‌های اطاق پذیرایی می‌آید. از ورودی جنوبی‌مان صدای عابرها می‌آید ولی در مورد ورودی شمالی، هیچ صدایی نیست. فقط گاهی که ماشین همسایه‌ها داخل کوچه می‌شود و بوق می‌زنند که در را برایشان باز کنند چیزی شنیده می‌شود. از این سمت خیلی آرام است. از خانه همسایه‌ها هم صدایی نمی‌آید، تنها صدایی که از خانه همسایه‌ها می‌شنویم کشیده شدن چیزی روی زمین است، مثلا مبل یا پایه فلزی وسایل. دلیلش هم بزرگی خانه است. با این‌که این‌جا بنایی‌ساز و عایق‌بندی‌نشده است و مهندسی‌ساز و معمارساز نیست ولی چون فاصله‌مان با خانه همسایه، به اندازه یک آجر خالی است از نظر زمانی برای انجام کارهایمان در این خانه محدودیتی نداریم. خانه ما پررفت‌وآمد است و شده تا ساعت 1.5 شب موسیقی و بزن و برقص داشته‌ایم ولی صدای کسی درنیامده و ما هم احساس مزاحمتی از جانب همسایه‌هایمان نمی‌کنیم ولی چون شوهرم کارهای چوب و نجاری را دوست دارد و بی‌ملاحظه هم هست و شب‌ها هم تا دیروقت کار می‌کند فکر می‌کنم صدایش بیرون می‌رود، صدای اره کردن و میخ کوبیدن و...

آیا ورود و خروج شما بین داخل و خارج خانه به راحتی صورت می‌گیرد؟

الان از وقتی آپارتمان‌سازی شده همه از نظر پارکینگ در عذابند خصوصا خانه‌های جنوبی. با این حال وضع ما کمی بهتر است اما کوچه منتهی به در شمالی‌مان باریک است و آوردن ماشین به داخل حیاط را سخت می‌کند. ما مدتی پیش در حیاط را تعویض کردیم چون پوسیده و کوچک بود و ماشین سخت از آن رد می‌شد و به داخل حیاط می‌آمد. الان اما مشکلی نداریم.

آیا مایل به تعویض این خانه هستید؟ چرا؟

حاضر نیستم این‌جا را با هیچ جای دیگری عوض کنم. این‌قدر آسایش را دوست دارم، مادیات را دوست ندارم. اصلا. من به این‌جا عادت کرده‌ام و همه مرا این‌جا می‌شناسند. در این‌جا احساس امنیت می‌کنم.

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294