سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

ماه مه سال 68 در فرانسه چه گذشت؟ (2)



      ماه مه سال 68 در فرانسه چه گذشت؟ (2)
نیکولا ژورنه برگردان آریا نوری

در ماه مه سال 1968 مجموعه ای از تحولات در فرانسه شکل گرفت که به عنوان یکی از دوره های حساس تاریخ فرانسه به ثبت رسیده است. در این دوره مجموعه ای از جریان اعترضی گسترده و شورشی در حوزه هایی مثل فرهنگ ، سیاست و در نهایت جامعه به وقوع پیوست .
ماهیت اصلی این اعتراضات به چالش کشیدن جامعه ی سنتی ، کاپیتالیسم ، امپریالیسم و بیش از هرچیز ایستادگی در برابر نظام ژنرال دوگل بود. این جریان که در ابتدا به واسطه ی اعتراضاتی کلید خورد که دانشجویان پاریسی آغاز کرده بودند ، خیلی سریع دنیای کارگری و در کل تمامی اقشار جامعه در کل کشور را در نوردید و همین مساله باعث شد تا حوادث ماه مه سال 68 مهمترین حرکت اجتماعی شکل گرفته در فرانسه در قرن بیستم به حساب بیاید . . .

به تصویر کشیدن ابعاد اجتماعی و سیاسی حوادث شکل گرفته در ماه مه سال 1968 در فرانسه  شاید کار بسیار سختی باشد. تظاهرات خیابانی ، اعتصاب ، تعطیلی کارخانه ها  و . . .  در تاریخ فرانسه جزو حرکت هایی بوده که توسط طبقه ی کارگر این کشور برای نشان دادن اعتراض به کار گرفته می شده است. در دهه ی 60 میلادی ، رخدادهای بسیاری با درون مایه ای یکسان به وقوع پیوسته بود ، اما در ابعادی بسیار محدود تر. در سال 68 اعتصاب سراسری گسترده ای به وقوع پیوست که حرفه های کاملا متفاوتی را در بر می گرفت : صنعت حمل و نقل ، کارخانه ها ، آموزش و پرورش ، دانش آموزان ، صنعت هوایی و . . . جریان شکل گرفته در نهایت در 27 ژوئن همان سال با امضای توافق نامه ای تحت عنوان " توافق نامه ی گرونل " (1) پایان یافت. درخواست شرکت کنندگان در جریان های اعتراضی به وقوع پیوسته کامل مشخص است : افزایش حقوق ، اعطای آزادی بیشتر به سندیکاها ، آزادی بیان گسترده تر و . . .

علت خیزش دانشجویان

در این میان اما یک مساله همچنان نامشخص است : به چه علت دانش آموزان و دانشجویان که نه خیلی فقیر بودند و نه جزو طبقه ی حقوق بگیر جامعه محسوب می شدند ، شکل دهنده ی اصلی اعتراضات بودند؟ آیا باید در این میان به دنبال رد پای سندیکاها بود؟ همه گان امروزه بر این باور تکیه می زنند که سندیکاهای دانش آموزی و دانشجویی مثل اتحادیه ی ملی دانش آموزان و دانشجویان فرانسه (2) ، حتی با وجود اینکه وجهه ی مناسبی در آن زمان نداشتند و اختیاراتشان نیز بسیار اندک بوده، شکل دهنده ی اصلی جریان اعتراضی بوده اند. آیا باید در این میان به دنیال رد پای جریان های سیاسی بود؟ جریان هایی که جوانان پایگذاری کرده بودند ، به خصوص از زمان پایان جنگ الجزایر تنها سبب شکل گیری تفرقه و کاهش قدرت سندیکاها می شدند. امروزه تخمین زده می شود که در سال 68 کمتر از 3 درصد دانشجویان به فعالیت های سیاسی مشغول بودند. این جنگ ویتنام بود که توانست میلیون ها نفر را به خیابان ها بکشاند. به دنبال دستگیری سه نفر از کسانی که برای تظاهرات علیه جنگ ویتنام به خیابان ها آمده بودند ، در 22 مارس سال 68 جمعیتی خشمگین ساختمان اداری دانشگاه نانتر را به تصرف خود دراوردند. یک ماه و نیم پس از این جریان دانشگاه تعطیل شد و دانشجویان آن مجبور شدند به دانشگاه سورین بروند. پس از این جریان نیروهای پلیس برای متفرق کردن دانشجویان معترض وارد عمل شدند و به دنیال همین مساله بود که در سوم مه سال 68 جریان شورشی ای آغاز شد که در نهایت در تاریخ فرانسه ماندگار شد.

سوال اصلی اما در اینجاست که چه مساله ای باعث شد جریان اعتراضی دانشجویان نانتر با حمایت دانشجویان پاریس و سپس تک تک شهرهای فرانسه همراه شود و در نهایت حتی به دبیرستان ها نیز کشیده شود؟

پیر بوردیو ، جامعه شناس با جدیتی که مختص به اوست به این مساله پرداخته است. در ماه مه سال 68 او معترضان را همراهی می کرد و در کنار استاد خود ، ریموند آرون (3) حضور داشت ، آرون خواستار آزادی بی قید و شرط دانشگاه ها بود. در کنار آرون ، جامعه شناس دیگری به مام ریموند بودون هم حضور داشت که از سال 1969 به بعد شروع به انتشار آثاری در مورد " بحران دانشگاه در فرانسه " کرد. (4) پیر بوردیو و او از نظر سیاسی در دو گرایش مقابل هم قرار داشتند. با این وجود ، در سال 1984 پوردیو در مورد ریشه های حوادث سال 68 تحیلی مشابه با بودون ارائه داد. نظریه ی او که با آمار و ارقام همراه است به صورت ذیل می باشد:

  1. تعداد دانشجویان دانشگاه ها در فاصله ی سال های 1958 تا 1968 دو برابر شده و از 250 هزار نفر به 500 هزار نفر رسیده بود.
  2. شانس دست یابی به مشاغل بالاتر برای فارغ التحصیلان با حداقل مدرک فوق لیسانس  کاهش پیدا کرده بود.
  3. دانشجویان رشته ی جامعه شناسی ( و روانشناسی به گفته ی بوردیو) بیش از سایر رشته ها از اقشار مرفه جامعه بودند ولی در مدرسه و دانشگاه ها نتایج کاملا متوسطی داشته اند.
  4. همین دانشجویان ، به همراه دانشجویان رشته ی فلسفه ، از بنیانگذاران اصلی حوادث ماه مه سال 68 به حساب می آیند.

نتیجه گیری : ریشه ی اصلی حوادث سال 68 در اصل نگرانی از سقوط طبقاتی کسانی بود که این جریان را به راه انداختند ، سایرین تنها دنباله روی آن ها بودند. حتی به گفته ی بودون این جریان تنها اندک زمانی قبل از امتحانات دانشگاه ها شکل گرفت ، امتحاناتی که دانشجویان ضعیف تر از آن ها پرهیز داشتند. در نهایت نیز این جریان زمانی متوقف شد که دانشجویان قوی به این مساله پی بردند که اگر به حرکت خود ادامه دهند ، یک ترم تحصیلی را از دست خواهند داد.

همانطور که این مساله به خوبی مشاهده می شود ، به گفته ی دو جامعه شناس مطرحی که از آن ها یاد شد ، حوادث سال 68 به هیچ عنوان تلاشی برای رسیدن به آزادی بیشتر نبوده بلکه تنها نتیجه ی نگرانی فرزندان متعلق به خانواده های بورژوآ نسبت از دست رفتن جایگاهشان بوده است ، دانشجویانی که نه آنچنان درخشان بودند و نه نقش خاصی در ارتقای جامعه ایفا می کردند. به همین ترتیب ، حرکات دانشجویان در سال 68 دلیل مشخصی داشت ، اما ایده آل ها و محتوای آن به هیج عنوان درون مایه ای نداشته است. بودون که علاقه ای به جریان اعتراضی نداشت هم دلایل خاص خودش را داشته است اما مسیری که بوردیو طی کرد فراز و نشیب بسیاری داشته ، او اساس تحلیل های خود را بر اساس رشته ی تخصصی اش یعنی جامعه شناسی بنا کرده . در نهایت او معتقد است که حوادث آن سال حداقل یک سود داشته است : بر ملا کردن حقیقتی پنهان در بطن جامعه.(5)
لوییز گروئل ، استاد جامعه شناسی در دانشگاه رن ، اخیرا به بررسی نظریه ی بودون و بوردیو پرداخته و آن را نقطه به نقطه رد کرده است.(6) می توانیم دلایلی که او ارائه داده است را به این نحو بیان کنیم:

بیان این مساله که دانشجوبان در آن دوره با مشکل بیکاری دست و پنجه نرم می کرده اند صحیح نیست، مشکل بیکاری تنها با بحران شکل گرفته در سال 1973 مطرح شد ، از طرفی در سال 68 فرصت های شغلی بسیاری به عنوان "مدرس" برای کسانی که از دانشگاه فارق التحصیل می شدند فراهم بود.  اما در مورد سقوط اجتماعی ، این مساله در سال 68 اصلا ملموس نبوده  : در سال 1969 ، 80 درصد اشخاص زیر 30 ساله ای که مدرک لیسانس کسب کرده بودند ، در مشاغل مناسبی اشتغال داشتند. از طرفی بیان این مساله که دانشجویان متعلق به طبقه ی بورژوآ که وضعیت درسی مناسبی نداشتند در راس امور قرار می گرفتند ، اشتباه است. به همین ترتیب باید دغدغه ی شغلی را از بین ریشه های حوادث سال 68 حذف کرد چرا که در آن زمان اصلا مطرح نبوده است ، درست است که مساله ی بیکاری هم توسط عده ای از معترضان مطرح بوده ولی سرکوب پلیس علت اصلی شدت گیری جریان اعتراضی بوده است. در جریان حوادث سال 68 مساله ی دانشگاه خیلی سریع به دست فراموشی سپرده شد و جای خود را به درخواست های بسیار گسترده تری دارد که مهمترین آن در دست گرفتن قدرت اصلی کشور توسط مردم بوده است. با توجه به سخنان کریستن راس،  باید به این مساله اذعان داشته باشیم که حوادث سال 68 مشابه تمامی جریان های کلاسیک اعتراضی بوده ولی به هیچ عنوان نمی توان به نقش دانشجویان در آن اشاره نکرد. این دانشجویان بودند که محتوایی بی نظیر به اعتراضات بخشیدند : زیر سوال بردن سلسله مراتب و تلاش برای از بین بردن گذشته. به گفته ی گروئل ، همین مساله است که شالوده ی حوادث سال 68 را تشکیل می دهد : جدایی از جهان متعارف و ورود به زندگی فعال. شکل گیری احساس تعلیق در دانشجویان ، رفتارهای خشن نیروهای پلیس و در نهایت نوعی جوان گرایی فرهنگی که به تازگی شکل گرفته بود سه رکن اساسی جریان های سال 68 به حساب می آید.

دانشجویان در حالی به خیابان ها سرازیر شدند که هیچ خطری آینده ی آن ها را تهدید نمی کرد . . .

 

  1. Les accords de Grenelle
  2. Union nationale des étudiants de France
  3. Raymond Aron

(4) Raymond Boudon, « La crise universitaire française : essai de diagnostic sociologique », Annales. Histoire, sciences sociales, vol. XXIV, n° 3, mai-juin 1969. 
(5) Pierre Bourdieu, Homo academicus, 1984, rééd. Minuit, 1992. 
(6) Louis Gruel, La Rébellion de 68. Une relecture sociologique, Presses universitaires de Rennes, 2004.

منبع : مجله ی علوم انسانی فرانسه ، منتشر شده در تاریخ 15/06/2011

قسمت اول :

http://www.anthropology.ir/node/26843

متن اصلی در وبگاه گروه مترجمان پیشرو : http://pishrotranslation.ir/post/846

پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ :

http://www.anthropology.ir/node/24940