سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

جدایی دین و سیاست در غرب, دروغ یا واقعیت


جدایی دین و سیاست در غرب, دروغ یا واقعیت

شعار «جدایی دین از سیاست», پدیده جدیدی نیست آنچه اینجانب را بر آن داشت تا هم اکنون به بررسی این نظریه بپردازم, طرح مجدد آن در رسانه های گروهی و دستگاه های ارتباط جمعی توسط کسانی است که خود را دلسوز دین و دولت می دانند و چه بسا برخی از آنان واقعا از سر عطوفت و مهرورزی نسبت به شریعت و حکومت, این شعار را در قالب های گوناگون عرضه می دارند از آنجا که نامبردگان, چنین وانمود می کنند که راز توسعه یافتگی تمدن مغرب زمین در جدایی دین از سیاست و سکولاریزم نهفته است, اینجانب که سال ها از عمرخود را درکشورهای اروپایی وآمریکایی گذرانده ام و از نزدیک شاهد واقعیت های عینی در این سرزمینها بوده ام, در صدد بر آمدم تا با کاوشی مستدل و پژوهشی تجربی, به ارائه دیدگاهی متمایز در این زمینه همت گمارم

با ارائه این بحث مستدل، جایگاه ویژه خدا خواهی در بیانیه‌های رسمی‌و قوانین اساسی مهمترین کشورهای توسعه یافته غربی و نیز نقش بارز دین و نهاد دینی در شکل گیری راهبردها و سیاستهای کلی جهان غرب، روشن خواهد شد.نظر به تنوع نظریه‌ها و اختلاف نقاط قوت و ضعف آنها؛ شایسته است نخست به تبیین دیدگاه‌های گوناگون در این زمینه بپردازیم و آنگاه هریک از آنها را جداگانه در بوته نقد قرار دهیم.

جلوه‌های تز «جدایی دین از سیاست»

مهم‌ترین نظریه‌هایی که در این عرصه بیان گردیده و یا در کارگاه ذهن ما متصور می‌شود، بدین شرح است:

۱. جدایی دین (به معنای خدا جویی و خدا پرستی) از سیاست و نظام حکومتی.

۲. جدایی دین از سیاست، به معنای مبارزه با شریعت و مظاهر آن و به عبارت دیگر: دین‌ستیزی.

۳. برکنار ساختن دین داران و مذهب دوستان از حکومت و جلوگیری از ورود آنان به عالم سیاست.

۴. جدایی نهاد دین از نهاد دولت به معنای الغاء هرگونه نقشی برای دستگاه دینی در امردستگاه حکومت و مدیریت نظام.

۵. سلب کردن نقش محوری دین در امر قانونگذاری کشور.

۶. تفکیک میان وظائف و مسئولیت‌های دینی و اختصاص آن به دستگاه‌های مذهبی از یک سو؛ و وظائف و مسئولیت‌های حکومتی و مدیریتی کشور و احاله آن به دولت و سیاستمداران از سویی دیگر.اینک، پس از تبیین دیدگاههای گوناگون در این زمینه، به بررسی هر یک از گزاره‌های فوق، همت می‌گماریم.

●خداخواهی و سیاست

می‌دانیم که مهمترین و بارزترین نماد دینداری و شریعتمداری، اعتقاد و ایمان به خداوند به عنوان والاترین حقیقت و عالی‌ترین منبع هدایت بشر محسوب می‌گردد. از سوی دیگر، برخی از نظریه‌پردازان تز «جدایی دین از سیاست» اذعان می‌دارند که جهان غرب، ایمان به خدا را که اصلی‌ترین نماد مذهب به شمارمی‌رود، به کناری نهاد و خود را از قید خداجویی و خداپرستی فارغ ساخت و به همین دلیل، به اوج شکوفایی در تمدن خود رسید.

با بیان حقایقی که در ذیل خواهد آمد، روشن می‌گردد که گروه یادشده، یا فرمان‌ها و قوانین اساسی کشورهای پیشرفته غربی را نخوانده‌اند یا این‌که با آگاهی به حقیقت، به امر و اشاره دیگران و به منظور تهی ساختن جامعه بزرگ ما از قدرت بی‌پایان ایمان به خدا، واقعیت‌ها را وارونه جلوه می‌دهند.در اینجا به منظور پرده‌برداری از چهره حقیقت، نمونه‌هایی از اهتمام پیشوایان تمدن مغرب زمین در جهت تبیین نقش نماد خداخواهی و ایمان به اعتلای مقام آفریدگار را از نظر شما می‌گذرانیم:

۱. یکی از اسناد رسمی‌ در زمینه آزادی‌ها و حقوق شهروندان فرانسه، اعلامیه حقوق بشر این کشور است که از سال ۱۷۸۹ میلادی به رسمیت شناخته شده و به مورد اجرا در آمده است.

(The Declaration of the Human Rights – ۱۷۸۹)

این بیانیه شامل مقدمه‌ای کوتاه، تاریخچه، متن (Text) و موادی چند است.

در پاراگراف پایانی متن، چنین می‌خوانیم:

“In consequence whereof, the National Assembly recognizes and declares, in the presence and under the auspices of the Supreme Being, the following Rights of Man and of the Citizen”.

«بر این مبناست که مجمع ملی در پیشگاه و تحت توجهات باری تعالی؛ حقوق بشر و حقوق شهروندان را به رسمیت می‌شناسد و اعلام می‌دارد».در این سند رسمی، معماران تمدن نوین فرانسه، پس از بیان این اصل و تعیین جایگاه ایمان به خدا و حضور در پیشگاه باری تعالی، به تبیین اصول اساسی مانند آزادی انسان، آزادی بیان و حقوق شهروندان پرداخته اند.

۲. در قانون اساسی آلمان که زیر بنای حکومت و سیاست را در این کشور تشکیل می‌دهد، چنین می‌خوانیم:

«نظر به مسئولیت خود در برابر خدا و مردم، به خاطر اینکه به عنوان عضو متساوی الحقوق در یک اروپای متحد، صلح جهانی را تامین کند؛ ملت آلمان،... این قانون اساسی را ارائه می‌نماید».

نص سخن مذکور که در نخستین پاراگراف از پیشگفتار قانون اساسی آلمان آمده است بدین شرح است:

“Im Bewustsein seiner Verantwortung vor Gott und den Menschen, von dem Willen beseelt, als gleichberchtigtes Glied in einem vereinten Europa dem frieden der Welt zu dienen, hat sich das Deutsche Volk kraft seiner verfassungsgebenden Gewalt dieses Gerundgesetz gegeben”.

ملاحظه می‌فرمایید که در این قانون اساسی نیز پس از اذعان به مسئولیت ملت آلمان در برابر خدا و مردم، اصول قانون مذکور، شامل آزادی‌ها، حقوق اساسی شهروندان، عدالت اجتماعی و تضمین کرامت انسان‌ها بیان گردیده است.

۳. در پاراگراف اول قانون اساسی کانادا، مصوب سال ۱۹۸۲ میلادی، به برتری و تعالی خداوند تصریح شده و چنین آمده است:

“Whereas Canada is founded upon principles that recognize the supremacy of God and the rule of law, the Canadian Charter of Rights and Freedoms guarantees the rights and freedoms …”

«نظر به اینکه کانادا بر اساس اصولی بنیان گذاری شده است که برتری و تعالی خداوند و حکومت قانون را به رسمیت می‌شناسد، منشور حقوق و آزادی کشور کانادا حقوق و آزادیها را تضمین می‌کند…».

۴. ایالات متحده آمریکا، نمونه‌ای دیگر از کشورهای توسعه یافته غربی است. در نخستین پاراگراف از قانون اساسی کنوانسیون آمریکا، مصوب سال ۱۸۶۱ میلادی چنین می‌خوانیم:

“We the people of the Confederate states , each State acting in its sovereing and independent character , in order to form a permanent federal government , stablish justice , insure domestic tranquillity , and secure the belessings of liberty to ourselves and our posterity ; invoking the favor and guidance of Almighty God ; do ordain and establish this Constitution for the Confederate States of America.”

«ما مردم ایالات هم پیمان، که هر ایالتی بر اساس حق سیادت و خصوصیت مستقل خود رفتار می‌کند؛ به منظور تشکیل دولت فدرال دائمی‌، که به وجود آورنده عدالت تأمین‌کننده آرامش محلی و تضمین‌کننده آزادی موهبتی برای ما و نسل آینده ما باشد؛ به این منظور، از مرحمت و هدایت خدای متعال استمداد می‌جوییم و این قانون اساسی را برای ایالات هم پیمان آمریکا وضع می‌نماییم».

آنچه بیان شد، نمونه‌ای بود از اسناد رسمی‌ و قوانین اساسی کشورهایی که مظهر بارز توسعه یافتگی و رشد صنعتی و اقتصادی در دو قاره اروپا و آمریکای شمالی هستند. از این بیان به خوبی روشن می‌گردد که سخن برخی از مدعیان روشنفکری مبنی بر این‌که «کشورهای مغرب زمین، دین (به معنای خداخواهی) را از صحنه سیاست و مدیریت کشور خود کنار گذاشتند و این امر باعث رشد و توسعه آنان گردید» سخنی بی‌پایه است.

●دین‌ستیزی و سیاست

در تاریخ معاصر کشورهای اسلامی‌نظیر ایران، شاهد روی کار آمدن عوامل استعمار چون رضا خان بوده ایم. این عناصر خود باخته به منظور تحکیم سلطه مستبدانه خود بر مردم و مبارزه با سنگر مستحکم دین که همواره در مقابل زورمداران مقاومت نموده است؛ در صدد ستیز با شریعت برآمده و آزادی مذهب را از پیروان آن سلب نموده و آنان را از انجام مراسم مذهبی و یا اجرای وظایف دینی، منع کرده‌اند. این گروه برای توجیه کردار ناصواب خویش، با گرفتن ژست روشنفکر مآبانه به این دروغ متوسل می‌شدند که دنیای غرب، با دین و مظاهر آن به مبارزه برخواسته و به همین دلیل، به پیشرفتهای خیره کننده‌ای نیز نائل آمده است.اینک با توجه به اسناد و مدارک مستدل، به بررسی وضعیت مذهب و دین داری در مغرب زمین و دیدگاه سیاستمداران غرب در این زمینه می‌پردازیم.یکی از اصول مسلم قوانین اساسی در کشورهای توسعه یافته جهان و ازجمله کشورهای پیشرفته اروپایی و آمریکایی، آزادی دین و احترام به مذهب می‌باشد. در اینجا به عنوان نمونه به برخی از این موارد اشاره می‌کنیم:

۱. در ماده پانزدهم از قانون اساسی کشور سویس چنین آمده است:

“the freedom of religion and philosophy is guaranteed.

All persons have the right to choose their religion or philosophical convictions freely, and to profess them alone or in community with others.

All persons have the right to join or to belong to a religious community, and to follow religious teachings”.« آزادی دین و فلسفه، تضمین شده است.همه مردم حق دارند تا دین یا اعتقاد فلسفی خود را آزادانه انتخاب کنند و آنرا به صورت فردی یا در جامعه با دیگران اظهار نمایند.همه مردم حق دارند تا به یک جامعه دینی بپیوندند یا به آن وابسته گردند و از تعلیمات دینی پیروی کنند».می‌دانیم که رضا خان، فرزند خود را برای تحصیل به همین کشور سویس می‌فرستد و در عین حال که موضع سیاستمداران و دولت مذکور در خصوص دین رسمی‌و احترام به حق آزادی دین را می‌داند؛ آزادی مذهب و انجام مراسم مذهبی را در ایران زیر پا می‌گذارد و جمعی از روشنفکر نمایان معاصر وی، رفتار او را عملی مترقیانه و مایه پیشرفت قلمداد می‌کنند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.