جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
سینمای ما و موسیقی راک ایرانی
مقدمه
آیا موسیقی راک یکی از مظاهر زندگی شهری جامعة ایرانی پیش از انقلاب بوده است و یا این که یک نیاز تازه است که ضرورت های مدرنیزاسیون ِ ناگزیر حیات اجتماعی جامعة ایرانی، حضور آن را در بافت این زندگی الزامی کرده است؟ هر پاسخی به این پرسشها بدهیم حضور سینمای ایران در این عرصه یک ضرورت انکارناپذیر است. در چنین شرایطی مصایب جوانان عاشق موسیقی راک هم به مصایب جوانان جوامع دیگر شبیه است، هرچند از نوع خودش.
موسیقی راک پس از پیداییاش بهسرعت تمام جهان را در طی دهه های 80 تا 90 درنوردید و در لهیب آتش های سرکش آن جایی برای خشک و تر باقی نماند.: «وام گیری، غارت، جذب و داد و ستد فرهنگی، همواره تمدن ها را از لحاظ فرهنگی غنا بخشیده است. آهنگ انتشار وسایل دیداری ــ شنیداری و چندگونه گی وسایل ارتباطی مشترک میان چند قاره موجب تشدید مبادلات فرهنگی با آهنگی سرسام آور شده است. دراین میان موسیقی ... یکی از ممتازترین وجوه این مبادلات به شمار می رود.» (1) این نویسنده در تشریح اهمیت نقش موسیقی چنین می گوید: «راک که نوازندگان آفریقایی ــ آمریکایی نظیر چاک بری و بو دیدلی آن را ساختند و الویس پریسلی و دیگر خوانندگان سفیدپوست آن را رونق دادند، برای جوانان سراسر جهان سمبول عصیان و اعتراض شد.» (2 ) بهاینترتیب در جامعهای سرشار از تحول و چالش همچون کشور ما و با پشت سر گذاشتن مقاطع مهمی همچون انقلاب عظیم اسلامی و جنگی هشتساله و غیره، جوان ایرانی ناگزیر از گفت وگو و مفاهمه هم با حاکمیت و هم جامعه است و این جوان عاشق این موسیقی هم باید عشق خود را دنبال کند. این که جوان ایرانی ِ عاشق این نوع موسیقی ِ به هرحال ساختارشکن، چه رشته پاسخ هایی آماده می کند، سوأل هایی است که فیلمسازانی که به این موضوع پرداخته اند در برابر آن قرار می گیرند.
راک ایرانی یک ضرورت و یا یک مُد گذرا؟
جوانی که بیست ساله گی خود را در سالهای توفانی انقلاب 57 سپری کرده لابد به خوبی به یاد دارد که در یک سال اول پس از انقلاب انواع کنسرت های موسیقی راک ِ «انقلابی» در تهران برگزار می شد و پوسترهای آن آزادانه در شهر خودنمایی می کرد. برای این کنسرت ها هیچ ارادة حکومتی وجود نداشت، بل که یک نیاز درونی بود. خوب است که این را هم به یادآوریم که موسیقی راک در ایران، گذشتة قابل اتکایی نداشته است و انقلاب می-توانست نقطة آغازی برای شروع آن هم باشد، اما این که چه شد که چنین نشد به محدودیتی برمی گردد که کل موسیقی در ایران برای سال ها تجربه کرد. لابد یادمان نرفته که برای نزدیک به یک دهه موسیقی تنها به عنوان «سرود» شناخته می شد. مقاومت کنونی در برابر موسیقی راک گرچه اشکال ایدئولوژیک هم دارد، اما ریشة این معضل تنها ایدئولوژی حاکم نیست، چهبسا چهره های برجستة موسیقی کشور هم از زمرة مخالفان موسیقی راک بهشمار میروند. پس باید مقاومت ها دربرابر پدیده ی راک ایرانی را، مقاومت های طبیعی هر جامعه ای دانست. درنهایت شناخت این موج جدید موسیقی راک و خود فیلمهای مرتبط با این پدیده، شاخصی مهم به شمار می رود برای درک چه گونه گی سیر تحول مدرنیت در ایران.
آیینه
برای این مقاله چندین فیلم را مورد بررسی قرار داده ام. دوتای از اینها فیلمهایی پرسر و صدا بودهاند: علی سنتوری اثر داریوش مهرجویی و کسی از گربههای ایرانی خبر نداره ساختة بهمن قبادی. دیگر فیلمها مستندهایی هستند که گاه در شرایطی سخت ساخته شدهاند. برخی از آنها تنها گزارش هایی سادهاند و بعضی تا حد مستند های ناب پیش رفته اند ، اما در همه ی این کارها ، شور گاه خیره کننده ی جوانی موج می زند. در همة این فیلم ها جوانان با روحیه ای گاه غبطه آور و بردباری ای غیرقابلانتظار از سن و سال شان ، بهرغم تمام کارشکنیها و مشکلات عجیب و غریب، به دنبال عشق-شان می روند. سازندگان این مستندها به تقریب در همان ردة سنی عشاق راک ایرانی هستند و این عشق آنچنان هست که پیر ِ این دِیر یعنی مهرجویی را هم بهدنبال خود میکشاند که علی سنتوری را بسازد.
شاید بهدلیل اهمیت فیلمهای مهرجویی و قبادی درستتر این بود که در آغاز به این دو فیلم بپردازم، اما مستندهایی که برشمردیم نوعی شناخت پایهیی به بیننده میدهند و درآمد خوبی برای ورود به دنیای این دو فیلم بهشمار میآیند.
گزارش خرابکاری
این فیلم در حقیقت گزارشی است از کار چند گروه به نسبت مطرح راک در ایران . فضای فکری فیلم بیننده را بدانجا سوق میدهد که از اول موسیقی راک را امری بهکلی غربی و کاملاً دور از زندگی جامعة ایرانی قلمداد کند. گروه موسیقیای که در پایان این فیلم معرفی میشود گروه آرش رادان است که از عشاق پینک فلوید است و بر آن است که چیزی به نام راک ایرانی وجود ندارد و این نوع راک همان مایههای موسیقی راک غربی است و تنها شعر فارسی رویش گذاشتهاند. هرچند که فرزاد فخرالدینی، یکی از موزیسینهای راک از علاقه و کار ِ ویژهاش روی درآمیختن موسیقی ایرانی با راک حرف میزند. بهطور کلی اعضای گروههایی که در این فیلم دیده میشوند عقاید متفاوتی دارند و حرفهای مهمی را طرح میکنند که متاسفانه هیچکدام از این حرفها به سرانجامی نمیرسند. این ایراد تا حدود زیادی مربوط است به نگاه فیلمساز که نخواسته وارد مقولات پیچیدة مندرج در موضوع کارش بشود.
اما در همین فیلم وجود یک روحیة شاد و آمادة تفاهم با محیط پیرامون در میان جوانان عاشق راک دیده میشود که از نقاط مثبت این فیلم بهشمار میآید و اگر که این فیلم، موفق به بیان درست ِنکتهای شده باشد، همین نکته است: پیمان رضایی یکی دیگر از موزیسینها در تشریح موقعیت خود و فعالیتشان از مشکل عدم تفاهم با جامعه و دولت میگوید و میگوید که باید این عدم تفاهم بهنحوی برطرف گردد. در جای دیگری میبینیم که مثلاً یکی دیگر از اعضای این گروهها به نام فرزاد اعتمادی از این ناراحت است که چرا موسیقی راک ایرانی در کشور اصلاًٌ رسمیت نیافته و حتی در خانة موسیقی ایران، هیچیک از موزیسینهای راک نمیتوانند عضو شوند. این ابراز ناراحتی در میان چنین گروههایی چندان وجهی نمیتواند داشته باشد، زیرا موسیقی راک در ذات خود با موسیقی رسمی چالش دارد! خلاصه اینکه هرچند گزارش خرابکاری دریچهای به سوی این مقولات میگشاید، اما به-دلیل علاقة فیلم ساز به گفتن همهچیز و ظرف ناکافی ساختار فیلم، نتوانسته تصویر درستی از پدیدة مورد نظر به بیننده منتقل کند.
باد دبور
این فیلم هم بیشتر یک مستند گزارشی است، اما بهخاطر وسعت نظر و تلاش خوب کارگردان توانسته حسی از زندگی پرتبوتاب عدة زیادی از جوانان را منتقل کند. باد دبور دربارة پرچالشترین موضوعهای مبتلابه جامعه مانند ماهواره و ممنوعیت آن، پدیدة اینترنت و فیلترینگ سایتها، روزنامهها و ... از جمله موسیقی زیرزمینی راک ایرانی، حرفها دارد. سهم موسیقی راک در این فیلم، البته نسبت به دیگر موضوعها کمتر است، اما همان شور و حس و حال نوخواهانه، مبارزهجویانه و در عین حال تفاهمطلب، در جوانان طالب این نوع موسیقی دیده میشود. آنها از مشکلات خود میگویند و از اینکه مجبورند تمام دیوارها و سقف یک زیرزمین را که محل تمرینشان است، با شانههای خالی تخممرغ بپوشانند (تا هم اکوستیک باشد و هم صدای موسیقی باعث آزار همسایهها نشود)و بهگفتة خودشان «مرغدونی»شان را درست کنند. آنها همچنین از این میگویند که از دید عامة مردم اینکه یک عده جوان شب و روز خود را با هم بگذرانند یک چیز ناهنجار و خلاف عرف بهحساب میآید، در حالیکه نیاز به باهمبودن یکی از ضرورتهای این نوع موسیقی است. جالب این که اینان پیة همة این چیزها را به تن خود مالیدهاند و در انتهای سکانس مربوط به موسیقی راک یکی از موزیسینها برای تشریح وضعیتشان و میزان اعتقاد خود شعری از مثنوی مولوی را میخواند!
ساز مخالف Off Beat
محور فیلم ساز مخالف Off Beat یک مسابقه ی اینترنتی برای موسیقی راک زیرزمینی ایران است که سایت «تهران اوِنیو» مرکب از گروهی از دوست داران موسیقی راک آن را برگزار می کند؛ مسابقه ای که با شور و شوق فراوان از سوی دوست داران این موسیقی استقبال شد و زمانی که قرار شد گروه های منتخب این مسابقه در یک سالن کنسرت بدهند، چند ساعتی پیش از اجرا به اعضای این گروه ها اعلام شد که به دلایلی که «همه می دانند» کنسرت لغو شده است! برپایی این مسابقه بهانه ای است برای فیلم ساز که موضوع را تا پایان دنبال کند و به-گونه ای وارد زندگی و دنیای فکری این موزیسینها بشود. بسیاری از این موزیسین ها همان حرف هایی را می زنند که در گزارش خراب کاری هم شنیده ایم: « ... ما باید حالاحالاها تلاش کنیم تا این موسیقی جا بیفتد». پس از این بخش تکهای از یک ترانه می آید که زبان حال یک پسربچه است: «من شلوارمو خیس می کنم!» بیان یک فضای گروتسک و چیزی که ذاتی موسیقی راک است. چیزی که در این جا قابل تأمل است و فیلم به طور مستقیم وارد چالش با این مسئله نمی شود این است که به نظر می رسد این موسیقی مورد اقبال عمومی هم هست: چه در شب اجرای گروه رومی در ابتدای فیلم و چه زمانی که تمام بلیت-های کنسرت برندگان مسابقه اینترنتی به فروش می رسد، و چه زمانی که در یک فضای اینترنتی و از طریق مراجعان به یک کافی نت می بینیم که جوانان زیادی نشسته اند که وارد سایت های مربوط شوند. از ابتدای فیلم هم می بینیم که اصلاً نفس اجرای اینگونه برنامهها مصیبت دارد و این چیزی است که در میان صحبت های تمام این جوانان وجود دارد و مسئلة اصلی فیلم هم به شمار می آید.
نکته ی بامزه ای که در این فیلم بسیار به چشم می آید این است که موزیسین های راک در این فیلم یک راحتی و آرامش خیال جالبی دارند، یک نوع واقع بینی که آن ها را به کار، پایداری و صبوری بیشتر تشویق می کند: «می خوام این کارو بکنم، هیچ کار دیگه ای هم نمی خوام بکنم... حالا هر چی می خواد بشه ... اگه همه مون، اگه بیایم فکر کنیم آینده چی می شه، واقعاً شب سختی رو خواهیم گذروند.» این درجه از امید در عین ارزیابی عینی از شرایط، نشان از زنده بودنی دارد که هنر این جوانان را سرشار از پویندگی و جسارت می کند. چیزی که در تمام طول فیلم تا پایان لمس می شود و تقلبی هم نیست و به-قول خواننده ی گروه فرا : «مهم اینه که حال کرده یم. پول داده یم؟ باشه؛ آدم پول می ده که حال کنه!» این شاید سرچشمة شوری است که به میرتهماسب هم منتقل شده است.
آرامش با دیازپام ده
دربارة این فیلم باید در زمان و مکانی دیگر صحبت کرد.
آقایان پرنده
آقایان پرنده که با حمایت شبکه ی تلویزیونی آرته ساخته در جشنواره های داخلی و در مجامع جوانان مورد استقبال فراوان واقع شده است. فیلم روایت گر تلاش و کوشش یک گروه سه نفره ی راک است که در شهرستان کوچک بندر انزلی در شمال، گروه آقایان پرنده را تشکیل داده اند و می خواهند کنسرتی برگزار کنند. اعضای این گروه یک معلم هنر مدرسه ی راهنمایی، یک دانشجوی انصرافی رشته ی گرافیک دانشگاه و یک جوان کارگر کشتی است. این که چه گونه یک گروه راک در انزلی که زمانی دروازة اروپا لقب داشت و امروز شهری معمولی با اقتصادی فقیر است، سربرمی آورد، نشان از آن دارد که نیاز به چنین انواعی از موسیقی روز، یک نیاز گسترده در سطح کشور است و به تهران که قلب مدرنیت ایران است، محدود نمی شود.
اما جذابیت آقایان پرنده به این است که بیننده را از ابتدا در جریان تمام تب و تاب های این گروه که برای کمترین فعالیت خود محتاج امکانات و پول هستند، قرار می دهد. رضا بهرامی نژاد که خود اهل انزلی، طبال گروه و کارگردان این فیلم هست این امکان را برای ما فراهم می کند که لحظه به لحظه با گروه زندگی کنیم، در تمرین، تفریح، و بحث های گروهی شان شرکت کنیم ، و از همه مهم تر همراه با آن ها دچار ترس و وحشت از فقدان مکان تمرین و یا اضطراب لغو کنسرت، بشویم. اغلب این صحنه ها به طور زنده ضبط شده و برخی از آن ها بازسازی شده است، اما فیلم از حس و حال زنده ای سرشار است و ما را در کوران فعالیت شورمندانة اعضای این گروه نوپا قرار می دهد. حرفه یی گری بهرامی نژاد سبب گشته که تا آخر در تب و تاب باقی بمانیم ، و ضربة آخر زمانی وارد می شود که کنسرت کاملاً برگزار می شود و این نه مقامات شهرستان ــ لابد همان آدمبدهها ــ که این استقبال بی رنگ تماشاگران است که سبب شکست کنسرت می-شود. و البته پس از آن بهدنبال این هم رفته که دلیل اصلی این شکست چیست.
این که این امر درست هست یا نه، یک بحث است و این که آیا مردم به این موسیقی نیاز دارند، بحث به نظر من مهم تری است. به نظر می رسد که بهرامی نژاد برای نتیجه گرفتن کمی عجله کرده است و به این ترتیب به رغم امتیازات بسیار زیاد فیلمش نسبت به دیگر فیلم های مورد بررسی، مرتکب یک پیش داوری درباره ی همشهریانش شده است.
گزارش یک روز کامل
سنتوری
این فیلم را باید مقدمة فیلمهای سینماییای دانست که به راک ایرانی میپردازند. موسیقی محسن چاووشی که بهعنوان موسیقی علی سنتوری در فیلم شنیده میشود (البته با تلفیق ماهرانهی موسیقی او با نوای سنتور که توسط اردوان کامکار انجام گرفته) نمایشگر آگاهی مهرجویی است از گرایش رشدیابنده به تلفیق انواع موسیقی که در فضای این نوع موسیقی در ایران وجود دارد و در آثار برخی از مهمترین چهرههای راک ایرانی همچون نامجو بهگونة یک شاخص و ملاک شناسایی درمیآید. من چاووشی را نمیشناسم اما سنتوری مهرجویی موزیسینی است که همچنان که از موسیقی ایرانی/شبه راک خود لذت میبرد با موسیقی باخ و موتزارت را هم دوست دارد. در فیلم تلاش شده که کل درام ازطریق موسیقی بیان شود: دو شخصیت اصلی این فیلم یعنی علی و هانیه با موسیقی بههم ابراز عشق میکنند، حرف میزنند، قهر و جداییشان هم از طریق موسیقی بیان میشود و حتی وقتی که سنتوری در عروسی مورد هجوم عدهای ناشناس! قرار میگیرد، سازهایشان شکسته میشود. اصلاً شاید بتوان این فیلم را نوعی ادای احترام مهرجویی به موسیقی (از هر نوعش) دانست. جدای از موضوع موسیقی، نحوة سلوک این شخصیتها با هم و با محیط پیرامون دربرگیرندة همة مشخصات این نسل است: چه زمانیکه هانیه در عین بازیگوشی برای شوکهکردن علی و ضمناً نوعی روکمکنی برایش پیانو میزند و یا حجلة عقد ایندو که درون یک چادر است یا وقتی که حاجآقا پیش از عقد با انگشت چند نتی با سنتور میزند و از صدای دلپذیر آن محظوظ میشود و جایی دیگر که هانیه از آلودگی موسیقیدانان به دود و الکل مینالد و حتی سیگارکشیدن آنان را بد میداند اما دمی بعد بدون هر گونه شوخی از مردی آشنا سیگار میطلبد؛ یا در بخش تقریباً سیاه زندگی علی که او گامبهگام در چاه ویلی خودساخته فروتر میرود، همه و همه حاکی از زندگی این نسل است و اصلاً ساختهگی نیست. بهاین ترتیب فیلم مهرجویی حدیث نسلی است که برای دستیابی به هدفش آمادة پرداخت هر تاوانی هست. به همین دلیل است که علی سنتوری هرچند که تا حد زیادی بیان دردها و مشکلات نسل جوان و هنرمند این کشور هست، اما از آه و ناله برکنار است؛ معترض هست، اما بسیاری از همین دردها را امری طبیعی در دوران گذار به تفاهمی در سطوحی بالاتر میان نسلها میداند. نقطة تفاوتی که آن را از فیلم بهشدت غمخوارانة بهمن قبادی فراتر میبرد.
کسی از گربههای ایرانی خبر نداره
نمی توان پذیرفت که پایان آقایان پرنده پایانی برای راک ایرانی باشد. اینک کسانی مانند محسن نامجو محبوبیت زیادی یافته اند و حتی در میان استادان و بزرگان موسیقی رسمی هم سری از توی سرها درآورده اند. دیگران هنوز ازپانیفتاده اند و دنیای موزیسین های راک ایرانی در حال غنی تر شدن است. مستندسازان ایران هم در این میان به دنبال یافتن موضوع های تازه اند. روابط آن ها می رود که جدی تر و گسترده تر شود. گویا راک ایرانی در آغاز راهی وسیع است.
ارجاعات:
1 ــ ایزابل لماری ـ موسیقی، جهان تلفیق ـ برگردان ناهید فروغان ـ برگرفته از پیام یونسکو شماره ی 250 مارس 1991 فروردین 1370
2 ــ همان
3 -- مصاحبه با مانو دیبانگو، همان منبع
*این مطلب اولین بار در سایت ومستند منتشر شده و برای تجدید انتشار به انسان شناسی وفرهنگ ارایه شده است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست