دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مقدماتی در باب انسانشناسی (3): تحقیق میدانی



      مقدماتی در باب انسانشناسی (3): تحقیق میدانی
پیتر متکاف برگردان کوثر خلردی

پژوهش های بدون ساختار: جنبه دیگر مشاهده مشارکتی این است که تجربه های یادگیری انسان شناس از قبل برنامه ریزی شده نیستند. مالینوفسکی به مردم نگفت که چه زمانی به ماهی گیری می رود، بلکه تنها زمانی که آنان خود به ماهی گیری می رفتند همراهیشان کرد. متخصصان در حوزه های ساختار نزدیک از قبیل جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی اغلب چنین پژوهش های "بدون ساختاررا نامرتب و غیرعلمی می دانند...

 

پژوهش های بدون ساختار: جنبه دیگر مشاهده مشارکتی این است که تجربه های یادگیری انسان شناس از قبل برنامه ریزی شده نیستند. مالینوفسکی به مردم نگفت که چه زمانی به ماهی گیری می رود، بلکه تنها زمانی که آنان خود به ماهی گیری می رفتند همراهیشان کرد. متخصصان در حوزه های ساختاری[1] نزدیک از قبیل جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی اغلب چنین پژوهش های "بدون ساختار[2]" را نامرتب و غیرعلمی می دانند.

ترجیح آنها برا بررسی هایی است که محصول داده های قابل سنجش متمایل به تحلیل های آماری می باشد. برای آنها، مشاهده مشارکتی بر ماده "حکایتی[3]"، که فاقد روش های نمونه گیری مناسب است اشاره می کند. اکثر انسان شناسان دقیقا نظری مخالف امور دارند. مشکل تحقیق "ساختارمند[4]" این است که شما باید پیشاپیش بدانید که به دنبال چه چیزی هستید. اگر شما نیاز دارید تا بدانید این خوب عمل می کند ، برای مثال، چند درصد از جمعیت داده شده یک ماشین دارند، یا یک برنامه تلوزیونی خاص را تماشا می کنند. این استفاده بسیار کمی برای مطالعه کردن جهان بینی های مختلف است. هر پرسش نامه ای که از قبل ساخته شده موظف است دقیقا آن تعصباتی که انسان شناس تلاش می کند ]از آنها[ فرار کند را ثبت کند. به عنوان مثال، در بسیاری از نقاط اگر شما مطالعه دین بومی را با پرسیدن نام مردم برای خدا، یا چگونه آنها اغلب به کلیسا می روند شروع کنید از هدف دور خواهید شذ. در عوض، موضوع باید بارها و بارها ، اول از یک زاویه، سپس از  زاویه دیگر بررسی شود. همچون آن مرد کور مشهوری که یک فیل را توصیف می کند، لازم خواهد بود تا راه خود را در اطراف آنچه هنوز نمی تواند در تمامیت آن ساخته شود، احساس کنید. به طور کلی بسترهای تاریخی طبیعی بهتر از ساختگی ها هستند. از این رو، شایسته آنست که اجازه دهیم تا مسائل مذهبی، یا آنچه که ممکن است تبدیل به مسائل مذهبی شود در فعالیت های روزمره مطرح شوند. روند کار پژوهشی بدون ساختار بیشتر شبیه کار پلیسی است تا علم آزمایشگاهی. آزمایش های کنترل شده[5] غیر ممکن هستند. در عوض، نشانه ها باید همان طور که آنها ظاهر می شوند به کار گرفته شوند، حتی اگر ماه ها تا روشن شدن معنا طول بکشد. علاوه بر این، انسان شناس بسان گذشته در حال کار کردن بر روی چندین مورد در یک زمان است. یک مورد ممکن است برای مدتی متوقف شود تا زمانی که اطلاعات تازه ظاهر شود و دوباره از یک جهت غیرمنتظره باز گردد. مجموعه ای از اطلاعات در حال رشد اما گوناگون باید به طور مداوم در جست و جوی سرنخ های جدید مجدد مورد بررسی قرار بگیرند. به وسیله مقایسه، بررسی کردن تحقیق آسان است اما نتایج آن سطحی است.

پژوهش بدون ساختار نه تنها پرسیدن را منع نمی کند، اتفاقا انسان شناسان همه چیز را مورد پرسش قرار می دهند. آنچه که مالینوفسکی از ماهیگیران تربرایند مشخص کرد، بدون شک سوالات پی در پی او بود: این چه نامیده می شود؟ چرا این کار را انجام می دهید؟ همین ویژگی است که حتی بیشتر از ظاهر ناآشنا و عادت های عجیب باعث انگشت نما شدن انسان شناس می شود. او ]انسان شناس زن یا مرد[ به طور پیوسته در حال سوال پرسیدن است. در حقیقت، این یک نشانه کار میدانی خوب است تا سوال های جدیدی برای پرسیدن[6] پیدا کند. برای بیشتر ما، کنجکاوی به زودی رنگ می بازد. پس از یک سری سوالات شما مثل همیشه احساس سرگشتگی کنید و نتوانید به چیز دیگه ای فکر کنید تا بپرسید. آنچه که انسان شناسان مبتکر موفق می شوند انجام بدهند، انتقال چیزهایی است که در ذهنشان است، تا زمانی که سوال جدیدی شکل بگیرد- ]سوالاتی[ که ممکن است کمک کند یا نکند. این یک مهارت است که مستلزم تمرین می باشد.

 

نقش منابع خبری

به ناچار، برخی سوالات سخت تر از بقیه می باشند. هر گوینده بومی می تواند احتمالا نام های مختلف قلاب ماهی گیری را به شما بگوید، اما تعداد کمی مایل به پاسخ گویی متفکرانه به سوالات انتزائی درباره طبیعت جهان هستند. در هر جامعه ای چنین افرادی نادر هستند، و انسان شناسان، برای کشف کردن آنها، خودشان را خوش شانس به حساب می آوردند. اگر آنها "منابع خبری[7]" منظمی باشند، همان طور که بیان شد، قادر خواهند بود نقش مهمی در پژوهش بازی کنند. آنچه که آنها ارائه می کنند تامل بر معانی فرهنگی[8] از دیدگاه ویژه داخلی است. منابع خبری یک پل بین فرهنگ ها ایجاد می کنند زیرا آنها سوال هایی که هیچ فرد محلی هرگز نپرسید را تحمل می کنند (آنها به سوالهایی برمی خورند که هیچ فرد محلی هرگز با آن برخورد نکرد). اغلب اینها ]سوالات[ کیفیت پایینی دارند، مثل یک کودک که می پرسد که چرا علف سبز یا آسمان آبی است. چنین سوالهایی جواب هایی دارند، اما بزرگسالان کمی، زحمت می کشند تا درباره آنچه که بیش از حد واضح به نظر می رسد و خِیری در آن نیست زحمت فکر کردن به خود دهند. یک بار دیگر از محقق میدانی[9] رفتارهایی مشاهده می شود که مشابهش را از یک کودک که دائما می پرسد چرا علف سبز است انتظار سر زدنش را داریم. این گرایش به پرسیدن که ساده به نظر می رسد منشا یک شوخی قدیمی است: که یک انسان شناس کسی است که از مردم باهوش سوالات بی معنی می پرسد. هرچند، حتی یک منبع خبری خیلی خوب هم، تمام اطلاعاتی که انسان شناس نیاز دارد را، همان طور شسته و رفته و تر و تمیز تحویل نمی دهد. تعامل[10] همواره پیچیده تر از آن است. یک تجربه مشترک در کار میدانی است که یک سوال کاملا سرراست را می پرسد و یک جواب بی ربط دریافت می کند. در صورتی که شما درست نشنیده باشید، سوال را تکرار می کنید و پاسخ یکسان می گیرید. سپس هر دو نفر شما به دلیل عدم درک متقابل به هم خیره می شوید. چنین لحظاتی ممکن است یک بحران در کار میدانی و تضعیف هرچیزی که شما گمان می کردید که آموخته اید، باشد. اما آن هم می تواند مانند نشان دادن اینکه شما به چیزی عمیق و جالب برخورد کرده اید جالب باشد . به طور واضح، منبع خبری شما در حال کار کردن با فرضیه هایی متفاوت با شما است که همان تفاوت در جهان بینی ای است که هدف شما کشف آنست. پس شما اکنون باید تا زمانی که بصیرت و بینش به وجود بیاید یک راه تقریبا سخت به وسیله آزمون و خطا پیدا کنید. راه حل دیگری به غیر از مقاومت وجود ندارد.

 

جلوگیری کردن از اطلاعات غلط

البته، علاوه بر این، این احتمال هم وجود دارد که شما در حال گمراه شدن[11] باشید. دروغ گفتن[12]، یک فعالیت بسیار انسانی است. لایه های پیچیده ای از اغراق، فریب و گریز از آنچه که ما قادر هستیم، یک اندازه گیری از مهارت زبان[13] هستند. سخت نیست تا شرایطی را تصور کنید که زمانی حتی دوستانه ترین منابع خبری ممکن است بخواهند همه چیز را پنهان کنند یا آنها را بد جلوه بدهند. این به این دلیل است که ارتباطی بین انسان شناس و منبع خبری در برخی آرمان های سیاست های بخش خارجی قلمرو وجود ندارد. در مقابل فرد خارجی، با تمام کشاکش های نهانی خود برای وضعیت، نه تنها باید به نحوی در داخل یک جامعه بومی سازگار شود ، بلکه ممکن است به عنوان یک منبع، در برخورد با سازمان های دولتی و دیگر نیروهای "بیگانه[14]" به نظر برسد. در مورد دیگر، او ]انسان شناس زن یا مرد[ آزاد است تا دست کاری کند. انسان شناسان چه دفاعی در برابر اغفال[15] دارند؟ اول، دروغ های بزرگ سخت هستند تا برای ماه ها در یک زمان در جامعه صمیمی ادامه داشته باشند. زود یا دیر کسی سوتی خواهد داد; یا به وسیله لغزش واقعی یا از طریق یک آرزوی نهان که کذاب را آشکار می کند. انسان شناس مجبور است مدام نادرستی را بررسی کند و منتظر بماند. در همین حال، او ]انسان شناس مرد یا زن[ به تدریج یک درک بهتری از آنچه که در مکالمات در جریان است به دست می آورد. رجزخوانی و نیشتر زدن های معمول هر دو به آسانی قبل تشخیص است. بسیاری از مردم شناسان همواره تجربه شنیدن دروغ های ظالمانه بیشتری را داشته اند تا دو زاریشان بیافتد. نگرش ها به صداقت محض به طور گسترده ای در سراسر جهان متفاوت است و این برای محقق میدانی زمان می برد تا قادر باشد زمینه هایی که در آن ساختگی گفتن به عنوان یک شکل از بازی کلامی است. یک بررسی دیگری در برابر دروغ گویی وجو دارد و این یکی از مهم ترین هاست. انسان شناسان نه تنها به آنچه که مردم می گویند که انجام می دهند، گوش می دهند، بلکه آنها آنچه که آنها در حقیقت انجام می دهند را می بینند.  برای مثال، اگر یک رهبر بومی درباره جایگاه متعالی اش اغراق کند، شما می توانید مشاهده کنید که آیا در واقع با احترام با او رفتار می شود. این به نوبه خود مستلزم آن است که شما در موقعیت هایی که مردم سالمند مواجهه هستند مشارکت کرده باشید و طیفی از سلام و احوال پرسی از اتفاقی تا  بااحترام را مشاهد کرده باشید. در واقع، شما در حال حاضر نیاز دارید تا این تمرین ها را یاد بگیرید با این هدف که خود شما با چنین افرادی ارتباط برقرار کنید. باز هم، شما می توانید یک گزارش آگاهی دهنده[16] از یک آیین مذهبی، دربرابر آنچه که در یک عملکرد واقعی اتفاق می افتد را بررسی کنید، و تفاوت هایی که وجود دارد شما را مصمم خواهد کرد تا سوالات جدید بپرسید. روش مشارکت دقیقا این بازخورد بین تماشا و درخواست است. همچنان که شما بیشتر می آموزید، شما بیشتر آنچه که دیده اید را درک می کنید.

 

دانش انسان شناسانه

در پایان، هرچند، هیچ دفاع محفوظ از خطا و اشتباهی در برابر سوء تفاهم[17]، هر آنچه که منشا آن است، وجود ندارد. بسیاری از انسان شناسان بسیار به این ]مساله[  آگاهی دارند. آنها مجبور هستند در عقایدشان به اندازه کافی تجدید نظر کنند تا به اینکه هر نتیجه گیری نهایی است، تردید کنند. کار میدانی یک تجربه ای معمولی است و اثر همچنان ادامه دارد. بحث های اخیر در مورد اینکه کدام انواع دانش ها در درون اصطلاح " علوم اجتماعی" ممکن هستند، انسان شناسان را حتی درمورد آنچه که آنها ادعا می کنند محتاط تر ساخته است. این یک مشکل نداشتن حقایق[18] برای گزارش نیست. در مقابل، یک انسان شناس به تازگی از میدانی برمیگردد که یک سرچشمه از اطلاعاتی[19] درباره همه چیز است، از آنچه که مردم می خورند تا اینکه آنها چگونه جک می گویند. هیچ چیز پستی درباره این نوع داده وجود ندارد. اغلب اینگونه است.

 

چارچوب 3.1  سوء تفاهم فرهنگی

در حین انجام کار میدانی در جزیره بورنئو، من یک دوست داشتم که از آمریکا به دیدن من آمد. مردم بومی شگفت زده شده بودند تا بفهمند که او مالایی صحبت نمی کند. آنها می پرسیدند "چرا او مالایی صحبت نمی کند؟." در سرتاسر یک منطقه با تنوع زبانی زیاد، مالایی زبان میانجی است که توسط هر کس به عنوان زبان دوم صحبت می شود که اجازه ارتباط با معامله گران در بازارها و غریبه های دیگر را می دهد. من پاسخ دادم "او تازه رسیده است." آنها گفتند "بله، ما این را می دانیم" "اما چرا او مالایی صحبت نمی کند؟" پس از چندین بار تلاش کردن برای پرسیدن و با افزایش ناامیدی، یک مرد راهی پیدا کرد تا آن ]سوال[ را به طور دیگه ای بیان کند: زمانی که او در آمریکا است، او چگونه چیزها را می خرد؟ آنچه که مخاطب من نمی دانست، و آنچه که من در نظر گرفته بودم را بیش از حد آشکار به آنها گفتم، این بود که در آمریکا هر کسی، حتی مغازه داران،  انگلیسی صحبت می کند.

 

 

[1] Disciplines

[2] “Unstructured” research

[3] Anecdotal

[4] Structured

[5]Controlled experiments

[6] Ask

[7] Informants

[8] Cultural meanings

[9] Fieldworker

[10] Interaction

[11]Misled

[12] Lying

[13] Subtlety of language

[14] Outside” forces

[15] Deception

[16] Informant’s account

[17] Misunderstanding

[18] Facts

[19] Information

 

 

این مطلب ترجمه ای است از کتاب زیر:

Metcalf, Peter (2005) Anthropology: the Basics; Routledge pp:1-5

صفحه شخصی نویسنده در سایت انسانشناسی و فرهنگ

http://anthropology.ir/node/25534