یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شکل های زن و مرد در گفتمان معمارانه معاصر (3)



      شکل های زن و مرد در گفتمان معمارانه معاصر (3)
گولسوم بایدار برگردان الهام نظری

مفهوم عاملیت و سوژه به طرز اجتناب ناپذیری به زبان مرتبط شده است. سوژه هم صحبت می کند و هم توسط گفتمان، قانون و فرهنگ مورد صحبت قرار می‌گیرد. دلالت های جنسیتی گفتمان های تربیتی ما، اغلب حتی از نگاه منتقدان نیز نادیده گرفته شده است. در اینجا بحث، اختصاصا مربوط به تاریخ طولانی ارتباط زنان با فضا در سنت فلسفی غرب است.

زبان

مفهوم عاملیت و سوژه به طرز اجتناب ناپذیری به زبان مرتبط شده است. سوژه هم صحبت می کند و هم توسط گفتمان، قانون و فرهنگ مورد صحبت قرار می‌گیرد. دلالت های جنسیتی گفتمان های تربیتی ما، اغلب حتی از نگاه منتقدان نیز نادیده گرفته شده است. در اینجا بحث، اختصاصا مربوط به تاریخ طولانی ارتباط زنان با فضا در سنت فلسفی غرب است. فمنیست منتقد الیزابت گروز[1] به طور جامعی بحث کرده که چطور مفهوم افلاطونی کورا[2] به هردو موضوع فضایی شدن و کارکرد زنانگی مرتبط است. در گفتمان افلاطونی، کورا ظرف است و بدون داشتن شکلی از خود، شرط  وجود اشیای مادی است. کورا مفهوم بنیادینی از زنانگی را تولید می کند، به عنوان فضایی که بدون دریافتن و در اختیار داشتن تولید نسل می کند، پرورش می دهد و می بخشد. کورا یک فضای منفعل از مراقبت مادرانه است که قادر به تولد موجودیتی جسمانی است که به عنوان مرد، جنسیتی شده است. همچنین لوس ایریگاره[3] بحث کرده که چطور به طور سنتی، بدن زن، فضا را بازنمایی می کند و توسط مردان به عنوان ماده ی جسمانیت خودشان استفاده می شود.

او اظهار می کند که حالت های قضیب محورِ تفکر(رویکردی که بر آلت تناسلی مردانه به عنوان نمادی از سلطه این جنس، تمرکز دارد.)، بدهی ای را که آنها به فضای مادرانه دارند؛ فضایی که آنها را به وجود آورده، از بین برده است. اخیرا سو بِست[4]  پیوند گفتمانی مستمر میان زن و فضا را نشان داده و استدال می کند که از شهرها تا ملت ها و مناطق، موجودیت های فضایی مرزبندی شده به طور مداوم در گفتمان های ما، زنانه شده است. ِبست نشان می دهد این قضیه، میل مردانه گرای تسلط و کنترل را بیان می کند. فضا، هنگامی که زنانه شده، به شکلی مطیع، عرضه می شود. می تواند بدون مقاومت شکل بگیرد، قالب بندی شود و نفوذ کند. خانه ها، شهرها، ملت ها و مناطق، نیاز به نظم، نظارت و کنترل شدن دارند. آن ها توسط گفتمانی مردانه بر مبنای سلسله مراتب و انسجام اداره می شوند.

نمایش های فضایی تمایلات جنسی، اخیرا به درستی موضوع نظریه های معماری بوده است. دایانا اگرست[5]، به صورت برجسته ای، بحث کرده که انسان انگاری مردانه، سیستم زیربنایی معماری غربی از زمان ویترویوس[6] بوده است. اگرست با توجه به نمونه هایی از طراحی ها و متون دوره رنسانس، نشان می دهد که چطور بدن مردانه ایده آل، استعاره و مرجع را برای ساختمان ها و شهرهای مطلوب فراهم می کرده است. 

در گفتمان معماران برجسته ی رنسانس مانند آلبرتی[7]، فیلارته[8] و فرانچسکو دی جورجیو[9]، اندام انسان با اندام مردانه که طبیعی پنداشته شده به عنوان شکل ایده آل، برابر شده است. در نگاه اول،  به نظر می رسید بحث های اگرست با آنانی که فضا را برابر با زن می دانستند در تضاد است. از این رو، در مثال های آگرست، ساختمان و شهرهایی ایده آل هستند که با مرجع هایی مردانه مشخص شده باشند. آن ها فضا هایی طراحی شده تحت کنترل  کامل معمار و نقشه کش و نه ارگانیسم های زنده هستند. در حقیقت، حداقل در یک مثال، نظریه پرداز رنسانس پاگ براچیولینی[10] به شهرهای سقوط کرده ی رم به عنوان زنانگی اشاره می کند. به نظر می رسد که در گفتمان معماری، فضای زندگانی با بدن ها، گفتمان های کنترل نشده و و آشفتگی اشکال زندگی روزمره به عنوان زنانگیِ آلوده شده است. از سوی دیگر، فضای ایده آل که به خوبی کنترل و محدود شده به عنوان مرد نشانه گذاری شده است.

به طور خاص فضای خانگی چیست؟ زبان معماری زندگی خانگی چیست؟ شکل جنسیت در آن زبان چگونه است؟ ارتباط زن با خانه، تاریخی طولانی در سنت معماری غربی دارد. از یونان قدیم مفهوم اویکوس[11]، به معنای خانه، فضای زنان بوده است. علاوه بر این، این فضا به واسطه معانی تغذیه کننده یِ توصیف شده با عشق و مراقبت، علامت‌گذاری شده است. بنابراین، نه تنها بدن زن که با خانه مرتبط است، بلکه خود خانه نیز کیفیات زنانه مادری را به شکلی حک شده در خود دارد. چطور این ویژگی ها به مادیت خانه و بدن زن پیوند یافته است؟ کدام خانه و کدام زن؟

نظریه پرداز معماری مارک ویگلی[12] از زاویه ی کمی متفاوتی به رابطه ی میان خانه و گفتمان فلسفی می پردازد. او استدلال می کند که زمان افلاطون، خانه همواره نمونه ای از "متافیزیک حضور" بوده است – این  ذات خالص است. در این معنا، آن یک استعاره قبل از استعاره دیگر است. ویگلی توضیح می دهد:

" به عنوان شکل سنتی تفکیک شده داخل از بیرون، آن (خانه) به ایجاد یک تضاد کلی میان جهان داخلیِ حضور و جهان خارجیِ نمایش عادت دارد که بنابراین به محروم کردن آن اشکال فراوان، به عنوان استعاره محض عادت دارد، نمایشی که به بیرون از فلسفه نیز شیوع یافته است. اما این ویژگی همیشه مانند یک محرومیت، مقاومت می کند. از ان جایی که وضعیت استعاری، توسط استعاره خانه ایجاد شده، خانه به سادگی استعاره دیگری نیست که بتواند دور انداخته شود و دیگرآنکه، گرچه استعاره به عنوان انحرافی از خانه فهم شده اما هنوز انحرافی از منزل گرفتن نیست."

در این بحث، شکل خانه به عنوان نشانگر نهاییِ درونی، شرایط بسیاری از عملکردهای استعاری را مرتب می کند. هر استعاره ای، یک حذف از ذات فرض شده را که با خانه در ارتباط است، نشانه قرار می دهد. پس برای زن، استعاره شدن خانه چه معنایی می دهد؟ ممکن است ساختار خاصی از شکل زن، بیش از خانه که شرایط استعاره را ایجاد می کند، باشد؟ چه مکانیسم هایی وجود دارد که زن و خانه را به هم مرتبط می کند؟ ویگلی به نقل از روسو[13] اشاره می کند که زبان یک منشا خانگی ندارند بلکه "توسط مردانِ بیرون از خانه" حاصل شده است. مردی که زبان را بیرون از ساختمان خانه بدست می آورد، خانه را می سازد. سپس خانه به وضعیت معماری ترفیع می یابد. زبان مردان فراتر از فضای سکوت خانه ی اصیل نوشته شده است. فی النفسه خانه، ملک مردان شده و در حوزه ی نمایش آورده شده است. برایشان قلمروی برای نمایش را ارمغان آورده و   خانگی شده است.

زنان از سوی دیگر، طبیعت، بدن، تمایلات جنسی، غیرمنتظره و ناممکن را در سنت متافریک غربی نشان می دهند. مختصرا، آنان همچنین بیرون و فراتر از زبانِ (مردان) به نظر می رسند. با این حال در همان زمان، زنان به واسطه ی قانون پدرسالارانه معنی شده اند. فمنیست های لکانی[14] بحث می کنند که آنها هم سوژه و ابزارهای قانونی و هم ضامن های تداوم هستند. آیریگاری[15] تاکید می کند زنان هیچ جایی در خانه ی زبان ندارند:

آنچه هنوز اندیشیده نشده آنست که مسکن، ویژگی بنیادی وضعیت مرد است. امری که هنوز ناگفته و مخفی شده در زبان باقی مانده و با این حال می‌‎تواند این مسئله را بیان کند، سکوت است. این ویژگی بنیادین رابطه ی مرد با گفتار، در آنچه که همیشگی است فراموش می‌شود که منظور از آن، خانه ی مرد در زبان است؛ در زبان به عنوان قابی برای خانه ی مرد و برای او.

بی خانمانی نمادین زن و جتسجو برای صدای زنانه، موضوع جاری بررسی ها توسط نظریه پردازانی چون آیریگاری، ژولیا کریستوا[16] و هلن سیکسز[17] شده است. در گفتمان های فلسفی و معماری، مفهوم خانه، زبان و تمایلات جنسی در عملیات های پیچیده ی استعاری به هم تنیده شده است، بی‌مصرف کردنی که همچنین بی‌مصرف کردن خانگی‌سازی زنان است. رابطه بین زندگی خانگی و خانگی (اهلی)سازی [18] اغلب در استفاده ی روتین ما از استعاره های فضاهای زنانه شده، پنهان است. ارتباطات میان زبان و خشونت فلسفی صورت یافته در زنانگی، و خشونت فیزیکی صورت یافته در زن، نمی تواند نادیده انگاشته شود.

حال، چه استراتژی هایی برای غلبه بر خانگی‌سازی مرتبط با فضای خانگی، وجود د ارد؟ ما چطور می توانیم درباره ی زندگی خانگی صحبت کنیم بدون سقوط به عقب و افتادن درون استعاره های معماریِ روتین ما که فضای خانگی در شرایط مردانه را زنانه کرده است؟ ممکن است مفید باشد که مکانیسم های گفتمان های قضیب محور را پیش از دور انداختن شرایط آن از نزدیکتر بررسی کنیم. سو بِست خواستار توجه به اضطراب زیربنایی در تولید استعاره های زنانه شده است:

از سوی دیگر، به نظر می رسد فضای زنانه شده، تولید امنیت، آشنایی، موجودیتِ به وضوح تعریف شده و مطیع بودنی را که حاصل زن بودن و پذیرش سلطه است را پیشنهاد می دهد. اما از سوی دیگر، این تولید بسیار یکنواخت، بر اضطراب در مورد این موجودیت و ابهام مرزهایش تاکید می کند.

اضطراب تعبیه شده در زندگی خانگی، به خوبی در چارچوب مفهوم فرویدی امر مرموز[19] که با شکل زن، ارتباط قوی ای دارد، مورد بررسی قرار گرفته است،. شاید دقیقا شناخت این اضطراب است که گشایش چارچوب های تاکنون ناشناخته در خصوص نظریه پردازی زندگی خانگی و فضای خانگی را وعده می دهد، برای تردید های بسیار در مورد مرزهایی از فضای زنانه شده، قلمروهای بیکرانِ فراتر از نزاکت، مقررات و نظارت که توسط گفتمان ها و شیوه های مردسالارانه تمرین شده است را نوید می دهد. استراتژی انتقادی، نه نفی کردن زندگی خانگی و نه جستجو کردن مکانی فراتر است. ایده این است که زنانگی زندگی خانگی، در شرایطی غیر از حصارکشی، تسلط و کنترل اصلاح شود. این است صحبت کردن در خصوص زندگی خانگی در شرایطی "دیگر".

[1] Elizabeth Grosz

[2]   chora  این مفهوم، ابتدا در رساله تیمائوس افلاطون آمده و در توضیح فرآیند شکل‌گیری جهان استفاده شده و به لحاظ مفهومی، تقریبا نزدیک به مفهوم مکان است اما مکانی که هم تحت تاثیر است و هم تاثیرگذار و مادرانه. از این مفهوم، پس از او ژولیا کریستوا، هایدگر و دریدا نیز استفاده کرده‌اند.

[3] Luce Irigaray

[4] Sue Best

[5] Diana Agrest

[6] Vitruvius معمار رومی قرن 17 و نویسنده «ده کتاب معماری»

[7] Alberti

[8] Filarete

[9] Francesco di Giorgio

[10] Poggio Bracciolini

[11]  oikos

[12] Mark Wigley

[13] Rousseau

[14] Lacanian feminists

[15] Irigaray  

[16] Julia Kristeva

[17] Helene Cixous

[18] domestication

[19] uncanny

 

این مطلب، بخشی از فصل دوم کتاب Negotiating Domesticity است.

 

شکل های زن و مرد در گفتمان معمارانه معاصر (1)

شکل های زن و مرد در گفتمان معمارانه معاصر (2)

 

صفحه شخصی الهام نظری در انسان‌شناسی و فرهنگ