سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

طنز، یا مضحکه و تحقیر؟: نگاهی بر مستند «رئیس جمهور میرقنبر»



      طنز، یا مضحکه و تحقیر؟: نگاهی بر مستند «رئیس جمهور میرقنبر»
پیروز کلانتری

(عکس: محمد شیروانی)

 

 

مستند «رئیس جمهور میرقنبر»، محمد شیروانی،  ایران، 1385(پیروز کلانتری)

در فصلی از فیلم «رییس‌جمهور میرقنبر»، فیلم‌ساز میرقنبر 73ساله را متوجه می‌کند که حلقة ازدواج به‌اشتباه در انگشت دیگر همسرش قرار دارد و از او می‌خواهد که با همان علاقة سابق حلقه را در انگشت صحیح جا بدهد. تیتری روی سیاهی می‌آید که میرقنبر فراموش کرده حلقه در کدام انگشت جا می‌گیرد. تصویر بلاتکلیفی میرقنبر را می‌بینیم و تماشاگران می‌زنند زیر خنده. در جایی دیگر، پیچش کلام میرقنبر در توضیح این‌که همسرش در اوقاتی که میرقنبر برای فعالیت‌های انتخاباتی او را تنها می‌گذارد چه می‌کند و تعبیر تعبیه و سمت داده‌شدة فیلم‌ساز، موجب خندة حاضران در سالن نمایش می‌شود. به یاد دارم که در دیدار قبلی فیلم (که طولانی‌تر هم بود) نماهایی وجود داشت که اگر باقی می‌ماند قطعاً شعف و خندة بیش‌تری در سالن نمایش برمی‌انگیخت.
قضیة دست‌مایه قرار دادن و دست انداختن ناهم‌سازی‌های فرهنگ «دیگری» برای جذب و خوش‌آمد مخاطب «خودی» انتها ندارد و شمایل غیرطناز، حاد، اسف‌بار و خون‌ریز آن، جهنمی است که در منطقة خاورمیانه برپا شده برای رفع این ناهم‌سازی‌ها به نفع یک فرهنگ و سیاست سلطه‌جو و ویران‌گر. نمی‌خواهم بگویم فیلم محمد شیروانی بر بنیان این دست انداختن‌ها و مزه‌پرانی‌ها بنا شده (گرچه از آن، کم نشان ندارد) اما مشکل فیلم در وسیله قرار دادن فاصلة فرهنگی (و نه غور و بررسی آن) و مصادره به مطلوب کردن موقعیت توهم‌آلود میرقنبر برای فتح قلة ریاست‌جمهوری توسط فیلم‌ساز و بازیگردانی‌ها و صحنه‌چینی‌های مختلف کارگردان با حضور میرقنبر و سیف‌الله است. قطعاً خود این موقعیت، در درون روابط و منطق خودش و در برخورد این منطق با دنیای بیرون طناز بوده، اما نتیجة کار شیروانی در تحمیل سلیقه و موضع خود، به مضحکه کردن و تحقیر میرقنبر و سیف‌الله انجامیده و مشکل من با فیلم در این‌جاست. این احساس تحقیر در همان صحنة کلیدی اول فیلم و در بحث میرقنبر و سیف‌الله با فیلم‌ساز و کلافگی‌شان از بازیگردانی و وسیله قرار دادن آن‌ها نمودار است. شیروانی می‌تواند بگوید همین صحنه را هم او ساخته و واقعی نیست. احساس من در برابر این گفتة احتمالی او، رسوب این کلافگی و بروز آن در فیلم‌ساز (و نه در فیلم و در صحنه‌های تدوین‌شده) و تعدیل یا دفع آن توسط چیدن چنین صحنه‌ای است، چون در طول فیلم روشن نمی‌شود که زمینه و نمود این کلافگی در کجا و چه‌گونه بوده است. در نتیجه، جایگاه و کارکرد این صحنة طراحی‌شده هم زیر سؤال می‌رود.
میرقنبر شخصیتی عامی جلوه داده می‌شود، در حالی که او سال‌ها پیش دیپلم داشته و بعد از 25 سال تلاش، در کنکور قبول شده و در حال گذراندن دورة لیسانس در دانشگاه آزاد محل زندگی‌اش (نزدیک مراغه) است. در توضیحات او هم روشن می‌شود که سه دوره کاندیدای نمایندگی مجلس بوده و تأیید صلاحیت شده و در میان پنج یا شش کاندیدای منطقه‌اش قرار داشته است. بسیاری از این واقعیت‌ها در نمایش فیلم موجب خنده و مزاح می‌شود، در حالی که در عرف و منطق و فرهنگ و زندگی مردم منطقه شاید اموری معمولی و مرسوم به حساب آید. نام فیلم و تأکید بر امکان ریاست‌جمهوری میرقنبر در سؤالات فیلم‌ساز از او نیز گمراه‌کننده یا لااقل مبهم است، چون میرقنبر همواره نه برای ریاست‌جمهوری، بلکه در انتخابات مجلس کاندیدا بوده است.
تأکید اصلی میرقنبر بر ابتکار تبلیغاتی او و مأمور تبلیغاتش سیف‌الله در ایجاد رابطة تک‌به‌تک با اهالی محل و منطقة زندگی‌اش است. گردش میرقنبر با موتور و سیف‌الله با گاری، تأکیدی بر موقعیت و ذهنیت دون کیشوت‌وار میرقنبر است (تأکید بر این وضع در نسخة قبلی فیلم آشکار بود) و فیلم در حفظ این ایده و جاری کردن آن در واقعیت‌های واقعی رابطة میرقنبر و سیف‌الله با اهالی روستاها می‌توانست به مکاشفة ویژگی‌ها، جذابیت‌ها و ظرایف این روابط نزدیک شود، اما فیلم‌ساز شیفتة ایده‌های تکه‌تکه و ناپیوستة خود بوده و به لحظه‌های این روابط نزدیک نشده است. به قابلیت‌های امر واقع و لحظه‌های زندگی ناباور بوده و در عوض صحنه‌سازی‌ها و موقعیت‌پردازی‌هایی کرده که متصنع و دور از فرهنگ زندگی پیش روی دوربین از کار درآمده است.
زندگی و دنیای انسان‌ها پیچیده و تودرتو است و نزدیک شدن به آن، حتی برای پیوند دادن آن به تخیلات و ذهنیات خودمان، امری خطیر است. صرف سینمادانی و بازیگوشی و صحنه‌گردانی نه‌تنها برای این دنیا کافی نیست، بلکه مخل و ضایعه‌آفرین هم خواهد بود. رئیس‌جمهور میرقنبر، حتی در نسخة فعلی و به‌رغم تصحیح‌ها و خودداری‌های فیلم‌ساز، در مرز این اخلال و تضییع حرکت می‌کند .