جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معرفی کتاب حماسه و نافرمانی



      معرفی کتاب حماسه و نافرمانی
علی کاظمی

کتاب معرفی شده:
Davis, Dick, 1992, Epic and Sedition, University of Arkansas Press
نویسنده ی کتاب «حماسه و نافرمانی»،  دیک دیویس،  نویسنده و مترجم برجسته انگلیسی در سال ۱۹۴۵ در شهر پرتسموس در انگلستان متولد شد. دیک دیویس در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه کمبریج فارغ التحصیل شد. سپس به اخذ درجه دکترا در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه منچستر نایل آمد.
دیک دیویس مدت هشت سال در ایران زندگی کرده است و در این مدت زبان فارسی را یاد گرفته و بعدها در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به همراه خانواده اش ایران را ترک کرد. علاقه شدید او به زبان فارسی وی را برآن داشت که تحصیلات خود را در زمینه ادبیات فارسی ادامه دهد.
وی در دانشگاه تهران و سپس در دانشگاه درهام و نیو کاستل در انگلیس و دانشگاه کالیفرنیا ( سانتا باربارا) تدریس کرده است. دیک دیویس در حال حاضر در دانشگاه اوهایو به تدریس ادبیات فارسی مشغول میباشد. علاوه بر تدریس به عنوان نویسنده و مترجم بیش از بیست اثر ادبی از خود بجای گذاشته است. وی چندین اثر ادبی منظوم را از زبان ایتالیایی و زبان فارسی ترجمه نموده و همچنین خود نیز آثاری به شعر نگاشته است.
بعد از ترجمه ی بخشهایی از شاهنامه، این ادیب در سال 2006 ترجمه ای کامل از شاهنامه را با همکاری انتشارات پنگوئن به دنیای انگلیسی زبان تقدیم کرد. همانطور که در ذیل خواهد آمد، یکی از دغدغه های اصلی دیویس در حدود دو دهه قبل (زمان چاپ کتاب حماسه و نافرمانی) نبودِ ترجمه ای خوب و برآمده از متنی منقح و به روز از شاهنامه به زبانهای اروپایی بوده است که حالا خود توانسته پس از سالها به این مهم دست یابد. جدای از این کار مهم و بزرگ، دکتر دیویس در سال 2008 ویس و رامین را نیز به انگلیسی ترجمه کرده است. از جمله کتابهای ترجمه شده ی ایشان از فارسی به انگلیسی میتوان کتاب دائی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد را نیز نام برد.


حماسه و نافرمانی:
دیک دیویس کتاب خود را غافلگیرانه آغاز میکند چرا که میگوید هدف او از نوشتن این کتاب تغییر فهم عوام درباره شاهنامه می باشد. البته خود اذعان دارد که اینگونه نگاه کردن به قضیه و اینگونه بیان کردن قصد نوعی غرور و گستاخی است و نشان از این دارد که گویی او بیش از دیگران در این باره می فهمد. منظور از "عوام" نیز برای او عوامی است که میتواند شاهنامه را به فارسی بخواند چرا که شاهنامه خارج از ایران بواسطه ی ترجمه های نابسنده رواج محدودی داشته است. به نظر دیویس این نابسندگی هم متنی است (اکثر ترجمه های موجود از روی متن های بدی ترجمه شده اند)؛ هم ادبی (خوانایی و روان بودن ترجمه های موجود در سطح مطلوب نیست).
به نظر نویسنده شاهنامه در همان ابتدا به سرعت مورد توجه عامه ی مردم واقع شد و به سرعت جایگاه برتر را در سنت نقالی منظوم فارسی که به سرعت به شکوفایی رسیده بود به دست آورد. شاهنامه با اینکه بسیار طولانی است در نسخه های بسیاری نسخه برداری شد به گونه ای که در این زمینه کمبودی به لحاظ دستنوشته وجود ندارد. (هر چند با مشکل کمبود دستنوشته های اولیه از شاهنامه مواجه هستیم.)
دیویس اعتقاد دارد به چندین دلیل به شاهنامه بعنوان کتابی که به بزرگداشت سلطنت می پردازد نگریسته شده است. یکی اینکه در آن تقسیم بندی تاریخ ایران بر محور تعدادی از پادشاهان ایرانی شکل گرفته است؛ دیگر اینکه شاهنامه در دربار و برای پادشاهان نسخه برداری میشده است. و همچنین البته خود نام کتاب است که آشکارا به ما متذکر میشود کتاب روی چه مسائلی متمرکز است. دیویس میپرسد که اگر اینطور است، شاهنامه چگونه میتواند چیز دیگری باشد؟
به نظر دیویس پس از قرون وسطی دو سلسله در ایران آگاهانه و به شدت روی تمایل سلطنت طلبانه ی شاهنامه سرمایه گذاری کردند: صفویه و پهلوی. برای مثال برای رضاشاه، شاهنامه سند تمدن پیش از اسلام ایران بود، همچنین سند تمایز ایران از همسایگان عربش و سند هویت نژادی باستانی ایرانیان. هر دوی این سلسله ها از سلطنت طلبی آشکار شاهنامه برای تامین اهداف سیاسی خود بهره جسته اند؛ مخصوصا دولت پهلوی. در زمان پهلوی ها برای مثال دانش آموزان صرفا تکه هایی از شاهنامه را در مدرسه میخواندند که مربوط به وابستگی ایران به وجود قانون پادشاهی بود. نویسنده مدعی است که دولت پهلوی در این معرفی سوگیرانه و سیاسی از شاهنامه موفق هم بوده است و میگوید مگر چند نفر از این دانش آموزان بعدا سراغ خود شاهنامه میرفتند و کل آن را میخواندند؟
وی معتقد است موفقیت رضاشاه در ربط دادن شاهنامه به سلطنت پهلوی را میتوان از تلاش برای تخریب مقبره ی فردوسی (که توسط رضاشاه ساخته شده بود) بعد از انقلاب 57 درک کرد. عجیب نیست ببینیم روشنفکران ایرانی – مخصوصا بعد از انقلاب 57 – به شاهنامه به چشم بی اعتمادی نگاه بکنند و آن را بیشتر پروپاگاندای سلطنت طلبانه در نظر بگیرند و یا گاهی آن را مرتجع یا فئودالی بخوانند. دیویس همه ی اینها را به گونه ای در راستای موفقیت پروژه ی پهلوی ها برای بهره بردن از شاهنامه میداند.
به نظر او با موفقیت پروژه ی پهلوی، خواننده ی معمولی وقتی سراغ شاهنامه میرفت با این پیش زمینه بود که شاهنامه کتاب ستایش پادشاهان است. ولی یک خارجی این پیش زمینه را ندارد و اگر هم از آن اطلاعی داشته باشد، وقتی خلافش را ببیند زود از آن دست برمیدارد و این موضوع، ویژگی فرهنگی نیست که او در آن بزرگ شده است. البته از جهتی این تمایل و شیفتگی ایرانی به ذات شاهنامه شاهدی گویاست بر بقا و دوام آن در فرهنگ ایرانی؛ گو اینکه بدون تردید این اثر درباره سیاست است. همچنین این هم صحیح است که شاهنامه تا درجه ی زیادی درباره ی پادشاهی است. اما "درباره" پادشاهی بودن بسیار متفاوت است از ستایش بی چون و چرا و بدون نقد پادشاهی. به نظر نویسنده یک خارجی برای خواندن شاهنامه با هر عیبی که در مقایسه با یک ایرانی مواجه باشد، اما شاید این مزیت احتمالی را نیز داشته باشد که تصورش از شاهنامه به لحاظ فرهنگی بسیار کمتر نسبت به یک ایرانی مشروط شده است.
جاذبه ی اثر بزرگ شاعر توس – از جنبه های مختلف – میتواند هر نویسنده و محققی را به سالها تحقیق و تفحص درباره ی آن بکشاند. مواجهه و زندگی با شاهنامه فردوسی میتواند شبیه مواجهه و زندگی با "در جستجوی زمان از دست رفته" اثر پروست یا "داستان گنجی" اثر مورازاکی باشد. در نگاه اول طولانی بودن آن انسان را به وحشت می اندازد اما، همانگونه که برای پروست و مورازاکی نیز اینگونه است، طولانی بودن ملازم لازم هدف و عمق اثر است؛ اینگونه آثار نمیتوانند کوتاه باشند و همان که هستند بمانند.
طبق نظر دیویس اما در اظهارنظرهای غربیها کمتر میتوان در ستایش از کار بزرگ فردوسی چیزی دید و غربی ها خیلی که خوشبین باشیم آن را با اکراه می پذیرند. دیویس در فصل یک کتاب به دلائل این امر می پردازد اما در مقدمه ی کتاب اشاره میکند که دلیل اصلی بی تفاوتی غربی ها نسبت به شاهنامه عدم علاقه ی ادوارد بروان و قضاوت منفی او درباره ی شاهنامه است. کتاب تاریخ ادبیات ایران براون هنوز هم بعنوان مرجع برای غربیان در این زمینه مورد استفاده است. به نظر نویسنده ممکن است "دیدگاه براون" درباره شاهنامه به همراه نابسندگی اکثر ترجمه های موجود غفلت نسبی پژوهشگران ادبی غرب را نسبت به شاهنامه توضیح دهد.
 لذا دیویس متذکر میشود که اگرچه تغییر تصور عامه از شاهنامه هدف اصلی نوشتن کتابش بوده است اما این تنها هدفش نیست. "دلیل دوم من برای نوشتن این کتاب، البته تا آنجایی که قادر باشم، تصحیح "دیدگاه براون" درباره شاهنامه در جهان غرب است؛ و امیدوارم که پژوهشگران حماسه و داستانسرایی منظوم جدای از ایرانیان آن را بخوانند؛ و امیدوارم دفاع من از شاهنامه مورد توجه استادان و خوانندگان کتابهای ادبی به طور کلی قرار بگیرد. اعتقاد دارم نگاه عادلانه تری نسبت به شاهنامه منجر به بازیابی آن در جهان غرب نه بعنوان منبع مهم انسان شناسانه - آنگونه که اکنون بدان نگریسته میشود - بلکه بعنوان اثری ادبی در نظر گرفته شود که وجودش در تاریخ حیات آدمی را باید مانند وجود آثاری چون داستان گنجی، ایلیاد و نمایشنامه های شکسپیر جدی گرفت." (ص XVI)
دیویس در ادامه اضافه میکند متاسفانه به هیچ وجه برای یک غیر فارسی زبان آسان نیست تا بتواند با شاهنامه خو بگیرد. ترجمه های کاملی از شاهنامه به زبانهای اروپایی موجود است که احتمالا بهترین آنها ترجمه ی مول به فرانسه است. مول این ترجمه را از روی نسخه ی خودش متعلق به اواسط قرن XIX انجام داد. گرچه که این ترجمه توان بالایی دارد و هنوز هم از مراجعه به آن میتوان بهره برد، و گرچه که نسخه ی مول با توجه به موارد در دسترس او اثر پژوهشی گرانقدری محسوب میشود اما کارهای جدید نسخه ی او را کاملا اصلاح کرده اند و تغییر داده اند. امروزه میگویند که نسخه ی مول بیت های مشکوک بسیاری دارد و متن های جدید آنها را نادیده میگیرند. امروزه بویژه به جزئیات ساختگی و نامعقولی که در چاپهای قرن XIX (من جمله کار مول) دیده میشود، به عنوان افزوده های بعدی به شاهنامه نگریسته میشود. چنین اصلاحاتی و اینگونه نگرش به شاهنامه باعث میشود که فردوسی، وقایع نگار یا مورخی جدی تر و کمتر دچار تخیلات نشان داده شود.
طبق ادعای دیویس پس از این تجدید نظرها هنوز ترجمه ی کاملی از شاهنامه به زبانهای اروپایی در دست نیست. هر چند ترجمه های خوبی صرفا از بخش هایی از شاهنامه وجود دارد؛ برای مثال کار بسیار خوب Jerome Clinton درباره داستان رستم و سهراب. نویسنده در ادامه به معرفی مختصر چند ترجمه ی انگلیسی قرن بیستمی شاهنامه میپردازد. و در ادامه صفحات چندی از مقدمه ی کتاب را به توضیح وقایع و داستانهای شاهنامه برای کسی که با شاهنامه آشنایی ندارد اختصاص میدهد.
کتاب پس از بخشهای قدردانی و مقدمه و پیش درآمد با چهار بخش "بی هیچ نافرمانی ...؟"، "پادشاه و فرمانبردار"، "پدر و پسر" و "دردنیای افراسیاب" ادامه می یابد و با پیوست و یادداشتها و کتابشناسی برگزیده پایان می یابد.


faryademurcheha@gmail.com
 

پرونده «شاهنامه» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/3739