جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
جنگ ها هیچ وقت تمام نمی شوند
«و حالا عصر است» مجموعهییست دوازده داستانی از نویسندهیی به نام طیبه گوهری و اما نقد که امروزه علیه خودش هم قیام میکند و میکوشد تا با گذر از مطلقگرایی پا به عرصهی کثرتاندیشی بگذارد و این که چهگونه میشود هم کثرتاندیش بود هم هنگام نوشتن و استفاده از دستگاه گفتار از یک جایی جانبداری کرد تا گزارهها حول آنجا بگردند و در محور کلام همنشین شوند و متنی را بیافرینند، خود سؤالیست که هنوز برای آن جوابی پیدا نشده است و صرفا به عنوان یک پرسش مطرح میشود. چهگونه میتوان هم کثرتاندیش بود هم مطلقگرا و این میسر نمیشود مگر به مدد کلمه، کلمههایی چون شاید و احتمالا و به نظر میرسد. و این طور به نظر میرسد که نقد، هنوز از مهمات این کارزار فرهنگیست. باشد که این سنت مدرن فراگیر شود و در جای جای این جهان نیمهآسفالت شاهد پیوستن نقد به عنوان عضوی فراموششده به جرگهی نویسندگان و هنرمندان باشیم!
ابتدا اشاره کنم به این خصلت دیرینه و شاید هم ذاتی بشر که علاقهی وافری دارد به طبقهبندی اشیاء و اجزاء پیراموناش. این نویسنده هم به پیروی از غریزهاش کتاب «و حالا عصر است» را به لحاظ مادهی داستانی، در طبقهی جنگ و ژانر آن را داستانی میداند با رویکرد اجتماعی. شاید این سؤال مطرح شود که چهطور میتوان یک کتاب را به یک موضوع و مفهوم تقلیل داد، مثلا جنگ. یکی از راههایی که به این عمل مشروعیت میبخشد و آن را توجیه میکند همان اصطلاح مؤلفهی غالب یا روح حاکم بر تمامیت اثر است. و مؤلفهی غالب بر داستانهای «و حالا عصر است» مؤلفهییست که آثار ادبی جنگ را از دیگر آثار همسطحاش متمایز میسازد. یکی از این مؤلفهها همان فقدان عزیزانیست که مرگشان باور نمیشود مگر به همت معنا و وساطت واژگانی چون شهید، مفقود الاثر و جانباز. و دیگر مؤلفه، حضور عزیزانیست که حضورشان توجیه نمیشود مگر باز هم به همت معنا و کلمه، واژههایی همچون جانباز و آزاده؛ واژه و رمزگانهایی که در رزم و میادین نبرد تولید و خودشان را به مخزن لغات انسانی تحمیل میکنند و به دنبال تسکین روح بازماندگان این پدیده شوم و متأسفانه بشری هستند. جنگها تمام نمیشوند مگر زمانی که زیست و حیات این رمزگانها به پایان برسد. راوی داستان آهه جانبازیست که ذهن خودش را مرور میکند و میگوید:
"گاهی ازش میترسم آن قدر که میتوانم در آنی کارش را بسازم. میتوانم روی سینهاش بنشینم و با انگشتتنام رازهای نگفتهی کلهاش را بکشم بیرون. نه، نمیتوان!م وقتی جای چهار خط موازی و سرخ را روی گونه و گردناش میبینم میپرسم دوباره بد شده بودم مینا؟ میگوید نه. میگویم دروغ نگو زنیکهی متقلب. به من دروغ نگو ... اینها ادامهی دستهای مناند مرضیه. زنام یک دستاش را روی گونه و دست دیگرش را روی غمباد گردناش میگذارد و میگوید اینها ادامهی جنگاند روی تن من ... اینها سهم من است رسول، سهم ما."
و این همان انسانیست که رفتارش توجیه نمیشود مگر به مدد کلمه، کلمهیی مثل موج. حضور یک چنین فردی بیدلیل خواهد بود مگر به دلالت و دلالی کلمهی جانباز و عجیب است که یک چنین شخصیتی به این ظرافت روایتگری میکند و نام همه چیز را از جمله آمپول هیدرو کورتیزون، شاعر بودناش، دانشجو بودناش، گلهای حسن یوسف و چشمهای زمردی پرستار را به خاطر میسپارد، ولی تنها نام زناش را فراموش میکند و البته که این تناقض رفتاری در شخصیت راوی که ضعفیست در این داستان چیزی از محتوایش که بر فرم و تکنیک غلبه میکند، نمیکاهد. و این خصیصه در تمامیت کتاب به عنوان یک مؤلفه قابل بررسیست. یعنی، فرم و تکنیک مغلوب محتوا میشوند و نواقص، خودشان را در خوانش اول، از نگاه مخاطب مخفی نگاه میدارند.
فقدان یک عضو اصلی از پیکرههای به نمایش درآمده در تمامی داستانها به چشم میخورد. مثلا فقدان فرزند و سلامتی جسم در داستان آهه، فقدان سلامت جسم و جدا شدن یک عضو اصلی از پیکرهی زن، سینهی زن در عمل جراحی جدا میشود، در داستان لرزههای خیس. فقدان یک مونس مرد در داستان پل، فقدان یک عزیز، دایی جهان، و مرگ او در داستان چتر باز، فقدان خانواده در مهمان آخر، فقدان فرزند و مرگ فرزند در داستان اینجا همه خوابیدهاند، فقدان همسر و فرزند در داستان و حالا عصر است. این مرگها و فقدانهای اعضای اصلی پیکرهی خانواده در داستان پلاتین تا آن جا پیش میرود که علاوه بر فقدان فرزند با فقدان جنازه هم روبهرو میشویم و این یکی از مهمترین مشخصههای قابل بررسی در این مجموعه است.
دیگر دلیل مهم شمردن این مشخصه، حضور نشانههای بیمارستانی و قبرستانیست که باز هم در تمامی داستانها نشانهشناسی و ردیابی میشوند. در داستان هزار و یک شب آمده: "خواب دیده سنگ قبرهای یک گورستان سرسبز را میشوید ..." (ص ۱۴) و در داستان آهه: "دکتر زنام را میبینم که بر بالای دیوار شعارزدهی قبرستان ایستاده است و با دست به من اشاره میکند ..." (ص ۱۶). داستان لرزههای خیس داستانیست که تمام اتفاقهایش در بیمارستان رخ میدهد. در داستان پل آمده: "خودت بگو ... پس کجا بریم، سر قبر مادرم، تنها جایی که مجازم ببرمات، شب جمعه هم هست ..." (ص ۳۴) و در داستان چتر باز میگوید: "اگه کسی رو که دوست داری خواس ترکات کنه، خودت با دستای خودت قبرش رو بکن و تو دلات بکشاش ..." (ص ۴۱) یا "روبهروی بیمارستان نشسته و به عکس بزرگ دایی که خواب موهایش را ریخته بود روی پیشانی نگاه میکردم. قاب عکس وسط یک تاج گل بزرگ بود ..." و داستان به روایت تشییع جنازهی دایی جهان و نحوهی کشته شدناش در جدال با کل میپردازد. داستان پلاتین که با این جمله شروع میشود: "حالا خیالات راحت شد؟ بیا تحویل بگیر! یه مشت استخونو بگیر و براش خرما خیرات کن و فاتحه بخون ..." و در ادامه میگوید: "جلو تابوتها عکس شهدا بود ..." در داستان مهمان آخر آمده: "خواب میبینم که دستی چمدان کهنه و سنگینی را زیر پایم دفن میکند و با بیلچه رویش خاک میریزد ..." (ص ۶۷). نهایتا داستان اینجا همه خوابیدهاند که کلیت داستان در قبرستان و روی سنگ قبر روایت میشود.
تعریفی که نشانهشناسی و این شیوهی بررسی از داستانهای این مجموعه به دست میدهد، تعریفیست نگرانکننده و تأملبرانگیز و این تعریف چیزی نیست به جز اضمحلال و فروپاشی خانوادهها در اجتماعی که راوی داستانها در آن معاش و ارتزاق میکند. خانوادههای داستانهای این مجموعه یا از هم گسسته اند یا در حال فروپاشی هستند و تنها و صرفا دلایلی بهجا مانده از سنت و اخلاق آنها را در مرز فروپاشی نگه داشته است؛ دلایلی که بیشتر در جوامع بلوک شرق حیات دارند و این نه به خاطر احساس و عاطفه که صرفا به لحاظ کمبود خدمات و تأمینهای اجتماعی در این جوامع است.
و اما این نکته که چرا عنوان ادبیات جنگ را برای این مجموعه برگزیدیم: آنچه که مبرهن و آشکار است این است که وقتی جنگی در میگیرد تمامی افراد و اجزاء آن کلونی وارد جنگ میشوند. یک جامعه با تمام فروشگاههایش، پارکهایش، تمام خانههایش و تمام مردماناش وارد جنگ میشود و جنگ محدود به یک چند تایی رزمنده و بیمارستان نمیشود. بر خلاف تعاریف رایج در این گونهی ادبیات، اقلیم و جغرافیای جنگ را نمیتوان به فاصلهی بین نقطهی اصابت گلولهی خمپاره و دورترین نقطهیی که ترکشاش فرود میآید محدود کرد و ادبیات جنگ فقط به رشادتها و جانبازیها نمیپردازد، هر چند که در مقام انکار هم نمیایستد و منکر هیچ کدامشان نیست. این نکته در داستان آهه به خوبی نمایان شده، آنجا که میگوید: "فریاد میکشم، دروغ نگو زنیکهی متقلب! به من دروغ نگو، به من دروغ نگو ... اینها ادامه دستهای مناند مرضیه ..." (ص ۱۹). و یا اتفاقی که در داستان پلاتین شاهدش هستیم: تشییع جنازهی استخوانهای یک مفقود الاثر و جدال بین پیر مادر و پیر پدر این شهید که حالا پس از سالها انتظار ناچارند به هر قیمتی که شده فقدان فرزندشان را بپذیرند و مرگاش را در ناباوری تمام باور کنند. آری، جغرافیای جنگ به خط مقدم و اهواز و خرمشهر محدود نمیشود و چه دردناک است وقتی بدانیم که زمان جنگ هم محدود به هشت و نه نمیشود. برای جنگها شاید بشود زمان شروعی در نظر گرفت، اما پایان جنگ را نه تاریخیست نه محلی برای نشان دادن نه مکانی برای پرسشگری. جنگ آنجا تمام میشود که زمان و مکان از حرکت بایستند و دیگر هیچ جنبندهیی قادر به حرکت کردن نباشد. شاید تمام جنگهایی که یک زمانی شروع شدهاند، همهشان در یک جنگ بزرگ به اتمام برسند.
به پندار من منتقد، اگر بخواهیم یک داستان از داستانهای پیش رو در کتاب «و حالا عصر است» را انتخاب کنیم تا متر و معیاری شود برای تمامیت کتاب چه به لحاظ کیفی چه به لحاظ کمی، داستان پلاتین ناچارمان میکند که یک بار دیگر بخوانیماش و این بار به قصد انتخاب و معرفی.
اگر این نقد و بررسی را کوتاه و با اشاره مینویسم و به جای نقد از مایهی نقد استفاده میکنم، صرفا ترسیست که ناظران چاپ و مدیران سردبیر نشریهها بر من تحمیل میکنند و اگر محدودیتهایی اینچنینی نبود، یکی دیگر از المانهای این مجموعه را مثلا مهاجرت که تم غالب بر داستانهایی هم چون هزار و یک شب، نشانههای مفرغی و داستان و حالا عصر است را بررسی میکردم، ولی در همین مجال تنگ میتوان گفت که موضوع مهاجرت و احساس بیهویتی یکی دیگر از مؤلفههای این مجموعه است که به نوبهی خود حائز اهمیت است و قابل بررسی و آن چه که از همهی مباحث مطرح شده با اهمیتتر است، عقیم بودن شخصیتهای داستانیست که این کتاب را هم به جرگهی ادبیات بیست سالهی ما میکشاند. فکر میکنم یکی از مشخصههای عمده و اصلی داستان و رمان این دو دهه یکی همین عقیم بودن شخصیتهاست. عقیم، در این مقال، صرفا به معنای ناتوانی در تولید مثل به کار نرفته و شامل رفتارهای خنثای زنانه و مردانهی شخصیتهای داستانی در مواجهه با یکدیگر نیز میشود.
محمدهادی پورابراهیم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست