یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
انسان شناسی تکنیک
وقتی دانشجوی دوره کارشناسی ارشد بودم (1376) یادم هست که روزی استاد گرانقدر، دکتر محمود روح الامینی گفت :"آدم تازه وقتی دکترایش را می گیرد واقعا حس می کند که تازه دانشجو شده است " در مورد خودم این مطلب را بوضوح احساس کرده ام. از این روی به خودم اجازه می دهم تا در کنار دیگر دانشجویان واساتید عزیزی که در این سایت برخی از مطالب خود راجهت ارایه پیشنهاد می کنند نیز قرار بدهم و چند کلامی هم از انسان شناسی تکنیک به متون موجود اضافه نمایم .
وقتی روی پرژه دکتری خود کار میکردم: " تکنیکهای قلمزنی در ایران" ، همیشه می پرسیدم که آیا می توان واژه " فن آوری را جایگزین واژه " تکنیک" کرد یا خیر؟ از انجایکه پایان نامه ام به زبان فرانسه تنظیم می شد عملا ضرورتی نمی دیدم تا به این موضوع بیشتر بپردازم . اینک که می بینم برخی از عزیزان دررشته های انسان شناسی، واژه " فن آوری" را معادل انسان شناسی تکنیک استفاده می کنند، بیشتر به آن می اندیشم . می بینم، با وجود اینکه" فن آوری" واژه خوبی است ولی حس می کنم که تمام مفاهیم تکنیک را، لااقل آنطور که در زبان فرانسه متداول است، در زبان فارسی نمایان نمی سازد. برای مثال خود من حس کردم که واژه "فن آوری بیشتر تداعی افرینشی نوین را می کند تا مثلا تکنیک های سنتی چون قلمزنی و... با این وجود تا زمانیکه به واژه ای مناسب تری در این خصوص برخورد نکنم ضرورتا از همین واژه " تکنیک " در مطالبم استفاده خواهم کرد. امید به آنکه علاقمندان به موضوع به ارایه پیشنهادی بهتر اقدام فرمایند.
به نظر می رسد که واژه"فن آوری " بیشتر معادل واژه " تکنولوژی " کاربرد داشته باشد . در فرهنگ اروپایی هم این دو واژه یعنی " تکنیک" و " تکنولوژی" قابل تفکیک هستند پس اگر اجازه بفرمایید این موضوع را کمی تخصصی تر برسی نماییم چرا که این مطالب انشا الله بتوانند شایسته این سایت تخصصی نیز قرار بگیرد. البته پر واضح است که تخصصی شدن یک موضوع نیازمند تامل وصبر بیشتر ی از سوی خوانندگان عزیز است .
تکنیک:
قبل از ورود به این مبحث لازم است مطلبی بسیار مهم را نیز مطرح سازم تا کمی از ابهامات بعدی بکاهد. شخصا از مدعیان تحقیق وپژوهش بر اساس داده ها ودانشهای بومی ، زبانی وفرهنگی خودمان یعنی ایرا ن اسلامی هستم ولی از سویی نیز ضرورت پرداختن به متون بیگانه را نفی نمی کنم چرا که در علوم، مرز وجغرافیای زبانی وفرهنگی تا حدودی قابل اغماض است بشرط انکه ما را با اصالت خویش در پیوند نگه بدارد در همین راستا لازم می دانم که به سهم خویش تلاشی برای بهبود این علوم دراین فرهنگ پربار داشته باشم، هر چند که به ناچار از محتوای متون بیگانه نیز بهره بجویم.
و همچنین باید اضافه کنم که در انسان شناسی تکنیک، بهتر است همانند بسیاری از رشته های دیگر انسان شناسی به تعیین حدود و موضوعات بپردازیم و گام بگام این رشته را بکاویم . تاریخچه این شاخه (- تکنیک- نیزمانند خود رشته "انسان شانسی"یعنی حدودا یک قرن ) آنچنان طولانی نیست ولی در انسجام خود (و حد اقل درکشورهای فرانسه زبان) با نام "آندره لورواگوران (Leroi Gourhan André) تداعی ذهن می کند. همانطوریکه مثلا در موضوع "ساختارگرایی" نام " لوی اشتراوس Claude Lévi-Strauss)) را درانسان شناسی فرهنگی فرانسه می بینیم. بزودی سعی خواهم کرد مقاله ای در مورد ابشان به این سایت اضافه کنم چراکه تاکنون اگر اشتباه نکرده باشم کتابی از انسان شناسی تکنیک به زبان فارسی ترجمه یا تالیف نشده است در حالیکه تمام کار های" لروا گوران" به زبانهای معروف ترجمه شده ودر شاخه انسان شناسی تکینک در حکم یک مرجع اصیل معر فی می گردد بویژه دو اثر معروف ا و به نامهای " ژست و گفتار Le geste et la parole)) و " محیط و تکنیک ها (Milieu et Techniques ) از منابع مهم این شاخه است.
وباز شاید بهتر باشد قبل از ورود به مبحث تفکیک تکنیک و تکنولوژی این نکته رانیز متذکر گردم که اصولا این شاخه چه کاربردهایی دارد. این مطلب نیز می تواند در شرایطی بهتر و آتی شکافته گردد تا جایگاه (statut) این شاخه رادر علوم جدید بهتر نمایان سازد. اینجا فقط اشاره می کنم که رشد تکنولوژی در تاریخ معاصر غرب وبویژ اروپا بشدت متاثر از منابع پایه این رشته است. بویژه از طریق دو دایره المعارف تکنیکی که طی دو قرن گذشته در فرانسه تهیه شده است و سریعا به زبانهای دیگر ترجمه ومورد بهره برداری قرارگرفت: یکی " دایره المعارف علوم ، هنرها و مشاغل دیدرو است،
.( L’Encyclopédie des sciences, des arts et des métiers) این اثر در بیش از 60 جلد در 1751 چاپ شد. اثر بعدی که به نوعی تکمیل کنند این اثر است به نام "دایره المعارف روشمند پانکوک, (L'Encyclopédie Méthodique Panckoucke) در 216 جلد طی حدودا پنجاه سال 1782) - 1832) تهیه وچاپ گردید.
نکته مهم درخصوص پژهشهایی است که در تهییه این منابع صورت گرفته است بویژه آنچه که مربوط به منابع تکنیکی خاص است. این دو اثر در تمام ابداعات و اختراعات وپیشرفتهای تکنولوژیکی بعدی کمابیش موثر بوده است. هم به خاطر اهمیتی که به ابزار و تکنیکهای انها داشته وهم بخاطر تجزیه و تحلیهای مرتبط به مسائل پیرامونی تکنیکها. این تکنیکها نه تنها از محیط بومی که از تمام منابع موجود در جهان مورد بهربرداری قرار گرفته اند و حتی امروزه نیز می تواند منبع مهمی برای بسترهای تحقبقاتی ، پیشرفت تکنیک وتکنولوژی قرار بگیرد، چراکه در تکنیک های پایه نقاط مشترک و ظرافتهایی است که هرگز کهنه نمی شوند.
انسان شناسی تکنیک به ما این امکان را می دهد تا پس از جمع آوری کلیه داده های موجود در محیط بومی خویش وافزون برآن و در حد امکان، دست یابی به یک آرشیو کامل ازمنابع تکنیکی- در همه شاخه های موجود آن- گامی در جهت شناخت و پیشرفت، نه تنها در زمینه تکنیک ها که همچنین در روابط مان با تکنیک ها برداریم و جامعه خویش را در دسترسی به هماهنگی و توازن میان فعالیتهای متعدد انسانی و حیوانی ومحیطی یاری کنیم. اینجا پس از تامل درویژه گی تحمیلی تکنیک ها در زندگی انسانی و اهمیت پرداختن به آنها به عنوان پدیده های واقعی ، این سوال ضروری مطرح می گردد که چگونه می توان در این مسیر گام برداشت ؟ انسان شناسی تکنیک تلاش دارد تا ما را در این مسیر همراهی کند و تجربیات خود را در نظامی قابل انتقال به گروههای مختلف شغلی و علاقمند ارائه کند. پیچیدگیهای زندگی بشر در عصر جدید که مستقیما به تغییرات ناشی از امور تکنیکی نیز مرتبط می شوند این ضرورت شناخت را بیشتر کرده است . یکی از آفت های چنین علومی مثل انسان شناسی تکنیکی، این است که حتی بدون حضور این علوم ، جوامع به حیات خویش ادامه می دهند ، بنا براین گاهی این توهم پیش می اید که پس نقش این علوم در زندگی ما چیست و چه کاربردی می تواند داشته باشد ؟ وحتی گاهی دیده می شود که برخی به این گونه علوم همچون موضوعات تفننی و در سطح علایق شخصی و پیش پا افتاده می نگرنند. حال آنکه اهمیت عینی این موضوعات در این است ک در چگونگی تغییر کیفیت امور زندگی و روابط تکنیکی ما بشدت موثر اند. اهمیت دیگر این موضوع را در شیوه روش شناسی آن می توان دید. بدین صورت که انسان شناسی تکنیک در یک جامعه نوپا و بدون سابقه تاریخی و طولانی قادراست تا کارخود را بسرعت از مقوله های عام روز شروع نماید و به مشکلات تکنیکی انسان در رابطه با محیط اش بپردازد. البته بدون برخورداری قوی از پشتوانه فرهنگی وتاریخی محیط خود، مثل مقوله های که در قلمرو تکنولوژی بخوبی قابل درک ومشاهده اند همچون شهر نشینی ، حمل ونقل و... ولی در یک جامعه اصیل و باقدمت تاریخی مثل جامعه ایرانی، انسان شناسی تکنیک به ناچار بر دو محور اصلی باید متمرکز گردد تا از بی ثباتی احتمالی آتی جامعه، خود را حفاظت کند. نخست پرداختن به مقوله زبان تکنیکی است – نمونه آن نخستین نقطه ابهام ما (واژه تکنیک و تکنولوژی ) دراین مقاله است – که البته نظر مارا سریعا بخود جلب کرده است. "ما همیشه با مجموعه ای از مفاهیم زبانی و پارادایم در تحولات خود وارد شده ایم" (Denis Labord ,2000, , Socio-Anthropologie | N°8 Cultures-Esthétiques ). مساله دیگر، تکنیک های صنایع دستی وبومی است که از قدمت و گستردگی عام برخودرار است و بویژه درعصر جدید بسرعت درحال تخریب وتغییراند. انسان شناس تکنیکی داعیه حفظ وطرفداری این میراث فرهنگی ویا مقوله های سنتی را ندارد. هرچند که این خوداز اهمیتی غیرت مندانه و راستین برخورداراست، بلکه انسان شناس تکنیک نگران ازاین است که ثبت و ضبط این داده ها را بدرستی وبه موقع به انجام نرساند. چرا که این مقولات خود می توانند منابع قابل ملاحظه ای برای انظباق ما و فعالیت هایمان با مقولات جدید تکنولوژیکی قرابگیرد. امروزه زبان فارسی بشدت نیازمند منبعی اصیل و کاملی از موضوعات تکنیکی اعم از واژگان، مفاهیم، تصاویر و ژست های مربتط به تکنیک هاست، از پیش پا افتاده ترین آنها تا پیشرفته ترین شان...
برای سهولت در پیگیری موضوع به ناچار از ورود به موضوع فلسفه تکنیک و فلسفه تکنولوژی در اینجا صرفه نظرمی کنم واین موضوعات را انشاالله در مقالات بعدی ذکر خواهم کرد.
اینک باز می گردیم به موضوع تکنیک وتکنولوژی. گفتیم که بهتر است نخست این دو واژه را کمی بکاویم تا بهتر به مقوله تکنیک ها بپردازیم.
تکنیک صفتی است که مرتبط به فرایندهای فعالیت ها، صنایع دستی ، فرانیدهای علمی ویاخود صنعت برمی گردد مثلا می گوییم آموزش تکنیکی یعنی آنچه که به مااجازه می دهد تا انجام کاری را به بهترین وجه آن به پایان برسانیم بویژه در اموری که با نام مشاغل شناخته می شوند. خود واژه" تکنیک" : (Tequnique) در زبان فرانسه در اصل صفت است گاهی می بینیم که برای عدم خلط آن با واژه تکنولوژی همین واژه تکنیک حالت صفتی خود را از دست می دهدو در کار برد، جای اسم را می گیرد . مثال وقتی می گوییم (Education technique) یعنی " آموزش تکنیکی" پس می بینم که باید نام "تکنیکی" را که صفت است بکار ببریم. در ترجمه فارسی برای آن معادل" آموزش فنی " که بسیار هم بجاست آورده می شود. حال اگر بگوییم (Technique de la ciselure) یعنی" تکنیک قلمزنی" می بینیم که در اینجا واژه لاتین" تکنیک" همان صفت است وتغییر هم نکرده است ولی نقش اسم را بازی می کند. حتی برخی از کتب لغت فرانسه هم این واژه را اسم معرفی نکرده است ولی نقش اسمی دارد . پس معادل آن را ما گاه " تکنیک" می آرده ایم نه "تکنیکی" . اگر بخواهیم معادل فارسی رایج آن را از مشتقات واژه " فنی" بیاوریم آنطور که در" آموزش فنی" پذیرفتیم اینجا هم باید بپذیریم که بنویسم " فن قلمزنی"ابته اینهم بسیار شایسه می نماید . هرچند که خود واژه "فن" هم یک واژه عربی است. من شخصا تا کنون واژه اصیل فارسی آن را برای تکنیک مشاهده نکرده ام. اخیرا هم نامه ای به دوست عزیزم جناب دکتر حسن رضایی باغ بیدی متخصص زبانهای باستانی فرستاده ام تا شاید اطلاعاتی از زمینه تاریخی این مفهوم یعنی" تکنیک" بدست آورم در صورت دریافت در مقالات بعدی اصلاحات را ذکر خواهم کرد ولی فعلا به این دو واژه – فن وتکنیک- بسنده میکنم.
گفتیم که گاهی در زبانهای لاتین واژه " تکنیک" به مفهموم یک اسم یا صفت خاص هم بکار می رود به همین سبب گاه می بینیم که آنرا به انواع مختلف تقسیم می کنند برای مثال در مقاله ای از " ام . مانتر" M. Mentré), ( می بینم که سه نوع تکنیک اصلی را طبقه بندی کرده است 1) تکنیک به مفهموم خاص آن یعنی تکنیک های صنعتی 2) تکنیک های انسانی اعم از اخلاقی ، اقتصادی وسیاسی 3) تکنیکهای هنرهای زیبا از جمله ادبی. در اینجا متوجه می شویم که از ویژگیهای اصلی تکنیک جمعی بودن آن است. بدین صورت که هر هنرمند وهر صنعت کار در فرایند تولید اثر ویا محصول خود از ابزاهایی مثل دست بهره می گیرد ولی تاکید همه کسانیکه با تکنیک سروکار دارند این است که یک سنت شغلی و حرفه ای را کمابیش دنیال می کنند که مجموع آن سنت ها قلمرو تکنیک را می سازند . از طرفی دیگر ممکن است که برای انجام یک عمل ما از انواع تکنیک استفاده کنیم مثل نان پختن ویا حمل کردن و جابحا کردن یک شی . پس وقتی از تکنیک سخن می گوییم به ناچار یک مجموعه عملیاتی را باید در نظر بگیریم که شاید دروهله اول قابل رویت نباشند ولی در قلمرو مطالعه ما قرار می گیرند پس می بینم که واژه تکنیک دامنه وسیعی از فعالیت ها را در همه جوانب زندگی در بر می گیرد. در وهله اول بنظر بعید می رسد که یک واژه نمایشگر همه مفاهیم وزوایای فعالیت های ما باشد.
بر خلاف دانش نظری تکنک ها کاربردی هستند. اهمیت توسعه و پیشرفت علوم تکینکی نشان از وجود موضوعا ت ویژه ای می دهد که در متن زندکی وتمدن معاصر ما قابل شناسایی است واساسا توجه به امور تکنیکی تابعی از دانش نظری محسوب نمی گردد بنا براین می بایست به امور تکنیکی به شیوه خاص تکنیکی آن پرداخت. اینجاست که پدیده "عملی بودن یا (pratique) پراتیک بودن" گاه معادل وهمراه واژه تکنیک می آید بدین صورت که مفهوم تکنیک بدون مفهموم "عملی بودن" بسختی قابل فهم می گردد. هر فعالیتی که به عمل دربیاید وتکرار پذیر باشد در قلمرو تکنیک قرار می گیرد. پس متوجه می شویم که بررسی مفهمو م تکنیک درقلمروهای مختلف و به ویژه در سه قلمرو ذکر شده فوق کاملا یکسان نیست وبرای درک هرکدام می بایست به عمق قلمرو هرکدام از این حوزه ها رسوخ کرد. برای مثال تکنیک ها در قلمرو هنر از همان شرایط و منزلتی برخوردارنیستند که در قلمروهای دیگر چون اقتصاد و یا زبان. پس گاهی تکنیک ها از دانش نظری فاصله می گیرند و بشدت محدود به اعمال تکرارپذیر می گردند و گاه چنان به هم نزدیک می شوند که بدون درک یکی درک دیگری بسهولت ممکن نمی گردد برای مثال امانویل کانت تلاش می کند تا تکنیک را به دانش نظری نزدیک کند. بدین علت است که می بینیم گاه واژه عملی - به مفهموم ریاضی آن- با واژه تکنیک یک معنی را در ذهن ما تداعی می کنند.
برای باز گشت به مفهموم روشنتر از واژه تکنیک از ورود به مبحث فلسفه تکنیک فاصله می گیریم هرچند که ،گاهی به ضرورت چاره ای جز ورود به این مقوله را نداریم .
گاهی تکنیک را مجموعه فرایندهایی کاملا معیین ومشخص و قابل انتقال می دانیم که برای تولید کالایی بکار می رود که آن کالا در قضاوت ما مفهوم مفید و کارا را داراست.در اینجا تکنیک به مثابه زیر ساختاری برای علوم فیزیک می تواند محسوب گردد. خود همین تلقی به تنهایی ، در مفهوم ارزشی تکنیک تاثیری ژرف می گذارد که قابل مطالعه و بررسی جدی است ( در فلسفه تکنولوژی مورد بحث قرار خواهد گرفت). این مساله به مفهموم تکنیک یک ویژگی و معنایی دایمی می بخشد که بخوبی قابل تفکیک از معنای عام آن است یعنی تکنیک هایی که دایم باما هستند ولی ما آنهارا فقط لحظاتی می بینم و بسرعت حضورشان را فراموش می کنیم و حتی گاهی تصور نمی کنیم که می توانند مقوله ای تکنیکی باشند مثل بسیاری از حرکت ها وژست های معمولی ما. هر یک از ما روزانه اعمالی تکراری رادر قلمرو تکنیک انجام می دهیم. بسیاری از این تکنیک ها در فرایند آموزشها محدود ویا درقالب سنت ها نظام یافته و مشاغل گوناگون را شکل می دهند. برای مثال باغبانی ویا مهندسی کشاورزی حاصل تکامل و نظام یافتگی تکنیک های عامی بوده اندکه حتی در مرحله ابتدایی خود توسط فاعلان آن هم قابل مشاهده مستقیم به عنوان تکنیک نبوده اند ولی امروزه می توانند موضوع خاص یک مطالعه تکنیکی قرار بگیرند.
یکی دیگر از مفاهیم برای نمایش واژه تکنک با ترکیب " روشهای سازمان یافته ای که متکی به شناخت علمی خاصی هستند" آورده می شود(رجوع به مجله فلسفی "اس پیناس" ( A.. Espinas. Rvue philosophiqie 1890.II.114 ) در غرب این تعبیر از واژه تکنیک گاه در قلمرو علم اخلاق و اجتماع بیشتر کاربرد پیدا می کند بویژه از زمانیکه کتاب "اخلاق و علوم اخلاقی" اثر لوی برویل (Levy Bruhl "la morale et la science des mœurs" 1908) منتشر گردید . البته این درست است که همیشه نام "هنرعقلانی یا "هنراخلاقی" را به جای "تکنیک" در این سبک متون مشاهده می کنیم ولی بطور متداول هنگامیکه سخن از تئوری در این قلمرو اخلاقی واجتماعی می شود واژه تکنیک را می بینیم که کار برد پیدا میکند. برای مثال ابتدا ایده یک علم اخلاقی رامشاهده می کنیم و سپس ایده تکنیکی آن که زیربنای همان ایده اخلاقی است آورده می شود. البته به نظر هم روشن هم منطقی می آید. باید توجه کرد ضرروتا این ایده نظری نیست که مقدم بر تکنیک عملی می آید. برای مثال در قلمرو هنرمی بینیم که تکنیک در فرایندی از عملیات مفهموم پیدامی کند ،عملیاتی که ضرورتا نیازمند ابزار و وسایل است. گاه هنرمند با تمرین یعنی تکرار تکنیک به خلاقیت و ساخت ایده نظری نایل می آید مثلا یک تصویر ذهنی که تنها با اجراو تکرارتکنیک های نقاشی به ذهن نقاش می آید. برخی دیگر از فرایندهای کار، ضررت منطقی تقدم تئوری بر تکنیک را می طلبد مثل فعالیت یک معمار که با طراحی شروع می شود وبه ساخت ختم می شود. در این تنوع فرایند است که می بینیم مفهوم تکنیک هم دجار نوسان می شود. مثل تکنیک به مثابه مجموعه فرایند مرتبط به ابزار ومواد: نمونه نقاش ویا بنا، یا تکنیک به مثابه مجموعه فرایند مربتط به فرم و شکل هنری: نمونه ، سبکی از معماری چون معماری اسلامی ویا تکنیک به مثابه یک مجموعه فرایند انفرادی یک صنعت کار،هنرمند یا یک نویسنده. در نهایت مفهومی دیگر نیز می توان از واژه تکنیک ارائه نمود که چندان قدمت ندارد ولی قابل ملاحظه است و آن تکنیک به مثابه مجموعه فرایندی که تواسط آن کنشی زیستی ویا کنش روانی حاصل می گردد. مثل تکنیک هایی که در مکانییسم انحلال پروتیین ها مورد مطالعه قرار می گیرند. این کنش ها فعالیتهای ریتمیک و موزنی هستند که بصورت تصادفی انتخاب نشده اند مثل تکنیک هایی که در توزیع وتوسعه نرون ها در مغز به هنگام خواب یا بیداری مورد مطالعه قرار می گیرند.
پس در یک مرور کلی می توان گفت که تکنیک روشی در فعالیت های ماست که غالبا با نقش دست و کار برد آن همرا است ولی این کار برد فرایندی تخصص گرایانه پیدا می کند وبه یک مهارت ویا شغل مبدل می گردد . تکنیک در بر گیرنده مجموعه ای از فرایند های ساخت وتولید است که درآن مدیریت و باز تولید مبدل به شرطی از شروط تداوم حیات برای آن فعالیت محسوب می گردند ودراین راستا، قالبی از شناخت علمی را می طلبد تا فرایند تولید رابدون کاهش ثبات در ساخت و با خصلتی عملی به روشی منظوم وقابل انتقال مبدل سازد. در این فضا است که واژه تکنیک گاه با مفهوم هنر ویا علوم کاربردی معرفی می گردد. تکنیک که خودیکی از ویژگی های کاردانی بنیادین انسان ابزارساز ((Homo faber است، مجموعه ای از لوازم وفرایندهایی است که به انسا ن این امکان را می دهد تا امیال و خواسته های خود را جامه عمل بپوشاند و به شکلی عینی تحقق بخشد.
" تکنیک تاکید بر تجربه وعلم دارد هرچند که این علوم تدوین یافته نباشند. درحالی که هنر بدنبال فرمهای حساسی است که به نقد وارزیابی زیبایی می پردازند ، تکنیک تنها درپی فایده مندی وموثر بودن عمل است".
.(La philosophie. François Jourde. Broché.2004) گاهی تصور می شود که تمدن ها بر پایه تکنیک ها ودر همین راستا فرهنگ ها برپایه هنر ها پایه ریزی شده اند وهمین مطلب نشان از آمیختگی تکنیک ها وهنرهاست که فهم این دو را گاه مشکل می سازد. تکنیک ها گاه در اختیار فرایندی غیر عقلانی قرار می گیرندو به همین خاطر است که ارزیابی دو گانه ای از خود در جامعه ایجاد می کنند و عده ای را طرفدارخودوعده ای را مخالف خودمی سازند.( در فلسفه تکنیک بحث خواهیم کرد).
" اوس والد شپنگلر" در اثر خود به نام " انسان و تتکنیک" تکنیک را" دست مسلح" می نامد. تز او اینست که انسان با ذکاوت خود موفق شده است تا پیوند دست وجشم رادر عمل تحقق بخشد و به ایجاد یک استراتژی بقا نایل آید که در میان موجودات منحصر به فرد است.(Oswald Spengler. L'homme et la technique. 1931).
هایدگر نیز در "مساله تکنیک" (la question de la technique. Heidegger.1954) تلاش می کند تا با توسل به زبانشاناسی تاریخی به بررسی واژه تکنیک بپردازد. او می نویسد: "واژه یونانی تکنیک تنها به معنی «انجام کاری» که ازیک صنعت کار «artisan» می بینیم نیست بلکه تکنیک بخشی از محصول تولید شده مانند شعر نیز می باشد .
ژاک الول (Jacques Ellul, La technique ou l'enjeu du siècle, Paris, A. Colin, 1954, p. 19). تعریف تکنیک را "در تفکیک مفهوم عملیات و پدیده (l'opération et la phénomène) می جوید. عملیا ت در قالب روش شکل می گیرد تا نتیجه ای مطلوب ازآن حاصل گردد. ولی پدیده خود مشغله وموضوع عملیا ت است . در هرعصری انسان بدنبال راهی اساسی وموثر برای دست یابی وتسلط بر آن است واین تنها در ساخت یک سیستم قابل اجرا است. پس تکنیک به ساخت یک سیستم منتهی می گردد وبین تما م پدیدهای آن ارتباطی تحول گرا و تغییر پذیر بوچود می آید که کوچکترین تغییری در یک پدیده کل سیستم را دچار تغییر می کند بطوری که خود مختاری مشخصه اصلی سیستم می گردد. در این شرایط است که می بینم انسانی که داعیه تسلط بر طبعیت را از طریق کاربرد تکنیک ونظام سیستمی آن (در ذیل به این موضوع خواهیم پرداخت) در سر می پروراند خود اسیر این سیستم می گردد و باید خود را با آن انطباق بدهد . در اینجاست که می بینم مفهو می جدیدازتکنیک بوجودمی آید (یعنی تکنو لوژی ) و در قلمروی جدید ایفای نقش می کند.
قبل از ورود به بحق تکنولوژی در ذیل به تعریف تکنیک به عنوان یک سیستم می پردازیم که بر گرفته شده از".(Dictionnaire de l'ethnologie et de l'anthropologie. Pierre Bonte et Michel Izard. Puf.2004) می باشد. مقایسه تکنیک و تکنولوژی می توان ما رادر فهم بهتر کاربر ومنزلت این دوپدیده در عصر جدیدیاری کند .
«تکنیک یک عمل اجتماعی شده است که بر روی اشیا انجام می گیردو با این کار قوانین فیزیکی جهان خود را به معرض نمایش می گذارد. کندن بک درخت بوسیله یک تبر یک عمل تکنیکی است ولی بکار بردن یک فرمول یا اصطلاح پندار گونه در حین قطع درخت آن را تبدیل به یک عمل آئینی می کند. در حالت نخست ما عمل فیزیکی تیغه ابزار را برروی تنه درخت را داریم و درحالت دوم تنها به این توجه می کنیم که دراین عملیات چه کلماتی به زبان جاری می شوند. پس در این حالت برای مشاهده کننده اثر ضربات به درخت بی اهمیت است . از زمانیک مارسل موس (M. Mauss) نشان داد که طبیعی ترین رفتارهای تکنیکی ما – مثل راه رفتن، حمل کردن و زائیدن- متاثر از فرهنگ ها تغییر می کنند، و می دانیم که هر تکنیکی یک محصول اجتماعی محسوب می گردد. و به همین خاطراست که این گونه رفتارهای تغییر یافته بطور کل در مردم شناسی مطرح می گردنند والبته نه بخاطر اینکه تکنیک ها صرفا بر جوامع تاثییر می گذارند.
هر تکنیکی همیشه با جهار عنصرسر وکار دارد : نخست موادی که روی آن کار انجام می پذیرد. دوم اشیای که شامل ابزار ووسایل کار می شوند. سوم ژست ها ویا منابع انرژی مثل آب وجریان بادومنابع قدرت دیگری چون حیوانات وغیره که باعث تحرک اشیا می شوند و چهارم معرفه های خاصی که ژست های تکنیکی را ساده می کنند. در خصوص تکنیک های جسم وپیکره کار می توان گفت که جسم درعین حال که وسیله انجام کار است در همان حال هم بخشی از موادی است که روی آن کار انجام می شود. همه این چهار عنصرسیستم تکنیک را تشکیل می دهند : تغییر در هر کدام از آنها موجب تغییر در سه عنصر دیگر هم می شود. البته باید اضافه کرد که مجموع تکنیک ها ی حاضر در یک جامعه تشکیل یک سیستم می دهد. (Gille,B, 1978). وانگهی عموما بسیاری از تکنیک ها
از مواد، ابراز، ژست ویا معرف های مشترک استفاده می کنند. بویژه چون مواد اولیه یک تکنیک غا لبا خود نتیجه عمل دیگری است که روی آن موادانجام شده است یعنی موادی که تواسط آنها تکنیک های گروه داده ای، سیستم را بنا کرده اند.
یک پدیده تکنیکی مثل کوزه گری، شیوه راه رفتن یا شخم زدن و غیره اغلب از دوبعدی تشکیل شده که کاملا به هم آمیخته اند : یکی جنبه فیزیکی مربتط به شیوه و روش هایش که در خصوص انجام یک عمل است ودوم جنبه آموزنده آن (informatif) را شامل می شود. درجنبه اول یعنی جنبه فیزیکی موضوع، عموما متوجه می شویم که پدیده مرتبط به کارکرد اعمال تکنیکی است و جنبه دومی می بیتم که مرتبط به سبک آن پدیده است البته بدون اینکه یادمان برود که خود این سبک دومی هم خودکارکردهایی دارد.
محیط زیست و نظام تکنیکی یک جامعه راه حلهایی تکنیکی بالقوه ای ارایه می کند که عین پذیرش آنها و یا ترد آنها نشان از یک حق انتخاب است . بدین صورت که همه چیز خوب پیش می رود. گوی که جامعه عمل ورفتارتکنیکی خاصی را مورد نظر دارد .
تکنولوژی:
کتاب لغت تخصصی " تکنیک ونقد قلسفی" تکنولوژی را به مفهوم " تئوری ویا فلسفه تکیک ها" تعبیر کرده است .
(Vocabulaire technique et critique de la philosophie.André Lalande.puf.2002) این تعریف سعی دارد تا بعد وسیع تری از فعالیت هارا در بر بگیرد. البته خود واژه تکنولوژی (technologie) اسمی است برای واژه اصیل (صفت) تکنیک (technique) هر چند که خود -همبن واژه تکنیک هماطویکه در فوق اشاره کردیم اسم هم می تواند باشد-. در مفهومی دیگر تکنولوژی رامی توان "مطالعه فرانید های تکنیک" در نظر گرفت. هم در آنچه که بطور عمومی در تکنیک ها می توان یافت و هم در روابط تکنیک ها با توسعه تمدن. اسپینوزا برای تبیین مفهوم تکنولوژی سه نوع مساله را طرح می کند که نتیجه سه نقطه نظری است که تکنیک ها را هم در بر می گیرد. نخست فرایند، که توصیف تحلیلی هنربه مفهوم عام آ ن دریک جامعه مملو از داده ها ست . دومین مساله ، بررسی و تحقیق تحت شرایطی که هر گروهی از قواعد که در صحنه فعالیت ها وارد گردید باید از نوعی اثرگذاری عملی برخوردار باشد. سومین مساله ، مطالعه این مضوع که چگونه خود این سازمانهای اثر گذار بوجود می آیند ، خواه این مطالعه به تولد این سازمانها بپردازد ویا به نحوه وشیوه ای که در برابر این جامعه داده ای سر تسلیم فرود آورد و هویت خود را تشکیل می دهند و یا اینکه چگونه تکنیک های انسانی تحول وتغییر یافته اند. مجموع این سه بستر تحقیق تشکیل دهند مقهوم " تکنولوژی عمومی" است. (Revue philosophique 1890,II,115-116).
مفهوم دیگر تکنولوژی : به معنی تئوری تکنیک است البته بدین صورت که گاهی این واژه (تکنولوزی) معادل تکنکیک یا مجموعه ای از تکنیک ها بکار می رود. برای مثال اگر از خوشبختی سخنی بمیان بیاید دریک نوع سبک و بیان اخلاقی می توان گفت " تکنولوژی نشا ط " یا " تکنولوژی خوشبختی"مورد نظر است و یا غرض از خوشبختی، یک اندیشه نظری است که به تحقق مفهوم خود دل بسته است. پس آنجا که می گوییم تکنولوژی معادل تکنیک قرار می گیرد بدین صورت است که سازمانها یا ارگانهایی هستند که سازنده ریخت( یا مرفولوژی) و فیزیولوژی جامعه خودمی باشند.
از لحاظ تاریخی تکنولوژی مطالعه تکنیک ها ست . امروزه بیشتر وبیشتر به مجموع روشها وتکنیک ها یی اطلاق می گردد که درفرایند تحقق صنعتی بکار می روند. در اینجا از مفهوم تکنیک ها فاصله می گیرند. برای مثال اگر برای یک خودر سواری از یک فرایند پیشرفته ای برای روشن کردن موتور بهره ببریم این اختراع تنها یک تکنیک است نه تکنولوژی. موتور تحرقی یک خودرو به خودی خود حاصل یک تکنولوژی توسعه یافته صدوپنجاه ساله است در حالیکه این اختراع تحت عنوان خودرو در پی خود حضور سازندگان ، ایجاد جاده ها وپارکینگ ها وپمپ بنزین ها ...را دارد که درمجموع به آن تکنولوژی می توان گفت. در این شرایط تکنولوژی را می توان مطالعه تکنیک ها ، ماشینها وابزار نیز دانست.
آنچه گذشت ذکر پراکند ای از تعابیر تکنولوژی بود مفهومی که بسادگی نمی توان تمام جوانب آنرا تشریح کرد. این مبحث از موضوعات رایج عصرما است بنا براین تعابییر فراوانی از آن می توان بدست داد . آنچه که موردنظر ماست تفکیک دو تعبیر انسان شناختی و تعبیری است که مهندسین از این واژه ارایه می کنند. در ذیل ضمن معرفی گزارشی از مفهوم تکنولوژی بر گرفته از " فرهنگ |تخصصی| مردم شناسی وانسان شناسی " ، اثر " پییر بنت ومیشل ایزارد".(Dictionnaire de l'ethnologie et de l'anthropologie. Pierre Bonte et Michel Izard. Puf.2004) تلاش می کنیم تا تقاوت آن را با واژه" تکنیک" روشنتر و گستردتر بیان کنیم.
«تکنولوژی شامل مطالعه فعالیتهای آن نوع کارخانه هایی است که انسان برای جذب وتغییر شکل عناصر ارگانیکی وغیر ارگانیکی طبیعت مهیا کرده است. تکنولوژی به همان اندازه که شامل دانستنیها و معلومات ویا آموزش این معلومات است شامل ژست ها ، وابزار نیز می شود وبه تنظیم روابطی می پردازد که تکنیک ها با جوامع بر قرار می کنند.
تفکیک موضوع موردمطالعه از گفتارها و خطابه ها ضروری است : یعنی تفکیک موضوعات ارایه شده یا تئوریهای پیشرفته در خصوص آنها. با یک نگاه تحلیلی می توان فعالیت های تکنیکی را به سه سطح طبقه بندی نمود . الف) مواد اولیه ، ابزارو ژست ها به همین ترتیب ومعلومات و آموزش آنها. ب) این دسته باپیچیدگی بیشتر آن شامل الحاقات فرایندهای کارو زنجیره عملیات آن وهمچنین وروابط اجتماعی همراه وضمیمه آنها ست. ج) مقایسه مجموعه فعالیت های تکنیکی یک گروه اجتماعی خاص به نام " نظام یا سیستم اجتماعی" آنگونه که ب ژیل) (B. Gille. 1078 نامیده است. پس مفهوم تکنولوژی مبین رویکردی نظام منداست و به همان ا ندازه که به اشکا ل بوجود آمده از عناصر دو سطح (الف وب) علاقه نشان می دهد به قابلیت جابجایی آنها در نظام تکنیکی جامعه نیز توجه دارد. البته بهتر بود این رویکرد را با نام " تکنولوژی فرهنگی" می شناختیم چرا که کمک می کرد تا ازتداخل بین انسان شناسان و مهندسین در خصوص نوع برداشتشان از این مفهوم بپرهیزیم. چراکه برخلاف مهندسین ، انسان شناسان پایبند به جنبه های معیین یا تفکراتی هستند که تکنیکها در رابطه با جوامع خاص خودشان برقرار می کنند. تکنولوژی فرهنگی به خاطر این خصلت نظام مند، به شیوه ای درونی ، ساختار خود را بنا می سازد و از طریق روابطی که با قلمروهای دیگر مطالعات انسان شناسی برقرار کرده است تعریفی مشخص از خود ارائه می دهد . این توع تعریف در دو شیوه مطرح می گردن یکی روابط عینی بین موضوعات مورد بررسی و دیگر رابط مفهومی بین رویکردهای ممکن.
وقتی که یک آهنگر به چکش کاری یک قطعه فلزی می پردازد ماشاهد یک رابطه تکنیکی واقعی هستیم ، رابطه ای از نوع روابط دسته اولی که با دانش انجام کا ر(savoir-faire) ، عامل آن ، ژست و ابزار آن ویک ماده اولیه همراه می آید. این عمل (آهنگری) دریک زنجیره عملیاتی قرارگرفته و منجر به تولید شی مثل بک داس ، یک نعل اسب ویا شی دیگر می گردد. رابطه نوع دومی پدیدار کننده ژست ها و تولیداتی تکنیکی فشرده شده در داخل یک مچموعه فعالیت تکنیکی ایت ( مثل کشاورزی یا درودگری درداخل یک گروه مورد مطالعه). رابطه نوی سومی نشان می دهد که ارتباطات اجتماعی آدمها چقدر با ژست های تکنیکی مرتبط اند. برای نمونه وقتی به روابط ادراکی بین این رویکردها می نگریم می بینم که هر کس به طریقی با آنها مرتبط می گردد: فیزولوژیست علاقه مندبه فعالیت های اندامی مجموعه می گردد و فکر می کند که چگونه می توان یک چکش را دستکاری کرد ویا تغییرداد به نحوی که بهتر با شرایط موجود سازگار گردد ،یک اقتصاد دان به قیمت شی و کار فکر می کند بدین صورت می خواهد قیمت تمام شده کالا رامحاسبه کند و ...بر خلاف روابط عینی این نوع رابطه دسته سومی در بر گیرنده نقطه نظر متفاوتی است. بدین صورت که کارکردهای داوری خاصی را بوجود می آورد، حتی کارکردهای نظامندی که می توان در بین جنبه های مختلف یک واقعیت مشتر ک آنها رامشاهده کرد. در تاریخ تکنولوژی بین این دو نوع رابطه ( عینی ذهنی) تفکیک قائل نشده اند و حتی گاهی قضاوت وداوری از بعد ادراکی این رابطه با نوعی سلسله مراتب منطقی که تنها برملاکننده بعدعینی این رابطه است همراه می گردد.
تا اوایل سالهای سی میلادی ، بسیاری از کارهای تکنولوژیکی میان دو جریان کلی تقسیم شده است. یکی را می توان " جریان توصیفی" نامید که تنها به ابزار و تولیدات تکنیکی نظر داردو به استقرار نوعی ریخت شناسی می انجامد که پایه و اساس آن معیارهای ریخت شناسی است (critères morphologiques). جریان دیگر جریانی است که تاکید بر تاریخ اختراعا ت و تکنیک ها دارد و کمی بعد در کارهای خوب "جی نیدهام"(J.Needham. 1954) "ام دوماس"(M.Daumas.1962-1970) و "بی ژیل" (B;Gille.1978) با تجزیه وتحلیل سیستمهای تکنیک، توسعه ویا رکودشان مشخص می گردد. این جریان به بازسازی محتوای تکنیک ها پرداخته، چگونگی طبقه بندی آنها رانشان می دهد و ساختار آنهارا به رسمیت می شناسد. بین سالها1918 و 1936 "ام بلاخ"(M. Bloch) و مکتب "انال":(Annales) ، تکنیک را در جارچوب اجتماعی-اقتصادی اش قرار داد. کمی بعد" ال مونفرد (L. Mumord) و "اس ژیه دیون" (S.Giedion) همین کار را برای محتوای اجتماعی- فرهنگی انجام دادند. "ای جی هودیکور" (A.G.Haudricourt) نیز به سهم خود روابط عمیق موجود دربین تکنیکهای تولیدو اشکال سازمان های اجتماعی-اقتصادی را نمایان ساخت. " اندره لوراگوران" (A.Leroi-Gourhan)نیز می بایست به بازتولید نوع شناسی(typologie) محدودهای خشن ریخت شناسی بپردازد: بدین صورت که ابزار می باست با ارجاع به مقوله هایی که بیان کننده ویژگیهای تکنیکی هستندو روش آنها در عمل بصورت ابهام ومانعی در آمده است، طبقه بندی شوند. فعالیت های تکنیکی تحت عنوان فرایندها (انچه که تعبیر به مفهموم تحول شده است) مورد تجزیه وتحلیل قرارخواهند گرفت وطبق قوانین اصیلی نظام یافته اند. برسیهای کنونی بیشتر وبیشتر متمرکز به مطالعه فرایندهایی به مفهموم ساختارهای تکنیکی هستند.»
آنچه گذشت مقدمه ای بر تکنیک و اشاره ای به تکنولوژی بود. در فراغت بعدی تلاش خواهم کرد تابه امید خداوند متعال به مفاهیم تکنولوژی از نگاه انسان شناسی بپردازم.
_______________________________________________________________________________________
- André Leroi Gourhan. ( "Le geste et la parole", Paris, Albin Michel, 1964. "L'Homme et la matière", Paris, Albin Michel, 1943 (
- L’Encyclopédie des sciences, des arts et des métiers.
- L'Encyclopédie Méthodique Panckoucke.
- Levy Bruhl "la morale et la science des mœurs" 1908.
- La philosophie. François Jourde. Hatier.2004.
- Oswald Spengler. L'homme et la technique. 1931.
- Jacques Ellul, La technique ou l'enjeu du siècle, Paris, A. Colin, 1954, p. 19.
- Vocabulaire technique et critique de la philosophie.André Lalande.puf.2002.
- A. Espinas. Rvue philosophiqie 1890.II.114.
- Revue philosophique 1890,II,115-116.
- Dictionnaire de l'ethnologie et de l'anthropologie. Pierre Bonte et Michel Izard. Puf.2004.
- Levy Bruhl "la morale et la science des mœurs" 1908).
Valiollah Ramezani
Email: rramezani@yahoo.fr
دکترای انسان شناسی تکنیک
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست