پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مقالات قدیمی: ساختمانهای زبانی و ساختمانِ گروههای اجتماعی (خرداد 1349)
آنتوان میه(2) در سال 1906 نشان داده است که زبان عینا با تعریف امر اجتماعی منطبق است . «زبان مشمول تعریفی میشود که «دورکیم»(3) پیشنهاد کرده است . زبان مستقل از افرادی که به آن تکلم میکنند وجود دارد و هرچند در بیرون از مجموعهی این افراد دارای واقعیت خارجی نیست ، معالوصف به علت کلیت خود مستقل و خارج از هریک از این افراد است . آنچه این امر را نشان میدهد این است که هیچ کس نمیتواند آن را تغییر دهد و هرگونه انحراف فردی از استعمال معمولی عکسالعملی به وجود میآورد . »(4) میه علاوه بر این نشان میدهد که علل تحولات معنایی هم اجتماعی است و دارای سه نوع اصلی میباشد : تغییر و تحول در شیئی مدلول ، انتقال کلماتی از یک گروه اجتماعی به گروه دیگر و بالخره علل و اسباب صرفا زبانی . در واقع علل در خارج دستگاه زبان وجود دارد (علل تحولات نوع سوم ، شرایط زبانی نیست بلکه عللی است که منجر به شرایط زبانی مورد بحث میشود و این مساله در مورد کل دستگاه زبان صادق است . به نظر من سیستم یک زبان شامل ارتباط بین کلمات و معانی آنها نیز میشود .) تقسیم یک جامعه به طبقات و کاستهای مختلف باعث اختلاف در واژگان (لغات) ، دستور صوت شناسی ، واج شناسی و سبک میشود . پذیرفتن یک زبان جدید از طرف ملتی ممکن است منجر به تغییرات عمیقی که ناشی از تاثیر قشر زیرین(5) است ، بشود . تحول مادی و معنوی یک جامعه ، پیدایش تعدادی لغات جدید و معانی تازه را به دنبال دارد که در بخشهای دیگر دستگاه زبان نیز انعکاس پیدا میکند . این مساله شاخص گسترش زبانها در اروپا و در تمام جوامع عهد ما است که تمدن جدید غربی و صنعت آنها را احاطه کرده است .
بنابراین خود زبان پدیدهای اجتماعی است و تحولاتی که به مرور زمان در آن حادث میشود ، نیز جنبه اجتماعی دارد . معنی این سخن این نیست که الزاما ارتباط و تناظری میان یک ساختمان زبانی و جامعهای که آن را به عنوان وسیلهء ارتباط قابل فهم و مطمئنی برای تمام افراد است ناسازگار خواهد بود . برای نشان دادن وجود ارتباط مستقیم میان ساختمان زبان و ساختمان جامعه باید ثابت کرد که اختلافاتی که میان ساختمان دستوری دو زبان وجود دارد ، به نوعی در ساختمان جوامع آنها نیز وجود دارد . معالوصف امکان دارد ساختمان صرفی یک زبان با وجود تحولات اصولی جامعهای که به آن تکلم میکند ، کم و بیش به همان صورت اصلی خود باقی بماند . تحول سریعی که امروز در تمدن صنعتی یک کشور پیشرفته رخ میدهد ، باعث افزایش سریع واژگان زبان آن کشور میشود ؛ در صورتی که ساختمان صرفی آن ، تحت تاثیر آموزش در مدرسه ثابت میماند . در زبانهای هند و اروپایی بین مقولاتت صرفی فعل و اسم ، تقابلی وجود دارد که از عهد حجر به این طرف وجود داشته است . وضع مقولهء صفت نیز تقریبا به همین گونه است . تنها چیزی که هنگام بحث از ساختمان صرفی و ساختمان اجتماعی میتوان تصور کرد این است که ابداع یک مقولهء جدید پاسخگوی نیازی اجتماعی است . قابل توجه است که در زبان جوامع صیادان و ماهیگیران که هیچ چیز شمردنی در آن وجود ندارد ، اسم عدد به چشم نمیخورد . گفتهاند کسانیکه به این زبانها تکلم میکنند تا بیشتر از 3 و 4 نمیتوانند بشمرند . در حالیکه ملل دیگر – اگرچه ابتدائی- که اجبار دارند محصولات خود را شماره کنند کاملا با اعداد آشنا هستند ؛ اما اجتماعات مختلف برای بیان احتیاجات کم و بیش یکسان لزوما وسایل و طرق یکسانی را به کار نمیگیرند . آنچه زبانها بوسیلهء مقولات اصلی و واژگان خود بیان میکنند ، هنگامی که مربوط به تمدنهای کاملا متفاوتی نظیر تمدن چینی ، مصری و تمدنهای اروپایی امروز میشود ، به طور عمده تغییر میکند . اما برخی زبانها تقریبا روابط و مطالب معینی را بیان میکنند منتها به طرق مختلف – که نمونهء آن زبانهای اروپای غربی است ، وقتی با همدیگر و یا با زبانهای اروپای شرقی مقایسه شوند . زبانهای غربی «ساده» - ترند به این معنی که جز مقدار کمی از حالات صرفی متعددی را که شاخص همین زبانها در مراحل قدیمتر است ، به کار نمیبرند . برای مثال فرانسهء امروز را با لاتین ، و انگلیسی را با آنگلوساکسون مقایسه کنید . زبانهای اسلاو هنوز از این حالات به مقدار معتنابهی استفاده میکنند . برخی خواستهاند تحول زبانهای غربی را ناشی از اندیشهء مجردی بدانند که به دنبال پیشرفت علوم ، فنون و فلسفه در غرب ، توسعه پیدا کرده است . معالوصف به نظر نمیرسد که اندیشههای نو ناگزیر باید بوسیلهء زبانهایی نظیر زبانهای غربی بیان شوند ، بلکه توسط زبانهایی چون روسی به بیان درمیآیند .(6) بنابراین میتوان از خود پرسید آیا این اختلاف ، ناشی از تاریخ متفاوت کشورهای مورد بحث نیست ؟ در کشورهای غربی این اختلاف ناشی از نقش زبان لاتینی که از طرف کسانیکه برای سکونت به امپراطوری روم آمده بودند ، پدیرفته و ساده شده بود و در خارج از مرزهای امپراطوری قدیم ناشی از تاثیرِ همین زبانِ لاتینی ِ ساده شده یا با زبان رومی (ساده شدن زبان در مواردیکه زبانی از قومی به قوم بالغی منتقل میشود ، پیش میآید) . باری گسترش نوعی توازن و تشابه کلی میان زبانهای مختلفی که – ولو خویشاوند نباشد – ولی در حوزهء یک تمدن قرار گرفتهاند مشاهده میشود .
در مقابل مسائل خاص روابط میان فلان یا فلان زبان یا میان فلان نوع یا بهمان نوع زبان و خصوصیت جامعهای که آن را به کار میبرد باید عوامل فراوان عمومی و خصوصی را به حساب آورد .
پدیدههای تاریخی زبان اغلب مربوط به دورهء ماقبل تاریخ میشود که اطلاع از آن دشوار است . هنگامی که برای ارزیابی عوامل مختلف کوشش میکنیم ، باید علاوه بر خصوصیات تمدن مادی و معنوی جامعهء مورد بحث ، عوامل دیگری نظیر عدهء افراد یک جماعت همزبان که تشکیل جامعه میدهند و ووسعت آن جامعه در مکان نیز در نظر گرفته شود . به نظر میرسد که نوعی عمبستگی میان خصوصیات ساختمان زبان و این امور وجود دارد .
ساختمانهای بینهایت پیچیدهء صرفی با تعداد بسیاری واج (7) در زبانهائی نظیر بعضی زبانهای قفقاز و سرخپوستان امریکا که بوسیله گروهای کوچکی به تکلم درمیآید دیده میشود .
با وجود این گروههای بزرگ الزاما دارای زبانهای بسیار ساده از نظر صرفی و واجی نیستند .
فلان یا فلان زبان پدیدهای اجتماعی است که به فلان یا فلان گروه انسانی بستگی دارد ، ولی در ساختمان یک زبان معین مطالبی دیده میشود که – طبق تعریف دورکیم – اجتماعی نیست ، بلکه انسانی است . زبان شناسان دربارهء خصوصیات جهانی زبان بحثهایی دارند مثلا در ساختمان واجها در همه جا هجا به چشم میخورد . در همه جا اجزائی که واجها یا اگر بتوان گفت هجاها را تشکیل میدهند وجود دارد ؛ زیرا زبانهایی وجود دارند که در آن ، زنجیرهء گفتار فقط به هجا تجزیه پذیر است . مسلما خصوصیات جهاننی در صرف نیز مشاهده میشود : وجود یک عنصر که بر متکلم دلالت میکند و یک عنصر دیگر که مخاطب را نشان میدهد جهانی است . در تحولات زبان نیز خصوصیات جهانی به چشم میخورد ، ولی تاکید زیاده از حد در این باره خطرناک است ، زیرا اطلاعات ما از زبانهای دنیا کامل نیست .
معهذا بعضی خصوصیات اصولی بین ساختمانهای زبان و ساختمانهای اجتماع مشترکاند و این خصوصیات بیشتر در اجتماعات نسبتا ساده و اجتماعاتی که از نظر فنی کمتر تحول یافتهاند ، مشاهده میشود .
در ساختمان واجها ، تقابل ثنوی (8) نقش عمدهای به عهده دارد . یک ساختمان واجی مبتنی بر شبکهای از تقابلهای ثنوی است . واج مرکب از یک عده خصوصیات ممیز از واک بر بودن یا آهنگدار بودن(9) است که برای این خصوصیات بخشی از آنها است ، به طریق مختلف با هم تقابل پیدا میکنند . میان مصوتها و غیر مصوتها تقابل وجود دارد ، میان واجهای فشرده و پخش ، واجهای واکبر (آوائی) و بیواک (بیآوا) و میان واجهای بم و زیر نیز تقابل وجود دارد (10) اگر به ساختمان زبان ایرلندی به آن صورتی که در لهجههای قدیم شمال غربی آمده ، دقیق شویم ، تقابلهای ثنوی نظیر آنچه ددر زیر میآید و منظمترین و سیستماتیک ترین تقابلها است دیده میشود؛ صامت واکبر – صامت بیواک ، صامت کشیده – صام سست (که وقتی با انسدادیها تقابل پیدا می کنند ، بصورت سایشی تلفظ می شوند) صامت زیر – صامت بم . قابل ملاحظه است که تقابل کشیده – سست ، زیر – بم در مورد کلیه صامتها (انسدادی ، نمنه ، روان) دیده میشود. (11)
اما در مورد صورتهای فعلی همگون یعنی آنهائیکه از اجزاء جداشدنی تشکیل نشدهاند ، مضارع با ماضی استمراری تقابل پیدا میکند ، چون هردوی آنها دلالت بر عادت دارند: Olaim Bainne (هرروز) شیر مینوشم «Dolainm Bainne عادت داشتم که شیر بنوشم» مستقبل با ماضی (12) Pillfidhne «بر خواهم گشت» Plillmé «برگشتم» ماضی استمراری با وجه شرطی نیز تقابل پیدا میکند: Dolainm «می نوشیدم» Dolfainm «نوشیدمی» سیستم فعل زبان نروژی نو (Riksmal) نیز برساس تقابلهای ثنوی بنا شده . . .
بنابراین ساختمان یک زبان تقاطعی است از عدهای تقابل که بیشتر ثنوی هستند. در جوامع بشری نیز این چنین تقابلهای ثنوی به چشم میخورد . بسیاری از جوامع نیمه برون همسری (13) است که مثلا با جوامع نیمه ورزشی یا آداب و رسومی ، جوامع مخفی ، گروهها و اجتماعات مردان و گروههای متشکل از هم سنان و حتی تقابلهای خانه (14) تقاطع پیدا میکند(15)؛ ولی سازمان اجتماع دارای تقابلهای غیر ثنوی ، خصوصا ثلاثی (سه تائی) نیز میباشد . «لوی استراوس» حتی از خود میپرسد آیا تقابلهای ثنوی در واقع وجود دارد یا نه (16) در هر حال تقابلهای ثلاثی نیز در ساختمان بعضی زبانها دیده میشود ولی به نظر میرسد که تعداد آن کمتر از تقابلهای ثنوی است . در اروپا زبانهائی وجود دارد که تنها در واجهای u ,I ,o ,e تقابل ندارند ، بلکه در واجهای I , ü , u , e , ö , o نیز تقابل دارند .
در ساختمان دستور نیز این چنین تقابلهای ثلاثی دیده میشود . مثلا در ضمایر من – تو – او . لهجهء «ولش» مرکزی در سه زمان مضارع و مستقبل و ماضی تقابل دارد و غیره .
در زبانها ، ساختمان واجها با خصوصیاتی مشخص میشوند که تمام یک مقوله یا حتی تمام مصوتها و یا صامتها را در تقابل قرار میدهند . یکی از این خصوصیات کامی بودن است که مخصوصا در زبانهای اروپای شرقی و آسیا و زبان ایرلندی دیده میشود . کامی بودن علامت مثبت تقابل است ، معالوصف همیشه خصوصیت کامی نیست که یکی از دو سری را از هم متمایز میسازد . مثلا در زبان ایرلندی شمالی صامتهای لبی همراه حرکت زبان به طرف مخرج J (که کامی است) نیستند ، بلکه در موقع تلفظ آنها لبها به دندانها میچسبد ، در حالیکه سری دیگر یعنی غیر کامیها که در مورد سایر صامتها با حرکت خفیف قسمت عقب زبان همراه ست ، در مورد لبیها شدیدا پسکامی شده (17) میباشد ، یعنی تلفظشان همراه با – است : Lan «سفید» تقابل بین دوسری ممکن است برای تمایزات دستوری نیز به کار رود . مثلا صامت کامی پایانی یک اسم اغلب اضافه را میرساند : b’EI «دهان» حالت اضافه : bel (علامت کامی بودن را میرساند.) در بسیاری موارد کامی بودن با علامت ممیز دیگری همراه است مثلا Brog «کفش» در حالت اضافه به صورت Brog’d درمیآید . . .
در سازمانهای اجتماعی نیز چنین خصوصیتی دیده میشود . لوی استراوس خاطر نشان میکند که در جوامع مختلف یک سیستم کلی و جمعی بصورت برادر / خواهر / شوهر / زن ، پدر / پسر ، عمو / پسرخواهر وجود دارد . پس میتوان قانونی به صورت زیر تدوین کرد : رابطهء میان دایی و خواهر زاده نسبت به رابطهء میان برادر و خواهر نظیر رابطهء میان پدر و پسر نسبت به رابطهء میان شوهر و زن است .
گاهی سری اول است که اثباتا با علامت مشخص شده و گاهی سری دوم . در تنگا (18) در پولینزی که سلسله تناسل صورت پدرتباری (19) دارد ، روابط میان شوهر و زن هماهنگ است ، هرچند که شوهر نسبت به زن وضع برتری دارد ، و روابط میان خواهرزاده و دایی بسیار آزاد در تقابل قرار میگیرد . و پدر نسبت به پسرش جنبه تابو (20) پیدا میکند . تابو ، میان برادر و خواهر شدیدتر است . به نحوی که حتی نمیتوانند با هم زیر یک سقف قرار بگیرند . نزد بومیان دریاچه کوتوبو (21) در گینه جدید که هم نظام پدر تباری و پدرمکانی دارند ، عکس این نظام وجود دارد . روابط میان پدر و پسر بسیار نزدیک است در حالیکه زن نسبت به شوهر مرتبهء پائینی دارد . زن در برابر شوهر از برادر خود حمایت میخواهد .
روابط میان خواهر زاده و دایی جنبهء «احترام» دارد و از این کلمهء (احترام) نوعی ترس هم فهمیده میشود . دایی میتواند خواهر زاده خود را لعنت کند و او را به مرض هائلی دچار سازد. (22)
لازم است طبق پیشنهاد لوی استراوس ، معین کنیم که ساختمان کلی زبان و اجتماع از نظر همزمانی (23) چه وضعی دارند تا بتوانیم مبنای مقایسهای میان زبان و اجتماع بدست آوریم .
................................................................................................................
1-الف سامرفلت Alf. Sommerfelt در سال 1892 در ترندهایم نروژ متولد شد و در اسلو ، ایرلند ، پاریس مونپلیه و ایتالیا به تحصیل پرداخت . از سال 1931 تا 1962 استاد زبانشناسی عمومی بود و در ضمن این سالها به دریافت دکترای افتخاری از دانشگاههای آکسفورد ف گلاسکو ف دوبلین و ولز نایل آمد . وی عضو خارجی انستیتوی فرانسه و فرهنگستانهای اسلو ، ترندهایم ، کپنهاک ف دوبلین و غیره بود . سامرفلت مولف کتب و مقالات مختلفی در خصوص زبانشناسی عمومی و تسبیقی و زبانهای سلتی و ژرمنی و قفقازی است ؛ بعلاوه در تالیف فرهنگ زبان نروژی ادبی (57-1930) و دائرهالمعارف نروژی (1962-1954) شرکت داشته است .
2- Antoine Meillet.
3- Durkheim.
4- Lannée Sociologique سالهای 1905 – 1904 ص 1 .
5- Sulistrat یعنی زبانی که توسط یک ملت تکلم میشود ولی بعدا جای خود را به زبان دیگری میدهد و در ضمن در زبان اخیر تاثیراتی بجای میگذارد . (م)
6- بیان افکار و مفاهیم جدید بیشتر مربوط به وسعت لغات یک زبان است تا ساختمان صرفی و نحوی آن . ساختمان زبانهای ژاپنی و چینی بکلی با ساختمان زبانهای غربی تفاوت دارد ، اما از زمانیکه تمدن فنی جدید در دو کشور ژاپن و چین وارد شده و چیشرفت کرده است ، برای بیان مفاهیم جدید لغاتی در این زبانها به وجود آمده است . (م)
7- Phonéme.
8- Opposition binaire.
9- Tonalité.
10- رک . R. Jakobson and Morris Halle Fundamentals of Language.
11- سامرفلت در بحث از واج شناسی از روش یاکوبسن متاثر است که با روش سایر واجشناسان خصوصیات تفاوت اساسی دارد ، به این معنی که اغلب واجشناسان خصوصیات ممیز واجها را از نظر عضوی و تلفظی ملاک قرار میدهند در صورتیکه یاکوبسن برعکس این خصوصیات را از نظر سمعی (اکوستیک) طبقه بندی میکند ، رک . کتاب نامبرده و کتاب Roman Gakobson
Éssais de linguistique jenerale Paris 1963 , pp. 103 – 157.
12- Preterit.
13- Exogamique.
14- Opposition de Résidence.
15- رک . Cl. Levi-Strauss. Anthropologie Structuralé P.117 et Suiv.
16- همان کتاب ص 133 و بعد .
17- Velarisé.
18- Tonga.
19- Patrilineaire.
20- Tabou (تقریبا حرام یا محرم) .
21- Kutubu.
22- رک . لوی استراوس فصل دوم کتاب نامبرده
23- Symchronie.
اطلاعات مقاله:
مجله فرهنگ و زندگی٬ شماره دوم٬ چاپ خرداد ماه1349٬ ٬ ص69 تا 74
مجموعه: ابراهیم میرهاشم زاده
ورود به صفحه مقالات قدیمی
anthropology.ir/old_articles
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست