جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پژوهشی در گویش عربی خوزستان(1)



      پژوهشی در گویش عربی خوزستان(1)
رسول بلاوی

 زبان پدیده اجتماعی ویژه ای است که به عنوان عامل الفت و وسیله مبادله اندیشه ها و مقاصد و آرا ما بین افراد اجتماع عمل می کند . زبان حاصل زندگی جمعی انسانها بوده و پا به پای تکامل جوامع بشری در تغییر و تحول است . جریان تغییر و تحول تاریخی زبان در عین حال که تحت تأثیر قوانین عمومی تکامل اجتماع انجام می پذیرد ، خصوصیتهای ویژه ای برای خود دارد که ناشی از خصلت های اجتماعی زبان است .
زبان در دوران تغییر و تکامل تدریجی و ممتد ویژه خود،‌ مانند هر پدیده تحول پذیر دیگری ‌، از قوانین و قواعد خاصی پیروی می کند که قوانین درونی یا ذاتی زبان خوانده می شود . این قوانین و قواعد که با خود زبان به وجود آمده و در بطن آن جان می گیرند،‌ پا به پای تکامل زبان نضج واستحکام گرفته ، بر کلیه تحولاتی که در زبان رخ می دهد ، نظارت می کنند . پیش از آنکه تکامل دانش بشری وجود قوانین ذاتی زبان را معلوم کند و در صدد ارزیابی تحولات زبان بر اساس این قوانین برآید و در حقیقت تا پیش از پیدایش زبان شناسی علمی ، چنین تصوری وجود داشت که زبانها صورت ثابت و لا یتغیر دارند و سعی عمدة علمای صرف و نحو و لغت معطوف بر این می شد که صورت ثابت و به اصطلاح «دست نخورده» زبان را ثبت کنند و هر گونه عدول از آن را دلیل کفر و نادانی شمرند و کسانی که ملزم به رعایت آن صور و اشکال نباشند ،‌عامی و فرومایه خوانند .
پیدایش علم زبان شناسی جدید ، این امکان را به وجود آورد که زبان نه به عنوان یک پدیده ثابت و متحجر ، بلکه به عنوان یک نمود اجتماعی ویژه تحول پذیر مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد . یکی از نمودهای بارز هر زبانی وجود لهجه های متعدد با فرآیند اجتماعی تحول پذیر می باشد، تا آنجا که در تعریف زبان گفته شده است :«زبان مجموعه ای از لهجه هایی است که به محیط خاصی تعلق دارند» (1). از این رو امروزه بسیاری از پژوهشگران و محافل علمی توجه ویژه ای به بررسی لهجه های معاصر از خود نشان می دهند، ‌چون لهجه زائیده زبان فصیح یا حالتی از حالتهای آن در مراحل دگرگونی انحرافی و یا مثبت و سازنده می باشد، ‌و هر چه دائره پژوهش و معرفت در بررسی لهجه ای خاص و ویژگیهای آن به عنوان پدیده های زبانی عمیق تر شود، ‌این معرفت و شناسایی می تواند غنای بیشتری به نمو و رشد زبان بخشد و ما را در فهم و درک بهتر آن یاری دهد .
از جمله لهجه های عربی معاصر که قابلیت انجام پژوهش های زبان شناختی را داراست ، لهجه ی عربی خوزستان می باشد ، که در قواعد و ساختارهای آن ارتباط عمیق و گسترده ای با زبان فصیح و لهجه های قدیم عربی دارد ‌، و بیشتر الفاظ و عبارتهای آن ریشه در زبان عربی فصیح داشته که گاهی دچار ابدال ، قلب ، نحت و دیگر تغییر وتحولات زبانی می شوند . این پژوهش به شناسایی اصول و ویژگیهای لهجه ی عربی خوزستان، ‌بررسی تغییرات زبانی در زمینه حروف و دگرگونی های حاصله، ‌و شناسایی بنیه صرفی و نحوی می پردازد.
مخارج حروف و ابدال آنها در لهجه:
حروف و الفبای لهجة عربی خوزستان همان الفبای فارسی است یعنی علاوه بر، حروف و الفبای عربی فصیح، چهار حرفِ (پ ، چ ، ژ ، گ) را نیز شامل می شود. پدیدة ابدال حروف یکی از قواعد مهم زبان عربی به شماره می رود و در طول زمانها ، در زبان عربی فصیح و لهجه های مختلف آن ، حروف را ابدال و جایگزین یکدیگر می کردند. ابدال یعنی قرار دادن حرفی جای حرف دیگر بطور مطلق و کامل می باشد ، بشرط اینکه آن دو حروف مختلف ، در مخرج متناسب باشند، مانند : «نَعَقَ و نَهَقَ» که هر دو به معنای عرعر کردن است ، ولی در حرفی از حروف خود (عین و هاء) اختلاف دارند، که این دو حرف متناسب در مخرجند ومخرج هر دو حلق می باشد.
در لهجه عربی خوزستان نیز همانند لهجه های دیگر عربی ، حروف را ابدال می کنند و آنها را به جای یکدیگر به کار می برند، که در زیر اشاره ای به این ابدال ها می شود:
حرف « همزه» :
- اگر در ابتدای کلمه بیاید همانند عربی فصیح تلفظ می شود، مانند:
أَسْمَعْ ( می شنوم ) ، أَکْتِبْ ( می نویسم) ، أرْکِضْ (می دَوَم) ، أَضْحَک (می خندم).
و گاهی همزه از ابتدای کلمات می افتد، همانگونه که در زبان برخی از قبایل عربی شایع بوده است، مانند :« بومحمَّد »و اصل آن «ابومحمد» ،« حَمَر»و اصل آن « أَحَمَر» ، «مَرَهْ» و اصل آن «امراه» . ابن فارس می گوید: «حذف از ویژگیهای زبان عرب می باشد»(2).وگاهی همزه به « واو» تبدیل می شود، مانند « وُیْنک» و اصل آن «أینک» ،« وَذَّنْ» و اصل آن « أذّن ».
همچنین همزه در ابتدای بیشتر اسمها و افعال و بعضی از حروف به صورت مکسور « إِ» به کار می رود(3):
در افعال مانند: (( إتْروحْ:تَروحُ» ،« إتْگعْدِین: تَقْعَدین» .
در اسمها مانند : « إمْحَمَّد: محمّد» ، « إکْتَاب : کتاب».
در حروف مانند : «إمْنین : من أین» ،« إ بـ : بـ » .
این همزه اضافی است و بعد از ساکن کردن حرف اول کلمه برای سهولت ابتدا به ساکن ، برآن وارد می شود. در زبان عربی می گویند : هذا لکم (این برای شماست )، اما در لهجه عربی بعد از ساکن کردن حرف « لام» به این شکل خوانده می شود: هاذهْ إلکم. این همزه زاید در کلام عرب زیاد مشاهده شده است ، خلیل بن أحمد بعد از اشاره به فعلهای خماسی می گوید : « الف در فعلهایی مثل اسعنکک ، اقشعرّ، اسحنفر و إسبکرّ جزء ساختمان فعل نیست ، بلکه برای سهولت تلفظ و به عنوان تکیه گاه ونردبانی برای حرف ساکن می باشد»(4) .
•    اگر همزه در وسط کلمه و مفتوح بیاید، همانند عربی فصیح تلفظ می شود ، مانند: سَأل ، إتْفَاءَل .
گاهی همزه را برای تخفیف به یکی از حروف لین که با آن تناسب دارد، تبدیل می کنند،مانند:« ذئب ، رأس ، بئر » را(( ذیب ، راس ، بیر)) تلفظ می کنند. و این تخفیف در لهجات قدیم عربی و از جمله بنی تمیم به کار می رفته است .(5) همچنین اگر همزه بعد از « الف» و مکسور باشد، به «یاء» تبدیل می شود، مانند: « حائط ، حائک، بائع » که « حایط، حایچ ، بایع» تلفظ می شود.
•    اما اگر همزه در آخر کلمه بیاید ، به «هاء » سکت تبدیل می شود، (6) مانند «قَرَأَ ، تَبَرَّأَ» که «گَرَهْ ، إِتَبَرَّهْ » تلفظ می شود.
ونیز اسمهای ممدود را به صورت مقصور به کار می بردند،مانند:«کربلاء و زهراء» که« کربلا و زهرا» تلفظ می شوند.
گاهی در لهجه « همزه » به «عین» ابدال می شود، مانند: «سأل و متأهّل» که« سَعَل ْو مُتَعَهّل» تلفظ می شود.و این همان «عنعنه» می باشد،که به قبایل تمیم ، قیس ، أسد، همسایگانشان نسبت داده می شود(7).
حرف «باء» :
این حرف مانند عربی فصیح تلفظ می شود:بَرَکَهْ (برکت) ، چبیر (بزرگ) ، ذَهَبْ(طلا).
در بعضی از کلمات این حرف به «میم» تبدیل می شود،مانند:
«خَرْمَشْ » در «خربش»: چنگ زد ،«مِسمار» در «بسْمار» : میخ.
حرف «پ» :
این حرف از زبانهای فارسی ، ترکی و انگلیسی در لهجه های معاصر عربی وارد شده است و تنها در کلمات دخیل به کار می رود و مانند حرف انگلیسی «P» تلفظ می شود، مانند:«پایه»، «پرده» و «پسته» که از زبان فارسی وارد لهجة خوزستانی شده اند.
حرف «تاء» :
این حرف همانند زبان فصیح تلفظ می شود :«تابوت» ، «دفتر» ، « تنور».
حرف «ثاء» :
همانند فصیح تلفظ می شود:«ثلاثه»: سه ، «ثوب»: پیراهن بلند.
حرف «جیم» :
در لهجة عربی خوزستانی همانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود : «جاسم» ، «حج».
دربیشتر مناطق خوزستان «جیم » را به «یاء» تبدیل می کنند، مانند:
«یابر »به جای «جابر» و «یاموسه» به جای «جاموسه»: گاومیش.
نقل شده که بعضی از بنی تمیم در «الصهریج» و جمع آن«الصهاریج» می گویند: الصهریّ و الصهاریّ ، همانطور که می گویند : «شیره» در «شجره»(8) .
و بعضی از عشایر عرب خوزستان نظیر الحیادر ، البوعبیّد، السواری و السواعد غالباً «جیم» را همانند لبنانی ها و بعضی از مناطق سوریه به صورت «ژ» تلفظ می کنند، مانند:
«ژابر»به جای «جابر»و «ژاموسه»به جای «جاموسه».
و نیز ابدال جیم به «شین» در بعضی از کلمات ، مانند : «تشتر» به جای «تجتر»: نشخوار می کند، «وشهک» به جای «وجهک»: رخسارت . تبدیل جیم به شین در میان بنی تمیم رایج بوده است(9).
حرف «چ» :
این حرف ازفارسی و ترکی وارد عربی شده است و بیشتر در کلمات دخیل به کار می رود، مانند: «چُرْبایه» : چهارپایه ، «چارچوب» ،«چزمه» : چکمه.
و گاهی آنرا به جای حرف «کاف» تلفظ می کنند، مانند :
«کان و کانون» را «چان و چانون » تلفظ می کنند.
حرف «حاء» :
مانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود : «حاکم» ، « حُبْ».
در بعضی از کلمات حاء به حرف «هاء»تبدیل می شود، مانند : «هِنْدِسْ» به جای «حندس»:تاریکی شب .این نوع ابدال در میان لهجه های قدیم عرب رایج بوده است(10) .
حرف «خاء» :
این حرف مانند عربی فصیح تلفظ می شود: «خیل»: اسبان ،‌«اخبار».
در بعضی از کلمات خاء به «هاء» تبدیل می شود ، مانند: هافت به جای «خافت» : فروکش کرده.
حرف «دال» :
این حرف همانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود: «وَلَد»: پسر، «أحمد».
حرف «ذال»:
همانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود:«ذِلَّهْ»: ذلت ،‌خواری ، «فُخِذْ» :ران.
گاهی این حرف، «ضاد» تلفظ می شود، مانند: «ضاگ» به جای «ذاق» : چشید . گفته می شود : «ضِگْتِ المُرْ» : تلخی را چشیدم.
و گاهی «ثاء» تلفظ می شود، مانند: «عِثِگْ» به جای «عِذْق» : خوشه.
و گاهی به «زاء» تبدیل می شود، مانند: «زخیره» به جای «ذخیره».
حرف «راء»:
مانند عربی فصیح تلفظ می گردد : «حار»: گرم، «درب» :راه.
حرف «زاء»:
این حرف همانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود :«زنبور» ،‌«میزان» : ترازو.
گاهی این حرف به سین تبدیل می شود،‌مانند: «یسحف» به جای «یزحف» : چهار دست و پا راه می رود.
و گاهی نیز به «ضاد» تبدیل می شود،‌مانند: «حوضه» به جای «حوزه».
حرف «ژ»:
این حرف در زبان عربی فصیح کاربرد ندارد و از زبان های دیگر وارد لهجه های معاصر عربی شده است . واغلب حرف «جیم» را با این حرف تلفظ می کنند ، ‌مانند:
«ژْبّار» به جای «جبار» ، و «ژَدّی» به جای «جدّی» : پدر بزرگم.
حرف «سین»:
این حرف مانند عربی فصیح تلفظ می شود:«ساکن» ،‌«وسواس» ،‌«عبّاس».
در بعضی از کلمات حرف سین به «صاد» تبدیل می شود،‌مانند: «إصخام» به جای «سخام» : دوده.
و گاهی نیز به «زاء» تبدیل می شود، مانند: «فازده» به جای «فاسده» و «مَزْجِد» به جای «مسجد».
حرف «شین»:
همانند عربی فصیح تلفظ می گردد :«شاکر» ، «عطشان»: تشنه ،« حوش» : خانه.
حرف «صاد»:
مانند عربی فصیح تلفظ می شود ‌:«صادق» ، «خاص»، «صابر».
و گاهی این حرف به «زاء» تبدیل می شود ‌،مانند: «لِزَگ» به جای «لصق» : چسبید و «زغیر» به جای «صغیر»: کوچک.
و گاهی نیز «سین» تلفظ می شود‌،مانند: «سَدِر» به جای «صَدِر» : سینه و «بالأخس» به جای «بالأخص» : به ویژه.
حرف «ضاد» :
مانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود : «ضحک»:خندید ، «أرِض»: زمین.
حرف «طاء»:
این حرف مانند عربی فصیح تلفظ می شود :«طاهر»، «طبیعی».
در بعضی از کلمات این حرف به «تاء» تبدیل می شود، مانند: «عاتی» به جای «عاطی».
حرف «ظاء»:
همانند عربی فصیح تلفظ می گردد :«ظاهر»، «عظیم».
حرف «عین»:
این حرف مانند زبان عربی فصیح تلفظ می گردد :«عین»: چشم، «باع»: فروخت.
گاهی این حرف به «حاء» تبدیل می شود ،‌مانند : «محتاد» به جای «معتاد».
و گاهی نیز به «نون» تبدیل می شود ،‌مانند: «نطیّه» به جای «عطیه» : هدیه.
تبدیل حرف «عین» به «نون» در بسیاری از لهجه های قدیم عربی مانند لهجة هذیل، قیس، انصار، ازد و تمیم بوده است و به جای «اعطی» می گویند: «انطی»(11). به این پدیده «استنطاء» گفته می شود.
استنطاء قاعدة عام نمی باشد و تنها در «اعطی» مشاهده می شود(12).
حرف «غین»:
مانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود:«فارغ» : بیکار ،‌«غنی» : بی نیاز.
گاهی این حرف به «قاف» تلفظ می شود ، مانند:«قروب» به جای «غروب» و «قدیر» به جای «غدیر».
و گاهی نیز به «خاء» تبدیل می شود ‌،مانند: «مختاص» به جای «مغتاض»: ناراحت شده.
حرف «فاء»:
این حرف مانند عربی فصیح تلفظ می شود :«کافر» ، «فّنان»: هنرمند.
گاهی این حرف به «ثاء» تبدیل می شود،‌مانند: «ثِی مان الله» به جای «فی امان الله» : خدا نگهدار.
بنی تمِیم نیز در بعضی از کلمات حرف «فاء» را به «ثاء» تبدیل می کردند ،‌مانند:
أثاثی به جای «أثافی» و ثوم به جای «فوم»(13).
حرف «قاف»:
این حرف بیشتر مانند عربی فصیح تلفظ می گردد:«مستقر»، «قریب» : نزدیک ،‌«حقیقه».
و گاهی این حرف «گاف» تلفظ می شود، مانند: «گال» به جای «قال»، و «وعاشگ» به جای «عاشق».
و گاهی نیز به «کاف» تبدیل می شود، مانند: «وَکِتْ» به جای «وقت».
و گاهی به «جیم» تبدیل می شود ،‌مانند :«جِبْلَهْ» به جای «قِبْلَه» و «باجی» به جای «باقی».
و گاهی نیز به «غین» ،‌مانند: «غَلَم» به جای «قَلَم» و «غاسم» به جای «قاسم».
همچنین به «خاء» تبدیل شده است، مانند: «اختصاد» به جای «اقتصاد» ، «تخصیر» به جای «تقصیر».
حرف «کاف»:
این حرف همانند عربی فصیح تلفظ می شود:«کافر» ، «اشکال» ،‌ «کریم».
در بعضی از کلمات این حرف به «چ» تبدیل می شود،‌مانند: «چان» به جای «کان»، «چبیر» به جای «کبیر» ، «چنانه» به جای «کنانه».
حرف «گاف»:
این حرف از زبانهای انگلیسی، فارسی و ترکی وارد لهجه های عربی شده است،‌مانند: «گیربکس» « gearbox» که از انگلیسی وارد عربی شده است و کلمات دخیلی همچون «گوجه» و «گردان» با این حرف تلفظ می شوند.
در لهجة عربی خوزستان بیشتر «قاف» را با این حرف تلفظ می کنند، مانند: «گال» به جای «قال» ، «گَعَدْ» به جای «قَعَدَ»: نشست.
حرف «لام»:
این حرف مانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود:«حَلال» ، «مَالْ» ، «گال».
و گاهی این حرف را به «نون» تبدیل می کنند،‌مانند: «سنسله» به جای «سلسله» : زنجیر، «اِسماعین» به جای «اسماعیل» ،‌ «برتقان» به جای «برتقال» ،‌«عزرائین» به جای «عزرائیل» . و تبدیل لام به نون در بین قبایل قدیم عرب نیز دیده شده است، مثلاً تمیم « اسرائیل» را «اسرائین» تلفظ می کردند(14).
حرف «میم»:
این حرف مانند عربی فصیح تلفظ می شود: «مال»،«محمود»،«رحیم».
در بعضی از کلمات این حرف به «باء» تبدیل می شود ، ‌مانند: «بکان» به جای «مکان».
حرف «نون»:
این حرف مانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود:«إحسان»، «ممنون» ،‌«ناطور» : نگهبان.
و گاهی این حرف به «لام» تبدیل می شود ، مانند: «بنزیل» به جای «بنزین».
حرف «هاء»:
حرف «هاء» در لهجه مانند عربی فصیح تلفظ می شود ‌:«هَاشِم» ، «مُهِمْ».
حرف «واو»:
این حرف مانند عربی فصیح تلفظ می شود :«واگف» :ایستاده ، «وَلَد»: پسر.
حرف «یاء»:
این حرف مانند زبان عربی فصیح تلفظ می شود :«یعگوب»، «بیض»: تخم مرغ.
گاهی این حرف به «جیم» تبدیل می شود، مانند: «جربوع» به جای «یربوع»: موش دوپا . و گاهی به «ژ» تبدیل می شود : «ژربوع».
ابدال یاء به «جیم» را عجعجه می گویند و آن را به قبایل قضاعه ، بنی دبیر ، بنی سعد ، بنی حنظله و بنی تمیم نسبت می دهند(15).
پی نوشت ها:
1-محیسن،محمد سالم:لهجه های عربی در قراءت های قرآنی،ترجمه و اضافات قاسم بستانی،‌چ 1،‌اهواز ،‌دانشگاه شهید چمران ،‌1386 هـ . ش ، ص 1.
2- محمد البیّاع، خالدیه: الهمزه فی اللغه العربیه، ط 1، بیروت،‌دارالهلال، 1995م ، ص 169.
3- شکیب انصاری ، محمود :« دراسه جوانب من اللهجه العربیه فی خوزستان»، مجله العلوم الإنسانیه ، تهران ، جامعه تربیت مدرس، السنه الحادیه عشر ،‌العدد الحادی عشر، 1425 هـ . ق ، ص 6.
4- سامرائی، ابراهیم: زبان شناسی تطبیقی ،‌ ترجمه سید حسین سیّدی ،‌چ1، سبزوار ، دانشگاه تربیت معلم، 1376 هـ . ش، ص 30.
5- تیمور، ‌أحمد : معجم تیمور الکبیر فی الألفاظ العامیه، مصر، الهیئه العامه للتألیف و النشر، ‌ج1 ، 1971م، ص36.
6- حسانی، محمد شراد: القاموس الوجیز فی العامیه العراقیه، بیروت، دارالحمراء، 2007م، ص8 .
7- یعقوب ، امیل بدیع : موسوعه النحو و الصرف و الاعراب ،‌ترجمه قاسم بستانی و محمدرضا یوسفی،‌چ1، قم، اعتصام، 1420 هـ . ق، ص417.
•    محمدقدور، أحمد: مدخل إلی فقه اللغه العربیه، ط2، دمشق، دارالفکر، 1420هـ . ق ، ص 140.
•    سلوم ،‌داود: دراسه اللهجات العربیه القدیمه، بیروت، مکتبه النهضه العربیه، 1975م ، ص96.
•    سلوم، داود: المعجم الکامل فی اللهجات الفصحی، بیروت، مکتبه النهضه العربیه ، 1978م، ص 17.
11- سلوم، داود : دراسه اللهجات العربیه القدیمه، صص 92 و 93 .
12- محمد قدور، أحمد: پیشین ،ص 138.
13- سلوم،‌داود: المعجم الکامل فی اللهجات الفصحی ص 17 .
14- همان، ص 22.
15-محمد قدور، أحمد : پیشین ، ص 140.
 

دکتر رسول بلاوی، متخصص زبان و ادبیات عربی و استاد دانشگاه در خوزستان است.