پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
نقدی بر کتاب «خانه، فرهنگ، طبیعت»
![نقدی بر کتاب «خانه، فرهنگ، طبیعت»](/web/imgs/21/151/dqdpx1.jpeg)
«خانه، فرهنگ، طبیعت» کتابی 230 صفحهای از محمدرضا حائری است که عنوان فرعی «بررسی معمارانه خانههای تاریخی و معاصر به منظور تدوین فرآیند و معیارهای طراحی خانه» را بر خود دارد. کتابی که یکی از خروجیهای کار پژوهشی مولف برای وزارت مسکن و شهرسازی در سالهای 74-1372 است و بدونشک باید آنرا مهمترین اثر مکتوب او دانست، چنانکه خودش هم به صورتی ضمنی به این موضوع
مقدمه
«خانه، فرهنگ، طبیعت» کتابی 230 صفحهای از محمدرضا حائری است که عنوان فرعی «بررسی معمارانه خانههای تاریخی و معاصر به منظور تدوین فرآیند و معیارهای طراحی خانه» را بر خود دارد. کتابی که یکی از خروجیهای کار پژوهشی مولف برای وزارت مسکن و شهرسازی در سالهای 74-1372 است و بدونشک باید آنرا مهمترین اثر مکتوب او دانست، چنانکه خودش هم به صورتی ضمنی به این موضوع اشاره کرده، آنجا که این کتاب را نتیجه سی سال مطالعه و کاوشش در حوزه معماری ایرانی مینامد.
موضوع اصلی کتاب، تاملی بر یک گذار تاریخی سریع است؛ گذاری که معماری خانههای ایرانی را چنان دگرگون کرده که به گفته نویسنده، هیچ نسبتی بین آن و معماری پیش از آن قابل ردیابی نیست. حائری نمیخواهد تحلیلهای رایج درباره شرایط موجود را بپذیرد و به این نکته صریحا در مقدمه کتاب اشاره میکند که «تنها با تکیه بر هرم افزایش جمعیت نمیتوانیم هر اقدام تولید مسکن و رشد شهرسازی را توجیه کنیم.» (ص.1) او درواقع به دنبال چیستی و چرایی این گذار و چگونگی برونرفت از آنست. گذاری که حائری از آن صحبت میکند به گفته خودش، احساس «تعلق» را به «تملک» تغییر داده و دامنه فعالیتها و عملکردهای درون خانه را برای ساکنانش بسیار محدود ساخته است. به عبارت دیگر، او با کالبدشکافی خانههای تاریخی، به دنبال کشف امکانی برای «مواجهه آگاهانه با نارضایتی خفته در ساکنان خانههای معاصر» است. پرسش ساده «آیا واقعا گذشته، گذشته؟» (ص. 2) شاید خلاصهترین تعریف از دغدغههای او در تمامی کارهایش از جمله همین اثر باشد.
زمینههای انتشار کتاب
با این مقدمه و پیش از پرداختن به محتوای کتاب، توجه به دو نکته درباره زمینههای شخصیتی مولف و نیز زمینههای اجتماعی دوره نشر این اثر ضروری است:
حائری، معماری 59 ساله است که سالها با انتشار فصلنامه «اندیشه ایرانشهر» و برگزاری کارگاههای متعدد، جریان حاضر در معماری و شهرسازی معاصر ایران را به نقد کشیده و به دنبال آموختن از گذشته برای بهسازی امروز است. او در همین کتاب با اذعان به «سرآمدن تاریخ مصرف خانههای تاریخی به آن صورت که بودهاند» تصریح میکند: «میبایست تا آنجا که میتوانیم از تخریب و نابودی گونههای خانههای تاریخی جلوگیری کنیم اما نه به خاطر استفاده مسکونی یا تقلید از آنها بلکه به خاطر دانش پایداری که در درون آنها نهفته و با تکیه بر این دانش ما میتوانیم به چگونگی پاسخگو بودن و متشخص بودن معماری مرتبط با نیازهای معاصرمان پی ببریم.» (ص.42)
مروری بر عناوین کتابهای او نیز گویای همین مسئله است: : شهرنشینی در ایران (1363)، معماری و موسیقی (1369)، قنات در ایران (1386)، نقش فضا در معماری ایران (1388). به این موارد باید اضافه کرد که «معماری» و «شهر» دو کلیدواژه اصلی و به هم پیوسته در کارهای مولف کتاب هستند. «سازمانیابی آگاهانه فضا در مقیاسهای خرد و کلان» (ص. 1) تعریفی است که او در ابتدای همین کتاب از «معماری» میدهد و صریحا میگوید که معماری را نه یک بنا بلکه معادل اجتماعی از ابنیه درک میکند. این نگاه در سراسر کتاب و تحلیلهای او حفظ میشود.
«خانه، فرهنگ، طبیعت»، کتابی انتقادی است که در درون گفتمان معماری و به قلم یک معمار، جریان موجود معماری خانهها را به چالش کشیده و روزنههایی برای اصلاح را جستجو میکند. شاید همین حاشیهای بودن رویکرد، بتواند بخشی از دلایل وقفه 11 ساله موجود بر سر راه انتشار کتاب را توسط وزارتخانه مسکن و شهرسازی توجیه کند. با همه اینها کتاب، در اواخر دهه 80 منتشر میشود، زمانی که به لحاظ معماری و شهرسازی برای کشور، اهمیتی اساسی دارد. مسکن مهر که عنوان «بزرگترین پروژه عمرانی تاریخ کشور» را نیز به آن میدهند در نیمه دوم سال 1386 آغاز شده و به بحثهای بسیاری بین موافقان و مخالفان دامن میزند.
ساختار کتاب
«خانه، فرهنگ، طبیعت» مجموعا دارای 7 فصل است که:
- سه فصل اول، به کلیات پرداخته و ضمن معرفی نمونه مورد مطالعه و روش انجام کار، تاحدودی به ادبیات نظری و تجربی مرتبط با خانه اشاراتی میکند.
- فصول 6-4 درواقع، بدنه اصلی کتاب را تشکیل میدهند و موضوعشان، بررسی تطبیقی ویژگیهای خانههای تاریخی و معاصر است. نویسنده در این سه فصل، به گونهشناسی خانههای تاریخی و معاصر و نیز ارتباطشان با سبک زندگی ساکنان پرداخته و جمعبندی نتایج پرسشنامهها و نیز پلان 87 خانه تاریخی و تعدادی خانه معاصر را ارائه مینماید.
- نتیجهگیری کتاب را درواقع باید فصل آخر آن دانست، جایی که مولف سعی میکند به این سوال پاسخ دهد: «آیا معماری ایران، قابلیت معاصر شدن را دارد؟» پاسخ مثبت و تعدادی اتود پیشنهادی درباره جزءفضاها، پایانبخش این کتاب است.
روش مطالعه
نویسنده برای آنکه بتواند وضعیت خانههای تاریخی و معاصر ایران را نسبت به هم مطالعه کند در وهله اول دست به یک نمونهگیری کیفی زده است. بر این اساس، از بین همه شهرهای ایران، 6 شهر را برگزیده و در مرحله بعد از هر شهر، تعدادی خانه تاریخی و معاصر را مورد مطالعه قرار داده است. (100 خانه تاریخی و تعدادی خانه معاصر که دقیقا رقمش ذکر نشده است.) در انتخاب این شهرها او سعی کرده تنوع اقلیم را مدنظر قرار دهد چون از چنین پیشفرضی حرکت میکند که عامل جغرافیا بر ساخت خانه موثر است. بنابراین، بر اساس فاکتورهای اقلیمیای چون میزان رطوبت، طول و عرض جغرافیایی و... شش شهر رشت (اقلیم شمالی کناره خزر)، بوشهر (اقلیم سواحل جنوبی)، کاشان و همدان (اقلیم کوهستانی)، کرمان و شیراز (اقلیم فلات مرکزی) را برمیگزیند. او درنهایت به این جمعبندی میرسد که علیرغم تنوعات اقلیمی بین این شهرها، اقوام ساکن در آنها به نتایج مشابهی برای سکونت رسیدهاند.
در مرحله بعد، او بناها را از طریق مشاهده، عکسبرداری و تهیه نقشه مورد مطالعه قرار داده و برای جمعآوری اطلاعاتی از ساکنان به پرسشنامه متوسل شده است. پرسشنامههای محقق، در دو تیپ و برای ساکنان خانههای تاریخی و معاصر به صورت جداگانه تهیه شدهاند که هرکدام شامل چند ده پرسش هستند. (در مورد خانههای تاریخی، 13 سوال اصلی با چندین سوال فرعی برای هرکدام و در مورد خانههای معاصر، 40 سوال) همچنین سعی شده اطلاعات مربوط با نظرات کودکان و نوجوانان از طریق گفتگو و تشویق آنها به کشیدن نقاشی جمعآوری شود.
کدام گذار؟
حائری خانه را «فضایی برای گرامیداشت حضور آدمی در خلوت و جمع» تعریف کرده (ص. 1) و پنداره رایج و مرسوم «خانه مقاوم» را به چالش میکشد. او ضمن تاکید بر اهمیت مقاومسازی خانهها میگوید: «خطر زلزله، آتشسوزی و مخاطراتی از این قبیل، حضور دائمی ندارند و سایر لحظههای حضور در خانه، صرف زندگی میشوند و نه مبارزه با مرگ» (ص.4)
نویسنده پس از مشخص کردن نگاه خود به خانه، بحث گذار عجیب و تاملبرانگیز آنرا طرح میکند، گذاری از «خانههای تاریخی» به «خانههای معاصر». او در این پژوهش، خانههای تاریخی را به لحاظ زمانی منتسب به «پیش از 1300» کرده و خانههای معاصر را معادل «پس از 1340» میگیرد. در سراسر این مطالعه، دو گروه مذکور با هم مقایسه میشوند. اما چرا مولف، چنین تقسیمبندیای ارائه میدهد؟
از سالهای آغازین 1300 رفتهرفته اتومبیل وارد جامعه شده و به تبع آن، بحث ایجاد شبکه راهها و توسعه معابر مطرح میگردد. از سوی دیگر، ساکنان تمایل دارند وسایل نقلیهشان وارد خانه شود. بنابراین خانههای تاریخی به تدریج شروع به تغییر میکنند تا به این مطالبات جدید پاسخ دهند. مولف معتقد است که نمونههای خوبی از معماری در همین سالهای 1340-1300 ظهور میکنند ولی تعدادشان بسیار کم است چرا که روند شهرنشینی سریع و نیز تغییرات تکنولوژیک، مجالی به این جریان برای تطبیقپذیری و گسترش طبیعی خود نمیدهند. با شهرنشینی سریع، کشور به 3 میلیون خانه مستحکم در سالهای 37-36 نیاز داشته و همین مسئله، دولت را به مداخله برای تامین مسکن شهرها و تاسیس «وزات آبادانی و مسکن» واداشته و سریسازیها آغاز میشوند. از طرف دیگر، طرحهای جامع شهری از 1340 به بعد تصویب شده و عملا مسئولیت انتظامبخشی به شهر را به مرجع دیگری میسپارند. بنابراین، 1340 به نقطه عطفی در شهرسازی ایران تبدیل میشود که نظام قطعهبندی زمین، تعریف کاربریها و مسائلی از این دست را تغییر میدهد. تغییر شیوه تردد پیاده به سواره و نیز تغییر شیوههای آبرسانی، برقرسانی و تاسیسات نیز، باعث تغییراتی در سازمان فضایی شهرها شده که طبیعتا تغییر سازمان فضایی خانهها را به دنبال دارد.
مجموعه آنچه در بالا گفته شد باعث تغییراتی شدید در خانه ایرانی میشود، تغییراتی که برخی از آنها توسط نگارنده مقاله حاضر در جدول زیر خلاصه شده است:
خانه تاریخی (قبل از 1300) |
خانه معاصر (پس از 1340) |
ورودی خانهها دارای سردر متمایز و نیز فضاهایی برای مکث و گفتگو با همسایهها هستند. دید مستقیم به داخل خانه نیز ندارند. |
کاهش فضاهای ورودی |
خانه، تنوع فضایی بسیار زیادی داشت (از حیث نور، ارتفاع، دما، متراژ، باز و بسته بودن و...) به طوری که شمردن تمامی فضاهای آن، کار دشواری است. |
یکنواختی فضایی درون خانه |
فضاهای مختلف خانه، امکان ترکیب شدن در هم را به هنگام مراسم دارند. |
عدم امکان ترکیب فضاها و سلب شدن آنها |
حیاط با حضور طبیعت در آن و نیز طراحی انواع طاقنماها و سکوها و سایهها اطاقی بدون سقف و بدون اشراف برای خوردن و خوابیدن و سایر فعالیتهاست. |
کاهش یا حذف حیاط و عملکردهای آن |
افراد در طول فصول مختلف، از سطوح مختلف خانه از زیرزمین گرفته تا پشتبام استفاده میکردند و در آن حضور داشتند. |
از بین رفتن فضاهای در سطوح مختلف |
فضاهای خدماتی (توالت، آشپزخانه، انباری) گرد حیاط بودند و انواع مختلفی از انباری برای وسایل مختلف وجود داشت. |
همه بخشی از فضای بسته داخلی شده و انباری، تقلیل یافته است. |
دیوارها مسطح نبودند تشخص فضایی داشتند. |
گرایش عمومی به تبدیل دیوار از حجم به سطح |
فضاهای بسته از طریق فضاهای سرپوشیده، با حیاط در ارتباط بودند. |
به حداقل رساندن اتصال فضاهای بسته و باز و کاهش و حذف فضاهای سرپوشیده |
فضاها برای پاسخ به فعالیتهای مختلف انسانی توانمند بودند. |
ناتوانی فضاها و افزایش استفاده از اشیاء مختلف |
خنکی و گرمایش خانه مبتنی بر نظام معماری بود. |
تامین خنکی و گرمایش خارج از نظام معماری |
نامگذاری فضاها براساس طبیعت، حالات مختلف انسانی یا مقیاس حضور انسان: مهتابی، خلوت، شاهنشین و... بود. |
نامگذاری فضاها براساس عملکردهای محدود خواب، خوردن و... |
مولف با تکمیل این لیست در بخشهای مختلف کتاب، این سوال مهم را مطرح میکند که آیا واقعا طی چند دهه، طبیعت و فرهنگ ما آنچنان تغییر میکند که چنین تغییری در ساختار خانه ناگزیر باشد؟
پیشنهاداتی برای خانههای امروز
کتاب درنهایت، توصیههایی برای طراحی خانه ارائه میکند، توصیههایی که در سه سطح مجزا قابل پیادهسازی هستند: کلان (شهر)، میانی (بنا) و خُرد (عناصر و اجزاء).
نویسنده معتقد است برای آنکه بتوانیم سازمان فضایی خانه را بهبود بخشیم پیش از هر چیز نیازمند تغییر برخی قوانین و رویکردها در سطح شهری هستیم. به عنوان مثال، او از ضرورت تغییر در نظام قطعهبندی و تفکیک زمین یاد میگند. همچنین تاکید بر در نظر گرفتن طبیعت به هنگام ساختوساز به صورتی که با افزودن یا کاستن عنصری بر آن، حداقل تغییر در چهره زمین ایجاد شده و مصرف منابع آن، تحت کنترل باشد.در نظر گرفتن نقش مجاورتها در طراحی یک بنا نیز نکته دیگری است، به صورتی که خط آسمان و زمین رعایت شده و مجموعه چند بنای مجاور بتوانند به صورتی هماهنگ و همگرا درون یک شبکه فضایی بزرگتر جای بگیرند. بازپسگیری نقش بامها در زندگی ساکنان از طریق طراحی فضاهایی برای تاسیسات (مانند کولر) و نیز ساخت دیوارههایی برای لبه، که پشتبام را به فضایی مفید و بدون اشراف برای استفاده ساکنان تبدیل سازند، از دیگر موارد مطرحشده در این سطح است.
در سطح میانی، حائری به برخی ضوابط مربوط به یک خانه مشخص اشاره کرده و میگوید متناسبسازی فضاها با سبک زندگی ساکنان و نیز توانمندسازی فضاها باید در دستور کار طراحان قرار گیرد. او در بحث انطباق با سبک زندگی میگوید: «نظام طراحی موجود به سختی میتواند همزمانی و هممکانی تحقق فعالیتهای گوناگون را تسهیل و ترغیب کند.» (ص.193) برهمین اساس خانه را به چهار قلمرو تقسیم میکند: عمومی (برای میهمانان)، نیمهعمومی (برای خانواده)، نیمهخصوصی (برای استفاده تعدادی از اعضای خانواده) و درنهایت خصوصی (برای یک نفر). او تاکید دارد که در معماری خانههای تاریخی برای همه این سطوح ارتباطی، فضاهایی وجود داشته و خانههای معاصر نیز باید به این مسئله توجه داشته باشند. نویسنده همچنین به فعالیتهای مختلف صورت گرفته در خانه (اعم از نگهداری ترشی و مواد غذایی تا آویز کردن وسایلی به دیوار) ارجاء داده و میگوید فضای خانه باید مشوق آنها باشد.
حائری در همین سطح، از «شبکه فضایی هدایتگر» نام میبرد و میگوید: «فرآیند سازماندهی خانه با درنظر گرفتن یک شبکه معنایی بیرون از خواست معمار و صاحبکار آغاز میشود.» (ص.195) منظور او از این شبکه، مجموعه الزامات ناشی از جهات طبیعی (تابش، باد و..) و مصنوعی (راهها، تاسیسات و...)، همجواریها و اشراف و... است که در ساخت خانههای تاریخی همواره مورد توجه بوده و امروزه نیز میبایست بیشتر مدنظر باشد.
توجه به تعریف فضاها و امکان ترکیب آنها با یکدیگر به منظور بسط فضا (مثلا در زمان میهمانیها) تذکر دیگر نویسنده کتاب است. او در توضیح «تعریف فضا» از فضاهای بازی چون حیاط خلوت، بام و بالکن نام میبرد که در فقدان حیاط، میبایست مورد توجه بیشتر و طراحی بهتری قرار گیرند. او میگوید: «بازگرداندن فضاهای سرپوشیده به سازمان فضایی خانههای معاصر، اقدامی ضروری است. شرط تحقق فضاهای سرپوشیده در قدم اول، ارزش قائل شدن برای قیمت این فضاها همطراز با فضاهای بسته است و در قدم دوم میباید حضور این فضاها را در خانه از طریق تدوین و تصویب ضوابط و مقررات اجباری کرد.» (ص.195)
اما در سطح خرد که مربوط به طراحی جزءفضاها (مانند در، دیوار، پنجره و...) است تمام دغدغه مولف، افزایش توان معمارانه اجزاء است. او در این بخش، به مجموعهای از ملاحظات اشاره میکند که از آن جمله میتوان دیوارها را مثال زد. حائری تاکید دارد که طراح باید حتیالامکان، دیوار را از یک «قاب عمودی توخالی» یا سطح صرفا جداکننده درون و بیرون، به «بدنهای پر» و حجمی تبدیل نماید که امکان بسط چشماندازی، فضایی و نوری را افزایش بدهد. یا درخصوص «در» به همین شیوه تاکید میکند که حریم آن نباید توسط پاگرد، پله یا دیگر محورهای عبوری مخدوش شود. همچنین نباید طوری باشد که تمام درون خانه را مشرف سازد. مثال دیگر او تراس و بالکن است که توصیه میکند برای کاهش اشراف آن، از دیوارهای مشبک استفاده شده و به صورت قاب طراحی شود.
نویسنده در ادامه سعی میکند بخشهایی از طبقه اول یک مجتمع مسکونی 4-3 طبقه را با همین ملاحظات طراحی کند.
نقد و نظر
پس از معرفی اجمالی کتاب و زمینههای انتشار آن، در این بخش سعی میشود به طوری اجمالی، برخی جنبههای مثبت و منفی اثر، مورد بررسی قرار گیرند:
- ابهام در خانههای معاصر
شاید استفاده از تعبیر «خانههای تاریخی» برای اشاره به طیف وسیعی از خانههای ساخته شده در سالیان متمادی، به دلیل پیروی آنها از اصول و ضوابط واحد ساختوساز قابل توجیه باشد ولی عین این مطلب در مورد عبارت «خانههای معاصر» درست نیست. تنوعات، آَشفتگیها و اعمال سلیقههای متفاوت در آنها به گونهایست که به سختی بتوان تمامی اشکال خانههای ساختهشده پس از 1340 را صرف تاریخ ساختشان در یک گروه قرار داد. منظور نویسنده از «خانههای معاصر» واضح نیست و مخاطب دقیقا متوجه نمیشود که او چه تعدادی خانه و از چه اشکالی را مورد مطالعه قرار داده است؟ جای سوال است که آیا مسائل ساکنان آپارتمانها، برجهای بزرگ، خانههای ویلایی، خانههای شخصی بزرگ یا کوچک (اصطلاحا نقلی) یکسان است و آیا در یک کار علمی، این حد از اغماض در مورد تفاوتها پذیرفتنی است؟ به نظر میرسد با توجه به طیف وسیع تنوعات، شاید بهتر بود نگارنده این دسته از عناصر تحلیل خود را به چند زیردسته مشخصتر تقسیم کرده و درباره مسائل هرکدام به صورت جداگانه صحبت میکرد.
- تاثیر نظام ارزشی مولف
گرچه مولف در عنوانبندی کتاب سعی کرده سهمی برابر برای خانههای تاریخی و معاصر قائل شده و جانبداریای از هیچکدام نکند ولی مروری صوری بر کلیت کتاب، گویای مطلب دیگری است. فصل مربوط به گونهشناسی خانههای تاریخی، فربهترین فصل کتاب بوده و حدود یک چهارم حجم آنرا دربر میگیرد که تقریبا دو برابر فصل همتای خودش درباره خانههای معاصر است. همچنین تاکید نویسنده بر استفاده از لفظ «معماری» برای خانههای تاریخی و عبارت «سازمان فضایی» و (نه معماری) برای خانههای معاصر، خود نشانه دیگری از نظام ارزشی مستتر در کار اوست. البته خود حائری نیز در مقدمه کتاب به این موضوع اذغان کرده و میگوید: «ممکن است خواننده احساس کند که کتاب نسبت به خانهها و واحدهای مسکونی امروزی ارزیابی بدبینانهای ارائه کرده و همه نمونههای مسکونی معاصر تا این اندازه فاقد ارزش یا واجد ضدارزش نیستند. این احساس تا اندازهای طبیعی است... در انبوه ساختوسازهای معاصر، تکوتوک آثار معاصر ارزشمند پدیده آمدهاند که چون قطره در میان دریاست.» (ص.3)
این درحالیست که برخی مطالعات دیگر گویای آنند که خانههای تاریخی در کنار تمامی این مطلوبیتها، عدممطلوبیتهای جدیای نیز داشتهاند که شاید بخش قابل توجهی از موفقیت خانههای معاصر را باید در همین موضوع دانست. به عنوان مثال، ساکنان در یادآوری وضعیت مطبخهای قدیمی، آنها را سیاه، کثیف، زشت و دورافتاده تصویر میکنند حال آنکه آشپزخانه، فضایی دوستداشتنی و دلپذیر عنوان میشود و یا برخی تجربههای حسی نامطلوب در آن فضاها (مثلا ترس) برای ساکنان آزاردهنده بوده و کسانی که تجربه کودکیشان در خانههای قدیمی گذشته، خاطرات قابل تاملی را درباره سختیهای استفاده از سرویسهای بهداشتی و نیز راههای کودکانه حل آنها عنوان میکنند.[2] البته به این دو مورد، اشاره بسیار کوتاهی نیز در متن شده (ص. 69) ولی همچنان ویژگیهای مثبت خانههای امروزی مورد اغفال است. به عنوان مثال، تجربهِ زیستن در طبقات بالای یک برج و قرار گرفتن در حالتی که به لحاظ چشماندازی، صوتی و ویژگیهای هوا، منحصربهفرد عنوان میشود. یا از نظر کسانی که از ترسها و انواع فوبیا رنج میبرند فضاهای افسونزداییشده و شفاف خانههای معاصر بسیار مطلوبتر به نظر میرسد. ظاهرا ارزشهای شخصی مولف، باعث حذف این قبیل اطلاعات از کار او شده و در ذهن مخاطب، هالهای از تقدس را به دور خانههای تاریخی ترسیم میکند که طبیعتا چنین نیست.
- ملاحظات روشی
علیرغم دقت نویسنده در انتخاب نمونه براساس مولفههای اقلیمی مختلف، نوعی بیتوجهی به مسئله فرهنگ در نمونهگیری اولیه کاملا مشهود است. با اینکه عنوان کتاب، داعیه کشف ارتباط خانه با «فرهنگ» و «طبیعت» را دارد ولی شهرها صرفا برمبنای طبیعت انتخاب میشوند. نوعی جبرگرایی طبیعی در این شیوه نمونهگیری مستتر است. ایدهای که آموس راپاپورت در کتابش که به فارسی «انسانشناسی مسکن» ترجمه شده آنرا عمیقا زیر سوال برده و با مثالهایی متعدد نشان میدهد که شکل خانه بیش از آنکه برگرفته از اقلیم باشد برگرفته از فرهنگ است. (راپاپورت، 1388:39) بنابراین، اینکه محقق نتیجه میگیرد بیشتر این شهرها به نتایج مشابهی درباره سکونت رسیدهاند شاید چندان تعجببرانگیز نباشد چرا که بیشتر شهرهای مورد بررسی او فارسزبان بوده و اثری از تنوعات قومی- زبانی ایران (ترکها، لرها، کردها، بلوچها، لکها، ترکمنها و...) در نمونهگیری او نیست. نکته قابل توجه دیگر که نمونهگیری او را دچار مشکل میسازد بررسی شهرهایی است که به دلیل دارا بودن مرکزیت (چه در حال و چه گذشته)، ارتباط تنگاتنگی با قدرت داشته و از آن متاثر بودهاند. 5 شهر از 6 شهر او مرکز استان بوده و کاشان هم که چنین مرکزیتی ندارد خود دارای جمعیت، مراودات فرهنگی و اهمیت تاریخی زیادی است. شهرهایی با این ویژگی، همواره بیش از آنکه از فرهنگ ساکنان خود متاثر باشند از ساختارهای قدرت و ملاحظات آن تاثیرپذیرند. بنابراین شاید مثالهای خوبی برای بررسی نمونههای اصیل فرهنگی نباشند. در مطالعات فرهنگی به منظور فهم ارزشهای تاریخی هر قوم، عموما به سراغ مواردی رفته میشود که کمترین امکان را برای تغییر و دگرگونی داشته و بنابراین کمتر در معرض اشاعه بودهاند.
نقد دیگری که به لحاظ روشی به بخشهای فرهنگی و اجتماعی این کار وارد است به ناهمخوانی روش مورد استفاده با استراتژیهای پژوهشی کلان محقق بازمیگردد. «خانه، فرهنگ، طبیعت» یک پژوهش اکتشافی است که به دنبال کاوش در یک موضوع جدید است که شاید دستیابی به اهداف آن حتی به نظر برخی غیرممکن و غیرعملی جلوه کند اما محقق قصد ورود به این حوزه را کرده و بنابراین قدم در پژوهشی اکتشافی گذاشته است، پژوهشی که در برخی ابعاد و حوزهها (مانند بخش گونهشناسی خانههای تاریخی) میتواند از سطح اکتشاف فراتر رفته و توصیفی فربه نیز ارائه دهد. با اینحال، روح کلی کار او، اکتشاف است و به این منظور میبایست از روشهای تفهمی استفاده کند و نه تبیینی. ابزاری که مولف در بخش مردمی و اجتماعی کارش استفاده میکند پرسشنامههایی با تعداد زیاد و گسترده سوالات از پیش مشخص است که نه تنها مخاطبان را خسته میکند بلکه امکان فراتر رفتن از پیشفرضها و مفاهیم پیشینی محقق و کشف افقهای جدید را از او میگیرد. این مشکلی است که خود مولف نیز در بخشی از کتاب به آن اشاره کرده و درباره بیحوصلگی و بیدقتی ساکنان خانههای معاصر در پاسخگویی به پرسشنامهها میگوید: «بسیاری از ساکنان خانهها علیرغم میهماننوازی، در زمان دیدار پرسشنامهها را پر نکردند و ارسال آنها را توسط پست به ما نوید دادند. لیکن در چند مورد اگر سازمان پست مقصر نباشد پرسشنامهها دریافت نشدند.» (ص.73) برای این منظور بهتر بود که از مصاحبههای آزاد، بحثهای متمرکز گروهی، جمعآوری خاطرات و یا سرگذشتپژوهی استفاده میشد.
- تحلیل تقلیلگرایانه
اگر «خانه، فرهنگ، طبیعت» را به عنوان یک کار با رسالت و هدف اکتشاف بپذیریم (که البته خود کار ارزشمندی است) آنگاه وارد شدن نسبیاش به سطح تحلیل، معنای دیگری پیدا میکند ولی ارزیابی کار از حیث تحلیلهای ارائه شده، حاکی از نوعی تقلیلگرایی معمارانه است. نویسنده در توضیح اینکه چرا جامعه ایران، چنین گذار سریع و غیرمنتظرهای را در حوزه خانه میپذیرد علتهای قابل تاملی را ذکر میکند، از جمله تغییر تکنولوژی، افزایش جمعیت شهری، مداخله دولت در خانهسازی برای آنها و نیز تصویب طرحهای جامع شهری. تمامی موارد مطرحشده توسط او درواقع، خود معلول جریانهای فرهنگی- اجتماعی کلانتری هستند که حائری به آنها اشاره نمیکند، جریانی که نو شدن را به مطالبهای عمومی تبدیل کرده و در سطوح مختلف زندگی، از اندیشه گرفته تا لباس و مبلمان و طبیعتا خانه، نمود مییابد.
تلویزیون به عنوان یک رسانه جمعی قوی که قابلیت مخابره تصاویری از سایر نقاط جهان را دارد از سال 1337 در ایران فعال شده و سریع عمومیت مییابد. اولین دانشگاه ایران در ۱۳۱۳ آغاز به کار میکند و علوم فنی از همان آغاز در آن تدریس میشوند. این موارد از طرفی، زیباییشناسی و ذائقه مردم و مهندسان را تغییر داده و از طرف دیگر، ممنوعیتهایی در زمینه بهرهبرداری مواد اولیه از محیط طبیعی پیرامونی وضع میشود که خود بر تکنولوژی و نیز شکل ساختوساز موثر است. (به عنوان مثال، تصویب قانون ملی شدن جنگلهای کشور در 1341) مجموعه این اتفاقات، شرایطی را ایجاد میکنند که گذار خانه در آن اتفاق میافتد.
- ضعف دستاوردهای عملی پژوهش
گرچه کتاب حائری از نظر بینشی که به مخاطب میدهد و دریچههای متعددی که به روی ذهن او میگشاید بسیار جالب توجه است اما از نظر عملی و اجرایی، حرف زیادی برای گفتن ندارد. در زیرعنوان کتاب به فرآیندها و معیارهای طراحی اشاره شده و با توجه به تخصص نگارنده، مخاطب انتظار دارد که درنهایت، خروجی یک پژوهش معمارانه را در قالب اتودها و طرحهایی برگرفته از گزارهها و اصول متن مشاهده کند اما این بخش تنها 6 صفحه از تمام کار حائری را به خود اختصاص داده است. اتودهای پیشنهادی درنهایت محدود به سه چهار جزءفضا شده و در این بین تنها درباره فضای «ورودی» به تفصیل طرح ارائه شده است. درمقابل، برای سایر فضاهایی که اتفاقا بسیار مورد تاکید متن بودهاند (مانند فضاهای پوشیده و باز) یا به ذکر چند جمله متنی اکتفا شده و یا نهایتا یک اتود ساده و کلی ارائه شده است. با توجه به تاکید متن بر ضرورت بازپسگیری نقش فضاهای سرپوشیده و فضاهای بازِ خصوصی و نیز استدلالها و توجیهات جریان غالب ساختوساز که حذف آنها ناگزیر میداند، بخش مربوط به اتودها اتفاقا میتوانست کارزار خوبی برای جدال یا گفتگوی این دو نظر مخالف باشد که نبود.
نقاط مثبت کار
با همه اینها، ارزشهای کتاب مذکور و خدمتی که به حوزه معماری و خصوصا انسانشناسی معماری کرده قابل کتمان نیست و همین ارزشها نگارنده یادداشت حاضر را تشویق به نوشتن درباره آن کرده است. «خانه، فرهنگ، طبیعت» را یک انسانشناس، جامعهشناس یا فیلسوف ننوشته بلکه محصول تلاش یک معمار و شهرساز است، آن هم در شرایطی که غلبه و سلطه با رویکردهای بازاری و کلیشهای و یا ناامیدانه است. از این منظر، اثر حائری را باید یک کار انقلابی دانست که میخواهد خلاف جریان حرکت کند.
گذشته از منظر معمارانه، کار او از جهت انسانشناسی نیز حائز اهمیت بسیاری است چرا که به غنای ادبیات و شناسایی مسائل در حوزه بینرشتهای «انسانشناسی معماری» کمک شایانی کرده است. به جرات میتوان گفت مشابه کار حائری تا پیش از این به زبان فارسی وجود نداشت. معدود کتابها و متون فارسی منتشر شده در حوزه انسانشناسی معماری، یا محدود به خانههای روستایی بودند و یا اگر شهر را مدنظر داشتند توجهشان تنها به بناهای شاخص تاریخی معطوف بود. کار حائری از این جهت که خانههای شهری معمولی و معاصر را نیز مورد بررسی قرار داده، پیشرو است.
یکی دیگر از نقاط قوت کار نویسنده، تواناییاش در طرح مسئله و نیز حساسسازی مخاطبان است. او به شیوهای گیرا و تاثیرگذار، موضوع خود را طرح کرده و مخاطب را با دغدغههایش همراه میسازد.
رویکرد کلگرایانه او در توصیف مسئله و توجه توامانش به معماری و شهر که پیشتر اشاره شد و نیز جهتگیری کاربردی و نه صرفا زیباییشناسانهاش به مسئله معماری، از دیگر ویژگیهای مثبت کار اوست.
بخش مربوط به خانههای تاریخی کتاب، دارای غنا و انسجام قابل توجهی است و بدونشک قوامیافتهترین بخش پژوهش اوست. تعداد زیاد عکس و پلان که محقق از یافتههای میدانیاش مستندسازی کرده و در کار ارائه نموده، داده خامی برای تحلیلهای ثانویه سایر پژوهشگران علاقمند در آینده فراهم میکند و نقطه قوتی برای اثر مذکور است.
مهارت حائری در تصویری کردن مفاهیم و تقویت آنها از طریق حافظه دیداری مخاطب باعث شده که بخشهای مختلف این کتاب حاوی نمودارها، اشکال و جداول دستهبندیشده و منسجم زیادی از خلاصه مطالب باشد که این نیز مزیت مهمی برای کتاب است.
بخش «پژوهشهای پیشنهادی» پنجرهای به برخی مسائل مهم و جذاب حوزه انسانشناسی معماری است و گنجاندن آن در انتهای کار، جای سپاسگذاری ویژه دارد و میتواند به پژوهشگران جوان در شناخت موضوعات و انتخاب مسیر مناسب یاری رساند.
حرف آخر اینکه، کتاب «خانه، فرهنگ، طبیعت» گذشته از کیفیت اثر و محتوای آن، تنها به خاطر همین که هست و منتشر شده نیز قابل ستایش است چرا که در این وضعیت آشفته خانهسازی و بازار مسکن، منتقد وضع موجود و نویدبخش شرایطی بهتر است و خود، گام اول را در راه ساختن یک گفتمان جدید برداشته است.
منابع و مآخذ:
- راپاپورت، ایموس، 1388، انسانشناسی مسکن، ترجمه خسرو افضلیان، تهران، انتشارات حرفه هنرمند.
شکل خلاصهتر این مقاله ابتدا در شماره 3 مجله علمی- پژوهشی « پژوهشهای انسانشناسی ایران» منتشر شده است.
پرونده «منیژه غزنویان» در انسانشناسی و فرهنگ
anthropology.ir/node/22581
دوست و همکار گرامی
چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی، نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد.
کمک های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می توانند کمک موثری برای ما باشند:
شماره حساب بانک ملی:
0108366716007
شماره شبا:
IR37 0170 0000 0010 8366 7160 07
شماره کارت:
6037991442341222
به نام خانم زهرا غزنویان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست