چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

خشونت در قامت لیبرالیسم نگاهی کوتاه بر اندیشه‌های موریس مرلوپونتی



      خشونت در قامت لیبرالیسم نگاهی کوتاه بر اندیشه‌های موریس مرلوپونتی
سید محمد صدرالغروی

تصویر: کاریکاتور معروف موریس هانری : مرلوپونتی در نقش سلمانی و در حال «اصلاح» مارکس
موریس مرلوپونتی در 14 مارس 1908 در روشفور دریایی فرانسه به دنیا آمد. موریس وارد دبیرستان لویی لو گران شد و سپس، از سال 1926 تا 1930، در دانشسرای عالی پاریس اکول نرمال سوپریور (ENS) همراه با کلود لوی استروس، سیمون دو بووار، ژان پل سارتر و سیمون وی، درس خواند و در 1931 درجه اگرگاسیون فلسفه گرفت. (در خاطرات دختری وظیفه شناس اثر دو بووار، مرلوپونتی با نام واقعی اش و نیز با نام مستعار «پرادل» حضور دارد.)
پس از آن مرلوپونتی تا سال 1933 در لیسه (مدارس متوسطه) تدریس نمود و مدرس فلسفه در دبیرستان بووه شد. سال بعد صندوق ملی علوم، در زمینه پژوهش، بورس موقتی در اختیار او گذاشت، و سپس در سال های 35-1934 در دبیرستان شارتر درس داد. آن گاه به پاریس بازگشت و از سال 1935 تا 1939 در دانشسرای عالی به عنوان مربی تدریس کرد و پست جونیورز را به دست آورد. از سال 1940 تا سال 1944 در دبیرستان کارنو پاریس فلسفه درس داد و در نهضت مقاومت فعالانه شرکت جست. در این زمان با سارتر ملاقات نمود و همراه وی به تشکیل گروهی به نام سوسیالیسم و آزادی کمک کردند.
در سال 1945 مرلوپونتی دانشیار دانشگاه لیون شد و در ژانویه 1948 به مقام استادی رسید. در پاییز 1945 به همراه سارتر و دو بووار نشریه له تان مدرن یا عصر مدرن را تأسیس کرد. مرلوپونتی در این نشریه مقالاتی سیاسی از خود عرضه کرد که در سال 1947 تحت عنوان انسان‌دوستی و خشونت از نو منتشر شد. در مارس 1948، مرلوپونتی همراه با سارتر و سیمون دو بووار، آلبر کامو، آندره برتون، دایوید روسه و برخی دیگر در جمعیتی ضد جنگ با عنوان مجمع دموکراتیک انقلابی (RDR) گرد هم آمدند.
او از سال 1949 تا 1952 در مقام استاد صاحب کرسی در دانشگاه سوربن بود و سپس در سال 1952 در موسسه کولژ دو فرانس کرسی افتخاری فلسفه به او اعطا شد. سخنرانی آغاز به کار مرلوپونتی در تاریخ 15 ژانویه 1953، با عنوان در ستایش فلسفه انتشار یافت. او در سوم مه 1961 زمانی که 53 سال داشت جان سپرد. سارتر در مقاله یادبود درگذشت مرلوپونتی نوشت: او به من درباره عمل سیاسی که از زمان هگل و مارکس پراکسیس نام گرفته، بسیار آموخت. (پریموزیک 1388: 65) آثار سیاسی مرلوپونتی حاصل دوره‌ای از زندگی اوست که در کنار سارتر به فعالیت مشغول بود. رابطه درازمدت مرلوپونتی و سارتر دو سویه بود و هر دو اندیشمند مدت ها در مسیر فلسفی واحدی به موازات یکدیگر گام بر داشته و مکمل هم بودند.
مرلوپونتی روشنفکری متعهد از لحاظ سیاسی بود. محتوای آثار فکری او نشان می دهند که تعهد به جهان و جامعه وظیفه‌ی فیلسوف است. عامل موثر بر اندیشه مرلوپونتی در این دوران سوق یافتن به سخنرانی‌های الکساندر کوژو، هگل‌شناس روسی، و مطالعه‌ی نوشته‌های گئورگ لوکاچ فیلسوف مجار بود. (ماتیوس 1389: 191) روایت های انسان گرایانه در فلسفه سیاسی مرلوپونتی مبنی بر این که انسان ها تاریخ را می‌سازند و مسائلی که انسان‌ها با آن مواجه‌اند، به لحاظ تاریخی تغییر می‌کند، و به طور کلی انتخاب انسان به عنوان امری محوری که در آن تاریخ تحول می‌یابد، متأثر از آشنایی با اندیشه های این دو فیلسوف است.  
مرلوپونتی فلسفه‌ی سیاسی خود را درون دیالکتیک، بسط و گسترش می‌دهد و بر این نظر است که جنبش انقلابی خود ابزارهای لازم برای تحقق خویش را ایجاد می کند. تاریخ و پراکسیس تاریخی، امور از پیش داده شده و تعیین شده ای نیست و پراکسیس تاریخی فرآیندی است برای فهمیدن. (بشیریه 1386: 271) مرلوپونتی مفهوم تاریخ به عنوان منطق در درون احتمال را به دست می آورد و بر این باور است که فضاهای تاریخی گوناگون و پیش‌بینی ناپذیری پیش روی پراکسیس انسان قرار دارد و تاریخ فرآیندی متراکم، در هم تنیده و چند لایه است.  
کتاب مهم و گیرای  انسان‌دوستی و خشونت حاکی از اوج اشتیاق مرلوپونتی به سیاست انقلابی است. لب مطلب در این کتاب حمله به لیبرالیسم است که مرلوپونتی آن را قسمی جزم و پیشاپیش قسمی ایدئولوژی جنگ توصیف می کند که آن وجدان بی شرمانه راحتی که اکنون در بخش زیادی از نوشته های آنگلوساکسون بسیار چشمگیر است، به آن قوت می بخشد. بنابراین، کتاب مرلوپونتی نقطه مقابل عدم خشونت ساختگی لیبرال که صرفاً به روی آزمندی و غارتگری سرمایه‌داری، استعمار و امپریالیسم پرده می پوشاند، است. لیبرالیسم، که مدعی تقبیح و تخطئه هرگونه ارعاب از منظر خلوص اخلاقی است با امتناع از این که ارعاب خودش را به منزله ارعاب باز شناسد، صرفاً آن را تداوم می‌بخشد. (کارمن 1390: 233)  در نتیجه، مرلوپونتی نقد لیبرال را به این دلیل که مبتنی بر دوگانگی ناپخته ای – در بهترین حالت ساده لوحانه و در بدترین حالت کلبی مسلکانه – میان انسانیت و خشونت، عدالت و مصلحت، و ... است، رد می کند.
مرلوپونتی در نقد خود بر لیبرالیسم معتقد است لیبرالیسم می‌کوشد حیات اقتصادی و اجتماعی را با روال‌های قاعده‌مند نهادهای حقوق و سیاسی همگون سازد. اما انسجام و دلالتی در حرکت تاریخ وجود دارد که اساسی‌تر از همه اصول آشکارا مدون شده حق و عدالت است و تعین مقولات لیبرال، ابهام تاریخ را پوشیده می‌دارد. (کارمن 1390: 240) مرلوپونتی به تأکید می گوید تاریخ تمامیتی است روان به سوی وضعیتی ممتاز که به کل معنا و جهت می بخشد و ادراکی از تاریخ است که در هر زمان خطوط نیرو و بردارهای حال حاضر را نشان می دهد و عقل را از دل بی عقلی بر می آورد.
به این ترتیب مرلوپونتی در انسان‌دوستی و خشونت تأکید می‌کند که ایده‌های لیبرال، در عمل، نظامی از خشونت ایجاد می کنند. این مطلب در مقام نقدی بر سبعیت رژیم‌های دموکراتیک لیبرال غربی، بجا و قانع کننده است – در واقع شاید امروز حتی بیش از شصت سال پیش بجا و قانع کننده باشد. به طور مثال، مرلوپونتی با پیشگویی خارق‌العاده ای شرح می‌دهد که چگونه احترام به قانون و آزادی ... حتی به خدمت توجیه سرکوب نظامی در هند و چین یا فلسطین و گسترش امپراتوری آمریکا در خاورمیانه در می‌آید. به طور کلی در انسان‌دوستی و خشونت مرلوپونتی لیبرالیسم را ایدئولوژی جنگ می‌خواند که با تزویر و بی‌رحمی بالفعل سرمایه داری غربی و ستم استعماری همراه است.
در مجموع مرلوپونتی عقیده داشت بشر آزاد است و باید بکوشد آینده ای بسازد که، هیچ کس نه در این دنیا و نه بیرون از آن نداند که امکان پدید آمدنش هست و آیا چگونه خواهد بود. (پیراوی ونک 1389: 44) سخن مرلوپونتی این است که غالب انسان ها با فروش خویشتن زندگی می کنند و تا زمانی که برخی خدایگان‌اند و دیگران بنده، انسانیت فقط نامی از انسانیت دارد.

* دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی. http://sadrolgharavi.blogfa.com
منابع
بشیریه، حسین (1386)، تاریخ اندیشه های سیاسی قرن بیستم، تهران: نشر نی، جلد 1، چاپ هفتم.
پریموزیک، دنیل تامس (1388)، مرلوپونتی: فلسفه و معنا، ترجمه محمد رضا ابوالقاسمی، تهران: نشر مرکز، چاپ اول.
پیراوی ونک، مرضیه (1389)، پدیدارشناسی نزد مرلوپونتی، آبادان: پرسش، چاپ اول.
کارمن، تیلور (1390)، مرلو-پونتی، ترجمه مسعود علیا، تهران: ققنوس، چاپ اول.
ماتیوس، اریک (1389)، درآمدی به اندیشه های مرلوپونتی، ترجمه رمضان برخوردار، تهران: گام نو، چاپ اول.