جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

نظریه انسان شناسی ادبی پیر بوردیو


شهرام پرستش

سخنرانی شهرام پرستش، عضو هیئت علمی دانشگاه مازندران، در جلسه گروه علمی – تخصصی انسان شناسی فرهنگی انجمن جامعه شناسی ایران. در بخش اول این مطلب متن سخنرانی و بخش دوم آن به پرسش و پاسخ این جلسه اختصاص دارد. در زیر بخش اول این مطلب را می خوانیم.
نقطه عزیمت پییر بوردیو در مطالعه پدیده ادبی نقد رویکردهای مرسوم عین گرایانه و ذهن گرایانه در مواجهه با ماده ادبی است. در حقیقت رهیافت پیشنهادی او با فراروی از این اقطاب دوگانه شکل می گیرد و بر ترابط موضع و موضع گیری استواراست. مطابق این رهیافت بین موضع نویسنده در میدان تولید ادبی و موضع گیری های بیان شده در جهان رمان نوعی رابطه تناظری وجود دارد که بوردیو آن را هومولوژی متن و میدان می نامد. آشکار است که با این رویکرد نه جهان درونی متن در پای جهان بیرونی میدان تولید ادبی قربانی می شود و نه بالعکس، بلکه این دو دنیا به منزله دو دنیای مکمل بحساب می آیند که با هم به لحاظ ساختاری انطباق دارند. مکانیسم این انطباق از رهگذر عمل نویسنده و قهرمان در جهان های شان رؤیت پذیراست. عمل نویسنده در میدان تولید ادبی از منطقی تبعیت می کند که ویژگی های منش نویسنده و قواعد میدان آن را دیکته می نمایند. منش نویسنده توانایی ادراک دیگرگونه جهان را به او می دهد و نویسنده در سایه تعلیمات سخت به منش زیبایی شناسانه ای دست می یابد که به او نگاه زیبایی شناسانه را ودیعه می دهند. نگاه زیبایی شناسانه در تقابل با نگاه ساده انگارانه معنی می گیرد. به بیان دیگر در کنه نگاه زیبایی شناسانه استقلال وجودی اثر نهفته است، حال آنکه نگاه ساده انگارانه به ضرورت ها و کارکردهای اثر معطوف می باشد.همه این موارد به خصوصیات تاریخی منش زیبایی شناسانه اشاره دارند و همخوانی آن را با روح خود ارجاع مدرنیته نشان می دهند. بدین ترتیب منش و نگرش زیبایی شناسانه محصول نهادهای تربیتی مدرن می باشند که جریان ناب گرایی را در همه وجوه زندگی اجتماعی تعقیب می نمایند. هنرمندان و نویسندگان نوآور با استقرار در یک موقعیت متناقض به منشی دست می یابند که جهت گیری عملی آن متوجه استراتژی تمایز است. استراتژی تمایز نشانگر آن است که این دسته از هنرمندان و نویسندگان از جمع گریزان بوده و به تنهایی پناه برده اند. اما این برج عاج در حقیقت برساخته روح تمایز طلبی است که در اعماق جامعه مدرن جریان دارد. به هر تقدیر تمایز طلبی هنرمند مدرن به جایگاه طبقاتی متناقض او در میدان قدرت باز می گردد، چرا که به فرودستان این میدان تعلق دارد. این موقعیت موجب آن می گردد که هنرمند مدرن بطور کامل از طبقه بورژوا جدا نشود، ضمن آنکه با عامه مردم نیز بطور کامل ارتباط برقرار نکند. به تعبیر بوردیو او خویشاوند فقیر یک خانواده بورژوا باقی می ماند. اما همین موقعیت شرایطی را فراهم می آورد که هنرمند بسوی هنر ناب گرایش پیدا کند، زیرا نفی طبقه مسلط به اثبات طبقه تحت سلطه از جانب او نمی انجامد. بنابراین هنرمند مدرن در حالتی از تعلیق به سر می برد که نگاه او را بسوی هنر ناب سوق می دهد. بدین ترتیب شیوه زندگی هنرمند نوآور بی شباهت به شیوه زندگی پیامبرانه نیست، زیرا او نیز سنت های رایج را گردن نمی گذارد وبا رفتن به راه خود در حقیقت قدم در راه بی برگشت می گذارد. همه اینها موجبات نوعی زندگی زاهدانه را برای هنرمند و نویسنده مدرن فراهم می آورند. نوعی از زندگی که با مؤلفه هایی همچون دگراندیشی، بی قیدی، دودلی و ناکامی مشخص می شود. در حقیقت هنرمند و نویسنده مدرن با رنج بردن به جاودانگی راه می یابد.
منش زیبایی شناسانه به لحاظ وجودی قاۀم باالذات نیست، بلکه مقوم به میدان تولید ادبی است. میدان تولید ادبی یکی از میدان هایی است که با پیشرفت تمایز - به منزله ذات مدرنیته – در جامعه مدرن شکل می گیرد. این میدان از قواعد عملکردی خاص خود تبعیت می کند که مهمترین شان قاعده بی غرضی(Disinterestednes) است. قاعده بی غرضی همچون قانون اساسی میدان تولید ادبی عمل می کند که به اوضاع و احوال این قلمرو سامان می دهد، و همه عاملانی که در ذیل این میدان فعالیت می کنند ناگزیر از پذیرش این قانون می باشند زیرا با قبول قاعده بی غرضی شهروند جمهوری ادبیات شمرده می شوند. نقطه مقابل این قاعده در اصل منفعت طلبی نهفته است که در میدان تولید اقتصادی حاکمیت دارد. بنابراین میدان تولید ادبی وارونه جهان اقتصادی است و عقلانیت حاکم بر آن از نوع عقلانیت کنش های اقتصادی نیست. از این قضیه می توان به اصول رتبه بندی مستقل و وابسته بعنوان اصول سامان دهنده میدان تولید ادبی دست یافت. اصل رتبه بندی مستقل بدون توجه به معیارهای بیرونی آثار ادبی را رتبه بندی می کند، در حالیکه اصل رتبه بندی وابسته نظر به معیارهایی همچون موفقیت اقتصادی دارد و آثار ادبی را با توجه به فراوانی فروش ویا اموری از این قبیل دسبته بندی می نماید. به بیان دیگر اصل رتبه بندی مستقل ناظر بر قطب تولید محدود است که در آن آثارادبی ناب تولید می شوند، آثاری که مصرف داخلی دارند. اما اصل رتبه بندی وابسته در قطب تولید گسترده تجلی می یابد، جایی که جهت گیری آثار متوجه بازارهای خارجی است. منازعه این دو اصل ساختار دو قطبی میدان تولید ادبی را شکل می دهد، ساختاری که بنابر شرایط تاریخی مختلف به تفوق یکی از این اقطاب می انجامد.این ساختار همچنین وضعیت توزیع سرمایه های اقتصادی و فرهنگی در میدان تولید ادبی را نشان می دهد زیرا قطب مستقل با تمرکز سرمایه فرهنگی همراه است، در حالیکه قطب وابسته محل تجمع سرمایه اقتصادی است. جایگاه عاملان ادبی نیز با توجه به میزان سرمایه های اقتصادی و فرهنگی آنها در این میدان تعیین می گردد. بازنمود این ساختار تقاطعی در منازعات ادبی میدان تولید ادبی مشهود می باشد.این منازعات به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم می شوند. منازعه اصلی بین قطب مستقل و قطب وابسته میدان تولید ادبی جریان دارد که در قالب منازعه بین ادبیات ناب و ادبیات متعهد (غیر ناب یا وابسته) تجلی می یابد. منازعه فرعی نیز در هر قطب بین قطب های داخلی تحقق پیدا می کند، چنانچه منازعه بین آوانگاردهای نسل های مختلف در قطب مستقل و منازعه بین طرفداران ادبیات اشرافی و ادبیات عامه پسند در قطب وابسته بازنمود این نوع منارعه در میدان تولید ادبی است. آشکار است که نحوه درگیری عاملان ادبی در این منازعات بر اساس موقعیت آنها و میزان دستیابی شان به سرمایه های اقتصادی و فرهنگی در میدان تولید ادبی تعیین می شود. ضمن آنکه ساختار دو قطبی این میدان همتای ساختار تقاطعی میدان قدرت می باشد.
بدین ترتیب با تعریف منش نویسنده از سویی و میدان قدرت از سوی دیگر میتوان به منطق عمل در این میدان دست پیدا کرد و تمایز آن را از منطق های عمل در میدان های دیگر دریافت. در این رویکرد فعالیت ادبی نه محصول علت های بیرونی و نه دلایل درونی است، بلکه دیالکتیک منش زیبایی شناسانه و ساختار میدان آن را شکل می دهد. واضح است که روش های سنتی در علوم اجتماعی توانایی مطالعه عمل ادبی موافق با الگوی تلفیقی بوردیو را ندارند، زیرا این روش ها یا بر وجه عین گرایانه واقعیت ادبی تأکید می گذارند و یا بر وجه ذهن گرایانه آن، در حالیکه برنامه پژوهشی رابطه گرای بوردیو به ترابط این وجوه وفادار می باشد. به هر روی رابطه گرایی روش شناختی بوردیو در روشی بنام ساختارگرایی تکوینی نمود می یابد. این عنوان خواست تعالی از دوآلیسم روش شناختی در علوم اجتماعی را نشان می دهد، چرا که ساختار به مثابه یک امر انتزاعی تلقی می شود که نقطه مقابل سرگذشت یا تاریخچه تکوین یک پدیده است. بدین ترتیب ساختارگرایی تکوینی به نوعی یک اصطلاح پارادوکسیکال می باشد که بوردیو با اقتباس آن از لوین، پیاژه و گلدمن در حقیقت بنیاد رابطه گرایانه روش شناسی پیشنهادی خود را نشان می دهد. در ذیل این روش شناسی تبیین عمل ادبی نه مبتنی بر علت خواهد بود و نه مبتنی بر دلیل، بلکه تبیین میدانی است که این دو لحظه متفاوت را با هم ترکیب می کند. به هر تقدیر ساختارگرایی تکوینی با هدف برقراری هومولوژی میان مسیر زندگی نویسنده در میدان تولید ادبی ومسیر زندگی قهرمان در جهان رمان راه اندازی می شود.بدین منظور ابتدا موقعیت نویسنده در میدان قدرت ترسیم می گردد و بر اساس آن موقعیت همتای وی در میدان تولید ادبی بازسازی می شود. پس از آن است که میتوان بازتاب این موقعیت را در میدان رمان مشاهده کرد.بدین ترتیب با برقراری هومولوژی ساختاری بین موضع وموضع گیری شرایط برون رفت از دوگانه گرایی مواجهه بیرونی ودرونی با اثر ادبی مهیا می گردد.