دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تاریخ انسان شناسی زیستی (7)



      تاریخ انسان شناسی زیستی (7)
مایکل لیتل و روبرت ساسمن برگردان یوسف سرافراز

سال‌های بین دهه‌ی 1960 تا دهه‌ی‌ 1980 یکی از دوره‌های مهم در پژوهش و آموزش دانشجویان دکتری انسان‌شناسی جسمانی بود. بنیاد ملی علوم (NSF) در 1950 پایه‌گذاری شد و علم در ایالات متحده، عمدتاً در جهتِ رقابت با شوروی، ترویج می‌یافت. تا پیش از جنگ جهانی دوم، انسان‌شناسان جسمانی در بعضی از موارد، در مقامِ کلیات‌دانانی (generalists)، می‌توانستند مطالعاتی بر زیست‌شناسی اسکلتی، و سنجش جمعیت‌های موجود انجام دهند. آن‌ها همچنین می‌توانستند با مطالعات پیش از تاریخ سر و کار داشته باشند و به فهم پژوهش‌های معاصر در حوزه دیرینه‌شناسی انسانی بپردازند. اما در دوره‌ی پس از جنگ، این تصویر کم‌کم تغییر کرد، و در طول دهه‌ی 1960 آموزش تحصیلات تکمیلی به منظور تخصص‌گراییِ بیشتر و تمرکز بر حوزه‌های خُرد و جزئی انسان‌شناسی جسمانی آغاز شد. این حوزه‌ها شامل ژنتیک، زیست‌شناسی جمیعت‌های موجود، رشد و نمو کودکان، نخستی‌شناسی، دیرینه‌انسان‌شناسی، زیست‌شناسی اسکلتی و پزشکی قانونی می‌شد.  

ژنتیک (قسمت پنجم تاریخ انسان‌شناسی زیستی)

زیست‌شناسی جمعیت‌های انسانی (قسمت ششم تاریخ انسان‌شناسی زیستی)

رشد و نمو

  توجه به حوزه‌ی رشد انسان در انسان‌شناسی از چند منبع در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم ناشی می‌شود. نخستین مورد، مطالعات فرانس بوآس است. این مطالعات به عنوان مبنایی برای تحقیقات مدرن حوزه‌ی رشد به کار می‌روند. آن‌چه باعث توجه بوآس به این حوزه شده بود علاقه‌ی او به انعطاف‌پذیری انسان و مشخصات جمعیت‌ها بود. علاوه بر این، بوآس به سلامت و رفاه کودک نیز علاقه‌مند بود و تکنیک مطالعات رشد طولی را ابداع کرد (اندازه‌گیری‌های مداوم از کودکان). از دهه‌ی 1920 تا دهه‌ی 1950 در آمریکا و در واکنش به جنبش رفاه کودک مطالعات و بررسی‌های درازدامنی در حوزه‌ی رشد کودک صورت گرفتند (Tanner 1981: 299ff). منبع دوم، علاقه به رفتار کودک و نوجوان و اجتماعی شدن در یک چشم‌انداز انسان‌شناختی و میان‌فرهنگی بود که در کار‌های اولیه مارگارت مید بروز کرد. منبع سوم، توجه و علاقه به رشد اسکلتی و بلوغ بود که در تحقیق T. Wingate Todd در کلیولند می‌توان آن را دید. و منبع چهارم، تحقیقات بالینی‌ای بودند که تقریباً با هرچیزی سر و کار داشتند؛ از رشد سر و صورت و ارتودنسی تا طب اطفال و بیماری‌های دوران کودکی.

از چهره‌های مهم دوره‌ی پس از جنگ در حوزه‌ی مطالعات رشد انسان می‌توان به افرادی چون James M. Tanner و Wilton M. Krogman اشاره کرد. تانر مطالعات نوآورانه‌ای را در حوزه‌ی رشد نوجوان در انگلستان انجام داد و کراگمن مرکز فیلادلفیا را در دانشگاه پنسیلوانیا برای مطالعات حوزه‌ی رشد و نمو کودک در سال 1947 بنیان گذاشت (بعدها، در سال 1971 به مرکز کراگمن تغییر نام داد). Stanley M. Garn انسان‌شناس برجسته‌ی دانشگاه میشیگان بود که از 1968 تا زمان بازنشستگی‌اش در مرکز رشد و نمو انسان در آن دانشگاه حضور داشت. در دهه‌ی 1960، تحقیقات تطبیقی در حوزه‌ی رشد کودک یکی از حوزه‌های مهم و اصلی مطالعه جهانی IBP بود. صدها مطالعه در سراسر جهان صورت گرفتند و در 1976 Eveleth و Tanner آن‌ها را در یک مجموعه گردآوردند. حوزه‌ی رشد انسان در طی دهه‌ی 1960 و 1970 با دانشجویانی که در دانشگاه پنسیلوانیا و دیگر دانشگاه‌ها آموزش می‌دیدند به طور قابل ملاحظه‌ای در حال گسترش بود. تحقیقات جدید نشان دادند که تنوع وزن در هنگام تولد می‌تواند کاملا بر سلامت دوره بزرگ‌سالی تأثیر داشته باشد.  

نخستی‌شناسی

در اواخر دهه‌ی 1950 و دهه‌ی 1960 مطالعات نخستی‌شناسی گسترش قابل توجهی داشتند. ارنست هوتن در اوائل 1942 بر اهمیت مطالعات نخستی‌شناسی تأکید کرده بود (Hooton 1942, 1954)، با این حال تنها زمانی این حوزه شروع به بالیدن کرد (1954) که مرگ هوتن فرا رسیده بود. اولین تحقیق‌های دوره‌ی پس از جنگ را زیست‌شناسان، در اصل کارپنتر، بر روی میمون‌های زوزه‌کش بارو کلرادو انجام دادند. ژاپنی‌ها نیز با ایجاد مستعمره‌ی ماکاک‌های ژاپنی دست به مطالعه‌ی این گونه‌های بومی زدند. شروود واشبرن پس از مشاهداتی که در اواسط دهه‌ی 1950 از بابون‌ها در طبیعت کرده بود توجه و علاقه به نخستی‌شناسی را در آمریکا دوباره زنده کرد (Haraway 1988; Ribnick 1982). نخستین مطالعه‌ی رفتار اجتماعی بابون‌ها را واشبرن و دِوُر (1961) در Amboseli Game Reserve در کنیا انجام دادند. در پی انتقال واشبرن به برکلی، یک نسل از دانشجویان را در حوزه‌ی نخستی‌شناسی آموزش داد. بین سال‌های 1962 و 1974  بیش از سی دانشجوی برکلی درجه‌ی PhD خود را در رفتار نخستی‌ها، آناتومی تطبیقی نخستی‌ها و دیرین‌انسان‌شناسی تحت سرپرستی واشبرن گذراندند. در اواسط دهه‌ی 1950 و اوائل دهه‌ی 1960، کنفرانس‌ها و کتاب‌های زیادی بر رابطه‌ی میان رفتار نخستی‌ها و تطور انسان متمرکز شدند. در دهه‌ی 1960، کنفرانس‌هایی با موضوع نخستی‌ها برگزار شدند و کتاب‌های مرتبط با این موضوع چاپ و منتشر شدند. این کنفرانس‌ها و کتاب‌ها نخستین مطالعات متمرکز میمون‌های بزرگ بودند. واشبرن مهم‌ترین سازمان‌دهنده‌ی تعداد زیادی از این جلسات بود و تأثیر او بر زیست‌شناسی نخستی‌ها غلوآمیز نیست. درواقع، تا سال 2007 بیش از شصت درصد نخستی‌شناسان فعال در آمریکا از سنت آکادمیک واشبرن بیرون آمده بودند (Kelley and Sussman 2007).

آن‌چه علاقه به رفتار نخستی‌ها را به سوی مطالعه‌ی نخستی‌های غیرانسانی سوق داد این امید بود که درک جمعیت‌های زنده‌ی نخستی‌ها می‌تواند به عنوان الگویی برای درک جمعیت‌های اجدادی انسان به کار بیاید (Sussman 1997). دانش بوم‌شناسی نخستی‌ها با نگرانی درمورد تعداد رو به رشد گونه‌های نخستی در معرض خطر انقراض، چه در دنیای قدمی و چه در دنیای جدید، همراه شد. از این پس حفاظت از آن‌ها به موضوع مهمی تبدیل شد، که در نتیجه‌ی آن گردآوری اطلاعاتی در زمینه‌ی بوم‌شناسی، زیستگاه‌ها، رژیم‌های غذایی نخستی‌ها و منابع رو به کاهش زمین به نیازی کاربردی تبدیل شد (Wolfheim 1983; Cowlishaw and Dunbar 2000). دسته‌بندی دوباره‌ی گونه‌های نخستی بر اساس DNA روند مهمی بود که در دهه‌ی 1980 آغاز شد.