دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

گزارش بازدید علمی از خیابان سی تیر



      گزارش بازدید علمی از خیابان سی تیر
سعید صراف

مقدمه ای درباره درس جامعه شناسی نهاد های مدنی وچرایی انتخاب این بازدید
درس جامعه شناسی نهاد های مدنی می کوشد تا با تبیین اوضاع تاریخی دوره های مختلف تاریخ ایران، قوت و ضعف مفهوم جامعه مدنی را در این سیر بررسی کند این به این معناست که ما پذیرفته ایم آنچه که مقوم پیشرفت، توسعه و برخورداری همگانی از شرایط برابر و حقوق مشترک است، قوت جامعه مدنی است. به تعبیری جامعه مدنی قلمروی غیر دولتی است که در آن اکثر امور جامعه به دست جامعه و توسط نهاد های مردم نهاد پیگیری می شود و در این میان دولت نقش هماهنگ کننده و نظارتی را بر عهده می گیرد.
در ادامه مقطع تاریخی خاص دوران مشروطه در این درس مورد بررسی قرار می گیرد، در دوره مشروطه گروه های مختلف اجتماعی مانند روشنفکران، روحانیون، اصناف و پیشه وران و گروه های اخوت و فتوت توانستند دست در دست هم انقلاب مشروطه را رقم بزنند. پدیدار شدن مجموعه این تحولات پنجاه ساله که در سطح شهر تهران و دیگر شهرها صورت می پذیرفت و به تشکیل پارلمان منجر شد در سطح فضای کالبدی شهر تهران نیز موجب تغییراتی بنیادین شد. خیابان سی تیر که در این بازدید علمی توسط استاد درس انتخاب گردید این ویژگی منحصر به فرد را داراست که به معنایی ثمره انقلاب مشروطه در ایران است به بیان واضح تر می توان گفت که انقلاب مشروطه به عنوان انقلابی آزادی خواهانه که به دنبال وضع قانون در کشور بود در دل خود زاینده نوعی از برخورد اجتماعی برابری طلبانه بود که فضای جامعه را به سمتی می برد که گروه های مختلف اجتماعی با گرایش های مختلف فکری و مذهبی می توانستند در یک محیط کالبدی مشترک علی رغم مجموعه تفاوت های شان زندگی کنند وحیات اجتماعی داشته باشند. خیابان سی تیر با نام سابق خیابان قوام السطنه این ویژگی را دارد که انواع اقلیت های مذهبی مانند زرتشتیان، کلیمیان و ارامنه در کنار مسلمانان درآن زندگی می کنند و هر کدام مکان های مذهبی مخصوص به خود را داشته و در آنجا به عبادت می پردازند. علاوه بر آن مکان هایی مثل مدارس زرتشتیان، مدارس ارامنه ومکان های کسب و کار این اقلیت ها بر جاذبه این خیابان می افزاید.


گزارش مشروح بازدید
بنا بر تواققاتی که از قبل در کلاس صورت گرفت، تاریخ سه شنبه 21 آبان ماه ساعت 9 صبح به عنوان زمان مشخص این بازدید تعیین شد و قرار شد دانشجویان و اساتید دراین زمان در ابتدای خیابان سی تیر روبروی موزه ایران باستان حضور به هم رسانند. پیشاپیش حضور در این برنامه اختیاری تعیین شده بود لذا دانشجویانی که در این بازدید حاضر بودند غالبا مشتاق و علاقمند بودند. پس از رسیدن اکثر دانشجویان کلاس وهمینطور جمعی از دانشجویان کارشناسی ارشد رشته ارتباطات استاد خانیکی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که دانشجویان کلاس ما را در این بازدید همراهی میکردند بازدید با سخنان دکتر خانیکی و استاد طباطبایی آغاز شد . از آنجایی که محل قرار گروه در حیاط موزه ایران باستان بود ایشان صحبت هایشان را با توضیح کامل همان مکان مشخص که گروه در آن قصد حرکت داشت شروع کردند. در ادامه توضیحات ایشان درباره موقعیت خاص موزه ایران باستان و محدوده جغرافیایی آن را بخوانید.
محل موزه ایران باستان در تقاطع خیابان سی تیر یا قوام با خیابان امام خمینی یا سپه سابق قرار دارد. در زمان ناصرالدین شاه این قسمت شمال شهر به حساب می آمده و بالاتر ازاین محدوده تهران به حساب نمی آمده، لذا وقتی تصمیم می گیرند که برای تهران بیمارستانی را تاسیس کنند، این محدوده را انتخاب میکنند زیرا بیمارستان را در آن زمان در مرکز شهر نمی ساختند تا در روند درمانی دیگر اطبا اختلال ایجاد نشود، بیمارستان سینا که اولین بیمارستان تهران است در سمت چپ این موقعیت واقع است و به دلیل تاسیس این بیمارستان، اسم خیابان سپه در ابتدا خیابان مریضخانه نام گذاری شده بود. بنابر این میتوان گفت خیابان مریضخانه شمال تهران به حساب می آمده و تهران بعد ها از سمت شمال توپخانه پیشرفت می کند. سمت راست این موقعیت میدان مشق است که از مهم ترین مکان های تاریخی تهران می باشد که اعتراضات به مشروطه در این مکان رخ می دهد. موزه ایران باستان که اکنون رو به روی آن هستیم، اولین موزه ایران است که به دستور رضا شاه و توسط آندره گدار ساخته می شود این موزه به اشتباه گاهی با موزه ملی ایران اشتباه می شود، در حالی که موزه ملی ایران در مجموعه بهارستان واقع شده، پس اینجا به عبارتی موزه باستان شناسی ایران است. سبک معماری آرک دکور سبکی است که آندره گدار معمار فرانسوی بر آن اساس دست به طراحی موزه ایران باستان زده است. بر این مبنا ورودی این موزه در اشل یک چهارم ایوان مداین یا طاق کسری ساخته شده است، که به نوعی نماد پادشاهی دوران ساسانی محسوب می شود. در دهه سی عزیز فرمانفرماییان در کنار این موزه بر اساس معماری هخامنشی یک چهار ضلعی چلیپایی می سازد که تبدیل به مرکز مردم شناسی ایران می شود بعد ها یعنی پس از انقلاب 57 این موزه به بخش اسلام شناسی تغییر پیدا می کند که متاسفانه مدت هاست تعطیل شده و استفاده نمی شود به بیان واضح تر این موضوع نشان دهنده کم اهمیتی به بخش مردم شناسی در سال های گذشته است.
نکته قابل ذکر این است که استفاده از موزه و تعدد آن یکی از شاخص های اصلی توسعه فرهنگی است. برای مثال  کشور اتریش به تنهایی دارای 1000 موزه است.
 جالب است که آرامگاه حافظ در شیراز که معمار آن همین آندره گدار است را به عنوان ایرانی ترین ساخته معماری هفتاد سال اخیر ایران قلمداد می کنند که این نشان دهنده این است که به چه میزان زیادی این معماری فرانسوی به تاریخ، هنر، و فرهنگ ما مسلط و علاقمند بوده است.
   پس از توضیحات اجمالی استاد طباطبایی در مورد نقطه شروع مسیر، گروه از سمت راست خیابان سی تیر به سمت شمال خیابان حرکت کرد. در این مسیر استاد در گوشه و کنار خیابان هر جا که صلاح میدند، توضیحاتی را درباره بافت خیابان، بنا هایی که تغییر کاربری داده اند و شکل سابق آن ها ارائه میدادند.
پس از گذر از ساختمان موزه ایران باستان اولین ساختمانی که دیده می شود ساختمانی است که به نوعی ادامه مجموعه موزه به حساب می آید و از حیث معماری بسیار شبیه به موزه ایران باستان است، این ساختمان اولین مکان کتابخانه ملی ایران است. آندره گدار در طرح هایی که برای مجموعه موزه باستان شناسی در سر داشته، مکانی برای کتابخانه و مرکز مطالعاتی موزه را طراحی می کند که همین ساختمان می باشد اما در آن زمان به دلیل کمبود فضا برای استفاده جهت کتابخانه ملی، این سازه به محل اولین کتابخانه ملی ایران مبدل می گردد.
در سمت چپ خیابان سی تیر بنای بلندی دیده می شود که برآن نام بیمارستان سینا حک شده، این ساختمان قدیمی بخشی از ساختمان های مربوط به بیمارستان سیناست که پس از در اختیار گیری آن را بازسازی کرده اند و در معماری ظاهر آن تغییراتی ایجاد کرده اند. در قسمت بالای این ساختمان بخشی از معماری گذشته این ساختمان دست نخورده باقی مانده است. این قسمت بالایی چند آرک معماری است که هویت سابق این ساختمان را در ذهن تداعی می کند. قبل از انقلاب این ساختمان محل سازمان بلیط های بخت آزمایی بود که اقشار مختلف با خرید این بلیط ها شانس خود را برای یک شبه به همه چیز رسیدن امتحان می کردند. پس از انقلاب هم مدتی این بنا در اختیار وزارت آموزش و پرورش بوده و بعد ها رها شده باقی ماند تا به اکنون که در اختیار بیمارستان سینا قرار دارد.
پس از توضحیات این بخش از خیابان، گروه دانشجویی به حرکت در سمت راست خیابان ادامه داد. در ادامه خیابان هنرستانی قدیمی اما مشغول به کار به چشم میخورد، این هنرستان که نام فعلی آن هنرستان شهید بهشتی است، اولین هنرستان صنعتی تهران است که در ابتدا به نام هنرستان آلمانی مشهور بوده، سال تاسیس این هنرستان 1286 است. مهندس مهدی بازرگان از افراد نام داری است که در اینجا تحصیل کرده اند. این هنرستان در بدو تأسیس توسط موسسه همکاری های ایران-آلمان بنا شده بود.
در ادامه مسیر خیابان سی تیر به سمت شمال، در سمت راست خیابان ساختمانی با آجرهای قرمز رنگ دیده می شود. معمار این بنا یک آرشیتکت مدرن آلمانی است. این ساختمان به مانند سبک های معماری متداول در تهران دهه 30 و40 ساخته شده که در عین نوگرایی در امتداد گذشته هستند، لذا در پایین آن مغازه و بالای آن ساختمان وجود دارد. هم چنین قرینه این بنا را روبروی آن ساخته بودند که فرم خمیده هر دو در کنار هم باعث می شده که ابتدای این خیابان فرعی حالتی شبیه دروازه ورودی پیدا کند، متاسفانه بعد ها این قرینه تخریب می شود و تنها همین بنا باقی مانده. آجرهای قرمز بنا معرف معماری تهران است و بنا کاملا بوی قدیم دارد این درعین این است که از فرم های معماری آن کاملا بر می آید که سبک معماری بنا کاملا جدید است. به عبارتی می توان گفت که ایرانی ها هیچ وقت معترض مدرن شدن نبوده اند، اما همیشه این نوگرایی را در هر دوره بر اساس سنت و هویت خودشان شکل می داده اند. متاسفانه چیزی که مشکل ما در این 60 یا 70 سال گذشته است این است که قبل از خودمان را بریده ایم وانگار به مانند کریستف کلمب می خواهیم تهران را دوباره کشف کنیم!
سمت چپ این خیابان که مشاهده می شود از لحاظ معماری به هم ریختگی دارد، تحت حفاظت میراث فرهنگی نبوده. اما سمت راست خیابان تا انتها تحت حفاظت میراث قرار دارد. به بیانی بهتر سمت راست خیابان حفظ شده ولی سمت چپ کاملا دستخوش تغییر و تحولات شده است.
در سمت مقابل خیابان، روبروی این ساختمان که شرح آن رفت کلیسای انجیلی پطرس مقدس واقع شده که کلیسای پروتستانی است و آمریکایی ها آن را بنا نهاده اند. این کلیسا به علت همین گرایش پروتستانی آن ساختمانی با سبک معماری ای ساده دارد و شبیه معمول کلیساهای دیگر نیست. این کلیسا به سال 1876 میلادی تاسیس شده است و کماکان از آن استفاده میگردد.
در ادامه حرکت به سمت شمال خیابان سی تیر یکی از خیابان های فرعی مهم  سرهنگ سخایی نام دارد، ویژگی بارز این خیابان قدیمی این است که تاسیسات قدیمی ارتش در این خیابان واقع است. هنرستان دخترانه وارتان که که معماری بسیار معروف بوده است نیز درهمین خیابان واقع است. نام قدیم این خیابان سوم اسفند بوده است.
با نگاه کردن به بافت و ترکیب خانه ها و مغازه های خیابان سی تیر، ترکیب شدن مغازه در پایین و خانه در بالا را میتوان مشاهده می کرد که قبلا نیز به آن اشاره شد، در تحلیل اجتماعی این گونه سازش محل تجاری و محل زندگی می توان گفت که این نوع از معماری ترکیبی مدرن است که قبل از آن وجود نداشته، به عبارتی این حالت بیانگر نوعی برون گرایی است در حالی که تا قبل از آن این گونه بود که مغازه ها و خانه ها را جدای از هم می ساختند.
مقصد بعدی بازدید در خیابان سی تیر ، کوچه ای به نام سیمی بود که یکی از کوچه های نسبتا کم عرض ولی بلند این خیابان است. در ابتدای این کوچه از سبک معماری اولین خانه و مؤلفه های معماری آن می توان فهمید که این خانه را یک ارمنی ساخته و ارامنه در آن می زیسته اند. دومین نشانه معماری که در این کوچه حائز اهمیت است، نکته ای بسیار ریز ولی پرمعناست. از قبل شنیده ایم واحتمالا مشاهده هم کرده ایم که درگذشته برای خانه ها در قسمت ورودی آن مکانی به عنوان پیر نشین تعبیه می کرده اند که جهت استراحت و رفع خستگی رهگذران بوده. با مدرن شدن معماری و تغییر و تحولات طراحی خانه ها در فضای شهری نیاز به تعبیه این مکان دیگر دیده نمی شده، اما در روبروی خانه اولی که شرح آن رفت خانه ای دیده می شود که در کنار جایگاه درب ورودی آن مربعی بسیار کوچکتر از ابعاد متداول اندازه پیر نشین ها ولی در همان محدوده طراحی آن قرار داده شده است که این به معنای حفظ عناصر سنتی معماری دریک قالب سمبلیک است. به بیان بهتر می توان گفت نیاز نداشتن به این مورد سنتی در معماری باعث نشده که معمار بنا از تداوم هویت معماری دست بکشد، به همین جهت آن فرم را در ابعادی کوچک به صورت نمادین در اثر خود گنجانده است. همین عدم توجه به هویت معماری شهری در تهران به اینجایی می رسد که مشاهده می شود در همین کوچه خانه هایی که جدیدا ساخته شده اند تقریبا هیچ معماری مشخصی ندارند و بیشتر به یک قوطی شبیه اند، این در حالیست که مشخصه معماری را می توان به نوعی وجود فضاهای پر و خالی عنوان کرد. مثال این تعریف لزوم وجود حیاط برای خانه هاست که می توان دید بخشی از این خانه هایی که جدیدا ساخته شده اند اصلا حیاتی برای آن ها طراحی نشده است.
یک نمونه دیگر از معماری با مفهوم که می توان به آن اشاره کرد ساختمان بلندی است که با نگاه به انتهای این کوچه قابل رویت است. این ساختمان اولین برج 14 طبقه اسکلت فلزی تهران است که توسط مهندس صادق پسر مستشارالدوله صادق نماینده مجلس اول از تبریز ساخته شده است. او آرشیتکت ماهری بود که در شرکتی که خودش تاسیس کرده بود بناهای مهمی را در تهران ساخت؛ برای مثال برج های معروف اسکان در تقاطع خیابان ولی عصر و میرداماد را شرکت مهندس صادق ساخته است. او بعد ها سنتاتور هم می شود. این ساختمان مزبور که از این کوچه قابل رویت است، اولین ساختمان با ارزش اوست که تحت تأثیر معماری نئوکلاسیک اروپایی ساخته شده است. این ساختمان آنقدر ارزشمند است که ثبت آثار ملی هم شده است و به عبارتی به عنوان بخشی از حافظه و میراث شهر ما به حساب می آید.
نکته ای که باید به آن اشاره کرد این است که کلیسایی که شرح آن رفت حضوری 150 ساله در این خیابان دارد و همین حضور باعث می شود که وقتی مشروطیت به پیروزی می رسد، زمانی که تصمیم می گیرند فضایی را به کلیمیان و دیگران بدهند درهمین محدوده اختصاص بدهند. به همین دلیل است که می توان مشاهده کرد بخشی از خیابان که از آن گذر می کنیم کلیمی نشین شده است و جلوتر از این محل، در آن سوی چهار راه زمین های ارباب جمشید و ارباب کی خسرو در آن جا قرار دارد که زرتشتی ها  در آن سکونت دارند و دست راست آن محدوده هم زمین های یپرم خان ارمنی قرار دارد که ارامنه در آن سکونت دارند و در میانه خیابان و همینطور در وسط تمامی محدوده های این خیابان مسلمانان و اهالی خود تهران هم به مانند باقی مکان های تهران حضور دارند و زندگی طبیعی خود را دنبال می کنند.
یکی از جالب ترین نقاط دیدنی خیابان سی تیر کنیسه حییم است که اولین کنیسه خارج از محله یهودیان در کل تاریخ است، به این علت که در تاریخ همواره یهودیان مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند هیچ گاه به آن ها این حق داده نمی شد که کنیسه ای را خارج از محله سکونت شان تاسیس کنند. اما در مجلس اول که گروه های مختلف اجتماعی این مطالبه را داشتند که در مجلس نماینده داشته باشند، عبدالله طباطبایی که مورد درخواست  کلیمیان برای داشتن نماینده در مجلس واقع شده بود به عنوان نماینده کلیمیان به مجلس رفت و تصمیم گرفت برای آن ها یک کنیسه خارج از محله تاسیس کند. او این کنیسه را در این محدوده یعنی انتهای کوچه سیمی در خیابان سی تیر تاسیس کرد که در ادامه مشروح بازدید از این کنیسه را میخوانید.
دری نیمه باز با رنگ آبی آسمانی روشن که بر روی آن با حروف بزرگ فارسی و همینطور عبری نوشته شده بود؛ کلیسای حییم . این اولین برخورد گروه دانشجویی با مکان مذهبی یهودیان بود. نیمه باز بودن در این کنیسه و انتظار متصدیان کنیسه برای رسیدن مهمانان این پیش فرض صحیح را در ذهن می پروراند که اینجا هر روزهفته محل رجوع نیست و ورود بازدید کنندگان غیر کلیمی به اینجا امری متداول نیست. درختان بلند و قدیمی و حوضی در میانه آن در کنار آلاچیقی کنار ساختمان بیش از آنکه یک مکان مخصوص مناسک مذهبی را بیاد آورد، یادآور خانه های قدیمی و دوست داشتنی تهران قدیم است.
با توضیحات استاد راهنما و استقبال متصدیان کلیمی این کنیسه مشخص شد که معمولا کلیمیان بنایی مخصوص به محل عبادت خود را نمی سازند بلکه با خرید خانه هایی که می تواند محل مناسبی برای انجام فرائض مذهبی آنان باشد، معماری داخلی بنا را بازسازی و به شکل دلخواه در می آورند یا آنکه عمارت داخلی کنیسه را از نو می سازند. شاید بتوان این دلیل را برای این مسئله بیان کرد که یهودیان به عنوان اقلیتی مذهبی در جهان که همواره مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند سعی می کردند معماری بیرونی فضای مکان مذهبی شان را آن چنان متفاوت از سبک های معماری رایج در آن منطقه نباشد به عبارتی می توان به طور خلاصه گفت که کنیسه در هیچ کجا شخصیت و هویت ظاهری ندارد.
امسال دقیقا صدمین سالی است که از تاسیس این کنیسه و تاریخ بسیار پر فراز و نشیب آن می گذرد. در کنار این ساختمان صد ساله و در حیاط همین کنیسه، ساختمان دیگری در ابعاد کوچک تر وجود دارد که ارزش متفاوتی با ساختمان اصلی دارد، ماجرا از این قرار است که زمانی که جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد و پناهنده های زیادی که  بیشترشان لهستانی ها و اروپای شرقی ها بودند به خصوص بعد از کنفرانس تهران وارد تهران شدند، بخشی از این  پناهندگان را که لهستانی های کلیمی و یهودی بودند در تهران و درهمین مکان، توسط  کلیمیان  تهران میزبانی می شوند. لذا عده ای از این یهودیان پناهنده در زیر زمین این کنیسه اسکان می یابند. به این علت که کلیمیان اروپا اشکنازی هستند و مذهب متفاوتی از کلیمیان ایران دارند، این ساختمان کوچک را در کنار کنسیه سافارادی های ایران که قدیمی ترین کلیمیان جهان هستند بنا کردند و اعمال مذهبی خود را جدا گانه به جا می آوردند. تا دو دهه پیش مومنین این کنیسه در قید حیات بودند که آخرین آن ها یک لهستانی بود که در یک تصادف فوت شد. سپس این ساختمان برای اینکه بلا استفاده نماند، مورد استفاده کلیمیان ایران قرار گرفته و به مجموعه ساختمان های کنیسه های کلیمیان اضافه می شود. به علت این تاریخ جالب توجه و سرگذشت این کنیسه قرار بر این است که با همکاری میراث فرهنگی و انجمن کلیمیان و متصدیان این کنیسه، این مکان به موزه کلیمیان ایران مبدل شود که البته تا به حال این اتفاق انجام نشده است.
متصدیان این کنیسه زوجی کلیمی بوند که به صورت موروثی تصدی این کنیسه را در اختیار داشتند. بر خلاف تصور قالبی که نسبت به کلیمیان وجود دارد آن ها لهجه خاصی نداشتند. به این علت که در شهر اصفهان جمعیت زیادی از کلیمیان زندگی می کنند لهجه ای که بیشتر به عنوان لهجه کل کلیمیان تصور می شود لهجه کلیمیان قدیمی آن شهر است که با لهجه اصفهانی ترکیب شده است. لذا لهجه کلیمیان تهران هیچ تفاوتی با دیگر ساکنین تهران ندارد. کلیمیان خود را کاملا ایرانی می دانند ، در خانه از ابتدا زبان فارسی را می آموزند و یادگیری زبان عبری نزد آنان صرف در حد رفع نیاز برای خوانش متون مذهبی شان است.
 با راهنمایی متصدیان گروه وارد ساختمان کنیسه شدند، در ورودی سالن عبادتگاه عبارتی با خط عبری و ترجمه فارسی آن نوشته شده بود: این دروازه خداوند است ، عادلان به آن داخل خواهند شد. با ورود به این سالن نسبتا بزرگ که چیزی در حدود 100 نفرگنجایش داشت، چندین لوستر قدیمی و تابلو های بزرگی از عبارات عبری دیده می شد. دو ردیف صندلی در سمت راست و چپ رو به وسط سالن چیده شده بود که با توضیحات متصدی کنیسه مشخص شد کلیمیان حین عبادت روز های شنبه شان به دو گروه خانم ها و آقایان تقسیم می شوند و رو به روی هم به عبادت می پردازند. در میانه سالن مکعبی چوبی که محل قرائت متون مذهبی بود دیده می شد، بر روی آن چند شمعدان قرار داشت و همین طور از پشت آن شمعدان های دیگری قابل مشاهده بود، کلیمیان بنا بر هر مراسم مذهبی شان از شمعدان خاصی استفاده می کنند که در تعداد شاخه های هایشان تفاوت وجود دارد. در پشت این محل نیایش چوبی، پرده ای  قرمز رنگ از دیوار آویزان بود و در بالای آن آیینه کاری های زیبایی کار شده بود. قسمت بالای این آیینه کاری ها اسم خداوند یا یهوه به زبان عبری با چراغ های نئونی آبی رنگ نصب شده بود، کلیمیان در کنیسه های خود به گفته متصدی این کنیسه تنها نام خداوند را نصب می کنند و حتی نام پیامبرشان حضرت موسی را هم در کتیبه های دیواری نصب نمی کنند. در روبه روی محل اجرای مراسم یعنی در سمت راست در ورودی تابلویی فلزی و مسی رنگ وجود داشت که پر از چراغ های کوچک طلایی رنگ بود. در این تابلو به یاد هر کدام از کلیمییانی که در این مکان عبادت می کرده اند و اکنون در قید حیات نیستند چراغی روشن است. این موضوع دقیقا مشابه چیزی است که در عزاداری های محرم وجود دارد، در هیئات البته نه هیئاتی که باز می شوند و بسته می شوند بلکه هیئت هایی که بیش از 70 سال قدمت دارند نام کسانی که می آمده اند و فعال بوده اند را زنده نگه می دارند و عکس شان را نصب می کنند. در سوی  دیگر و در سمت چپ درب ورودی تابلویی مشابه همین تابلو وجود دارد که اکنون بلا استفاده است و یادگار گذشته است، قبل از متداول شدن استفاده از برق در این قسمت برای فوت شدگانی که به این مکان می آمده اند شمع روشن می کرده اند و با گسترش برق تابلوی برقی که شرح آن رفت جایگزین آن شده است.
در ادامه توضیحاتی می آید که آقای ست متصدی کنیسه برای دانشجویان ارائه فرمودند.
این کنیسه در سال 1298 شمسی بنیان گذاشته شد و مطلب مهم این است که این تاریخ قبل از وقوع جنگ جهانی اول است. آن زمان اواخر سلطنت قاجار بوده است و در آن موقعیت  یهودیان که اقلیتی مذهبی بودند و از لحاظ امکانات مالی قدرت فعلی را نداشتند این مکان را بنا کردند که با توجه به ابعاد و مشخصات خاص معماری ای که دارد جزو یکی از مفاخر یهودیان دنیا می تواند باشد. می دانید که ما در ایران کنیسه های خیلی قدیمی داریم که با تاریخچه 300 سال یا 400 سال در یزد یا در جاهای دیگر هستند. ولی با این ابعاد و با این تجملاتی که این کنیسه  دارد در جای دیگری وجود ندارد. نه تنها در ایران بلکه شاید در دنیا هم همیشه این قوم یهودی که در جاهای دیگر بوده اند دچار یک محدودیت هایی بوده اند که نمی توانستند پیشرفت خوبی بکنند و بازهم کنیسه ای به این صورت در اروپا هم کم نظیر است. حتی یکی از دوستان تعریف می کرد که در آلمان برای مراسم هفتاد پنجمین سالگرد یک کنیسه که می خواستند جشن بگیرند، برای اینکه کشور آلمان می خواست این را به رخ جهانیان بکشاند که ما یک هم چنین فرهنگی داشته ایم، جشنی ترتیب داد بین المللی که همه آمدند و دیدند ولی ما اینجا می توانیم این افتخار را داشته باشیم که در صد سال پیش تمام ادیان در این مملکت کما اینکه الان هم همینطور است به راحتی می توانند در این مملکت فعالیت داشته باشند . این خیابان سی تیر یکی از نماد هایی است که این را می توانیم به همه اعلام بکنیم که در فاصله پانصد متری هم کلیسای مسیحیان هست هم معبد زرتشتیان هست و کنیسای کلیمیان هم در همین جا هست و مساجد هم که مسلما بودنشان در این جا یکی دو تا نیست و بیشتر ازین هاست. این یک هم زیستی مسالمت آمیز است که ما 2500 سال است در این مملکت  داریم و این موضوع این را نشان می دهد. این ساختمان از لحاظ معماری در ردیف ساختمان هایی است که برگرفته از معماری ایرانی و معماری روسی و اروپایی است یعنی تمام این ها را شما می توانید در این ساختمان ملاحظه کنید این ساختمان یک بار در سال 1343 مجددا بازسازی شده و قسمت هایی که شما ملاحظه میکنید که در آن ها آهن به کار رفته شده این قسمت های بازسازی شده است ولی قسمت های اصلی این ساختمان به همان صورت خودش باقی مانده است. البته من این توضیح را بدهم که ما همانطور که استاد فرمودند 2500 سال است در این مملکت هستیم  و هم مهمان هستیم و هم صاحب خانه و هر دو را می توانیم به خودمان اطلاق کنیم. بچه های ما در هر کجایی که باشند باز هم همین فرهنگ ایرانی را ترویج می دهند. حتی نسل دوم و سوم کسانی که از ایران خارج می شوند ما میبینم که در خانه هایشان فارسی صحبت می کنند با وجود این که در ممالک  دیگر زندگی می کنند و این خود فرهنگ ایرانی یهودی ما را که 2500 سال است در اینجا هستیم را به دنبال خودش دارد. در این کنیسه ما قسمتی را داریم که در آن تورات های مقدس نگه داری می شود که بر روی پوست حیوانات حلال گوشت نوشته شده است و روی چرم آن ها به طور خاصی این کتابت صورت میگیرد. شمع هایی که شما ملاحظه می کنید هفت شمع است که به عنوان هفت روزی است که خداوند در آن زمین و آسمان ها را آفرید و این هفت شمع نمادی از آن است.
کلیمیان در هنگام دعای روز شنبه و نیایش خداوند رسم دارند که رییس جمهور و حاکمان وقت را در هر کشوری که زندگی میکنند برای سلامتی شان دعا میکنند زیرا به علت فشار هایی که در طی تاریخ متحمل شده اند از اینکه در سایه امنیت حکام به زندگی روزمره خود می پردازند خوشحالند.
ازین جا به بعد پس از بخش اول توضیحات متصدی کنیسه، توضیحات استاد طباطبایی را می خوانید که در تکمیل توضیحات قبلی است.
واقعه استر و مردخای که در زمان هخامنشیان برای یهودیان اتفاق افتاده جشنی را برایشان در پی داشته به نام عید پوریم که در این جشن از شمعدان 9 شاخه استفاده می کنند. در روزهایی که در این کنیسه می خواهند تورات را مطالعه کنند ده مرد بالغ می بایست حتما حضور پیدا کنند تا تورات را بیرون بیاورند. تورات های چاپی متعددی وجود دارد اما منظور از تورات همان شکل خطی و خاص آن است. رنگ آبی که دیوار این کنیسه به این رنگ است رنگی نمادین است که در دین یهود تقدس دارد و به مانند رنگ سبز برای مسلمانان است. اگر به سقف این کنیسه نگاه کنید ستاره های هشت پر اسلامی یا به عبارت بهتر ایرانی را می بینید اما در مسجد امام اصفهان هم زمان ستاره شش پر می بینید به عبارتی این تفکیکی که اکنون در این دوران مدرن میبینید قبلا بین ما وجود نداشته و در هنر ایرانی خواه فرد کلیمی باشد یا مسلمان باشد از آن پیروی می کند. دو طبقه بودن این کنیسه به این علت است که در روزهایی که سابق جمعیت زیادی از این جا استفاده می کرده اند بالا خانم ها بوده اند و پایین محل استفاده آقایان بوده است.
پس از این بخش از توضیحات استاد طباطبایی، دکتر خانیکی صلاح دیدند بنا به خواسته دانشجویان توضیحاتی را نیز ایشان به مجموعه مباحث مطرح شده اضافه کنند تا علاوه بر توضیحات استاد طباطبایی که بیشتر بن مایه تاریخی و معماری داشت، بحث های عمیق تر اجتماعی نیز ارائه داد شود.

در ادامه صحبت های دکتر خانیکی را بخوانید.
یکی از مباحث مهمی که آقای ست [متصدی کنیسه] مطرح کردند همین بحث میزبان بودن و مهمان بودن است و این نکته از این لحاظ مهم است که ما همواره یکی از داشته های فرهنگی مان که به آن می بالیم بحث کوروش و اعلامیه یا بیانیه حقوق بشر آن است و هم زمان ارتباط وثیقی بین کوروش و احترام خاصی که جامعه یهودیان جهان برای او قائل هستند برقرار است. این بحث هم زیستی بین یهودیان در دوران اسلامی هم اصلا بحثی تعارف گونه نیست زیرا با بررسی می بینیم که یهودیان جزو بنیان گذاران بازار در شهر ها هستند. و به دلیل زیسته اقتصادی ای که داشتند معروفند به اینکه نگاه اقتصادی دارند و تجار خوبی هستند. در نهایت  می توان اشاره کرد که در دوران مشروطه هم حضور یهودیان چشمگیر است به نحوی که می بینید شکل گیری این کنسیه که بالاخره دارای تفاوت هایی با دیگر مکان هاست علی رغم این موضوع در یکی از سنتی ترین منطقه های تهران صورت پذیرفته. می دانید که بازاری ها به نوعی یکی از متدین ترین بخش ها هستند و در مراسم آیینی مانند حج و کربلا رفتن پیشگامند و در عزاداری ها نیز نسبت به شعائر و مناسک به نسبت دیگر گروه های اجتماعی بسیار فعالند اما جالب است که می بینید کلیمیان در این جا حضور داشته اند. شاید این به این دلیل باشد که بازاریان به علت سیر و سفر با گروه های اجتماعی دیگر برخورد میکنند و مجبورند با آنها زندگی کنند و این موجب تساهل و تسامح در آنها می شود و باعث افزایش ارتباطات بین فرهنگی بین آنان و دیگر گروه ها می شود. به دلیل مسائل مختلفی مانند تشکیل دولت اسرائیل، کلیمیان ایران دچار یک پارادوکس هویت شدند که از یک طرف به آن ها نگاه سیاسی می شد زیرا می دانید که در دوره شاه نزدیک ترین رابطه سیاسی را ایران با اسرائیل داشت و متقابلا نسبت به این موضوع در جامعه واکنش وجود داشت تا آنجایی که بازی فوتبال بین دو تیم تاج و اسرائیل منجر به تظاهرات و متعاقب آن دستگیری تماشاگران بازی پس از آن شد. اما با این حال در آن زمان هم تفاوت بین روابط مردمی و آنچه در سطح بالا وجود داشت برقرار بود، یعنی جامعه یهودیان در ایران به عنوان نماینده دولت اسرائیل به حساب نمی آمدند. و کم نبودند یهودیانی که مخالف رژیم شاه بودند و در جریان انقلاب بودند و در ادامه شهدای کلیمی در جنگ وجود دارند. به عنوان مثال در قبل از انقلاب و در زندان های شاه آقای یشائی رییس سابق انجمن کلیمیان در سلولی با جمعی از زندانیان سیاسی معروف هم سلول بوده مانند آقای طالقانی و آقای عباس شیبانی، آقای طالقانی که روحیات خاصی داشته و به تساهل با گروه های مختلف معروفند اما در مورد آقای شیبانی خود ایشان و آقای یشائی تعریف می کنند که چون آقای شیبانی به خاطر تقیدات شرعی میخواستند که با مسلمان هم سفره باشند، آقای یشائی مراعات می کردند و پس از تعارف های فراوان می گذاشتند اول آقای شیبانی غذا صرف بکنند و بعد ایشان غذا صرف می کرده اند و آقای شیبانی نیز از سر انصاف متقابل همیشه کمتر غذا صرف می کرده اند و بیشتر برای آقای یشائی باقی میگذاشتند. این خاطره و موارد مشابه به نوعی بیانگر این است که مسائل در سطح فرهنگ با سیاست شکلی متفاوت می یابد. در سطح فرهنگ بیشتر مساله به سمت فرد و جامعه و مناسبات اجتماعی می رود و در باورها و گفتگوی بین ادیان که امروز در دنیا بحثی بسیار جدی شده است معمولا مسلمانان و یهودیان به دلیل این که نگاه سیاسی دارند به مذهب خیلی به هم شبیه هستند. مرحوم جواد فلاطوری که مجتهد برجسته ای بود و تازه فوت شده و متاسفانه کم تر در ایران او را می شناسند به آلمان میرود و در آن جا مرکز اسلامی کلن را تاسیس میکند و بنیان گذار بحث گفتگوی ادیان در آلمان می شود و بسیار در سطح بین المللی شناخته شده بود، او انقدر در کارش معتبر بود که توانسته بود از دولت آلمان این اجازه را بگیرد که در کتاب های درسی تصویر پیامبر اسلام تصحیح شود و تصویر حضرت محمد به روایت مسلمانان باشد نه دیگران. او میگفت که در همین بحث های گفتگوی بین ادیان یک خاخام یهودی میگوید من اگر نمی دانستم که این آقای فلاطوری مسلمان است فکر میکردم او یکی از خاخام های خودمان است! به این معنا که وقتی که بحث خداوند و نوع نگاه به خدا وجود دارد بسار نزدیکی بین این ادیان وجود دارد.
پس از پایان این بحث ها که در میانه آن با پذیرایی بسیار گرم همسر آقای ست همراه شد که با چای و شیرینی از دانشجویان استقبال کردند، دانشجویان از فضای کنیسه عکاسی کردند و سپس، پس از ترک بنای کنیسه در حیاط با عکسی دسته جمعی روبه روی حوض بازدید از این کنیسه دیدنی به پایان رسید و گروه به ادامه مسیر بازدید مشغول شد. می توان گفت بازدید از کنیسه طولانی ترین بخش این سفر علمی بود که از حجم توضیحات نیز مشخص است.
مکان بعدی ای که استاد توضیحاتی پیرامون آن ارائه دادند خیابان میرزا کوچک خان بود. در آن جا گروه روبه روی دبیرستان فیروز بهرام متوقف شد و استاد شروع به توضیح دادن کردند.
پارک اتابک یا خانه اتابک امین السلطان درانتهای این خیابان است، دلیل اینکه به اینجا پارک میگویند این است که باغ سازی ایرانی در اواخر دوره قاجار تحت تاثیر اروپایی ها قرار داشت و لذا به باغ سازی فرانسه و ایتالیا نزدیک می شود، چمن وارد این باغ ها می شود و به این باغ ها پارک اطلاق می شود. بعد ها پس از اینکه امین السلطان ترور می شود و کشته می شود خانواده اش اینجا را به روسیه می فروشد و تبدیل به سفارت روسیه می شود. بعد از این که بلشویک ها انقلاب کمونیستی را در روسیه در سال 1917 هم زمان با جنگ جهانی شکل دادند، دولت شوروی تشکیل شد. دولت لنین یا دولت شوروی اول توسط هیچ دولتی به رسمیت شناخته نشد، حتی آلمان که خودش کمک کننده این بود که لنین روسیه را مضمحل بکند، خودش دولت شوراها را به رسمیت نشناخت. اولین دولتی که شوروی را به رسمیت شناخت دولت ایران بود. به این دلیل که لنین اعلام کرد که روسیه از هیچ کس طلبکار نیست و به هیچ کس بدهکار نیست. دولت روسیه در اواخر دوره نیکولای دوم تقریبا به همه دنیا بدهکار بود، و تنها از یک کشور طلب داشت آن هم ایران وببینید ما در چه وضعیتی بوده ایم که تنها کشور بدهکار به روسیه بوده ایم، لذا این به رسمیت شناختن به نفع ایران بوده. یعنی وقتی دولت احمد شاه دولت شوروی را به رسمیت شناخت ، کلا بدهی ها و مسائل قرارداد ترکمانچای پاک شد. پس از این موضوع یکی از اعضای سرشناس گارد سرخ به ایران می آید و سفارت ایران را در ایران درهایش را باز می گذارد و گاردن پارتی میگذارد و همه داخل می رفتند و درسفارت اصلا بسته نبوده . یکی از اتفاقات جالب دیگری که در این مکان به وقوع پیوسته سال 1941 کنفرانس تهران بوده که استالین به این باغ می اید و چرچیل نیز از باغ انگلیس می آید و آن تصویر معروف سه صندلی بغل هم در سفارت روس و در کنار پارک اتابک به وقوع می پیوندد که بعد ها آن مبل معروف را به موزه جنگ سن پترزبورگ می برند.
یک دست این خیابان متعلق بوده به یپرم خان ارمنی و سمت دیگر خیابان برای ارباب جمشید کیخسرو دومین نماینده زرتشتیان در مجلس بوده که شخصیت و رجل سیاسی بسیار معروفی بوده که در اینجا زمین های بسیاری را در مالکیت داشته، مدرسه ای که در روبه روی مکانی که ما ایستاده ایم وجود دارد در ابتدا تئاتر سیاسی ای بوده که در دوره رضاخان توقیف و تعطیل می شود و به جای آن این مدرسه فعلی بعد از شهریور 1320 ساخته می شود که مدرسه دخترانه کوشش مریم ارامنه نام داشته و بعد ها پسرانه می شود ولی الان شاگرد ندارند چون از 200 هزار جامعه ارامنه سال 57 امروز تنها 30 هزار تا در ایران زندگی میکنند و این کمبود باعث می شود که مدرسه خالی بماند، درکنار این مدرسه مجموعه کلیسای ارامنه است که در ادامه از آن بازدید می کنیم.
مجموعه کلیسای حضرت مریم و موزه کلیساهای ارامنه ایران مکان بعدی ای بود که گروه از آن بازدید کرد. حیاتی وسیع و ساختمان های خاکستری رنگ سبکی از معماری را پدید آورده بود که کاملا هویت مخصوص به خودش را می ساخت. پرندگان در بالای ناقوس سر به آسمان کشیده و هر آنچه که از یک کلیسا در ذهن تداعی می شود در آنجا بود تا نوید بازدید از یک مجموعه مسیحی فعال و مرکزی را بدهد. در ادامه توضیحات استاد درباره این مکان را می خوانید.
این کلیسا از لحاظ نما و معماری بسیار شبیه کلیساهای ارمنی، قفقاز و آذربایجان می ماند. کلیساهای ارمنی کلیساهای شرقی هستند. پلان اصلی این بنا  شبیه صلیبی است که بر روی زمین قرار گرفته است و نوک آن به طرف شرق یا خورشید قرار گرفته زیرا که معماری کلیسا منبعث از معماری معابد مهری است که همیشه رو به مشرق قرار دارند. نوع سنگ ها و قرار گرفتن آن ها کاملا معماری قفقاز را تداعی می کند. مجموعه دست راست این کلیسا تا سال 1350 خلیفه گری ارامنه بوده است در آن تاریخ نبش خیابان کریم خان کلیسایی تاسیس می شود و خلیفه گری به آنجا می رود ولی این کلیسا کماکان مهم ترین کلیسای ارمنی در تهران است. پشت این مکان هم یک مدرسه خالی است که به علت نداشتن شاگرد خالی مانده است.
گروه پس از ارائه این توضیحات رهسپار ساختمانی در کنار این موزه شدند که به موزه تاریخ ارامنه ایران مبدل شده، این سالن نسبتا بزرگ که با ورود به آن در همان ابتدا با دیدن نظم و دقت و چینش آثار حسرت اینکه چرا تا به حال از وجود آن خبر نداشته ایم را بر می انگیزد ، موزه اسقف اعظم آرتاک مانوکیان نام دارد، در این موزه آثار هنری ارامنه ساکن ایران اعم از نقاشی یا مجسمه در بخشی از این سالن مانند گالری های هنری به نمایش گذاشته می شود، این آثار هم شامل پرتره هایی از شخصیت های برجسته مذهبی ارمنی هاست و هم آثاری هنری با موضوعات متداول. دیگر بخش این موزه مجموعه ای از مجسمه های کوچک است که بر تن هر کدام لباس های مختلف ارمنیان در طی تاریخ  دیده می شود، که به نوعی مردم شناسی این اقلیت و تغییرات نوع پوشاک آنان محسوب می شود، نکته جالب با حجاب بودن پوشش اکثر زنان ارمنی ای است که در این مجسمه ها به نمایش در آمده. بخش دیگر این موزه مجموعه میراث ارزشمند ارامنه ایران است که شامل کتب مقدس خطی به جای مانده از آن ها یا برای مثال صندلی های منبت کاری شده و ارزشمند آنان است. یکی از جذاب ترین آثاری که در این موزه به نمایش در آمده دستگاهی بسیار قدیمی است که برای ساخت شمع به صورت دست ساز به کار میرفته و قریب به 100 ملیون شمع با این دستگاه تولید شده. این شمع ها برای استفاده کلیه کلیساهای ایران به کار می رفته، شخصی که با این دستگاه شمع تولید می کرده چند سال پیش فوت شده و به این علت که نه فرزندان او و نه هیچ شخص دیگری قادر به راه اندازی مجدد این دستگاه نبوده این دستگاه بدون استفاده برای نمایش گذاشته شدن در این موزه قرار گرفته. این موزه محل جمع آوری اطلاعات کلیه کلیساهای تاریخی ایران است، نکته کمتر مورد اشاره این است که ایران از لحاظ داشتن کلیساهای تاریخی غنی ترین کشور دنیاست و چیزی در حدود 400 کلیسای تاریخی در ایران وجود دارد که این از رقم کلیساهای تاریخی ایتالیا نیز بیشتر است، در بخشی از این موزه اطلاعات مربوط به هر کدام از این کلیسا ها در کنار عکس آن مکان در تابلویی آویخته شده که مسئولان کلیسا نیز این تابلو ها را با توضیحات کامل تکمیل می کنند. برای مثال اطلاعاتی از کلیسای جالب توجهی را می توان به دست آورد که به شهرت جهانی رسیده، این کلیسای کوچک در منطقه جلفا پس از آبگیری سدی در نزدیکی آن در آستانه غرق شدن قرار داشته که میراث فرهنگ طی یک سری اقدامات سریع با انتقال کامل این کلیسا از مکان خودش و نصب مجدد آن در مکانی ایمن در نزدیکی محل سابق ضمن مرمت بنای آن کلیسا یکی از بی نظیرترین عملیات های نجات و مرمت ابنیه تاریخی را به اجرا می گذارد که مورد تقدیر یونسکو قرار می گیرد. توضیحات کامل درباره این موزه را متصدیان این مرکز ارائه می دهند که هم زمان مسئولان پروژه جمع آوری و ثبت اطلاعات ارامنه هم هستند. به این خاطر که مجموعه فوق زیر مجموعه کلیسای مریم مقدس است و مخصوص به جامعه ارامنه است، متصدیان کلیسا از پوشش اسلامی استفاده نمیکردند. در قسمت دیگری از این موزه اطلاعات مربوط به نشریات ارامنه وجود دارد. ارامنه در ایران تمامی چیزهایی که نیازمند حفظ هویت درونی و انسجام شان باشد را دارند؛ مانند باشگاه آرارت که مجموعه برنامه های فرهنگی ورزشی ارامنه در آنجا برگذار می گردد ، در زمینه آثار مطبوعاتی نیز آنان روزنامه پر سابقه آلیک را در حدود 80 سال است که به طور منظم چاپ می کنند که اخبار جامعه ارامنه در کنار اخبار و اطلاعات کلی مربوط به ایران و جهان در آن به طبع می رسد و در محلات ارمنی نشین توزیع می شود.
پس از اینکه اطلاعات لازمه در مورد این موزه توسط مسئولین آنجا و همینطور استاد طباطبایی ارائه شد، دانشجویان به عکاسی در این مرکز پرداختند و استاد خانیکی نیز در دفتر این مرکز یادگاری نوشتند. پس از آن گروه راهی ساختمان کلیسای حضرت مریم این مجموعه شدند، رسم است که مسیحیان در هر شهر اولین و بزرگترین و به تعبیری کلیسای اصلی هر شهری را به نام حضرت مریم می گذارند و پس از آن کلیسا های دیگری که تاسیس می کنند را به نام دیگر شخصیت های مذهبی خود می گذارند. در این کلیسای بزرگ به هنگام ورود اولین چیزی که جلب نظر می کرد، چندین ردیف صندلی بود که رو به محل نیایش چیده شده بود و با چینش صندلی های کنیسه متفاوت بود. در مورد حس و حال کلی این کلسیا  می توان گفت نسبت به کنسیه یهودیان تجملات و تزیینات ساده تری داشت اما در عین حال بخش محراب این کلیسا دارای نقره کاری های منحصر به فردی بود که در جهان بی نظیر است ، در قسمت محراب  این کلیسا فقط روحانیون می توانند وارد شوند اما زن و شوهرها یک بار در زمان ازدواج و خواندن عقد پا به این قسمت می گذارند. در کنار محل نیایش و در گوشه سمت چپ کلیسا محلی برای شتسشو دیده می شد که برای غسل تعمید  نوزادان مسیحی از آن استفاده می شده که هم اکنون نیزاستفاده می شود. در پشت محراب پنجره های بلندی وجود داشت که یکی در پشت محراب و دو تای دیگر در سمت راست و چپ محراب نور را به فضای داخلی می تاباند و به کلیسا حس و حالی معنوی می بخشید. در کل مدت زمانی که دانشجویان در محل این کلیسا حاضر بودند به نسبت دیگر مکان هایی که در این بازدید از آن ها بازدید شد به علت ضیغ وقت کمتر بود. در پایان دانشجویان در قسمتی که محل نذورات شمع مسیحیان بود به یادگار، تک تک شمع هایی را روشن کردند.
 در گوشه ای از حیات این مجموعه دو مجسمه به چشم می خورد که نکته جالب توجه یکی از این  شخصیت های معروف ارامنه این بود که او اولین سفیر ایران در ژاپن در عهد ناصری بوده است. در پایان این قسمت، بازدید گروه دانشجویان از این کلیسا با عکسی دسته جمعی به پایان رسید.
محل بعدی و به نوعی آخرین محلی که دراین بازدید انتخاب شده بود، معبد زرتشیان بود، آتشکده زرتشتیان ساختمانی به نسبت کوچک بود که اکثر رنگ پوشش دیوار های آن به رنگ سفید بود، در بالای بنای آن ستاره فروهر به چشم میخورد، برای ورود به آن می بایست کفش ها را از پا در آورد و کلاه های سفید رنگی را به رسم احترام به سر گذاشت، متصدی این آتشکده توضیح می داد که زرتشتیان  و به تعبیر او در همه ادیان به هنگام نیایش و ارتباط با خداوند باید پوشش سفید نخی ای را روی سر قرار داد تا در این بین حائل قرار گیرد، هم زمان با بازدید دانشجویان زرتشتیان نیز در این مکان در حال عبادت بودند، به بیان متصدی این آتشکده زرتشتیان زمان خاصی را برای عبادت و نیایش قائل نمی شوند و هر زمان که احساس نیاز کنند برای نیایش خداوند به معبد مراجعه می کنند. آتشی که در این آتشکده وجود دارد همیشه روشن است و در طول شب نیز که متصدی در این مکان حضور ندارد به صورت هیمه شده حفظ می شود تا صبح مجدد بر افروخته گردد. خود آتش این معبد نیز به همین صورت به صورت روشن از یزد به تهران منتقل شده است، زرتشتیان معتقدند که این آتش هیچ گاه در طول تاریخ خاموش نگردیده و نباید خاموش شود. چوب هایی که برای سوختن در این آتش انتخاب می شوند چوب های خاصی هستند و هر چیزی برای سوختن در این آتش قرار نمی گیرد. خاکستر های این آتش نیز هیچ گاه دور ریخته نمی شود و از آن برای تبرک استفاده می شود. این آتشکده به سال 1298 به دستور ارباب کیخسرو، زرتشی متنفذ و مشهور آن زمان که پیشتر در باره او صحبت شده بود ساخته شده است.  رسم دیگری که می توان از آن به عنوان تبادل فرهنگی هم نام برد که ایرانیان در طول تاریخ به یکدیگر انتقال داده اند یعنی مسلمانان نیز این کار را انجام میدهند ، استفاده از دانه های مقدس مثل کشمش ونخود است که برای تبرک عبادت کنندگان از آن استفاده می کنند. متصدی معبد اصرار خاصی برای استفاده از لغات فارسی داشت وقتی از او پرسیده شد که مناسک مخصوص زرتشتیان چگونه است او میگفت که معنای این لغت مناسک را نمی داند و به نوعی تشویق می کرد تا دانشجویان از لغات عربی استفاده نکنند. در جای جای این  معبد هم هرجا که متنی نوشته شده بود سعی شده بود از لغات فارسی سره استفاده شود. متصدی این معبد روپوش بلند سفیدی داشت و مسئول روشن نگه داشتن و مراقبت از آتش معبد هم بود. او در صحبت هایش به این اشاره می کرد که همه ادیان از ریشه ای مشترکند و بین ما ایرانیان تفاوتی وجود ندارد و همه ریشه ای مشترک و خدایی واحد داریم.
پس از بازدید از این  مکان هایی که شرح آن ها رفت و گذر چندین ساعت، دیگر زمانی برای ادامه بازدید باقی نمانده بود و همینطور دانشجویان برای کلاس های بعد از ظهر دانشگاه می بایست به دانشکده مراجعه می کردند اما از این جهت که از پیش برنامه ریزی شده بود و وعده داده شده بود که برنامه به صرف ناهار به پایان خواهد رسید، آخرین مکانی که گروه دور هم جمع شدند محل صرف غذا بود، قسمتی از هزینه این ناهار را دانشگاه متقبل شده بود و ما بقی را خود دانشجویان بین هم تقسیم کردند. اما محل صرف غذا خود حکایتی جالب و مکانی دیدنی بود که نه تنها کمتر که شاید بیشتر از باقی مکان هایی که مورد بازدید قرار گرفت جذابیت فرهنگی داشت.  کافه رستوران گل رضاییه نام این محل بود. گل رضاییه یکی از قدیمی ترین کافه های تهران است که چیزی در حدود 80 سال قدمت دارد و در دهه 30 و 40 در کنار کافه نادری جزو پاتوق های اصلی روشنفکرانی مانند صادق هدایت ، فروغ فرخزاد، رضا براهنی و ... بوده است. فضای دلنشین و نوستالژیک، بشقاب های گل دار، لیوان های بلند به سبک های قدیمی و نوشابه های شیشه ای مجموعه فضایی را به وجود آورده که هر کسی را در بدو ورود ناگهان به تهران 50 سال قبل و فضای روشنفکری آن پرتاب می کند. به دیوار ها عکس های هنرپیشگان و بازیگران و روشنفکران ایرانی و خارجی نصب شده و پشت درب ورودی می توانید منوی قدیمی رستوران را کماکان ببینید: زمانی که برای یک سیخ شیشلیک قفقازی تنها 80 ریال لازم به پرداخت بوده! این رستوران پس از دوره هایی تعطیلی متناوب اکنون توسط نوادگان همان موسسین اولیه اداره می شود، در سال های دهه 50 یعنی قبل از انقلاب 57 اینجا به بار تبدیل شده بوده ولی شاید سابقه و تاریخ و سرگذشت اینجا باعث شده که بتواند امروز هم دایر و به سرویس دهی بپردازد. با کمی گذران وقت در آنجا می توان رد پای مشتری های قدیمی را پیدا کرد، کسانی که گویا با قدم گذاشتن در اینجا انگار به دنبال گذشته دوست داشتنی خود می گردند و در اینجا کسانی که دوست دارند دارند را به خاطر می آورند.
این گزارش با پایان یافتن شرح این بازدید به پایان می رسد اما این نکته در این میان شایان ذکر است که هدف از نگارش این گزارش ، ثبت یک بازدید علمی زمان مند مثمر ثمر و هدف دار بود تا خوانندگان از دریچه این کلمات با بخشی از تاریخ و هویت شهر تهران آشنا شوند و از سویی دیگر انتقال این تجربه بتواند زمینه ای فراهم کند تا کلاس های نظری علوم انسانی با سفرهای مرتبط علمی به مانند آنچه در این گزارش آمد همراه شود. رشته جامعه شناسی به عنوان رشته ای که پلی میان نظریه پردازی و کار عملی و میدانی است هر چه بیشتر نیازمند این چنین کلاس هایی است تا با پیوند زدن میدان و کالبد تحولات فرهنگی و اجتماعی با تفکر علمی ، پژوهش و علم را از دل اجتماع و آنچه از رهگذر کوی و برزن در جریان است تولید کند.    

توضیح: در تاریخ 21 آبان ماه 1392 دانشجویان رشته پژوهشگری دانشگاه علامه طباطبایی که درس جامعه شناسی نهادهای مدنی را با دکتر هادی خانیکی اخذ کرده بودند بازدید علمی نیم روزه ای را به همراه استاد این درس از خیابان سی تیر حد فاصل خیابان امام خمینی تا خیابان جمهوری انجام دادند. استاد خانیکی به منظور آنکه دانشجویان شناختی تاریخی از چگونگی شکل گیری این خیابان به دست آورند، از استاد احمد محیط طباطبایی کارشناس میراث فرهنگی و تهران شناس دعوت به عمل آورند و ایشان نیز با قبول زحمت این بازدید علمی را پربار کردند. گزارش زیر می کوشد تصویری از آنچه در این بازدید رخ داد را رقم زند

 

::


سعید صراف / دانشجوی پژوهشگری دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی
saeedsarraf@yahoo.com
 

::