پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا

آدم شدن محاله


آدم شدن محاله

بی احساسی همواره از علایم ضعف است

اغلب پزشکان بهره هوشی (IQ) بالایی دارند که آنان را برای راهیابی به دانشکده پزشکی و قبولی در یک رقابت فشرده یاری می‌کند، ولی داشتن IQ بالا دلیل موفقیت عملی در حرفه پزشکی نیست. مطالعات زیادی که انجام شده نشان می‌دهند موفقیت درعمل و داشتن IQ بالا ارتباط کاملی با هم ندارند. همه دانشجویان پزشکی تجربه کرده‌اند که همکلاسان بسیار درسخوان آنان در عمل ممکن است پزشکان موفقی نباشند...

مطالعات نشان می‌دهند برای موفقیت در رشته‌های مختلف از جمله پزشکی هوش شناختی عامل اصلی و تعیین‌کننده نیست. کلید ماجرا داشتن مهارتی نه چندان پیچیده به نام هوش عاطفی

Emotional inteligence یا EQ است. این واژه در سال ۱۹۸۵ به وسیله دو روان‌شناس آمریکایی به نام‌های پیترسولوی و جان مایر تعریف شد: «توانایی کنترل و در نظر آوردن احساسات و عواطف خود و دیگران، قایل شدن تفاوت میان آنها و استفاده از این اطلاعات برای راهنمایی تفکرات و اعمال فرد.» هوش عاطفی (EQ) رهبری‌کننده تعامل احساسات فرد با خود و دیگران است و در پنج بخش تعریف می‌شود:

۱) آگاهی از احساسات خود (خودشناسی): این مهارت سنگ بنای هوش عاطفی و رشد توانایی شناختن احساسات خود فرد است.

۲) اداره احساسات فردی (خود مدیری): مهارتی است برای مدیریت احساسات و امیال فردی.

۳) انگیزش شخصی: برای رسیدن به اهداف برنامه‌ریزی شده و مورد نظر باید بتوان احساسات و هیجانات خود را در راه درست برانگیخته و هدایت کرد.

۴) شناسایی و درک احساسات دیگران (یگانگی): سنگ بنای این مهارت یعنی درک بقیه مردم بر خودشناسی استوار است.

۵) مدیریت احساسات دیگران (مدیریت ارتباط یا مهارت‌های اجتماعی) و هنر برقراری بر مبنای مدیریت احساسات فرد و دیگری: همین مهارت تعیین‌کننده میزان محبوبیت، رهبری و اثربخشی فرد است. افراد دارای مهارت ایجاد ارتباط خلاق با دیگران ستارگان اجتماع خود هستند.

● جای عاطفه خالی است

در کمال تعجب بسیاری از پزشکان هرگز کلمه‌ای درباره هوش عاطفی یا تلاش نظام‌مند برای بالا بردن درجه احساس نشنیده‌اند. دانشکده‌های پزشکی پزشکان را بر اساس مهارت‌های علمی انتخاب می‌کنند و انواع مهارت‌های تشخیصی و درمانی برای پزشک خوب شدن را به آنان می‌آموزند.

متاسفانه در هیچ دانشکده پزشکی به دانشجویان پزشکی عمومی یا تخصص ارتباط با بیمار یا هدایت درست احساسات فردی آموزش داده نمی‌شود. برخی از آنان این مهارت‌ها را با الگوبرداری از استادان‌شان فرا می‌گیرند و برخی دیگر هرگز چیزی در این باره نمی‌آموزند. آزمایش‌های EQ از پزشکان نتایج جالبی نشان می‌دهند. سطح هوش عاطفی پزشکان در حد ۹۰ کمتر از حد انتظار است، در صورتی که متوسط EQ افراد معمولی در حدود ۱۰۰ اندازه‌گیری شده است. این در حالی است که متوسط بهره هوشی (IQ) فارغ‌التحصیلان پزشکی بالاتر از حد معمولی و حدود ۱۲۰ است.

اغلب پزشکان در درک و مدیریت احساسات خودقوی نیستند و این ضعف در عرصه درک احساسات دیگران نیز به چشم می‌خورد. متاسفانه جهت تلاش نظام آموزش پزشکی خالی کردن آموزش پزشکی از جنبه‌های عاطفی است. به همین دلیل به موازات افزایش IQ در طول آموزش EQ دانشجویان به صورتی مشخص کاهش نشان می‌دهد.

در محیط‌های پزشکی نزدیک شدن به بیمار از نظر عاطفی و همدردی را نوعی عملکرد غیرحرفه‌ای می‌دانند، در صورتی که بی‌احساسی همواره از علایم ضعف است. هرگز جمله معروف دکتر پی بادی را فراموش نکنیم که: «راز درمان بیمار دوست داشتن اوست.» مطالعات نشان می‌دهند توانایی‌های احساسی و اجتماعی تاثیر قطعی در موفقیت‌های شغلی دارند. بعضی می‌گویند IQ باعث استخدام شدن شما و EQ باعث پیشرفت و ارتباط بهتر کاری می‌شود! صدمه عدم درک احساسات بیمار و ضعف در ایجاد ارتباط عاطفی تنها متوجه بیمار نمی‌شود. بسیاری از پزشکان در طول زندگی حرفه‌ای خود هیچ‌وقت نمی‌فهمند چرا ساعات کاری و یا حتی پس از آن این‌قدر برایشان طولانی و خسته‌کننده است و چرا پس از چند سال انجام اعمال درمانی این‌قدر دشوار به نظر می‌رسد. قسمت اصلی مشکل به نظام آموزشی برمی‌گردد. به صورت رویه‌ای فراگیر به دانشجویان پزشکی می‌آموزند بی‌تفاوت باشند و بر احساسات خود سرپوش بگذارند. از پزشکان انتظار می‌رود مستقل، متکی به خود و حتی گاه بی‌رحم باشند و همه تلاش و توان خود را برای یاد گرفتن انبوه دانسته‌های علمی به کار گیرند. کمتر دانشجویی را می‌توان سراغ کرد که درباره اضطراب فلج‌کننده کیفیت یادگیری دروس، امتحانات و ساعت‌های کشیک صحبت کند و در نتیجه از هیچ حمایت عاطفی هم برخوردار نمی‌شود. اگر به آنان مجال صحبت درباره احساسات‌شان داده نشود، نمی‌توان انتظار داشت از بیمار خود حمایت عاطفی کنند.

پزشکانی که بیماران خود را دوست دارند و با آنان احساس همدردی و نزدیکی می‌کنند بیش از بقیه همکاران‌شان مورد اعتماد بیمار هستند و در روند درمان موفق‌تر و خلاقانه‌تر عمل می‌کنند و از آنان کمتر شکایت می‌شود. چند سالی است که رویکرد نسبت به این موضوع در حال تغییر است و پیشکسوتان حیطه درمان در ایالات متحده برآورد میدانی میزان هوش احساسی در بین دانشجویان و پزشکان و آموزش آنان در این زمینه را شروع کرده‌اند.

در ارتقای توانایی‌ها و مهارت‌های احساسی و ارتباط اجتماعی اراده و قبول فرد حرف اول را می‌زند. به خصوص پزشکان با استفاده از بهره هوشی (IQ) بالایی که دارند می‌توانند هوش عاطفی خود را نیز با برنامه‌ریزی و آگاهی افزایش دهند. رشد احساسی تلاشی به طول عمر انسان را می‌طلبد.

بدون توجه به سن و سال می‌توان همواره برای آگاهی و مدیریت احساس خود و دیگران آموزش دید. برخی پزشکان حتی با کندوکاو درون خود می‌توانند به این آگاهی برسند. داشتن IQ بالا عامل آوردن نمرات خوب امتحانی است، در صورتی که EQ کمک می‌کند انسان خوشحال‌تر و پزشک خلاق‌تری باشیم.

مترجم: مرجان یشایایی

منبع:

The best medicalcare.com